ملانصرالدین
حکایت ملانصرالدین و همسرش
روزی همسر ملانصرالدین از او پرسید: فردا چه می کنی؟ گفت: اگر هوا آفتابی باشد به مزرعه می روم و اگر بارانی باشد به کوهستان می روم و علوفه جمع می کنم. همسرش گفت: بگو ان شاءا... او گفت: ان شاءا... ندارد فردا یا هوا آفتابی است یا بارانی. از قضا فردا در میان راه راهزنان رسیدند و او را کتک زدند. ملانصرالدین نه به مزرعه رسید و نه به کوهستان و مجبور شد به خانه بازگردد. همسرش گفت: کیست؟ او جواب داد: ان شاءا... منم. منبع:روزنامه خراسان ملانصرالدین
شگرد اقتصادی ملانصرالدین
ملانصرالدین هر روز در بازار گدایی می کرد و مردم با نیرنگی، حماقت او را دست می انداختند. دو سکه به او نشان می دادند که یکی شان طلا بود و یکی از نقره، اما ملانصرالدین همیشه سکه نقره را انتخاب می کرد. این داستان در تمام منطقه پخش شد. هر روز گروهی زن و مرد می آمدند و دو سکه به او نشان می دادند و ملانصرالدین همیشه سکه نقره را انتخاب می کرد. تا اینکه مرد مهربانی از راه رسید و از اینکه ملانصرالدین را آنطور دست می انداختند، ناراحت شد. در گوشه میدان به سراغش رفت و گفت: هر وقت دو سکه به تو نشان دادند، سکه طلا را بردار. اینطوری هم پول بیشتری گیرت می آید و هم دیگر دستت نمی اندازند. ملانصرالدین پاسخ داد: ظاهرا حق با شماست، اما اگر سکه طلا را بردارم، دیگر مردم به من پول نمی دهند تا ثابت کنند که من احمق تر از آن هایم. شما نمی دانید تا حالا با این کلک چقدر پول گیر آورده ام. اگر کاری که می کنی، هوشمندانه باشد، هیچ اشکالی ندارد که تو را احمق بدانند! منبع:روزنامه ابتکار
داستانک: چرا ملانصرالدین ازدواج نکرد؟
روزی دوستی از ملانصرالدین پرسید : ملا ، آیا تا بحال به فکر ازدواج افتادی..؟ روزی دوستی از ملانصرالدین پرسید : ملا ، آیا تا بحال به فکر ازدواج افتادی ؟ملا در جوابش گفت : بله ، زمانی که جوان بودم به فکر ازدواج افتادم...دوستش دوباره پرسید : خب ، چی شد ؟ملا جواب داد : بر خرم سوار شده و به هند سفر کردم ، در آنجا با دختری آشنا شدم که بسیار زیبا بود ولی من او را نخواستم ، چون از مغز خالی بود !!!به شیراز رفتم : دختری دیدم بسیار تیزهوش و دانا ، ولی من او را هم نخواستم ، چون زیبا نبود...ولی آخر به بغداد رفتم و با دختری آشنا شدم که هم بسیار زیبا و همینکه ، خیلی دانا و خردمند و تیزهوش بود . ولی با او هم ازدواج نکردم ...!دوستش کنجاوانه پرسید : دیگه چرا ؟ملا گفت : برای اینکه او خودش هم به دنبال چیزی میگشت ، که من میگشتم !!!هیچ کس کامل نیست!منبع: گروه مارشال
ترک ها «ملانصرالدین» را تصاحب كردند!
ملانصرالدین به عنوان یك ضد قهرمان طنز و لطیفهگویی و حاضرجوابی شهرتی هشتصد ساله دارد.او شیرین گفتار، نرم خوی، مهربان و صبور است.حماسهسرایی نمیكند، حرفهای قلنبه سلنبه نمیزند و در نزد ما ایرانیها آن قدر آشنا و خودمانی و نزدیك به نظر میرسد كه گاهی تصور میكنیم در میان ما زندگی میكند. روزنامه تهران امروز: ملانصرالدین به عنوان یك ضد قهرمان طنز و لطیفهگویی و حاضرجوابی شهرتی هشتصد ساله دارد.او شیرین گفتار، نرم خوی، مهربان و صبور است.حماسهسرایی نمیكند، حرفهای قلنبه سلنبه نمیزند و در نزد ما ایرانیها آن قدر آشنا و خودمانی و نزدیك به نظر میرسد كه گاهی تصور میكنیم در میان ما زندگی میكند. فرق عمده او با ما شهروندان دهه90 خورشیدی در این است كه او بر مركبی چون الاغ صبور و وفادارش سوار است كه به راستی تنها موجودی است كه به او دروغ نمیگوید و هماره در خدمت او و خانواده قرار دارد تا جاییكه گرسنگی را نیز تحمل میكند و ملا برای فریبش عینك سبز رنگی سر چشمانش میزند كه كاه را یونجه ببیند.ولی ما كه امروزه مركبی چون اتومبیل زیر پا داریم، برده خودرو خود هستیم و گوش به فرمان و بنده او كه باید چندین برابر ساكنان كشورهای همسایه خرج خرید بنزین و روغن آن بكنیم. حكایتهای خواجه نصرالدین حال و هوای ایرانی دارد؛ ایران بزرگی كه از جیحون تا انطاكیه درازا داشته است.حكایتهای نصرالدین شبیه مینیاتورهای ایرانی است كه دنباله سنگ نقشهای تخت جمشید و ...
