داریوش اسدزاده: مردم ایران دیگر تلویزیون نمی بینند! : مردم نه سینما میروند ...
مردم نه سینما میروند و نه تلویزیون تماشا میکنند. هنرمندان پیشکسوت خانهنشین شدهاند و یک عده جوان کارهایی پیش پاافتاده انجام میدهند و هیچ هنری هم به خرج نمیدهند؛ در صورتی که سینما، تئاتر و تلویزیون سند هویت مردم و تاریخ یک ملت است. شبکه ایران:داریوش اسدزاده بازیگر کهنهکار تئاتر، سینما و تلویزیون که حضور 70 سالهاش درعرصه هنر به خلق آثاری ماندگار همراه شده است، دستی در پژوهش و تالیف هم دارد و این روزها درگیر دریافت مجوز برای کتاب دوم خود با عنوان «گزیده تاریخ ایران» است.
وی همچنین به تازگی تالیف کتابی راجع به تاریخچه باغ لالهزار را هم تمام کرده و در دوران گزیدهکاریاش در عرصه بازیگری بیشتر هم خود را مصروف تحقیق و پژوهش در حوزه تاریخ کرده است. به سراغ این هنرمند پیشکسوت رفتیم و در گپی کوتاه از دغدغههای این روزهایش جویا شدهایم.
در چه حالی هستید آقای اسدزاده. از کارهای جدید چه خبر؟
این روزها که نسبت به گذشته بسیار کمتر در فیلم و سریالی بازی میکنم، بیشتر به مطالعه و نوشتن میگذرد. دومین کتابم که گزیدههایی از تاریخ ایران است همچنان در انتظار دریافت مجوز از وزارت ارشاد است. اخیرا هم تالیف کتاب سوم را هم تمام کردهام و در دست ویراستار است. این کتاب که حدود دوسال صرف تحقیق و نگارش آن شد راجع به تاریخچه باغ لاله زار است. اینکه چطور شد ناصرالدین شاه پس از دیدار از شانزلیزه پاریس به این صرافت افتاد که باغی مشابه آن در ایران احداث کند و به همین منظور باغ لالهزار را که گردشگاه بزرگی بود خراب کردند و حاصل کار نه شانزلیزه شد و نه باغ لالهزار ماند. و بعدها که شد آوردگاه هنر و خاطرات آن و ...
علاقهای به مکتوب کردن خاطراتتان ندارید؟
برای خاطره نویسی آدم باید یا واقعیت را بنویسد و یا اینکه به کجراهه رود. اگر بخواهد واقعیت را بنویسد مشکل است چرا که به سیاست گره میخورد و هنرمند نباید وارد سیاست شود. سیاست کار هنرمند نیست.
این گرایش به تالیف و پژوهش خود خواسته است یا اینکه دلیل آن را باید در کیفیت آثار نمایشی جستوجو کرد؟
از دوران نوجوانی به تالیف و پژوهش علاقمند بودم و برای مجلات مقاله مینوشتم، زمانی هم سردبیر یکی از نشریات روزانه بودم. در دوران پرکاریام در عرصه تئاتر و کارگردانی هم نمایشنامهنویسی میکردم.هرچند تجربه تالیف کتاب را نداشتم اما مطالعات و تحقیقات گسترده داشتم و اغلب اوقات فراغت از کار تصویر، صرف مطالعه میشد و گاهی اوقات تا سحر مطالعه میکردم. هنوز هم بالای تختم کتاب است و کارم مطالعه. ضمن اینکه چندین پیشنهاد بازیگری داشتهام اما هیچکدام به لحاظ کیفی آنقدر وسوسهکننده نبود که بپذیرم.
به اعتقاد شما سطح نازل آثار سینمایی و تولیدات تلویزیونی را در کجا باید جستوجو کرد؟
همانطور که سطح فکری مردم را پایین آوردهاند، سطح آثار نمایشی هم پایین آمده است. اوایل انقلاب فیلمهای خوبی اکران میشد اما به تدریج کارها سست شد و کار به جایی کشید که دیگر هیچکس رغبتی برای تماشای آثار سینمایی و تلویزیونی ندارد. حرفهایهای کاربلد هم گوشهگیر شدند.
عمده دلیل پایین آمدن سطح کیفی آثار، ضعف فیلمنامه و کمبود نویسنده خوب است. با توجه به تجربهتان در این زمینه، دغدغهای برای حضور در این عرصه ندارید؟
به منزل من که تشریف بیاورید خواهید دید که کتابخانهام آرشیوی مخصوص نمایشنامه و تئاتر دارم؛ عاشق این کار هستم اما دست و دلم به کار نمیرود.
