نوری بیلگه جیلان، از یک پیشخدمت تا نخل طلای کن : نوری بیلگهجیلان در سال 2014 ...
نوری بیلگهجیلان در سال 2014 با ارائه فیلم «خواب زمستانی» بینش سینمایی خود را به اندازهای متعالی به تصویر کشید که کسب جایزه نخل طلای کن تنها تجلیلی کوچک در ازای آن به حساب میآمد. پس از این اتفاق جیلان به شکل قابل ملاحظهای در سکوت فرو رفت و در جوامع سینمایی و هنری هیچ خبری از او نبود. خبرگزاری صبا: نوری بیلگهجیلان در سال 2014 با ارائه فیلم «خواب زمستانی» بینش سینمایی خود را به اندازهای متعالی به تصویر کشید که کسب جایزه نخل طلای کن تنها تجلیلی کوچک در ازای آن به حساب میآمد. پس از این اتفاق جیلان به شکل قابل ملاحظهای در سکوت فرو رفت و در جوامع سینمایی و هنری هیچ خبری از او نبود.
با گذشت زمان مشخص شد که جیلان یکسال از زمان زندگی خود را صرف نگارش فیلمنامهای با نام «بردگی» کرده است. فیلمنامهای که او پس از دریافت نخل طلای کن، مشغول نوشتن آن شده و پس از یکسال بهراحتی آنرا به سطل زباله انداخته است. جیلان مدتی در دوحه مشغول تدریس سینما برای دوره کارشناسی ارشد شد. زمانیکه این کارگردان 57 ساله ترکیهای از دور انداختن فیلمنامهای که برای نگارش آن یکسال زحمت کشیده بود، سخن گفت؛ تمام دانشجویان متوجه شدند که برای جیلان هنر سینما و احترام به آن بسیار جدی است. این اتفاق در حالی افتاد که موسسه سینمایی که جیلان در آن مشغول به تدریس است، حاضر به پرداخت تمام بودجه مورد نیاز فیلم تازه او بود زیرا مسئولان این موسسه در دوحه قصد دارند به هر قیمتی که شده، همکاری خود را با این فیلمساز و نویسنده خلاق ادامه دهند.
این تنها یکی از نمونههای کوچک رفتاری است که تفکرات این فیلمساز را در دوران فعالیت حرفهایاش نشان میدهد، عملکردی که به خوبی نمایان میسازد سینما برای جیلان تنها یک سرگرمی نیست. برای مصاحبه با وی به ویژگی منحصر به فرد دیگری از شخصیتش آشنا میشویم، او حضور یک مترجم را برای مصاحبه قبول نمیکند زیرا با تمام وجود از انتظار کشیدن متنفر است، بنابراین مصاحبهای را که پیش رو دارید در موزه هنرهای اسلامی در حالی که در کنار هم قدم میزدیم، از او گرفتهام. جیلان بسیار راحت سخن میگوید و ابایی از بیان تفکرات و به اشتراک گذاشتن آنها با مردم سراسر جهان ندارد.
چندی پیش در جلسهای به میزبانی ریچارد پنا، جیلان بهراحتی از جزییات زندگی خصوصیاش سخن گفت، از زمانی که در انگلستان بهعنوان یک پیشخدمت در رستورانی کار میکرد تا تماشای سه فیلم در یک روز و علاقه بی اندازهاش به عکاسی. جیلان به راحتی اعتراف میکند؛ وقتی به زمانی که کار فیلمسازی را شروع کرده فکر میکند، متوجه میشود آمادگی لازم را نداشته و بیشتر زمان خود را تلف کرده است. با توجه به شناختی که از او داریم، متوجه میشویم این حرف به معنای میزان وقت گذاشتن و وسواس بر کار است برای مثال زمان زیادی که او در اتاق تدوین میگذراند، زمانی که میتوان آن را شبانهروزی خواند و این در حالی است که در میان تصحیح یک نمای فیلم توسط جیلان، تدوینگر چندین بار به خانهاش رفته و بازگشته است.
