آذرخش فراهانی: بدترین اتفاق زندگی‌ام شکست عشقی بود/ سینما حق هنرهای دیگر را خورده است :



دختری که شکست عشقی خورده , خودکشی بازیگر زن مشهور سینما براتیوشا بانرجی به خاطر شکست عشقی , شکست عشقی

آذرخش فراهانی فرزند دوم خانواده هنرمند فراهانی، متولد اولین ماه فصل تابستان در سال 1360، نوازنده، ترانه‌سرا و خواننده سبک راک موسیقی کشور و سرپرست یک گروه موسیقی است.

وی هنر موسیقی را از سنین کودکی آموخت و در سن سی و چهار سالگی در اولین فیلم سینمایی به ایفای نقش پرداخت که هیأت داوران برای این نقش او را نامزد دریافت سیمرغ بلورین سی و چهارمین جشنواره فیلم فجر کردند.

آذرخش فراهانی در گفتگو با خبرنگار حوزه سینما گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان؛ از فعالیت در حوزه موسیقی، اتفاقات تلخ و شیرین زندگی، تجربه ایفای نقش در سینما و محدودیت های اجتماعی بازیگران گفت که در اینجا می‌خوانید:


در خانواده‌ای که همه بازیگر بودند چه اتفاقی شما را به سمت هنر موسیقی کشاند؟
در حال حاضر مرز بین هنرها خفیف شده و به نوعی با هم تلفیق شدند. شما به کنسرت می‌روید و تئاتر هم می‌بینید، به سالن تئاتر می‌روید و موسیقی می‌شنوید و ممکن است در سالن سینما با موسیقی و تئاتر و فیلم مواجه شوید. برای برخی هنرها باید نام جدید اختراع کنند. کنسرت راجرواترز تلفیقی از تئاتر و مجسمه‌سازی و موسیقی و نمایش است. از نظر من هنر، هنر است و فکر می‌کنم در کشور ما زیاده از حد به سینما پرداخته شده؛ در واقع سینما حق هنرهای دیگر را خورده است.

پس از سال‌ها فعالیت در حوزه موسیقی، چه اتفاقی باعث شد در فیلم سینمایی بازی کنید؟
من کارهای آقای پرویز شهبازی را خیلی دوست داشتم، برای ایشان احترام زیادی قائلم و پذیرفتم که با افتخار در خدمت پروژه سینمایی یک هنرمند واقعی باشم.

واکنش پدرتان در مقابل تصمیم شما برای بازیگری چه بود؟
پدرم احترام زیادی به تصمیمات ما می‌گذارد و من از این نظر مدیون ایشان هستم که اجازه داد ما راهمان را خودمان انتخاب کنیم.

به عنوان کسی که سال‌ها فعالیت موسیقی داشته، انتقاد شما از فضای موسیقی کشور چیست؟
نقد من بیشتر به مسئولان موسیقی کشور است. نقد من به رفتار و منشی است که به جای حمایت، مانع فعالیت موسیقی می‌شود.

*اگر به دوران نوجوانی برمی‌گشتید همین مسیر را می‌رفتید یا هنر و شغل دیگری انتخاب می‌کردید؟
صد در صد انتخاب من همین راه بود.

از فضای هنری خانواده بگویید.
پدر و مادرم همیشه از کارهای هنری ما حمایت می‌کردند. مادر من خودش نقاش است. از سنین کودکی ما را در کلاس‌های هنری ثبت‌نام می‌کردند و مشوق ما در حوزه هنر بودند. کلاس نقاشی، موسیقی و ...

اگر در خانواده‌ای بودید که نسبت به هنر سخت‌گیر بودند و مانع انتخاب هنر و موسیقی می‌شدند چه کار می‌کردید؟
مسائلی که به منش انسانی برمی‌گردد آنقدر ساده نیست که بتوان راجع به آنها راحت صحبت کرد. خیلی وقت‌ها هنرمندان در خانواده‌هایی پا به عرصه وجود گذاشتند که مخالف هنر بودند. این اتفاقات هنرمند را مستقل‌تر می‌کند، در مواردی هنرمندی که خانواده‌اش سختگیر و مخالف امور هنری بودند، چغرتر و به عبارتی خودساخته‌تر و پوست کلفت‌تر می‌شود نمی‌توان گفت هر هنرمندی که خانواده‌اش مشوق او بودند موفق‌تر خواهد بود. خیلی از موارد هنرمند مستقل، نتیجه بهتری دارد.

