یکتا ناصر: ترسی از شكستن چهرهام ندارم : یکتا ناصر این روزها با فیلم« یكی ...
یکتا ناصر این روزها با فیلم« یكی میخواد باهات حرف بزنه» بر پرده سینماهای كشور است، او علاوه بر اینكه از نقش هنگامه دفاع میکند، معتقد است که این فیلم ماحصل تلاشهای چندین ساله او در سینماست
از آن دسته بازیگرهایی است كه شاید خیلی زودتر از این تصور میشد به آنچه باید برسد، میرسد اما شرایط طوری رقم خورد كه او هم در زمره بازیگرانی قرار گرفت كه هیچوقت شرایطی برایش مهیا نشد كه بتواند استعدادها و تواناییاش را در قاب تصویر -آن طور كه- نشان دهد، ولی بالاخره به واسطه داستانی از منوچهر هادی و سعید دولتخانی توانست نشان دهد كه از پس نقشهای سخت برمیآید.
به قول خودش سالها صبر کرده و زحمت کشیده تا به سیمرغ برسد و حالا با بازی در نقش هنگامه فیلم «یكی میخواد باهات حرف بزنه» توانسته سیمرغ نقش مكمل بلورین جشنواره سیام فیلم فجر را از آن خود كند. یكتا ناصر نزدیک به 17 سال است در عرصه بازیگری فعالیت میکند و کار خود را با بازی در نقش اول فیلم ساقی شروع کرد و بعد از آن فعالیتش را در سینما و تلویزیون ادامه داد.
«یکی میخواد باهات حرف بزنه» مهمترین اثر كارنامه او محسوب میشود و سریالهای «بامن بمان»، «لبه تاریکی» و «اولین شب آرامش»، شاید اهمیت كمتری از این فیلم سینماییاش نداشته باشند.
شما بازیگری در سینما را با بازی در فیلم «ساقی» شروع کردید که بعد از آن شرایط طوری رقم خورد كه علاوه بر سینما بیشتر در تلویزیون حضور داشتید، این میزان حضور خود خواسته بود؟
واقعیت این است که از همان ابتدای حضورم به عرصه بازیگری، تفكیك مدیوم برایم مطرح نبوده و ملاک مهم ام برای بازی در یك كار فیلمنامه و نقشی بوده که باید برای رسیدن به آن زحمت و سختی بکشم. فکر میکنم به خاطر همین سختگیریهایم در کمتر فیلم و سریالی هم بازی کردم، چون دوست نداشتم به صرف کارکردن در هر کاری بازی کنم. حتی سعی کردم به جای فیلمهای ضعیفی که در سینما به من پیشنهاد میشود، تلهفیلمهای آبرومندانهای را بازی کنم که یک سر و گردن از آن فیلمها بالاتر باشند.
اما تفاوت نقش در فیلمهای سینماییتان بیشتر از سریالها و تلهفیلمهایتان دیده میشود. شما برای اینکه فضای کار و نقشتان در سینما را متفاوتتر از کارهای تلویزیونیتان جلوه دهید، در فیلمهای کمدی و هنری هم بازی کردید.
به هر حال در تلویزیون با فاکتورهای مشخصی که برای هر نقشی (حتی نقش اول) وجود دارد، کمتر امکان ریسک کردن برای بازیگر فراهم میشود تا بازی کردن در قالبهای متفاوتتر را تجربه کند. بعد از سریال «با من بمان» اغلب نقشهایی که در تلویزیون به من پیشنهاد داده میشد، دقیقا شبیه همان نقشی بود که در آن سریال بازی کرده بودم؛ یک دختر مغرور و سرکش که شخصیتاش کاملا برای مخاطب تعریف شده بود. با اینکه بازی در چنین نقشهایی خیلی هم بد نیست، اما دوست داشتم کمی تفاوت را در نقشهای تلویزیونیام لحاظ کنم که البته به غیر از سریال «اولین شب آرامش» دیگر در تلویزیون چنین اتفاقی برایم نیفتاد.