یکی از خاطرهانگیزترین کارهای شما (خانه سبز) برای چندمین بار از آنتن یکی از شبکههای تلویزیونی در حال پخش است؛ سریالی که جزو پرمخاطبترین تولیدات تلویزیون بود و حتی تماشای بازپخش آن هم خالی از لطف نیست. چرا دیگر شاهد چنین کارهایی در تلویزیون نیستیم؟
"خانه سبز" کار متفاوت و جالبی بود البته دوست ندارم راجع به کاری که خودم در آن حضور داشتم اظهارنظر کنم و حرفهایم صرفا بازتاب دهنده نظرات مردم است. این سریال آنقدر جذابیت داشت که حتی افرادی که به تلویزیون اعتماد نداشتند را نیز جذب کند. زمانی که این سریال پخش میشد خیلی از دوستان تماشای فیلمهایی که از خارج آورده بودند را تعطیل کرده و سریال را پیگیری میکردند. سریال نقد مشکلات روز و مسائل مبتلابه جامعه بود و برای مردم پیام داشت.
سوژه و ایده خوب، ساختار خوب، بازیگران حرفهای و... در واقع تمام مولفههای یک کار موفق را داشت. در گذشته کارهای موفقی از تلویزیون پخش میشد اما باعث تاسف است که امروزه مردم از تلویزیون رویگردان شدهاند و به سریالهای بیاخلاق و کثیف ترکیهای روی آوردهاند. باید دلیل آن را از برنامهسازان و متولیان عاری از دانش این حرفه، جویا شد که چرا این سوژههای پیش پا افتاده را انتخاب میکنند و به حلقوم مردم میریزند. من از این بابت خیلی ناراحتم.
مردم نه سینما میروند و نه تلویزیون تماشا میکنند. هنرمندان پیشکسوت خانهنشین شدهاند و یک عده جوان کارهایی پیش پاافتاده انجام میدهند و هیچ هنری هم به خرج نمیدهند؛ در صورتی که سینما، تئاتر و تلویزیون سند هویت مردم و تاریخ یک ملت است.
در این سریال با بازیگران محبوبی همبازی بودید که دیگر بین ما نیستند. حتما پخش این کار یادآور خاطرات شیرین این همکاری است.
بله من با خانم خیرآبادی حدود 60 سال افتخار همکاری داشتم و هر دو از تئاتر شروع کردیم. خسرو شکیبایی علاوه بر همکار بودن رفیق بود. هنرمند موفقی که پیشکسوتها را دوست داشت و بسیار برایشان احترام قائل بود. هر چند که شکیبایی همه مردم را دوست داشت، واقعا دوستدار مردم بود.
از احترام به پیشکسوتان یاد کردید. آیا جویای حال محمد علی کشاورز از همکاران قدیمی یتان هستید؟
بله به عیادت محمدعلی کشاورز نازنین رفتهام. این دیدارها و احترام گذاشتنها باید باشد. من و کشاورز چند ساعتی با هم درد و دل کردیم و از خاطرات گفتیم.کشاورز هنرمند مطرحی است که تمام کارهایش فراموش نشدنی است. کارهایش همواره به یاد مخاطبان هنردوست خواهد ماند.
در پایان اگر پیشنهاد مطالعه کتاب خاصی را دارید بفرمایید؟
مسلما هر کس بر اساس گرایشی که نسبت به حوزه مورد علاقهاش دارد کتاب مورد نظر را انتخاب میکند و من نمیتوانم پیشنهادی واحد برای همه داشته باشم اما کتابخوانی را توصیه میکنم. درخواستم این است که همه مردم بخصوص نسل جوان در هر زمینهای که علاقمند هستند سیاسی، تاریخی،مذهبی و...مطالعه داشته باشند. حتی شاید عدهای رمان دوست داشته باشند، فرق نمیکند این ارزشمند است که به دنبال علاقهشان بروند و در این زمینه مطالعه کنند.
کتابهای تاریخی گذشته را نشان میدهند. تاریخ آینه عبرت است برای جوانان و به آنها یادآوری میکند که چه افراد صالح و یا ناصالحی بر مملکتشان حکومت کرده است. اما کسانی هم که تاریخ مینویسند باید از اغراق و تحریف پرهیز کنند و فقط حقایق را بازگو کنند. همچنین فیلمسازان تاریخی هم باید داستانشان با حقیقت توام باشد چرا که حقیقت هیچوقت پشت تکهای از ابر باقی نمیماند و اگر حقایق را بازگو نکنند مرور زمان اثرشان را از یادها پاک خواهد کرد. تاریخ باید حقیقی باشد، مردم را نباید فریب داد.
ویدیو : داریوش اسدزاده: مردم ایران دیگر تلویزیون نمی بینند!