رضا رشیدپور: محافظه کاری تلویزیون از حد گذشته است : با «عینک آفتابی» پس از ...
با «عینک آفتابی» پس از چند سال دوری به صحنه بازگشت به رسانهای که دلسوزانه از سرنوشت آن سخن میگوید.
رضا رشیدپور، رسانه ای را که در آن فعالیت میکند خوب میشناسد و همین شناخت هم باعث شد او بتواند چه در تلویزیون و چه در رادیو برنامه های پرمخاطبی تولید کند، به هر حال نام رشیدپور را در وانفسایی که صداوسیما بویژه تلویزیون از ستاره سازی هراس دارد، میتوان در فهرست ستاره ها نوشت. اما او این روزها فعالیتش را در عرصه دیگری پی میگیرد.
تولید محتوا برای فضای مجازی با برنامهای به نام «دید در شب» که پنجشنبه شبها از سایت آپارات پخش میشود. برنامهای که به گفتوگوهای صریح و شفاف با چهرههای آشنا در حوزههای مختلف سیاسی، هنری، ورزشی و... میپردازد.
رشیدپور تجربه چنین گفتوگوهایی را در شب شیشهای دارد اما به دلیل اینکه فضای مجازی خط قرمزهای سلیقهای تلویزیون را ندارد، دید در شب به برنامهای صریح تبدیل شده است.
دید در شب بهانه خوبی بود تا پای حرف هایش بنشینیم، آن هم در شرایطی که به دلیل همین صراحت و شفافیت یکی از قسمتهای برنامه با حضور علی اکبر جوانفکر پخش نشد و میهمانان برنامه بعدی اش عموهای فیتیلهای بودند.
شما به عنوان یک مجری با برنامه هایی پرمخاطب از عرصه تلویزیون به عرصه فضای مجازی روی آوردید، در حالی که مخاطبان یک برنامه در فضای مجازی کمتر از مخاطبان یک برنامه تلویزیونی هستند. چطور شد فضای مجازی را برای ادامه کار انتخاب کردید و این برنامه را برای تلویزیون نساختید؟
در اینکه آیا تعداد مخاطب فضای مجازی بیشتر است یا تلویزیون شاید با هم اختلاف نظر داشته باشیم، حداقل در مورد «دید در شب» تصور من با نظر شما منطبق نیست.
دید در شب فقط از روی خود سرور آپارات یک میلیون و دویست هزار بار دانلود شده و همزمان بسیاری سایتهای دیگر هم فایل برنامه ما را برای دانلود میگذارند.
این ضریب نفوذ بالای فضای مجازی را نشان میدهد.جالب است که من هیچ وقت در برنامههای تلویزیونی ام در برنامه هشتم یا نهم به چنین بازتابی نرسیده بودم؛ حتی در «شب شیشه ای». اما درباره دید در شب بازخوردهای خوبی از مردم گرفتم.
یادم هست که شب شیشهای 15 فروردین 84 آغاز شد ولی در اواخر اردیبهشت ماه بود که کم کم سروصدای برنامه در رسانهها و مطبوعات پیچید.
در برنامه دید در شب از همان ابتدا همان طور که اشاره کردم بازخوردهای خوبی گرفتم. به همین خاطر ضریب نفوذ فضای مجازی را نباید نادیده گرفت، حالا من به کنار ولی مسئولان نباید نادیده بگیرند و بدانند که اینترنت با شدت و حدت در کشور ما نفوذ پیدا کرده است و باید بتوانیم از آن استفاده درست کنیم.
طرح این برنامه را هم برای تلویزیون برده بودم، مشخصاً در دو مقطع زمانی.
سال قبل به شبکه نسیم پیشنهاد دادم؛ جالب است بدانید، حتی 30قسمت از برنامه ساخته شد البته ساختار برنامه کمی متفاوت بود. برنامهای با نام «گوشی شو» با حضور ستارهها و هنرمندان. الان آن 30 برنامه در آرشیو صداوسیما خاک میخورد.
اوایل امسال هم به شبکه 3 همین طرح را ارائه دادم و مدیران محترم هم قول مساعدت دادند که این کار انجام میشود ولی به نتیجه خاصی نرسید و احساس کردم که با گذشت زمان از تولید این برنامه عقب میافتیم.