با اینکه شما اولین کارتان را با بازی در نقش اولِ فیلم «ساقی» شروع کردید،چرا در سالهای اخیر شما را بیشتر در نقشهای مکمل و کوتاه در فیلمها میبینیم؟
فکر میکنم که این تغییر رویه، بر اساس تصمیم خودم شکل گرفت. چون گاهی اوقات احساس میکردم نقش مکملی که در فیلمنامه نوشته شده، بیشتر از نقش اولی که به من پیشنهاد داده شده جای کار دارد. خدا را شکر الان برای بازیگران مکمل کارهای خیلی خوبی پیشنهاد میشود که نقشهایشان جای کار بیشتری حتی از نقشهای اول هم دارد،حتی بازیگران توانمندی داشتیم که نقشهای مکمل خیلی خوب و ماندگاری را از خود به جا گذاشتند اما فکر میکنم اگر با نقشهای کوتاهتر کارم را در سینما شروع میکردم، الان کمی قدرت انتخابم بیشتر بود و میتوانستم پلههای ترقی را محسوستر طی کنم و در انتخابهایم با مشکل مواجه نمیشدم.
اما نقشتان در «قتل آنلاین» خیلی خاص نبود که بخواهد به تغییر رویه شما بیشتر دامن بزند.
من از ابتدا قرار بود نقش اول این فیلم را بازی کنم اما چون سر کار دیگری بودم، در نهایت با کارگردان فیلم مذاکره کردیم تا نقش مکمل آن را بازی کنم. البته بازی در این نقش را هم با این شرط قبول کردم که یا بازیگر اصلی آن بازیگر توانمندی باشد یا یک بازیگر کاملا ناشناخته اما در نهایت نقش خودم آن چیزی نشد که در فیلم بازی کرده بودم. من این نقش را در زمان بازی خیلی دوست داشتم اما وقتی که فیلم اکران شد، متوجه شدم متاسفانه چیزی از آن نقشی که من بازی کرده بودم نمانده است.
«یکی میخواد باهات حرف بزنه» به خاطر روایتی که در پیش میگیرد و بازیهایی که از بازیگرانش میطلبد، نقطه عطفی در کارنامه بازیگران اصلی آن محسوب میشود که هریک در قالبهای متفاوتی هم نسبت به نقشهای قبلیشان ظاهر شدند. چطور شد که تصمیم گرفتید برای بازی در این فیلم چهره اصلیتان را بشکنید تا در نقش زنی شهرستانی بازی کنید؟
من با مقوله گریم اصلا مشکلی ندارم و برای کمک به نقشم، خیلی خوشحال هم میشوم که هر کاری را روی چهره خودم انجام دهم اما اصلا به این قضیه معتقد نیستم که هر چقدر بازیگر چهرهاش را بیریختتر و شکستهتر کند، نقشش بیشتر دیده میشود. فکر میکنم یکی از دلایلی هم كه باعث شد تا نقشم بیشتر دیده شود گریم در هم شکستهای بود که آقای میرکیانی برای صورت من طراحی کردند.
برای تمرین لهجه کرمانی چقدر زمان داشتید و چقدر سعی کردید که بازیتان را تحت الشعاع آن قرار ندهید؟
فکر میکنم من آخرین بازیگری بودم که به فیلم پیوستم چون تا قبل از اینکه بازیام در فیلم آغاز شود، زمان فیلمبرداری شروع شده بود و همه بازیگران مقابل دوربین رفته بودند. خدا را شکر در این کار فرصت داشتم تا قبل از شروع بازیام، تمام دیالوگهایم را با گویش کرمانی تمرین کنم.
برای تمرین این لهجه هم سعی کردم دیالوگهایی که با گویش کرمانی یاد گرفته بودم را در موبایلم ضبط کنم و با شنیدن آن دیالوگها آنها را به ذهنم بسپارم. تا جایی که وقتی سر صحنه میآمدم هم دیالوگها را از بر بودم و حتی اگر اتفاق غافلگیرکنندهای هم سر صحنه میافتاد یا نقشم دچار تغییر و تحولاتی میشد، من آنها را با همان شیوهای که تمرین کرده بودم، ادا میکردم.