همچنین پیش از خواندن گفتوگویی که در مقابل دارید، باید در خاطر داشته باشید که جیلان فیلمنامههایش را به اتفاق همسرش مینویسد، ابرو جیلان که حاصل همکاریاش با وی به خلق آثاری چون «سه میمون» (2008)، «روزی روزگاری در آناتولی» (2011) و در نهایت «خواب زمستانی» ختم شده است. ابرو و نوری بیگله سابقه همبازی بودن با یکدیگر را دارند، تجربهای که جیلان از آن با واژه افتضاح یاد میکند زیرا جیلان عقیده دارد حرفه فیلمسازی به معنی کنترل دقیق تمام زوایای یک فیلم به حساب میآید و زمانی که شما در حال ایفای نقش هستید، چنین امکانی از شما سلب میشود، جیلان در این زمینه همواره وودی آلن را تحسین میکند زیرا به نظر او، آلن توان انجام هر دو کار را به نحو احسن دارد.
نکته مهم دیگری که باید در مورد او به خاطر داشته باشیم، نگاهش به تدریس سینماست. جیلان پس از حضور در دوحه چندین بار اعلام کرده است که راز ابهامآمیز سینما، دانستن نیاز مخاطب و ارائه آن به بهترین شکل ممکن است. این سخن به این معناست که این نیازها ممکن است در طول زمان تغییر کند و بنابراین نمیتوان سینما را به عنوان امری ثابت و مشخص تدریس کرد. جیلان اذعان دارد که او یک معلم نیست؛ حتی زمانی که در مقطع کارشناسی ارشد تدریس میکند زیرا او نیز هر روز در حال آموختن و تلاش برای یادگیری نیازهای روز مخاطبینش است.
در جریان کلاس خود به فیلمنامهای که یکسال از زمان خود را به نگارش آن اختصاص دادید؛ اشاره کردید. چه نکاتی باعث شد پس از اتمام کار به این نتیجه برسید که فیلمنامه مناسب شما نیست؟
زمانی که نوشتن یک فیلمنامه را به اتمام میرسانید، اگر نتیجه کار به شما انگیزه لازم برای فیلم ساختن را ندهد؛ متوجه میشوید نباید وقت خود را با ساختن آن تلف کنید. این حالت امکان دارد در هر مرحلهای از نگارش فیلمنامه به شما منتقل شود گاهی در میانه آن، گاهی در انتهای آن ولی در نهایت نکتهای که بسیار اهمیت دارد این است که شما بهعنوان یک فیلمساز نیاز به مقدار زیادی انگیزه شخصی برای ساخت یک اثر هنری دارید. گاهی در حال نوشتن فیلمنامه متوجه نکاتی میشوید و آنرا به نوشته خود اضافه میکنید تا انگیزههای شما را بیشتر کند اما در این مورد خاص من تا پایان کار متوجه این واقعیت نشده بودم و پس از اتمام آن فهمیدم هیچ انگیزهای برای ساخت فیلم ندارم.
آیا این تصمیمگیری با اضافه شدن فشارها بر شما پس از کسب جایزه نخل طلا مرتبط بود؟
خیر؛ فشاری وجود نداشت. این اتفاق شاید برای برخی افراد، آنهم به دلایلی خاص اتفاق بیفتد ولی من هیچ فشاری روی خودم احساس نمیکردم.
آیا این اولینبار است که فیلمنامهای را پس از به اتمام رساندن رها میکنید یا این اتفاق پیش از این هم رخ داده بود؟
فکر میکنم این اولینبار است.
آیا شما به ساخت فیلمنامهای که نوشتهاید بیعلاقه بودید چون میخواستید اثر متفاوتی با کارهای دیگرتان پس از کسب نخل طلا ارائه دهید؟ منظورم این است که آیا میخواستید با اثر بعدی همه را شگفتزده کنید؟
خیر؛ اصلا فکر نمیکنم مسیر متفاوتی را نسبت به آثار قبلیام پیش بگیرم، مطمئنا از عناصر تازهتری استفاده میکنم ولی به هیچ عنوان مسیرم متفاوت نخواهد بود. شاید روزگاری به سراغ این فیلمنامه بازگردم ولی در حال حاضر این اتفاق نخواهد افتاد.
