علی صادقی: زندگی یعنی پلی‌استیشن! : بعضی از بازیگران طنز به رغم توانایی‌هایی ...


بعضی از بازیگران طنز به رغم توانایی‌هایی كه دارند لازم نیست كار خاصی مقابل دوربین انجام بدهند و تنها حضور عادی‌شان هم می‌تواند باعث خنده تماشاگر بشود. علی صادقی یكی از همین بازیگران است. مجله زندگی ایده آل: بعضی از بازیگران طنز به رغم توانایی‌هایی كه دارند لازم نیست كار خاصی مقابل دوربین انجام بدهند و تنها حضور عادی‌شان هم می‌تواند باعث خنده تماشاگر بشود. علی صادقی یكی از همین بازیگران است كه اگر چه سال‌هاست او را عمدتا در قالبی یكسان دیده‌ایم اما نه‌تنها تكراری نشده بلكه یكی از محبوب‌ترین چهره‌های وادی طنز است كه مخاطب دوست دارد او را در همین سبك و سیاق ببیند و لذت ببرد.

نمی‌توان مدعی شد كه علی صادقی بازیگری منحصربه‌فرد در عرصه طنز است اما همین كه شبیه خودش بازی می‌كند و دنباله‌روی كسی نشده، حتی دنباله‌روهایی هم دارد نشان می‌دهد او در مسیر موفقی قدم برمی‌دارد. این روزها كمتر او را در كاری می‌بینیم و مدت‌هاست در تلویزیون و سینما حضور ندارد. در عوض كارهای مختلفی را برای شبكه خانگی انجام داده و به‌تازگی هم «پاشنه‌بلند2» را از او شاهد هستیم كه یكی از بهانه‌های ما برای گفت‌وگو با اوست.

یقه‌گیری برای ایجاد تفاوت

لطفا اگر می‌خواهید در مورد بازی من انتقاد كنید یك‌طرفه به قاضی نروید! بارها به این سوال جواب داده‌ام كه چرا بازی‌هایم تفاوت خاصی با هم ندارند. یك نفر باید این تفاوت را بخواهد. من كه به زور نمی‌توانم یقه كارگردان را بگیرم و بگویم بگذار من متفاوت بازی كنم. اصلا چند نفر ریسك می‌كنند با پیشنهاد متفاوتی سمت من بیایند؟

زندگی یعنی , زندگی یعنی چه سهراب , زن یعنی زندگی

گاهی طرف آمده و گفته آقای صادقی می‌خواهم كاملا متفاوت باشی و من هم شروع كرده‌ام نوع دیگری خودم را نشان بدهم اما چند سكانس نگذشته می‌گوید علی‌جان خودت باش و همان كارها را انجام بده. فیلمسازها همیشه دنبال تكرار چیزهای امتحان پس داده هستند. علی صادقی نمی‌تواند در این میانه انقلاب بكند. تغییر كه زوركی نیست. شما فیلم «شوخی‌های خدا» را كه ببینید متوجه می‌شوید این توانایی در من هست اما آن فیلم هم در زمانی كه باید پخش و دیده نشد.

دشواری خنداندن مخاطب

برعكس نظر دوستان، بازی طنز اصلا لودگی و سطحی نیست. اصلا كار راحتی نیست. كار در طنز بسیار سخت است. اتفاقا اینكه فكر كنید طرف می‌آید جلوی دوربین چند تا جمله می‌گوید و شكلكی درمی‌آورد و می‌رود نیست. اگر اینطور بود همه بازیگران طنز به یك اندازه مخاطب داشتند. خود من همه در این سال‌ها همه تكیه‌كلام‌هایی كه گفته‌ام، نگرفته و فقط بعضی‌هایش گل كرده است.

اتفاقا بازی طنز بسیار دشوار است. نمی‌خواهم مقایسه كنم اما به بزرگان این سبك هم نگاه كنید، می‌بینید كارهای چاپلین بعد از این همه سال شما را از خنده روده‌بر می‌كند اما كار كمدین‌های جدید مانند بن‌استیلر بعد از یكی، ‌دو بار دیدن، آن تازه بودنش را از دست می‌دهد. خب چه چیزی هست كه چاپلین دیگر تكرار نشد؟ به نظرم دست‌كم گرفتن طنز یك‌جور توهین و ساده‌انگاری است.