سه شخصیت اصلی فیلم ( لیلا، مصطفی و هنگامه) با توجه به گذشته متفاوتی که دارند، در مواجهه با یکدیگر هم رفتارها و حسهای جداگانهای نشان میدهند. اینکه هر کدام از بازیگران حسهای متفاوتتری در برخورد با یکدیگر داشتید تا آن تضادهای شخصیتیتان دیده نشود،چقدر کار را برایتان سخت تر میکرد؟
تضادهای شخصیتی بیشتر به خاطر جنس شخصیتپردازیها در فیلمنامه بود که باید به ابعاد مختلف شخصیتها بر اساس فیلمنامه پرداخته میشد. به نظرم این فیلمنامه است که هر یک از نقشها، گریم، نحوه پوشش لباسها و حتی نوع حرف زدن بازیگران را هم طراحی میکند. بازیگر هم قاعدتا نباید به این مسئله فکر کند که نقشش تا چه اندازهای نسبت به بازیگر مقابلش تفاوت دارد، چون هر کسی باید سعی کند وظیفهای که به او محول شده را در درجه اول درست انجام دهد.
قطعا اگر نوع و جنس بازیهای بازیگران هم در فیلم تغییر میکرد، فیلم هم شکل دیگری به خود میگرفت. شاید اگر به جای شهاب حسینی بازیگر دیگری مقابلم قرار میگرفت بازی من هم شکل دیگری پیدا میکرد. خوشبختانه ایشان آنقدر ضرباهنگهای حسی را خوب به من منتقل میکردند و پارتنر خوبی بودند که باعث شدند حسهای نقش من هم خوب از آب در بیاید.
هر کدام از شخصیتها بر اساس نقشی که در قصه دارند به همان نسبت و به موقع در فیلم حضور پیدا میکنند. پارامترهای شخصیتها از ابتدا در فیلمنامه وجود داشت یا فکر میکنید که در زمان تدوین بیشتر به این مسئله توجه شده؟
95 درصد از چیزهایی که در فیلم میبینیم (به غیر از برخی دیالوگها که در فیلم حذف شد) بر اساس فیلمنامه شکل گرفت و اصلا فضای فیلم به گونهای نبود که اتفاقاتی در صحنه بیفتد که قبلا در فیلمنامه وجود نداشته است. خوشبختانه «یکی میخواد باهات حرف بزنه» از آن دست فیلمهایی نبود که بازیگرانش آن را جدی نگیرند و منتظر این باشند که در صحنه چه اتفاقی قرار است بیفتد.
شما قبل از این فیلم با منوچهرهادی در تلهفیلمهایشان همکاری کردید و این فیلم هم سومین تجربه همکاریتان با ایشان محسوب میشود. نحوه کارگردانی و بازی گرفتن او از بازیگران در سینما چقدر نسبت به تلویزیون متفاوتتر است؟
فکر میکنم که حساسیت ایشان در سینما و تلویزیون به یک اندازه است، چون همانقدر که برای فیلمهایشان وقت و انرژی میگذارند، در سریالها و تلهفیلمهایشان هم به همان نسبت وقت و انرژی تلف میکنند.
ما در فیلم، هنگامه را میبینیم که به نوعی انگار مجبور است با مصطفی زندگی کند، چون به قول خودش بعد از مرگ پدر و مادرش دیگر کسی به جز او برایش باقی نمانده. چرا در حالیکه او میتوانسته از زندگی مصطفی و رابطهاش با مژگان مطلع شود، جهتگیری و کنجکاوی خاصی از خود نشان نمیدهد؟
چون مژگان برای هنگامه زنی بوده که همیشه از مصطفی طلبکار بوده و هیچ وقت فکر نمیکرده او شخصی بوده که قبلا در زندگی مصطفی نقشی داشته. البته هنگامه هم زنی نبوده که بخواهد از شوهرش بپرسد که از کی پول میگیرد و چه کاری انجام میدهد. زنانی مثل هنگامه از جنسی نیستند که بخواهند شوهرشان را بازخواست کنند، چون معتقدند مرد باید کارش را در بیرون انجام دهد و زن هم در خانه بماند و آشپزی کند.
