میلاد عبادی پور، جوان ترین ملی پوش والیبال : در تمام مدت تمرین لبخند از گوشه ...
در تمام مدت تمرین لبخند از گوشه لبش محو نمی شود. حتی در تمام مدت مصاحبه هم می خندید و در جواب اینکه چرا این قدر می خندی می گفت: «فقط روبات ها لبخند نمی زنند.»
هفته
نامه همشهری جوان - محمد امیرپور: در تمام مدت تمرین لبخند از گوشه لبش
محو نمی شود. حتی در تمام مدت مصاحبه هم می خندید و در جواب اینکه چرا این
قدر می خندی می گفت: «فقط روبات ها لبخند نمی زنند.»
هرچند خودش اعتقاد
دارد برخلاف لبخندهایی که تحویل دوربین ها می دهد، سختی ها و مشکلات در
زندگی کم پاپیچش نشده اند، اما پنج سال پیش یک روز تصمیم گرفته به جای
نشستن پای مشکلات، از منطقه خطر زندگی اش به پرواز دربیاید و توپ را بکوبد
جایی کنار خوشبختی؛ جایی که این روزها در محدوده 21 سالگی، میلاد عبادی پور
پرمشتری ترین ستاره والیبال ایران باشد، جوان ترین بازیکن تیم و البته یکی
از بهترین اسپکرهای دنیا در همین لیگ جانی 2015.
قطعا اگر والیبال
هم به جای محتشمیان و غرولندهای همیشگی اش سر کواچه، یک کواچی پور برای
گزارش بازی های تیم ملی والیبال ایران داشت، برای توصیف جوان ترین ستاره
ملی پوش والیبال ایران، چاره ای جز استفاده از ترکیب «چقدر خوبه این میلاد
عبادی پور» باقی نمی ماند.
فوتبالیست های قدیمی همیشه از این می
گفتند که فوتبال را از زمین های خاکی شروع کرده اند، انگار تو هم نوستالژی
زمین خاکی را تجربه کرده ای؟
(می خندد) این قدر گذشته ام تلخ و
پر از مشکلات ریز و درشت بوده که هیچ وقت دوست ندارم به قدیم ها فلاش بک
بزنم. ترجیح می دادم در مورد گذشته ام خیلی حرف نزنم. زندگی ام را از صفر
مطلق شروع کرده ام.
همین میل به مبارزه، روحیه ای است که بین جوان های دهه 70 و همسن و سال هایت کمتر دیده می شود. از همین روحیه و سرسختی است شروع کن.
روستای
ما چند کیلومتری با ارومیه فاصله دارد. دو زمین خاکی والیبال داشتیم. چوب
ها را داخل خاک فرو می کردیم و رویش تور می کشیدیم. به جای خط کشی هم محوطه
و ابعاد بازی را با طناب جفت و جور می کردیم. باورش الان برای خودم هم سخت
است، اما وضعیت مالی خانواده و شرایط اجازه نمی داد که برای ثبت نام به
سالن والیبال بروم و حداقل یک مربی بالای سرم داشته باشم. پول ثبت نام کلاس
والیبال را نداشتم. تا 16سالگی هم در همین زمین خاکی های روستا بازی می
کردم.
بیشتر مردم روستا دامپرور بودند، اما بعدازظهرها عشقمان این
بود که زمین را آبپاشی کنیم و تا جایی که جان داشیتم، والیبال بازی کنیم.
این راهی بود که پدرم هم رفته بود. او هم نزدیک 35 سال در همین زمین های
خاکی والیبال بازی کرده بود. هرچند الان در روستا زمینی را برای احداث سالن
ورزشی انتخاب کرده اند، اما بودجه ای برای ساخت وجود ندارد.
از 16 سالگی و بازی در زمین خاکی، تا عبادی پور 21 ساله امروز، فقط پنج سال گذشته است. روند صعودی ات سرعت عجیبی داشت؟
بک
روز وسط بازی با بچه های روستا یکی آمد و گفت در ارومیه برای تیم های پایه
فلان باشگاه، تست انتخاب بازیکن گذاشته اند. رفتم برای تست و چند مربی که
آنجا تست بازیکن می گرفتند، انتخابم کردند. وقتی به آنها گفتم در زمین
خاکی والیبال بازی می کنم، تاکید کردند که اگر می خواهی والیبال را ادامه
بدهی، باید قید زمین خاکی را بزنی، چون آسیب های زیادی به کتف و زانو وارد
می کند و اصلا با قوانین حرفه ای تضاد دارد. از همان روزها دیگر روستا و
بازی با «بچه محل ها» و خانواده را رها کردم و زندگی ام شد والیبال.