بن‌هور با امكانات ناقص

دیوار بازیگر از همه عوامل كوتاه‌تر است و هر كاری خراب بشود می‌گویند چرا در این كار بازی كردی. نمی‌دانم چه حكایتی است هر كاری كه می‌خواهد شروع شود، سازندگانش جلسه می‌گذارند و مدام می‌گویند این كار متفاوتی است و می‌خواهیم كارستان بكنیم و. . . بعد به مرحله ساخت كه می‌رسیم دوباره همان ‌آش و همان كاسه قدیم است. فیلمنامه آماده نیست، زمان نداریم، بودجه ته می‌كشد و هزار و یك مشكل از زمین و زمان می‌بارد تا كار جدید هم كاری بشود مثل نمونه‌های قبلی. مدیریت و زمان‌بندی درستی نداریم؛ آن وقت می‌خواهیم بن‌هور بسازیم. در این شرایط من بازیگر چه كاری می‌توانم برای نجات پروژه انجام بدهم.

چشم‌انداز تاریك سینما

بحث درباره وضعیت سینما هم از آن بحث‌هایی است كه بیشتر یك شوخی به نظر می‌آید. درست است كه بعضی فیلم‌ها خوب می‌فروشند و رقم میلیاردی را هم رد می‌كنند اما به نظرم این مساله نشان‌دهنده رشد سینمای ما نیست. در همه این سال‌ها ما هنوز به یك دسته‌بندی نرسیده‌ایم كه مخاطب‌سنجی كنیم و براساس آن كار بسازیم.

یك بار طنز جنگی می‌گیرد، همه دنبال آن هستند، یك بار مثلث عشقی جواب می‌دهد و همه كارها در همان زمینه هستند. حتی یادم هست دوره‌ای ساخت فیلم ترسناك باب شد و بعد از چند تجربه تمام شد. یك كارگردان كه جنگی‌ساز است، می‌بیند عشقی جواب می‌دهد؛ بنابراین اصلا سبك خودش را عوض می‌كند بی‌آنكه بداند اصلا توانایی‌اش را دارد یا نه. هیچ ژانر و سبكی نداریم. تعداد تولیدات سالانه ما افتضاح است و دیگر كسی جلوی سینما صف نمی‌بندد. من آینده این سینما را تاریك می‌بینم.

حضور بیشتر در شبكه خانگی

وقتی كار خوبی ساخته نمی‌شود لزومی ندارد كه من هم بخواهم به زور در هر كاری باشم. كار خوب نیست و فیلمنامه، ضعیف و تكرار مكررات است. از طرفی دیگر انگار باب شده كه پول بازیگر و عوامل را ندهند؛ بعد می‌گویند علی صادقی چون اول كار دستمزدش را كامل می‌گیرد آدم بدی است اما نمی‌گویند چند بار پول او داده نشده یا به زور و مدت‌ها بعد از تمام شدن كار حقش را گرفته كه حالا اینگونه رفتار می‌كند. در شبكه خانگی دست‌كم این مسائل رعایت می‌شود و نه زمان شما تلف می‌شود و نه پول‌تان! ترجیح می‌دهم در رسانه‌ای كار كنم كه احترام بیشتری می‌گذارند و دردسر كمتر و آرامش خیال بیشتری دارد.

كارهایی بهتر از آثار سینمایی

به نظرم كارهایی كه در شبكه خانگی ساخته می‌شوند، برعكس آنچه می‌گویند، اصلا كارهای بدی نیستند. بعضی از كارهایی كه در این حیطه ساخته می‌شوند از بعضی كارهای سینمایی بهتر هستند. این مرزبندی‌ها اصلا درست نیست. اتفاقا در كارهای ویدیویی خیلی وقت‌ها برنامه‌ریزی كار بهتر است. چه فایده دارد در سینما كار كنید و پول‌تان را ندهند. من ترجیح می‌دهم در جایی كار كنم كه به بازیگر احترام بگذارند؛ حالا می‌خواهد تلویزیون باشد یا سینما یا شبكه خانگی. من از بازی در بعضی كارهای سینمایی پشیمان هستم. الزاما اینكه كاری سینمایی است، به معنی بهتر بودن نیست. من هم سعی كرده‌ام در هر كاری هر چقدر كه لازم است انرژی بگذارم.