ملانصرالدین و دود کباب
فقیری از کنار دکان کباب فروشی می گذشت. مرد کباب فروش گوشت ها را در سیخ ها کرده و به روی آتش نهاده باد می زد و بوی خوش گوشت سرخ شده در فضا پراکنده شده بود. بیچاره مرد فقیر چون گرسنه بود و پولی هم نداشت تا از کباب بخورد تکه نان خشکی را که در توبره داشت خارج کرده و بر روی دود کباب گرفته به دهان گذاشت. او به همین ترتیب چند تکه نان خشک خورد و سپس براه افتاد تا از آنجا برود ولی مرد کباب فروش به سرعت از دکان خارج شده دست وی را گرفت و گفت:کجا می روی پول دود کباب را که خورده ای بده. از قضا ملانصرالدین از آنجا می گذشت جریان را دید و متوجه شد که مرد فقیر التماس و زاری می کند و تقاضا می نماید او را رها کنند. ولی مرد کباب فروش می خواست پول دودی را که وی خورده است بگیرد. ملا دلش برای مرد فقیر سوخت و جلو رفته به کباب فروش گفت: این مرد را آزاد کن تا برود من پول دود کبابی را که او خورده است می دهم. کباب فروش قبول کرد و مرد فقیر را رها کرد. ملا پس از رقتن فقیر چند سکه از جیبش خارج کرده و در حال که آنها را یکی پس از دیگری به روی زمین می انداخت به مرد کباب فروش گفت: بیا این هم صدای پول دودی که آن مرد خورده، بشمار و تحویل بگیر. مرد کباب فروش با حیرت به ملا نگریست و گفت: این چه طرز پول دادن است مرد خدا؟ ملا همان طور که پول ها را بر زمین می انداخت تا صدایی از آنها بلند شود گفت: خوب جان من کسی که دود کباب و بوی آنرا بفروشد و بخواهد برای آن پول بگیرد باید به ...
ملانصرالدین؛ از افسانه تا واقعیت!
ملانصرالدین کیست و در چه زمانی میزیسته است، چگونه شخصیتی بوده و اساساً چنین شخصی وجود حقیقی داشته است یا ساخته و پرداخته ذهن ملتهاست. اینها سوالاتی است که ذهن بسیاری از مردم، چه عادی و چه کارشناسان و فولکولورشناسان در سرتاسر دنیا را به خود مشغول داشته است. ملانصرالدین را یکی از حکمای طنزپرداز و شوخطبع در تاریخ جهان لقب دادهاند. چرا که در میان ملتها کمتر نماد بذلهگویی و شوخطبعی با ملانصرالدین قابل مقایسه است. با آنکه این شخصیت را هر ملتی به نامی میخواند و عنوان و لقب متفاوتی به او میدهد، اما در همه آنها شخصیت فرزانه او در هیات یک روستایی ساده و خوش سیما تصویر میگردد که سخنان ساده و شیرین و در عین حال حکیمانهاش به دلها مینشیند.
«ماجراهای ملانصرالدین» در راه است!+عکس
«ملانصرالدین» شخصیت بذلهگوی داستانهای عامیانه فارسی برای نخستین بار در قالب انیمیشن به جهان سینما میآید. کافه سینما: «ملانصرالدین» شخصیت بذلهگوی داستانهای عامیانه فارسی برای نخستین بار در قالب انیمیشن به جهان سینما میآید.علی معلم تهیهکننده و مجری طرح فیلم سینمایی ماجراهای ملانصرالدین که به شکل اپیزودیک داستانهای مشهور این کاراکتر جذاب را به تصویر میکشد، در ادامه اعلام این خبر افزود: «حکایات ایرانی یکی از نقاط قوت فرهنگ شرق است. شخصیت ملانصرالدین که با بذلهگویی، نشان از خردمندی میدهد علیرغم اینکه در میان عامه مردم ایران و همچنین در مناطق وسیعی از جهان از جمله ترکیه، ازبکستان، افغانستان، هند، پاکستان و حتی بلغارستان شناخته شده است کمتر به قالب تصویر کشیده شده است. فیلم ماجراهای ملانصرالدین که حدود 21 ماجرا از داستانهای ملانصرالدین را حکایت میکند، با همکاری یک گروه انیماتور جوان مراحل تولید را پشت سر گذاشته است. نویسنده و کارگردان این فیلم سینمایی انیمیشن جمال رحمتی از کاریکاتوریستهای مطرح کشور است که بیش از این چند فیلم کوتاه داستانی ساخته است.»به گفته معلم مراحل تولید این فیلم که از سال گذشته در سکوت خبری آغاز شده، به انتهای خود نزدیک شده است و سازندگان امیدوارند نخستین نمایش این فیلم در جشنوارهی فیلم کودکان و نوجوانان در مهرماه امسال باشد.جالب توجه است که نخستین فیلم کوتاه انیمیشن در ایران نیز به نام «ملانصرالدین» ...