دوستانم شبکه نمایش خانگی را پیشنهاد دادند که به صورت دی وی دی برنامه را ارائه کنیم اما من مخالف بودم و بعد شرکت محترم پست طرحی به ما داد که به صورت رایگان این دی وی دی را تحویل مردم بدهد.
کم کم مقدمات این طرح را فراهم کردیم تا اینکه دوستان در صبا ویژن و آپارات وارد شدند و گفتند که ما میتوانیم سامانه هوشمند اینترنتی را در اختیارتان قرار بدهیم. با هم به تفاهم رسیدیم و پروژه را آغاز کردیم.
به نظرتان ساخت و تولید برنامهای مانند «دید در شب» متناسب با فضای سیاسی و اجتماعی کشورمان بود؟
مردم ما دو سال بعد از انتخابات که از یک التهاب سیاسی بزرگ عبور کردند، نیاز به آرامش در فضای سیاسی داشتند تا کمی برایشان تمدد اعصاب ایجاد شود و اندکی روحیهشان تغییر کند ولی سال 1394 مجدداً زمان ایجاد فضای پرسشگری و فضای به چالش کشیدن بسیاری از مطالب و گرههای فرهنگی اجتماعی و سیاسی است.
باز هم در آستانه تصمیمات بزرگ در انتخابات هستیم، از جمله انتخابات مجلس، انتخابات خبرگان و همه اینها یک فضای با نشاط فکری میطلبد که لازمهاش وجود رسانههای پرسشگر است.
قطعاً الان زمانش رسیده است و خیلی از رسانهها باید به این سمت بروند و افکار عمومی را در طوفانهای فکری دخیل کنند و خوراک چالشی در اختیارشان قرار دهند.
البته در حدی که به منافع ملی و امنیت ملی آسیبی نرسد چون این روزها ما در یک جغرافیای سخت به سر میبریم و در منطقهای بحرانی و جنگ زده هستیم و دشمنهای تا به دندان مسلحی داریم؛ پس باید تا جایی پیش برویم که امنیت ملی را فدای چالش نکنیم.
خدا را شکر با تیمی که در اختیار دارم حواسمان به این موضوع است که چیزی را به چالش نکشیم و چالش و طوفان فکری را داشته باشیم تا جایی که در امنیت ملی و منافع ملی خدشهای وارد نشود.
با این سیاست با قدرت ادامه خواهیم داد و فصل اول برنامه مان 12 قسمت است که سه قسمت از آن باقی مانده است و وقتی فصل اول تمام شود، فکر میکنیم که آیا فصل دوم را ادامه دهیم یا خیر و اگر قرار باشد ادامه دهیم چه تغییراتی لازم است تا جذابیت برنامه حفظ شود.
طی یکی دو هفته گذشته درباره حضور آقای جوانفکر و صحبت هایشان حاشیه هایی پیش آمد که منجر به پخش نشدن آن قسمت از برنامه شد. چه تمهیداتی اندیشیدهاید که برنامهتان دیگر دچار حاشیه نشود و اصلاً چه تضمینی وجود دارد که برنامه شما چون در فضای مجازی پخش میشود دچار حاشیه نشود؟
دو نوع خط قرمز داریم. خط قرمزهای واقعی طبق قوانین و مصوبات شورای امنیت ملی و الزامات نهادهای امنیتی که وقتی در ایران کار میکنیم، ملزم به پذیرش و حرکت در چارچوب آنها هستیم.
یکسری اصول من درآوردی و سلیقهای هم وجود دارد به طوری که هرکسی که نظارت و مدیریت یک بخش را بر عهده میگیرد، سلیقههای خودش را به خط قرمزها اضافه میکند.
خوشبختانه در دید در شب، قسمت دوم ماجرا یعنی خط قرمزهای سلیقهای را نداریم. ما طبق مجوزهایی که داریم براساس اصول تولید محتوا در چارچوب قوانین جمهوری اسلامی ایران و مقررات وزارت ارشاد کار میکنیم و هیچ وقت خودمان را مجاز نمیدانیم که از این چارچوب تخطی کنیم.