چطور جزء بازیکنان تیم ملی نوجوانان شدی؟
یک
سالی مشغول ترمین و مسابقه با تیم باشگاهی بودم که در تستشان انتخاب شده
بود که مسابقات سوپرلیگ که آن سال قرار بود متمرکز در ارومیه برگزار شود،
شروع شد. من هم به عنوان جوان ترین بازیکن تیم- فکر می کنم 18 ساله بودم-
نصفه و نیمه بازی کردم، اما همان چند دقیقه بازی چشم استعدادیاب های تیم
ملی نوجوانان در گرفت و دعوت شدم به تیم میلی نوجوانان ایران در دوره
مربیگری آقای وکیلی. البته ایشان همین الان هم مربی تیم نوجوانان است و با
بچه ها در آرژانتین حضور دارند.
با تیم نوجوان رفتیم به مسابقات
قهرمانی جهان و همان سال با 18 سال سن یکی از جوان ترین بازیکنان سوپرلیگ
والیبال ایران شدم. از مطابقات جهانی که برگشتیم با باشگاه کاله قرارداد
بستم. همه چیز آن قدر سریع گذشت که خودم هم نفهمیدم چطور وارد لوپ یا
اصطلاحا دوران حرفه ای والیبال شدم.
فرصت کار باست کوویچ، مربی
صربستانی که بسیاری از ستاره های الان تیم ملی را کشف کرد و به نوعی بهترین
دوران تیم های پایه ایران با او شکل گرفت را داشتی؟
برای
مسابقات نوجوان جهان هشت ماه در اردو بودیم. از این مدت پنج ماه را با ست
کوویچ کار کردم و بعد هم اتفاقاتی افتاد که مربیمان عضو شد. ست کوویچ رفت و
بهروز عطایی مربی تیم شد. آقای عطایی هم فصل بعد مربی کاله مازندران شد و
من را با خودش از تیم نوجوانان به کاله آمل برد. احتمالا همه این جا به
جایی ها هم شانس من بود که اولین قرارداد حرفه ای والیبالم را با کاله
ببندم.
خیلی ها اعتقاد دارند بازیکن سازی برای تیم ملی والیبال بعد از رفتن ست کوویچ دچار مشکل شده است؟
بیشتر
بازیکنانی که الان در تیم ملی کنار هم هستند، شاگرد ست کوویچ بوده اند.
تیم ملی الان سه نسل مختلف از تیم های پایه والیبال دوران ست کوویچ را کنار
خودش دارد. نسل اول شهرام محمود، سعید معروف و علیزاده بوده اند. نسل دوم
فرهاد قائمی و امیر غفور، نسل آخر هم من و میزراجانپور. واقعا مربی کاربلدی
بود. آن قوت ها خیلی با بازیکنانش اعتماد می کرد و به ما بها می داد.
متخصص بالابردن اعتماد به نفس و روحیه در بازیکنان بود. خب برای یک بازیکن
17-16 ساله هم بحث های روحی و روانی مهم ترین فاکتور موفقیت است. اما اینکه
جریان بازیکن سازی با رفتن ست کوویچ تمام شده است را قبول ندارم.
همین
الان تیم ملی نوجوانان ایران، آلمان و شیلی را با اختلاف در مسابقات
قهرمانی جهان شکست داده است. چند نفری از همین تیم نوجوانان را می شناسم و
ممطئنم زا همین تیم نوجوانان دو سه سال بعد چند ستاره در ترکیب تیم ملی
بازی خواهند کرد. روند رو به رشدی که والیبال شروع کرده، به اشخاص وابسته
نیست.
الان این قدر استعداد و پدیده با فیزیک بدنی مناسب در مسابقات
پایه وجود دارد که هرکسی مربی باشد، برای انتخاب ترکیبش از بین آنها کاملا
قدرت انتخاب دارد. همین تیم نوجوانان در تمرینات جوری سرویس می زنند که من
تعجب می کنم اینها اینها اگر به تیم ملی برسند، چه کار خواهند کرد. پارسال
هم نوجوانان در آسیا قهرمان شدند بدون اینکه حتی یک ست را به حریفان
ببازند.
آن انتقال دانش از مربیان بزرگی که قبلا در ایران کار می
کردند، به مربیان جوان ایرانی انجام شده است و مربیانی که در حال حاضر در
والیبال پایه مشغول کارند، در تمرینات و آماده سازی موفق هستند.
بعد
از شروع بد ایران در لیگ جهانی، خیلی ها راهکار نتیجه گرفتن تیم را کنار
گذاشتن بازیکنان ضعیف مثل تو می دانستند، اما یکدفعه همه چیز عوض شد.
بردهای تیم از راه رسید و تو هم تبدیل شدی به یکی از موثرترین بازیکنان
ایران.