حتی هر چقدر هم زن باهوش و زرنگی باشد،اصلا شبیه به زنان امروزی و شهری نیست. من فکر میکنم که هنگامه حتی بعد از، از دست دادن پدر و مادرش، اگر با فامیلهایش زندگی میکرده بهاین خاطر بوده که روزی ازدواج کند تا بخواهد کسی حامیاش شود و اصلا برایش مهم نبوده که مصطفی کی بوده و قبلا زن داشته یا نه.
پس اگر متوجه زندگی گذشته مصطفی هم میشد، واکنش خاصی از خود نشان نمیداد.
مسلما او هم نسبت به قضیه خیانت مصطفی به همسر سابقش برخورد میکرد و ادا و اطوارهای زنانه خودش را نشان میداد. اما نمیتوانست مثل لیلا از او جدا شود. چون باید این مسئله را هم در نظر گرفت که آدم وقتی دست به خطری میزند و تصمیم قاطعانهای میگیرد که نقطه امید و پدر و مادر یا خواهر و برادری را در زندگیاش داشته باشد. با اینکه هنگامه زنی قوی است ولی متاسفانه کسی را به غیر از مصطفی ندارد و مجبور است که با او کنار بیاید و زندگی کند. به نظرم هنگامه بر خلاف لیلا مصطفی را میبخشید.
چقدر به هنگامه حق میدهید؟
من سعی میکنم نقشی را بازی کنم که در همه موارد (حتی اگر اشتباهی هم از او سر بزند) به او حق بدهم. چون من در جایگاه یک بیننده قرار نیست که نقشی را بازی میکنم.
زمانی که می خواستید بازیگر شوید واوایل سال هایی که در سینما و تلویزیون بازی می کردید به این مسئله هم فکر می کردید که سیمرغ گرفتن باید یکی از اهداف مهم بازیگری تان باشد؟
- نه، هدفم نبوده اما چون سیمرغ در کشور ما بالاترین نقطه اوجی است که آدم می تواند به آن برسد، من هم از این اتفاق حتی زمانی هم که کاندیدا شدم، خیلی خوشحال شدم.
«یکی می خواد باهات حرف بزنه» در انتخاب های بعدی تان بیشترین تاثیر را خواهد داشت یا سیمرغ سختگیرترتان خواهد کرد؟
- در طول 17 سالی که من بازیگری کردم، آنقدر کارهایم کم بوده که فکر می کنم مهمترین علتش هم سختگیری هایی بوده که همیشه در انتخاب نقش هایم داشتم و از این به بعد هم این سختگیری ها ادامه خواهد داشت.
فکر می کنم مهم ترین مسئله ای هم که باعث شد من جواب صبر و زحماتم را ببینم کارهایی بود که من تا قبل از سیمرغ انجام می دادم. چون من همیشه سعی کردم یا بهترین ها را انتخاب کنم یا حداقل انتخاب هایی داشته باشم که جبرانی برای کار نکردن هایم باشد تا کار نکردنم به قیمت خارج شدنم از مسیر بازیگری تمام نشود.
حتی بعد از «یکی می خواد باهات حرف بزنه» نزدیک به 10 ماه است که بیکارم و با توجه به شرایط کنونی سینمای ایران نقش های خوبی هم به ما پیشنهاد نمی شود. از طرفی هم خدا را شاکرم که آنقدر بازیگری برایم مقدس است که تا به حال در هیچ فیلمی به خاطر پول بازی نکرده ام.
شما سال گذشته در سریال «دختران حوا»ی حسین سهیلی زاده بازی کردید که فکر می کنم بازی تان در فیلم آقای هادی همزمان شده بود با بازی در این سریال. چطور شد که بعد از مدت ها تصمیم گرفتید دوباره در سریال بازی کنید؟
- متاسفانه بعد از چند سالی که من در تلویزیون به خاطر روال غیرعادی که در فیلمنامه نویسی و سریال سازی طی می شود، کار نکردم، متوجه شدم که انگار این مسئله به همه سریال ها سرایت کرده و شاید تا سال ها هم ادامه داشته باشد.