در مورد برنامه هفتم با حضور آقای جوانفکر هم خوب است که از تریبون رسمی روزنامه شما نکاتی را مطرح کنم.
اگر به نظرهای مردم در فضای مجازی درباره برنامه ما توجه کنید، میگفتند که توصیهها را نادیده بگیرید و سانسورچی نباشید و اتفاقاً به دلیل اینکه سانسورچی نباشیم، برنامه را پخش نکردیم؛ چون اگر قرار بود پخش کنیم باید قسمتهایی از برنامه را سانسور میکردیم و از طرف دیگر هم نیامدیم که آرامش سیاسی را در کشور به هم بریزیم و نیامدیم جنجالی به پا کنیم و بعد برویم در خانهمان بنشینیم. ما آمدیم یک تریبون تازه و متفاوت را به جامعه تقدیم کنیم.
بنابراین به این نتیجه رسیدیم که آن برنامه را محفوظ نگه داریم تا وقتی که شرایط برای پخش مطلوب شود. آن وقت شاید بشود آن برنامه را پخش کرد.
مجریهای خوب، گذشته از اهل مطالعه بودن خودشان، معمولاً یک نویسنده خوب در کنارشان دارند که به آنها اطلاعات و ایده بدهد. با توجه به اینکه میهمانهای «دید در شب» از حوزههای مختلف از جمله فرهنگی، سیاسی، اجتماعی و... هستند، آیا مشاور و نویسندهای در کنارتان هست؟
قطعاً من هرقدر که دانش و آگاهی داشته باشم ولی علامه دهر نیستم که با انواع میهمانها از حوزههای مختلف آشنایی داشته باشم.
لازمه هر برنامه رسانهای موفق، داشتن یک تیم منسجم فکری است. مدلی از اتاق فکر را در شب شیشهای داشتم که کمکم میکردند ولی در دید در شب این تیم فکری خیلی منسجم است. این اتاق فکر شامل بهترین افراد از خبرگزاریهای کشور با سلیقهها و گرایشهای مختلف هستند.
از فرد بسیار اصولگرا تا آدم بسیار اصلاح طلب. آنها دور یک میز مینشینند و برای برنامه همفکری میکنند.
این اتاق فکر را خانم کریمیان هدایت و راهبری میکند. آنها هر روز جلسه همفکری دارند تا منجر به تولید یک برنامه شود. نتایج جلسات را خانم کریمیان به من منتقل میکند و میهمان انتخاب میشود.
روز سهشنبه هر هفته با برآیند اتفاقاتی که در اتاق فکر افتاده است گفتوگویمان را ضبط میکنیم و پنجشنبه هم برنامه پخش میشود.
راستی تفاوت برنامه سازی در تلویزیون با فضای مجازی چیست؟
خیلی فرق میکند. کامنت گذاشتن و پیام گذاشتن برای تلویزیون با کامنت گذاشتن در اینستاگرام چقدر فرق میکند؟
افراد در اینستاگرام بدون هیچ واهمهای حرفشان را میزنند و شفاف ترین نظر ممکن را میدهند و شب هم خیلی راحت خوابشان میبرد و میگویند فضای مجازی است دیگر، پس حرفم را شفاف میزنم. دید در شب هم نسبت به تلویزیون همین تفاوت را دارد.
ما در دید در شب از بسیاری رودربایستیهای تلویزیونی و ملی و فرهنگی مبرا هستیم و دستمان اصطلاحاً بازتر است، اما تأکید میکنم که چه در فضای مجازی و چه در تلویزیون قانون را رعایت میکنیم.
دوران ممنوعالفعالیت بودن سخت بود؟ برای ما رسانهایها از دست دادن رسانه و اینکه رسانه را از دستمان بگیرند، چندان خوشایند نیست!
هیچ چیزی بهاندازه اینکه به علاقهمندیهایتان بپردازید، لذت ندارد.
در این هفت، هشت ساله تحصیلات و اطلاعات خود را اضافه کردم و دنبال یکسری علاقههای شخصیام رفتم. من الان هم شرایط طبیعی در صدا و سیما به دست نیاوردم و کماکان همان اتفاقات دربارهام در صداوسیما ادامه دارد.