تغییر به خاطر حرف دیگران

یكی از اشتباهات ما این است كه از خودمان راضی نیستیم. در حالی‌كه یكی از بزرگ‌ترین درس‌هایی كه در زندگی گرفته‌ام این است كه در هر شرایطی خودم باشم. آدم‌ها می‌خواهند شما را به شكلی كه خودشان دوست دارند تغییر بدهند. انگار دلشان می‌خواهد شما را به شكل دیگری تربیت كنند. هر كسی هم تز خودش را دارد و شما اگر بخواهید به حرف دیگران عمل كنید مدام باید رنگ عوض كنید. من سعی كرده‌ام خودم باشم و در قالبی كه هستم دیگران را نرنجانم اما قرار نیست همه را راضی نگه دارم.

ترس همیشگی از مرگ

خیلی دوست داشتم آدمی شجاع باشم كه هیچ نقطه‌ضعفی هم ندارد. همه ما نقاط قوت و ضعفی داریم كه ترس جزو آنها نیست بلكه یك ویژگی است كه در هر كسی میزان و شكلش متفاوت است. اینكه بگویم از چیزی نمی‌ترسم شوخی و دروغ است. خیلی از ما ترس‌های‌مان را پنهان می‌كنیم. اتفاقا آنچه برای من جالب است این نقاب‌های مختلفی است كه به چهره می‌زنیم. از زمانی‌كه پیشرفت‌ها بیشتر شده و امكانات تازه‌ای به زندگی مردم وارد شده این نقاب‌ها هم بیشتر شده است.

خودمان را آدم روشنفكری نشان می‌دهیم، اما 10 ثانیه پشت چراغ قرمز نمی‌توانیم بایستیم. من هیچ‌وقت نقاب شجاعت بی‌دلیل نزده‌ام. بچه كه بودم از تاریكی و صدای آژیر بمباران می‌ترسیدم. در حال حاضر هم از مرگ می‌ترسم.

امان از هزینه‌های زندگی

اتهام، بدون اینكه دقیقا بدانیم در زندگی دیگران چه می‌گذرد و قضاوت‌های لحظه‌ای وحشتناك زیاد شده است. خب من در میان همین مردم زندگی می‌كنم و به خوبی وضعیت موجود را می‌فهمم. من هم اخبار را می‌بینم. خرید می‌روم و برای ادامه زندگی مجبورم كار كنم. علی صادقی هم مجبور است شكم خودش را سیر كند؛ برای همین فشار اقتصادی و گرانی روی او هم تاثیر می‌گذارد. گاهی كاری را انجام می‌دهم كه باب میلم نیست اما وقتی پای هزینه زندگی و ده‌ها مخارج و مسوولیت دیگر وسط باشد، شما دلی كار نمی‌كنید و مجبورید گاهی عقاید خودتان را بشكنید.

ماندن در خاطرات گذشته

حس نوستالژی قشنگ است اما اینكه بگوییم همه چیز گذشته خوب بود، دروغ است. مشكلات زیادی در گذشته بوده و خیلی لذت‌های حالا اصلا وجود نداشت. من خیلی آدم آینده‌نگری نیستم. البته بیشتر به این معنی كه غصه آینده را نمی‌خورم. گاهی سعی می‌كنم نگاهم در گذشته نماند اما راستش در این یكی هنوز موفق نشده‌ام. به خودم می‌گویم بی‌خیال گذشته اما ته‌دلم حسرت خیلی چیزها را می‌خورم و دلم می‌خواهد كاش زمان به عقب برمی‌گشت و بعضی چیزها را درست می‌كردم. اگر ماشین زمان داشتم دلم می‌خواست گذشته‌های خیلی دور را می‌دیدم. به نظرم دیدن آینده چندان لطفی ندارد.

مسیر زندگی یعنی چه؟ , زندگی در ماشین استیشن , محمود صادقی

تعجب از فلسفه دروغ

نمی‌دانم چرا سعی می‌كنیم حتی بی‌دلیل هم كه شده چیزهایی را غیر واقع بیان كنیم. من فلسفه اینكه بعضی‌ها با دروغ زندگی می‌كنند را نمی‌دانم. راستش من هم دروغ‌هایی گفته‌ام اما برای این نبوده كه بخواهم از كسی سوءاستفاده كنم یا موقعیت خودم را بهتر كنم یا حتی مشكلی برای دیگران درست كنم. تعجب می‌كنم بعضی‌ها چقدر راحت دروغ می‌گویند. گاهی در انتهای شب به حرف‌هایی كه طی روز شنیده‌ام و چیزهایی كه دیده‌ام فكر می‌كنم و احساسم این است كه چقدر راحت یك عادت بد به یك بخش از زندگی بدل می‌شود.