از فعالیت موسیقی خود در حال حاضر بگویید.
15 سال است که یک گروه موسیقی را سرپرستی می‌کنم. نام گروه «کوچ‌نشین» است که از بهترین نوازنده‌ها تشکیل شده و تا به‌حال بیش از 20 اثر منتشر کرده‌ایم. من سرپرست، نوازنده، ترانه‌سرا و خواننده گروه هستم. از جمله نوازندگان گروه من حمزه یگانه، آرش پژندمقدم (از مطرح‌ترین درامرهای ایران) و دارا دارایی هستند.

تاکنون پنج کنسرت در پاریس داشته‌ام که دو کنسرت گروهی و سه اجرای سولو (تکی) داشته‌ام که با استقبال قابل قبولی مواجه شد. البته اگر فضای مناسبی در ایران فراهم باشد، استقبال ایرانی‌ها از کنسرت موسیقی بیشتر است، به نظرم ایرانی‌ها این شکل موسیقی را بهتر درک می‌کنند.

طرفدار کدام خواننده‌ها و گروه‌های موسیقی کشور هستید؟
چون با افرادی که کار می‌کنم از حرفه‌ای‌ها و بهترین‌ها هستند، کار حمزه یگانه سرپرست گروه «نائیما» و دارا دارایی سرپرست گروه «داماهی» را می‌پسندم. در سبک سنتی‌ هم استاد شجریان و فرزندشان، آقای شهرام ناظری، آقای قربانی، استاد علیزاده و گروه «دستان» و ... .

جذابیت سینما برای شما بیشتر است یا موسیقی؟
نقشی که بازی کردم در واقع به معرفی و شنیده شدن آثار موسیقی‌ام کمک کرد؛ چون آهنگسازی فیلم هم برعهده خودم بود اما جذابیت موسیقی برایم خیلی بیشتر از سینما است.

اگر باز هم پیشنهاد بازیگری در سینما داشته باشید قبول می‌کنید؟
بستگی دارد چه کسی پیشنهاد بدهد که من کار موسیقی را به خاطرش مدتی کنار بگذارم. من در جشنواره فیلم فجرامسال چند کار خوب از کارگردان‌های جوان دیدم که مرا تحت تأثیر قرار داد؛ هر کدام از آنها از من بخواهند در اثرشان بازی کنم، قبول می‌کنم.

پس از تصمیم‌ به بازیگری، خانواده چقدر شما را کمک و حمایت کرد؟
من 12 سال پیش در منزل خواهرم شقایق، با آقای شهبازی آشنا شدم ولی نمی‌توان گفت که به واسطه شقایق در کار آقای شهبازی وارد شدم چون آشنایی متعلق به 12 سال پیش است. اما از لحاظ دعوت به منزل و آشنایی با پرویز شهبازی مدیون شقایق هستم. در کل خانواده خیلی به من در این زمینه کمک کرد.

تجربه بازیگری چطور بود؟
به نظر من بازی در یک اثر زیبا، قشنگ است. اگر یک آدم استعداد چیزی را دارد، به طور قطع در آن رشته کار می‌کند و موفق می‌شود و منتظر دیگران نمی‌ماند ،به خودش و امکانات خودش نگاه می‌کند و بی‌نیاز از دیگران و حمایتشان موفق می‌شود. من یک سری از افراد را دیده‌ام که با دوربین از خودشان فیلم می‌گیرند و در اینستاگرام می‌گذارند و تعداد فالوئرهایشان بسیار بیشتر از بازیگران حرفه‌ای سینما است. توصیه من به کسانی که منتظر حمایت و معجزه هستند، این است که به خودشان تکیه کنند و از خودشان شروع کنند. من معتقدم بی‌نیاز به پارتی و پول و رابط هم می‌توان موفق بود.

زمانی که حس موفقیت را تجربه می‌کنید به یاد چه کسی می‌افتید؟
خوشبختانه من موفقیت‌های زیادی در زندگی نداشته‌ام! چون موفقیت چیز خطرناکی است چون می‌تواند آدمی را به دام منیِّت بیندازد و در ابتدای راه دچار غرور شود و فکر کند که کسی شده. خوشبختانه من کمتر به دام موفقیت افتاده‌ام اما در لحظه موفقیت یاد کسانی می‌افتم که دوستشان دارم، مثل خانواده.