بله درست میگویید؛ اینکه ما رسانهایها را محدود کنند، بسیار سخت است اما معتقد هستم بعضی وقتها خلاقیت در محدودیت رخ میدهد.
شاید اگر میرفتم یک برنامه دو ساعته در تلویزیون اجرا میکردم هیچ وقت به فکر برنامه دید در شب در فضای مجازی نمیافتادم، بالاخره این محدودیتها برکتهایی دارد و در کنارش دلتنگیهایی نیز هست.
اساساً شما مجریای هستید که نسبت به مسائل و حوادث اجتماعی واکنش نشان میدهید؛ مثلاً این اواخر درباره حادثه پاریس و سردار سلیمانی مطلبی را در صفحه اینستاگرامتان نوشتید. آیا این عکسالعملها را یک مسئولیت اجتماعی میدانید و اگر شغل دیگری داشتید و مثلاً یک پزشک، حسابدار و... بودید، همین واکنشها را نشان میدادید؟
در جهان یک مفهوم اجتماعی به نام مسئولیت اجتماعی وجود دارد. مفهوم مدرنی که مورد بحث بسیاری از برندهای بزرگ جهانی است. مثلاً فلان برند در حوزه مسئولیتهای اجتماعی باید نسبت به مردم و مشتریانش پاسخگویی داشته باشد.
اگر من یک مهندس، پزشک، معلم یا فروشنده بودم ممکن بود دلمشغولیها و نظراتم را بنویسم اما شاید صفحه رضا رشیدپور اندازه چهار یا پنج برابر یک دکتر یا مهندس معمولی مخاطب داشته باشد و همین تعداد مخاطب، مسئولیت اجتماعی برایم میآورد و باعث میشود اگر میخواهم نظری را اعلام کنم با دقت، رعایت و تعهد بیشتر این نظر را اعلام کنم.
حتی شاید در مواقعی لزومی نداشته باشد تا درباره موضوعی اظهار نظر کنم اما وقتی جامعهای از مخاطبان صفحه شما را به عنوان یک مجری دنبال میکنند، تعهدی احساس میکنید که باعث میشود در مواقعی حرفهایتان را بزنید و نظرتان را اعلام کنید.
این روزها برخی مجریان جوان که نسل بعد از شما محسوب میشوند، در زندگی حرفهایشان دچار حاشیه هایی میشوند که نمیتوانند آن حواشی را کنترل کنند در حالی که این اتفاق درباره شما و مجریهای هم نسلتان کمتر رخ داده است. به نظرم نسل جوان چون میل به دیده شدن دارند و اساساً این میل به دیده شدن در مجریها بیشتر وجود دارد برایشان چنین اتفاقی میافتد. نظر شما چیست؟
میل به دیده شدن یا اشتهای دیده شدن در تلویزیون توقعات مجریهای جوان را برای دیده شدن برآورده نمیکند اما به چه دلیلی؟ به اعتقاد من ضریب نفوذ تلویزیون در سال 94 با سال 84 خیلی متفاوت است.
یک دهه پیش تلویزیون نفوذ دیگری داشت و در سال 64نفوذ بیشتر. آن زمان حسین پاکدل ستاره تلویزیون بود و فوق العاده دیده میشد و همین طور ابوالفضل طباطبایی.
سال 1374 رضا صفدری و هرمز شجاعی مهر و اقبال واحدی دیده شدند، تا اینکه رسید به سال 84. رضا رشیدپور، فرزاد حسنی و... دیده شدند. در سال 94 یک اتفاقی رخ داد. تلویزیون ضریب نفوذش را از دست داده است.
بنابراین جوانی میرود جلوی دوربین تلویزیون و مدتها برنامه اجرا میکند و بعد میآید به اینستاگرام و فضای مجازی میبیند، خبری نیست و توجهی به او نشان داده نمیشود.
من احساس میکنم ایجاد بعضی حاشیهها به دلیل اشتهای به شهرت خودخواسته است و برخی میخواهند با هر ابزار و وسیلهای به هدفشان برسند. مردم چون باهوش هستند بلافاصله واکنش منفی نشان میدهند که مثلاً فلان مطلبی که در صفحهات به عنوان مجری نوشتی به ما چه ربطی دارد و...