این سریال هم از این قاعده مستثنا نبود و فیلمنامه ها قسمت به قسمت به دست ما می رسید. من از همان ابتدا سیناپس کلی را خوانده بودم و وقتی سیناپس کلی را بدهند، بازیگر می فهمد که بقیه فیلمنامه هم باید بر اساس آن سیناپس نوشته شود و بازیگر هم می داند که نقش از کجا شروع شده و قرار است نهایتا به کجا برسد و اصلا چه سیری را طی کند، چون من به عنوان یک بازیگر حق دارم بدانم که در قسمت دهم قرار است چه اتفاقی برایم بیفتد. ولی در این کار این اتفاق برایم نیفتاد و اگر این را می دانستم قطعا یک طراحی دیگری را برای نقشم انجام می دادم.
متاسفانه اطلاع نداشتن از این قضیه باعث شد تا از بازی در این سریال حال خوبی نداشته باشم و سعی کردم لااقل جاهایی مدلی بازی نکنم که به بازی ام ضربه ای بزند و فقط تکیه به تجربیاتی که داشتم کردم واز آنها بهره گرفتم. البته فکر می کنم که مقصر نویسنده و کارگردان هم نبودند، چون الان تلویزیون شرایطی پیدا کرده که تا متن ها تصویب نشده اند امکان اجرا میسر نشود.
حالا که سیمرغ گرفتید این را می گویید یا واقعا در همان زمان هم حالتان بد بود؟
- نه، من چند سال سریال کار نکردم تا در این وادی نیفتم. من بازیگری ام که به فیلمنامه خیلی اهمیت می دهم، چون به هر حال پایه هر کاری فیلمنامه آن است و وقتی هم فیلمنامه ای وجود نداشته باشد، مسلما هیچ کس نمی تواند به بازیگر جواب درستی بدهد و اگر هم جواب درستی بدهد خیلی نمی توان به جواب او اعتماد کرد.
شاید برای برخی از بازیگران این تغییر و تحولات به نفعشان تمام شود، ولی برای من اینگونه نبود. البته فکر می کنم که بقیه نقش های این سریال به همان شیوه ای که در سیناپس اولیه نوشته شده بود اجرا شدند و تنها نقش من دستخوش تغییر و تحولات شد.
برای نقش تلاشی هم می کنید تا خودتان به آن برسید؟ مثلا اگر می دانستید که فرهادی برای نقش راضیه به دنبال بازیگر است، حاضر می شدید که از آشناها کمک بگیرید و به نقش برسید؟
- راستش من استعداد اینکه تلاش کنم تا نقشی را بگیرم ندارم. شاید یکی از دلایلش این باشد که من چون با نقش اول کارم را در سینما شروع کردم، غرور کاذبی من را احاطه کرده که هنوز هم بعد از 17 سال در خودم نمی بینم که مثلا اگر کسی می خواهد کاری را شروع کند من به او زنگ بزنم و بگویم دنبال بازیگر می گردید و آنها هم بگویند آره یا نه چون من همیشه دوست داشتم چیزهایی را از دیگران بخواهم که بدانم جوابش مثبت است.
چرا با اینکه شما موفق به دریافت سیمرغ هم شدید کارگردان ها هنوز هم نسبت به شما و استعدادهای تان بی توجه اند؟
- فکر می کنم که کارگردان ها و تهیه کننده ها و بازیگردان ها یک مقدار باید ریسک پذیری بیشتری داشته باشند. متاسفانه الان اینطوری شده که تا کارگردان و تهیه کننده شخصیت بازیگری را نشناسند، نمی توانند به او اعتماد کنند و نقشی را به او بسپارند. مثلا کارگردان باید یکتا ناصر را خارج از کار بشناسد تا بگوید فلانی دختر خوبی است و استعداد دارد.
معمولا هر کارگردانی یکسری آدم دور خودش دارد که فکر می کند هر فیلمی را هم می تواند با گروه همیشگی خودش بسازد اما من آدمی نیستم که بخواهم در محافل و مکان های مختلف حاضر شوم تا آدم های بیشتری من را بشناسند و من را به کارگردان ها برای بازی در فیلم های شان معرفی کنند./برترین ها
ویدیو : یکتا ناصر: ترسی از شكستن چهرهام ندارم