ترکیه این روزها با مشکلات عدیدهای مواجه شده است. از سویی بمبگذاران انتحاری و از سویی دیگر هجوم پناهجویان سوریهای به مرزها و... آیا فیلمی در این مورد میسازید؟
فیلمی با محوریت این موارد نخواهم ساخت ولی پس زمینه چنین اتفاقهایی میتواند گزینه مناسبی برای ارائه دادن به مخاطبین باشد. دلیل حرفم این است که فیلمسازی اتفاق سریعی نیست که با هر اتفاق بتواند بلافاصله واکنش تاریخی سریع نشان دهد، این کار روزنامهنگارهاست که واکنش سریع خود را با نوشتن درباره این موارد نشان دهند، فیلم میتواند سه سال پس از وقوع چنین رویدادهایی ارائه شود. این درست است که چنین وضعیتی قابلیت به تصویر کشیدن شدن را دارد ولی ساخت نسخهای سینمایی در مورد آن به هیچعنوان کار راحتی نیست. فیلمساز باید سر وقت و با تامل بر اتفاقات، پسلرزههای اجتماعی این اتفاق را به تصویر بکشد.
مثل آثاری که درباره جنگ ویتنام ساخته شد، بهترین آنها برای زمانی بود که یک دهه از پایان جنگ گذشته بود.
دقیقا؛ اینگونه بسیار بهتر است. وقتی همه چیز حل و فصل میشود شما تازه میتوانید در مقام یک فیلمساز درست راجع به آن فکر کنید و کنترل بهتری روی ذهن خود در مورد اتفاقاتی که رخ داده دارید.
پیش از این شما گفتهاید که علاقه زیادی به استفاده از دیالوگ در آثار خود دارید، علاقهای که روز به روز بیشتر میشود و نمود آنرا در «خواب زمستانی» به خوبی مشاهده کردیم. در پرداختن به دیالوگها چه نکتهای یافتهاید که علاقهتان به استفاده از آن بیشتر شده است؟ این در حالی است که اکثر فیلمنامهنویسها اندازه و متر مشخصی برای استفاده از دیالوگ دارند.
من کار مخالف این وضعیت را زیاد تجربه کردهام، استفاده بسیار کم از دیالوگ. اکنون دوست دارم نقطه مقابل این عملکرد را تجربه کنم، استفاده بیش از حد از دیالوگ، کاری که در «خواب زمستانی» انجام دادم. دیالوگ وجه تئاتریکال اثر را بالا میبرد. البته همیشه قصد ندارم طبق این روال فیلم بسازم، نکته دیگری که باید به آن اعتراف کنم این است که من پیشتر از این هم به دیالوگنویسی علاقه داشتم ولی جرات استفاده از آنرا نداشتم، حال اعتماد به نفسم در این مورد بالاتر رفته است و حس میکنم فعلا میخواهم آثاری دیالوگمحور بسازم.
شما در مورد ادبیات روسیه و تاثیری که به روی شما گذاشته است؛ زیاد صحبت میکنید. آیا در حال حاضر در حال مرور آثار روسی هستید؟
بله؛ برخی از آنها را قبلا خواندهام و در حال خواندن دوباره آنها هستم اما بیشتر مطالعاتم در این روزها خواندن آثار جدید ادبیات روسیه است. با علاقه زیاد کار نویسندگان جدید آنها را دنبال میکنم ولی در نهایت به نقطه اصلی باز میگردم و خودم را مشغول خواندن چخوف و داستایوفسکی میبینم.
کتاب مورد علاقهتان کدام است ؟
«ابله» را بسیار دوست دارم؛ البته به همان اندازه از خواندن «شیاطین» (در ایران با نام «جن زدگان») نیز لذت میبرم و حتی قصد دارم روزی فیلمی بر اساس آن بسازم؛ البته اگر بتوانم.
بالاخره شما هم به ساخت فیلم به شکل دیجیتالی روی آوردید. فکر میکنید این شیوه بهتر از استفاده از نگاتیو است یا تغییری در فیلمسازی شما بهوجود آمده است؟
بله؛ تغییر بوجود آمده و تقریبا روند فیلمسازی را برای من تغییر داده است. به این دلیل که در حال حاضر من میتوانم نماهای تلفیقی بیشتری بگیرم و به من این اختیار را میدهد چیزهای بیشتری را سر صحنه و در اتاق تدوین امتحان کنم، حال بماند که میتوانم نماهای بیشتری هم بگیرم و که این قابلیت آخری را بسیار میپسندم.
ویدیو : نوری بیلگه جیلان، از یک پیشخدمت تا نخل طلای کن