پس گذشته از کاهش ضریب نفوذ تلویزیون، برخی مجریان جوان سودای شهرت و دیده شدن در سر دارند و چون از مجرای رسمی به این نتیجه نمیرسند در فضای مجازی و امثال آن کنش و واکنشی نشان میدهند که اصلاً خوب نیست و ضد فرهنگی است و البته برای خودشان عاملی مخرب محسوب میشود.
ë شاید دلیل موضوعی که اشاره کردید، گسترش فضای مجازی باشد. مثلاً همان موقع که شب شیشهای را اجرا میکردید خاطرم هست پیامکهای انتقادی را میخواندید که فلان مخاطب میگوید شما که قبلاً در «پادشا ایران» لطیفه تعریف میکردی سوادت را بالا ببر اما آن موقع فقط این پیامکها بود و فضای مجازی تا این حد گسترده نبود.
بله صحبتتان درست است، فضای مجازی تلویزیون را از انحصار درآورد. زمانی هنرمندان و مجریها تریبون دستشان بود یک طرفه هم بود. مردم هم باید تلاش زیادی میکردند و با زحمت بسیار پیام خود را به آن تریبون میرساندند. زمانی که پادشا ایران را اجرا میکردم، چندین گونی نامه ارسالی به برنامه را به اتاق روابط عمومی میآوردند.
چرا این اتفاق میافتاد؟ چون ارتباط یک طرفه بود و نهایت امکان مردم این بود که نامهای بنویسند و بیاندازند در صندوق پست که تازه آن هم معلوم نبود برسد به دست رضا رشیدپور و یا نه. اما الان بعد از 10 سال چه اتفاقی افتاده است؟ فاصله رسیدن به صفحه رضا رشیدپور 10 ثانیه است.
مخاطب، تلفن همراهش را برمی دارد و اینترنتش را فعال میکند و به صفحه رضا رشیدپور میرود. این نزدیک شدن راه ارتباطی، طبیعتاً یکسری حسنها دارد و یکسری عیبها که البته حسنها را همه میدانند ولی عیبها جالب هستند.
عیبش چیست؟
عیبش این است که همه صاحب حق شدیم و من نوعی خود را صاحب حق فحش دادن در صفحه فلان هنرمند میدانم و فلان هنرمند هم خود را صاحب حق مسدود کردن فلان مخاطب میداند.
این اصطکاکها در فضای مجازی اتفاقاتی را به همراه میآورد و مثلاً اینکه میشنویم فلان هنرمند صفحه اش را بست.
همه اینها بهخاطر برخورهای بدون تجربه است چون ما هنوز تجربه فضای مجازی را به آن صورت نداریم و نمیدانیم محدوده رفتارمان، مسئولیت هایمان و وظایفمان چیست. به نظرم باید تمرین کنیم که به یک تعادل در فضای مجازی برسیم.
راستی اگر الان «شب شیشهای» را داشتید با این اوضاع و احوال شبکههای مجازی باز هم آن پیامهایی را که اشاره کردم در برنامه میخواندید؟
یک عدهای عزم کردند که یادم نرود من در «پادشا ایران» جوک تعریف میکردم. نمیدانم کجای این کار بد بوده است که الان هم در صفحهام میگویند، اما باید بگویم اگر لازم باشد، 10 سال دیگر هم در پادشا ایران جوک تعریف میکنم.
نگاهتان به اوضاع و احوال این روزهای صدا سیما چیست؟
یک حرف مهم را میخواهم از روزنامه شما که روزنامه مهمی است بگویم. زمانی ما در کشور چند روزنامه داشتیم از جمله اطلاعات، کیهان جمهوری اسلامی، رسالت و... برای اینکه انحصار در رسانه مکتوب وجود داشت و دست نهادها و جریانهای دولتی که وابسته به حاکمیت هستند، بود و بشدت نیز از این انحصار دفاع میکردند و میگفتند باید این انحصار وجود داشته باشد وگرنه نمیشود کنترلش کرد و امنیت ملی به خطر میافتد.
در حال حاضر در سال 94 دهها روزنامه با گرایشها و نظرها و سلیقههای مختلف وجود دارد که اتفاقاً فرصت بزرگی را در اختیار نظام قرار داده است و لایههای مختلف نظام در گروههای فکری مختلف نظرهایشان را با هر رسانهای که منطبق است بیان میکنند.