(به شوخی می گوید دوپینگ کردم). بحث اعتماد در والیبال خیلی
مهم است. شاید در ورزش های دیگر عوض کردن مدام ترکیب اصلی تیم نتیجه بخش
باشد، اما ثبات تیم در والیبال مهم ترین عنصر بردن است. زمانی که تیم هنوز
جفت و جور نشده بود، خیلی ها انتقادها را شروع کرده بودند. گاهی شب ها با
بچه های تیم درباره انتقادات حرف می زدیم و تجب می کردیم که حتی کسی که
تخصصی هم در زمینه این ورزش ندارد، نظر کارشناسی و راه حل عبور از بحران می
داد. موضوعاتی از این دست می تواند برای هر تیمی سم باشد، اما خوشبختانه
کواچ در این زمینه ها فوق العاده است. خودم را مثال می زنم، با وجود
انتقادات زیادی که نسبت به من داشتند، اما کواچ هیچ وقت به استفاده از من
شک نکرد. هم نتایج تیم و هم کیفیت بازی من حداقل در بازی های تهران جواب
این اعتمادی بود که کواچ داشت.
داستان آن لبخند میلاد عبادی پور در لحظات حساس بازی چیست، با اینکه جوان ترین بازیکن تیم هستی، اما خیلی خونسرد بازی می کنی؟
داشتن
اعتماد به نفس خیلی ذاتی است. رفلکس های روانی هر بازیکن در جریان بازی
چیزی نیست که بتوانی کنترلش کنی یا برنامه ای برایش داشته باشی. بالاخره
وقتی تیم زیر فشار است، یکی دو بازیکن باید آن وسط باشند که بتوانند فشار
حریف را بگیرند. شیه من هم برای کنترل فشار حریف همین لبخندی است که موقع
سرویس ها یا در جریان بازی می زنم.
والیبال فرصتی برای تفریح و جوانی کردن برایت باقی می گذارد؟
راستش
را بخواهید، حتی اگر فرصت و شرایطش را هم داشته باشم، علاقه ای به چیز
دیگری جز والیبال ندارم. کار و زندگی و تمام فکرم والیبال است. شاید این
حرف من برای شما عجیب باشد، اما من در ارومیه به دنیا آمده ام؛ شهری که
ورزش اول و دوم و سوم آن والیبال است. از کل جمعیت ارومیه، به جرات می گویم
60درصدشان والیبال بازی می کنند. حالا چه تفریحی باشد، چه جدی.
از
وقتی روی پای خودم ایستادم و مستقل شدم، همه زندگی ام والیبال بوده؛
تفریحم، شغلم، حتی قبل از خواب صحنه های تمرین و بازی را مثل یک فیلم در
ذهنم مرور می کنم. این طوری بگویم که جوانی و تفریح و زندگی ام را با
والیبال طاق زده ام و خب حس می کنم برنده هم بوده ام.
توقعاتی که از تیم می رود، خیلی بالاست. این توقع بالای کارشناسان و مردم بعضی وقت ها تخریب کننده نیست؟
بحث
مردم واقعا جداست. هیچ کس نمی تواند به هواداری که برای بازی های لیگ
جهانی ساعت12 شب بدون هیچ وسیله نقلیه ای از استادیوم به سمت خانه اش می
رود، بگوید توقع نداشته باش. واقعا این را هم هم بگویم مردم تنها کسانی
هستند که از بی غرض بودن انتقاداتشان مطمئن هستیم. اما گاهی توقع منتقدان و
کارشناسان به قدری بالاست که متعجبمان می کند؛ مثلا همین امسال ما در
گروهی قرار گرفته بودیم که روسیه، لهستان و آمریکا در آن بودند. سه تورنمنت
مهم در والیبال دنیا وجود دارد؛ المپیک، جام جهانی و لیگ جهانی. سه همگروه
ایران، آخرین قهرمان های این تورنمنت ها بودند.
آمریکا لیگ جهانی
را برده بود، لهستان جام جهانی و روسیه قهرمان المپیک شده بود. اما از همان
روز اول، همه از ایران توقع داشتند که باید از گروه صعود کنیم و هر نتیجه
ای جز صعود از گروه برای والیبال ایران ناکامی محسوب می شود، اما واقعا
کدامیک از این منتقدها به این موضوع توجه کردند که والیبال ایران تازه
دومین تجربه حضور در لیگ هانی را پشت سر گذاشته یا تیم ما هنوز بازی در
المپیک را تجربه نکرده است.
حالا بازی در المپیک را تجربه می کنیم؟
می
روی که سهمیه را بگیریم. الان تیم می ایران 12 بازیکن همسطح در ترکیبش
دارد، اما گرفتن سهمیه المپیک برای تیم های آسیایی سخت شده و آسیا تنها
قاره ای است که قهرمانش سهمیه مستقیم حضور در المپیک ندارد.