به چه هنرهایی به غیر از موسیقی علاقمندید؟
انیمیشن را به اندازه هنر موسیقی دوست دارم. ادبیات، مجسمه‌سازی، نقاشی (لیسانس رشته نقاشی دارم) ؛ ولی تا به حال حتی یک ورق راجع به بازیگری و هنر سینما نخوانده‌ام.

ولی در اولین ایفای نقش نامزد دریافت سیمرغ شدید...
در یک بازی خوب عوامل مختلفی موثر هستند باید همه چیز را در نظر گرفت. همکاران و همبازی‌ها و البته شخص کارگردان که از همه عوامل مهم‌تر است. بازی خوب ترکیبی از زحمت و ذکاوت کارگردان و پتانسیل بازیگر است.

در سال چند بار به کنسرت موسیقی و سینما می‌روید؟
حضورم در کنسرت‌ها بیشتر در سفرهایم اتفاق می‌افتد. در تهران هم نسبتا زیاد می‌روم. به کنسرت گروه داماهی، نائیما، هومن اژدری و غیره می‌روم.

از سن 14 سالگی تا کنون به طور متوسط هر دو سال یکبار به سینما رفته‌ام. امسال روز هشتم جشنواره اولین روز حضورم در برج میلاد برای تماشای فیلم بود. در این روز چند فیلم دیدم که اشک مرا درآورد و خوشم آمد. با خودم فکر کردم در طول این سال‌ها که دو سال یکبار به سینما رفتم حتما فیلم‌های خوبی را از دست داده‌ام. تصمیم گرفتم از این پس بخشی از هنر سینمای ایران را دنبال کنم.

سال 94 برای شما چه سالی بود؟
سال 94 سال بز بود. اتفاقا من یک قطعه در خصوص جزیره هرمز منتشر کردم که پروژه بزرگی بود. 8 خواننده و 10 ساز مختلف در این کنسرت استفاده شد.

حضور در فیلم آقای شهبازی هم اتفاق دیگری بود که 4 ماه از سال را در آن گذراندم. برای من سالی بود که مثل بز که در ظاهر چابک نیست ولی از همه زودتر به قله می‌رسد من هم در کمال آسودگی نتیجه خوبی گرفتم.

سال 94 برای من همپای سال 91 بود که آلبومم را منتشر کردم البته سال 91 برای انتشار آلبوم زیاد کار کردم.

بهترین و بدترین اتفاق زندگی آذرخش فراهانی؟
آنچه آدم از اتفاقات قضاوت می‌کند با آنچه در واقعیت است تفاوت دارد. ممکن است اتفاقی را خوب ندانیم ولی برای ما لزوما اتفاق بدی نباشد.

شکست عشقی بدترین اتفاق زندگی‌ام بود. بهترین اتفاق هم آخرین مسافرت من به کشور ترکیه بود که ترکیبی از چادرنشینی در طبیعت و اجرای خیابانی موسیقی به همراه کوله به دوشان کشورهای مختلف بود.من اجرای خیابانی در آلمان، ترکیه، هند و ایران داشته‌‌ام که در ترکیه و ایران بیشتر بود.

با توجه به اینکه جذابیت موسیقی برای شما بیشتر از سینماست، دوست داشتید سیمرغ را می‌گرفتید؟
دوست داشتم ولی برای دریافت آن پافشاری نداشتم. کلا در جایزه‌ها، رقابت نسبی و قضاوت‎‌ها سلیقه‌ای است؛ جایزه خوشحالی کسی است که آن را می‌گیرد و افسوس کسی که آن را نبرده است. من هیچ گاه برای افسوس خوردن کسی دعا نمی‌کنم. در کاندیدا شدن من هم این نیست که قطعا حق من بوده که نامزد شوم شاید حق بازیگر دیگری بوده وسلیقه هیأت داوران من را پسندیده است.

اهل فوتبال هستید؟ طرفدار چه تیمی در ایران هستید؟
فقط تیم ملی. بازی‌های تیم ملی و باشگاه‌ها را در سطح بین‌الملل را می‌بینم و البته رقابت‌های جام جهانی را هم دنبال می‌کنم.