مثلاً مطالبی که در روزنامه بهار منتشر میشود طبیعتاً در چارچوب نظام جمهوری اسلامی است و مطالبی که در کیهان منتشر میشود هم نظر بخشی از نظام است. اگر ما روزنامه بهار را نداشتیم چه اتفاقی میافتاد؟ یا آن بخشی که در بهار مینویسند باید ساکت میشدند که به نفع نظام نبود یا اینکه باید با کیهان دعوا میکردند که نظرات ما را نیز بنویس.
به نظر من در حال حاضر صداوسیما همین حال و روز را دارد و تنها راه خروج از بحران این است که طبق قوانین جمهوری اسلامی ایران به سمت خصوصیسازی برویم.
همان طور که صلاحیت مدیر مسئول یک روزنامه مورد بررسی قرار میگیرد، میتوانیم به آدم هایی که معتمد نظام هستند، مجوز تلویزیون بدهیم و حتی تمام این تلویزیونها تحت مدیریت سازمان صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران فعالیت کنند.
آیا خودتان مایلید تلویزیون خصوصی داشته باشید؟
جزو آرزوهای رسانهای من راهاندازی بهترین تلویزیون خصوصی ایران است و امیدوارم روزی به این آرزو برسم.
این روزها بحثهای خیلی داغی در رابطه با نفوذ ماهوارهها وجود دارد. به نظرتان ماهواره رقیب صداوسیما است؟
من از شما میپرسم آیا تیم ملی برزیل رقیب تیم ملی ایران است؟ ممکن است یک رقابتی باشد و ما برویم جام جهانی. حالا باید ببینیم آیا با آنها بازی خواهیم داشت یا خیر؟ اینکه مدام فکر کنیم آنها الان چه میکنند، درست نیست.
اگر مدام دنبال بازی گرگم به هوا با ماهوارهها باشیم به جز اینکه انرژی خود را از دست بدهیم و جامعه را دچار بحران فکری کنیم، نتیجه دیگری نمیگیریم. حالا ممکن است هم صداوسیمای ما و هم مثلاً شبکه بیبی سی درباره یک موضوع مشترک برنامه بسازند، آن وقت میتوانیم مقایسه کنیم؛ اما توجه کردن مداوم به این موضوع درست نیست.
صداوسیما به جای اینکه به رقابت با ماهواره فکر کند به افزایش کیفیت برنامه و جذاب کردن برنامه و تأثیر گذاری روی مخاطب فکر کند.
بخشی از بالا بردن کیفیت برنامه سازی در صداوسیما به این برمی گردد که خط قرمزهای سلیقهای راحذف کنیم. نظر شما چیست؟
تلویزیون ما بیش از اندازه محافظهکار شده است. باید قویتر و نترستر از این حرفها باشد ولی متأسفانه ما همه چیز را فدای سیاست میکنیم و هر چیزی را از منظر اصولگرا و اصلاحطلب نگاه میکنیم؛ در حالی که یک برنامه خانوادگی جذاب هیچ حاشیه سیاسی نخواهد داشت.
باید محافظه کاری را کنار بگذارند و با ایدههای جدید و خلاقیتهای جدید کار کنند. درباره برنامه دید در شب فقط اگر یکی دو کلمه را از برخی از قسمتهای برنامه کم کنیم مثلاً جایی که فلان میهمان اسم خواننده آن طرف آبی را میآورد، به جرأت میگویم که قابلیت پخش از تلویزیون را دارد.
حال چرا ما باید میلیاردها تومان خرج سریالهایی کنیم که واقعاً بیننده ندارند. به سریالهایی که به عنوان الف ویژه است، نگاه کنید.
هر مخاطب 1 میلیون تومان برای صدا و سیما در میآید. اگر برنامه مشابهی مانند دید در شب بسازیم هزینه هایش 1 هزارم این سریالها است و بیننده هایش 1000 برابر این سریالها است. اینها موضوعاتی هستند که باید مورد توجه قرار بگیرد.
اخبار فرهنگی - ایران
ویدیو : رضا رشیدپور: محافظه کاری تلویزیون از حد گذشته است