گفت‌وگو با نرگس آبیار کارگردان فیلم «نفس» :   گفت‌وگو با نرگس آبیار کارگردان ...



فیلم سینمایی نفس کارگردان نرگس آبیار , فیلم نفس نرگس آبیار , نرگس آبیار کارگردان

 

گفت‌وگو با نرگس آبیار کارگردان فیلم «نفس»
قرار نیست موفقیت‌های فیلم قبلی را تکرار کنم

وقتی خبر ساخت فیلم تازه نرگس آبیار منتشر شد، خیلی‌ها گمان کردند او باز هم به سراغ موضوعی مشابه فیلم قبلی‌اش «شیار 143» رفته است. فیلمی که هم در جشنواره به آن توجه شد و هم در گیشه روزهای خوبی را سپری کرد.

بااین‌حال فیلم «نفس» اتفاقی جدید در روند فیلمسازی این کارگردان جوان است. کارگردان جوانی که حالا با «نفس» نشان داده آن‌قدر هوشیار هست که نخواهد موفقیت گذشته را تکرار کند و از فیلم اولش با مضمون ارزشی‌اش، برای خود چاه نفت نسازد. درعین‌حال «نفس» همان دغدغه‌های «شیار 143» را دنبال می‌کند.

 

فیلمی درباره اتفاقات تاریخی معاصر ایران، انقلاب و جنگ از دیدگاه دخترکی که قربانی جنگ می‌شود. این فیلم بعد از نمایش در جشنواره فیلم فجر، نظرات مختلف و متفاوتی را برانگیخت. بااین‌حال نرگس آبیار می‌گوید، پای فیلمش ایستاده است و می‌داند دارد چه کار می‌کند. گفت‌ و گو ما را با او می‌خوانید:

خیلی‌ها گمان می‌کردند، بعد از «شیار 143» همان راه را ادامه خواهید داد ولی این‌طور نشد، چرا؟ فکر می‌کردید آن سوژه دیگر حرف تازه‌ای برای گفتن ندارد یا نمی‌خواستید به ورطه تکرار بیفتید؟
هیچ‌کدام، می‌خواستم یک فیلم متفاوت بسازم. فیلمی که در راستای انتظارات مخاطبی که دنبال «شیار 143» است نباشد و حرف خودش را بزند، راه خودش را برود و فصل جدیدی در کارنامه حرفه‌ای‌ام باشد.


و این تفاوت به چه قیمتی حاصل شد؟ ریسک بزرگی نبود؟
ریسک بزرگی بود ولی وقتی یک فیلم آدم موفق می‌شود قرار نیست همان را به شکل دیگری مدام تکرار کند. برای من این مهم بود که به دنبال موضوع و سوژه جدیدی بروم که حرف زمانه‌اش را بزند.


شما «نفس» را پیش‌ از آنکه به صورت فیلم بسازید، به شکل رمان منتشر کرده بودید. چرا همچین انتخابی صورت گرفت؟
بله، فیلم «نفس» براساس رمانی ساخته شد که خودم آن را نوشته بودم. فیلمی درباره حقوق بشر و در ستایش صلح اما اینکه چرا به سراغ آن رفتم دلایل متعدد و خاصی دارد. نخست اینکه به نظرم الان زمانی بود که باید به این موضوعات می‌پرداختم.

 

می‌خواستم یک زندگی را همان‌طور که هست روایت کنم، بدون آنکه دنبال داستان‌های عجیب و گره‌های خاص بروم. برای همین به یک روایت معصومانه و ساده یک کودک از جهان اطرافش احتیاج داشتم و برای تصویر‌کردن تخیلاتش به سراغ انیمیشن رفتم. خیلی‌ها اعتقاد داشتند که این فیلم یک اثر منحصر‌به‌فرد در تاریخ سینمای ایران است و خیلی‌ها می‌گفتند این فیلم نه داستان دارد و نه درام. به نظرم این تلقی خیلی بستگی به تلقی آدم‌ها از درام و داستان دارد.


داستان «نفس» داستان عجیبی است. ما در کل ماجرا با هیچ گره خاصی روبه‌رو نمی‌شویم و تنها با تأثیر انقلاب یا جنگ بر روی زندگی شخصیت اصلی داستان مواجه هستیم. تعریف‌کردن داستانی که آغاز مشخصی ندارد و پایانش هم پایان دور از انتظاری است برای مخاطب امروز چه ویژگی می‌تواند داشته باشد؟
خب من برخلاف جریان مخاطب رفتار کردم. این را قبول دارم. درواقع سعی داشتم مدام پیش‌بینی‌ها یا پیش فرض‌های او را به هم بریزم. برای مثال آنجایی که منتظر است تا شاهد شکل‌گرفتن یک عشق کودکانه باشد، می‌بیند عشق کاملا در حاشیه است یا زمانی که می‌خواهد بداند، کتک‌خوردن پدر قصه از آدم‌ها قرار است به چه نتیجه‌ای حاصل می‌شود، می‌بیند، هیچ اتفاقی نمی‌افتد و قصه همان مسیر قبلی خودش را ادامه می‌دهد.