باید
در جام جهانی سعی کنیم سهمیه مان قطعی شود، اما کار سختی است. در 15 روز
زمان برگزاری جام جهانی باید11 مسابقه انجام بدهیم و با توجه به ترکیب
نسبتا جوان تیم خیلی امیدواریم به اینکه توان بدنیمان تا آخر مسابقات پایین
نیاید.
در هر صورت امیدواریم یا در جام جهانی یا در تورنمنت های
دیگر سهمیه المپیک ایران را قطعی کنیم. احتیاج به فرصت داریم. ما الان جزء
پنج، شش تیم خوب والیبال دنیا هستیم، اما برای اینکه بگوییم ایران جزء
قدرتهای والیبال دنیاست، هنوز زود است. شاید چند سال دیگر.
البته بسیاری از این انتقادها هم به مربیان ایرانی بر می گشت که هیچ وقت رابطه چندان خوبی با کادر فنی تیم ملی نداشتند؟
ترجیح می دهم درباره مربیان ایرانی و انتقاداتشان نظری ندهم. واقعا دنبال درست کردن حاشیه نیستم.
با میلاد عبادی پور درباره پیشنهادهای خارجی اش هم گپ زدیم
والیبال شغل من است
در دو سال گذشته، دو پیشنهاد خوب خارجی را رد کردی؟
سال
قبل تیم ورونای ایتالیا پیشنهاد خوبی به من داد. حتی مبلغی هم که برای
قرارداد پیشنهاد داده بودند، از دریافتی ام در یران بالاتر بود، اما حقیقتش
ترسیدم. تازه یکسال بود که بازیکن تیم ملی شده بودم و واقعا در والیبال
ایران هم بازیکن باتجربه ای به حساب نمی آیم.
خیلی سخت است وقتی
بیشتر روزهای سال را در اردوی تیم ملی هستید و تقویم بازی های ملی ایران
این قدر فشرده است، به پیشنهاد یک باشگاه ایتالیایی جواب مثبت بدهید. آن هم
لیگی که باید سالی 60- 50 بازی در باشگاه هایش انجام بدهید.
امسال هم از کوزباس روسیه پیشنهاد بازی رسیده بود؟
بله،
وقتی پیشنهاد تیم روسی رسید، حداقل با 30 نفر از کسانی که در والیبال
قبولشان داشتم، حرف زدم. سعید معروف هم یکی از آن ها بود. بعضی ها گفتند
برایت زود است، چند نفری هم گفتند سطح بازی والیبال اروپا قطعا شرایطت را
بهتر می کند، اما این وسط یکسری مشکلات هم داشتم که جور نشد تا باز هم در
ایران بمانم. مهم ترین دلیلش هم شرایط خانوادگی ام بود. ترجیح دادم یکسال
دیگر در ایران بمانم، اما سال بعد هدفم بازی در اروپا خواهدبود.
دلیلش
این نیست که باشگاه های والیبال ایران نسبت به چند سال قبل، قراردادهای
بهتری با بازیکنان می بندند و کسی رغبتی برای بازی در اروپا ندارد؟
من
وقتی والیبال را شروع کردم، اصلا شرایط مالی خوبی نداشتم و واقعا از نظر
مالی در مضیقه بودم. بدون تعارف هم می گویم یک طرف قضیه برای بستن قرارداد
که اتفاقا مهم ترین دلیل هم هست، بحث مالی قراردادهاست. من قبول کرده ام که
این شغلم است و هر کسی در هر جای دنیا باید کاری را انجام دهد که درآمد
بالاتری به دست بیاورد.
اما اینکه در تیم شهرت، شهرداری ارومیه بازی کنی و قرارداد مالی خوب هم ببندی، تو را به بازیکن بهتری تبدیل نمی کند؟
امسال
دلیلم برای نرفتن به روسیه بحث مالی نبود. اتفاقا تیم روسی شرایط مالی
خوبی هم داشت، اما بحث تنهایی خودم و زندگی در کشوری دیگر هم بود. من واقعا
به خانواده ام وابسته ام و احساس کردم حتی اگر بازی در اروپا برایم پیشرفت
ورزشی محسوب شود، اما کنار آمدن با سمت دیگر قضیه که خانواده و تنهایی ام
در روسیه بود، برایم غیرقابل تحمل بود. فکر می کنم این خصوصیت مشترک همه
ایرانی هاست که خیلی احساسی هستند و از روی احساساتشان تصمیم می گیرند.
ویدیو : میلاد عبادی پور، جوان ترین ملی پوش والیبال