از اسكی تا اتومبیلرانی

وقتی پای صحبت در میان باشد همه ما مدت‌ها از مزایای ورزش صحبت می‌كنیم اما در عمل خیلی از ما اصلا سمتش هم نمی‌رویم. یكی از تصمیم‌های همیشه ناتمام من در زندگی دنبال كردن ورزش است. به شكل تفریحی رشته‌های مختلفی را دنبال كرده‌ام و حتی در مقطعی به سمت ورزش رزمی هم رفته‌ام اما همیشه بعد از مدتی نشده كه رشته‌ای را تمام كنم یا دست‌كم منظم آن را دنبال كنم. فایده‌ای ندارد كه بگویم ورزش خوب است اما آن را انجام ندهم. بعضی اوقات به خاطر زمان‌بندی كارهایم بوده اما تنبلی هم وجود دارد. اسكی، اتومبیلرانی و شنا را خیلی دوست دارم اما چیزی مثل بدنسازی هرگز برایم جذابیتی نداشت.

اهمیت غذا در حد مسمومیت

خیلی اهل توجه به غذایی كه می‌خورم، نیستم؛ مگر در این حد كه تازه باشد و مسموم نشوم. با برنامه نامشخص غذایی سر صحنه، دیگر نمی‌شود گفت رژیم خاصی را می‌توان دنبال كرد. سر صحنه هر چیزی را آوردند باید بخورید. گاهی هم كه این غذاخوردن ساعت‌ها از زمان خودش دیرتر اتفاق می‌افتد. البته كمی هوای خودم را دارم؛ مثلا آدمی نیستم كه زیاد در بیرون غذا بخورم و اگر هم قرار باشد این كار را بكنم سراغ هر جا و هر غذایی نمی‌روم. می‌دانم كه تغذیه نقش مهمی در سلامتی دارد اما آن هم شرایط خودش را دارد. گاهی با وجود برخی مشكلات شما فقط به فكر زنده بودن هستید و دیگر خیلی چیزها از دست‌تان در‌‌می‌رود. فقط سعی كرده‌ام هر زمان اضافه وزن زیادی پیدا كردم، سریع جلوی خودم را بگیرم.

راحتی در تیپ اسپرت

نمی‌توانم منكر این بشوم كه خرید لباس و تنوع در پوشیدن لباس را دوست ندارم. یك جورهایی خیلی لباس‌باز هستم. در پوشیدن لباس هم سبک خودم را دارم. اهل مد نیستم، اما به یك سری مسائل اهمیت می‌دهم؛ مثلا رنگ‌هایی را انتخاب می‌كنم كه مجموع‌شان ظاهر خوبی پیدا كنند و به رنگ پوست من هم بیاید. اتفاقا از امتحان كردن رنگ‌های شاد مختلف نمی‌ترسم. رنگ در روحیه من تاثیر خیلی خوبی می‌گذارد و خوبی تیپ اسپرت این است كه دست شما در انتخاب رنگ و طرح خیلی باز است. خیلی اتوكشیده بودن را دوست ندارم، چون حس می‌كنم انگار دست و پای آدم را می‌بندد و باید خیلی رسمی حركت كرد. لباس شما بخشی از كاراكتر شما را به نمایش می‌گذارد و البته بخشی از آن هم عادت است؛ مثلا من از كلاه خوشم می‌آید؛ اما به نوعی به آن عادت هم پیدا كرده‌ام و بدون كلاه كه باشم انگار چیزی كم دارم یا گم كرده‌ام.

از سفر تا پلی‌استیشن

برای سفر رفتن همیشه آماده هستم و خوش بودن را لابلای كارها دوست دارم. من خیلی راحت از داشته‌هایم لذت می‌برم و نیازی به چیزهای حیرت‌آور ندارم. روی گوشی همراهم همیشه تعدادی بازی هست كه انجام می‌دهم. ایكس‌باكس و پلی‌استیشن كه جای خودشان را دارند. زیاد كتاب نمی‌خوانم؛ یعنی شاید بهتر است بگویم اصلا اهل مطالعه نیستم. اما تا دل‌‌تان بخواهد فیلم می‌بینم و هر سبكی را دوست دارم اما اكشن را بیشتر از كمدی دوست دارم.


ویدیو : علی صادقی: زندگی یعنی پلی‌استیشن!