 

اینکه مخاطب منتظر گره در داستان باشد چیز عجیبی نیست. این عادتی است که خود ما به مخاطب داده‌ایم ولی من در «نفس» به دنبال جزئیات بودم نه کلیات. روایت ریزبه‌ریز زندگی آن دخترک، چیزهایی که در زندگی‌اش خیلی مهم است برایم در اولویت بود.


اتفاقا تصویر این دنیای کودکانه به نظرم یکی از نقاط قوت فیلم است، چون ما را به قول شما با تمام جزئیات در جریان افکار و تصورات «بهار» قرار می‌دهد.
بله، برای مثال دوستی دختربچه با کنده‌کاری‌های گچی روی دیوار یا درک معصومانه از کتابی که دارد می‌خواند و البته درکی که از داستان‌های پدرش دارد. یا مثلا اینکه مدام به گوهر شب‌چراغ فکر می‌کند و اینکه لابد غربتی‌ها از فروش اشک‌های آن اسب پولدار شده‌اند. ممکن است خیلی از بیننده‌ها انتظار یک داستان پرافت‌و‌خیز با گره‌افکنی‌های آنچنانی داشته باشند، درحالی‌که من این نگاه را واقعا نداشتم. فقط می‌خواستم از دریچه خود زندگی به تاریخ و اتفاقات بزرگ معاصر مانند انقلاب و جنگ بپردازم.


به نظرم بود و نبود یک چیزهایی در فیلم اصلا فرقی نمی‌کند. مثلا همین غربتی‌ها که حرفش را زدید. اگر در فیلم نباشند هم برای فیلم و جهانی که ساخته هیچ اتفاقی نمی‌افتد.
شما هر قسمت از این فیلم را بردارید هیچ اتفاقی برای قسمت‌های دیگرش نمی‌افتد. «نفس» این مدلی است و استایل فیلم این‌طور است که حذفیات لطمه‌ای به آن نزند. آن سکانس افتادن بچه توی یخ یا رفتن خانواده به شوش و گاراژ هم همین‌طور است و نبودنش ضربه‌ای به اثر نمی‌زند. فیلم به دنبال ساختن فضا و اتمسفر است و قرار است فضایی خلق کند که در آن شخصیت‌ها باورپذیر باشند و تعامل آدم‌ها با این دختربچه‌ها و برعکس را به تصویر بکشد. می‌خواهد بگوید، این دختربچه جهان را این شکلی می‌بیند.


با ‌این‌حال خانم آبیار! من به عنوان یک مخاطب واقعا نفهمیدم این بچه چرا باید این همه در فیلم کتک بخورد. این همه رفتار خشونت‌آمیز و نمایش بی‌واسطه آن‌چه دلیلی داشت؟ گاهی اوقات واقعا رنگ کودک‌آزاری به خودش می‌گرفت، به‌ویژه آنجایی که آن معلم قرآن می‌خواست بچه را به زیرزمین ببرد و... 
این خشونت وجود داشته است. هیچ‌کس نمی‌تواند آن را انکار کند. همین حالا هم در گوشه و کنار این سرزمین با بچه‌ها همین‌طور رفتار می‌کنند. دوران کودکی ما با این خشونت‌ها گره خورده بود و همه ما خاطرات دردناک و شاید خنده‌داری از آن داریم. در مدارس ما، در مکتب‌خانه‌ها و خانواده‌های ما مدام این اتفاق می‌افتاد و تکرار می‌شد. می‌خواستم نشان دهم، بچه‌ها چقدر بی‌دفاع‌ هستند و در برابر این شرایط خشونت‌آمیز خیلی وقت‌ها هیچ چاره‌ای جز پناه‌بردن به قصه‌ها یا کتاب‌ها ندارند. درغیر‌این‌صورت نمی‌توانند این دنیای خشن را تحمل کنند. اتفاقا می‌خواستم دل مخاطب به درد بیاید و سختی‌های این بچه‌ها را باور کند.
بازی‌گرفتن از بچه‌ها چطور بود. به‌‌ویژه آنکه بار اصلی فیلم بر روی دوش آنها است.
کارکردن با بچه‌ها خیلی سخت است. مخصوصا بچه‌های این فیلم که خیلی شیطان و باهوش بودند و مدام با هم دعوایشان می‌شد اما آن‌قدر انرژی خوبی از آنها گرفتم که نمی‌توانم توصیف کنم. پاکی و معصومیت آنها باعث شد همه همدل شوند و کمک کنند که بتوانیم فیلم را با حضور بچه‌ها به خوبی بسازیم.


 به نظرم در فیلم «نفس» می‌خواهید دل همه را به دست بیاورید. هم کسانی که منتقد جنگ هستند و هم کسانی که دلواپس آن.
راستش من به‌هیچ‌کدام نظری نداشتم. خیلی غریزی رمان را نوشتم و بعد اثر تبدیل به فیلمنامه شد. از پیش برایش هیچ تصمیم خاصی نگرفته بودم.

اخبار فرهنگی - وقایع


ویدیو : گفت‌وگو با نرگس آبیار کارگردان فیلم «نفس»