در اولین حضور سینمایی تا چه حد به مشکلات بازیگران سینما پی بردید؟
در سیستم بازیگری مشکل بزرگی وجود دارد و آن خطر کله پا کردن است. یک حس ناامنی در میان بازیگران وجود دارد که از طرف تیم رقبا و یک سری منابع قدرت کنار گذاشته شود این خطر همیشه بازیگران را تهدید می‌کند.

مشکل دیگر این است که در جامعه ما بازیگر و هنر بازیگری بسیار برجسته می‌شود. از نظر اقبال عمومی و رسانه‌ها، بازیگران در حد الگو برجسته می‌شوند. این موضوع زندگی بازیگران را سخت می‌کند. بازیگر مثل فیلمبردار، گریمور، مسئول تدارکات و ... در فیلم می‌آید و بخشی از فیلم را پیش می‌برد. فیلم یک اثر هنری است که جزئی از هنر است و هنرهای دیگر ترکیب می‌شود، ضمن اینکه کل هنر بخشی از فرهنگ است و همه فرهنگ نیست.

چهره بازیگر را خدا داده است و در خوشایند و جذاب به نظر آمدن آن طراح گریم، نورپردازی و کارگردان نقش دارند، حتی فیلمنامه و نقش نیز موثرند. بازیگر وقتی به عنوان پیشوای اجتماعی و الگوی ملی برجسته می‌شود مجبور است ضعف‌ها و خطاهایش را در حد اغراق شده‌ای پنهان کند و قطعا دچار مشکلات شخصیتی و روانی می‌شود چون مجبور است در جامعه هم نقش بازی کند و خودش نباشد. به نظرم بازیگر وقتی در هجوم رسانه‌ها قرار می‌گیرد پس از مدتی دچار غرور می‌شود و این غرور او را به دام می‌اندازد. بازیگر باید بیشتر از حرف زدن به دانش و اطلاعات خود بیافزاید تا اینکه سخنرانی کند.

حرف یک هنرمند با مردم جامعه؟
لزوما آنچه و آنکه برنده است و به اصطلاح امروزی لایک بیشتری دریافت کرده به اندازه بالا بودن و بهتر بودن فرد یا اثر یا عملکرد نیست. حالا دیگر لایک داشتن مثل پول داشتن است. چه بسا که لایک پول آورده و پول افراد را لایک‌دار کرده است.

این چیزها به معنای لایق بودن ومستحق بودن افراد نیست، خیلی مواقع پیش می‌آید که آثار اعلای هنری را کسانی خلق می‌کنند که به حاشیه رانده شده‌اند، گاهی افراد را در جایی می‌بینیم که لایق و مناسب آن موقعیت نیستند و جایگاهشان بالاتر و پایین‌تراست. عقیده من این است که اگر آدم‌ها می‌خواهد به دنبال زیبایی بروند و آن را ببینند به جستجوی آن بروند. زیبایی دم دستی که به آنها عرضه شده را قبول نکنند چون آنچه دم دستتان می‌گذراند دم دستی است. زیبایی را خودتان جستجو و قضاوت کنید نه تحت تأثیر تبلیغات و حرف و نظر و قضاوت دیگران.

اگر برای شما موقعیتی پیش بیاید که شرایط فوق‌العاده‌ای را برای هنر موسیقی یا بازیگری شما در خارج از کشور ایجاد کند، در آن جا ماندگار می‌شوید؟
نه. رفتن و برنگشتن تلخ است. اینکه چند سالی را در خارج از کشور بگذرانم و برگردم را قبول می‌کنم اما رفتن و برنگشتن فقط یک حس کابوس است. من وطن دوست هستم. وقتی جایی بروید و دیگر به کشور زادگاه خود برنگردید بخشی از وجودتان همیشه گرسنه می‌ماند، چون آدمی دوست دارد جایی باشد که بوی کودکی‌اش را بدهد.

 حرف یک هنرمند با مسئولان فرهنگ و هنر کشور؟
از هنر حمایت کنند و در مورد هنر اصل را بر برائت بگذارند. با پیشرفت‌هایی که در زمینه تکنولوژی کرده‌ایم من آینده خوب و روشنی را برای موسیقی ایران می‌بینم.

 

اخبار فرهنگی و هنری - باشگاه خبرنگاران

 


ویدیو : آذرخش فراهانی: بدترین اتفاق زندگی‌ام شکست عشقی بود/ سینما حق هنرهای دیگر را خورده است