مصاحبه با بازیگرجوان طناز طباطبایی : اولین کار هنری تان چه بوده است؟ سال ...
اولین کار هنری تان چه بوده است؟
سال ۸۰ سریالی با سعید سهیلی با نام «جوانی» کار کردم که درآنجا ۱۸ سالم بود که البته هیچ تجربه بازیگری نداشتم، حدود ۵ سال است که کار میکنم اما درطول این دوسال اخیر بود که سینماییها و سریال را کارکردم.
میوه ممنوعه چندمین کار تصویریتان به حساب می آید؟
از نظر تصویری اولین اما اگر بخواهم حرفه ای بگویم سه کار سینمایی قبل ازاین سریال داشته ام . «در چشم باد»، «چهارانگشتی»، «جعبه موسیقی» که هیچ کدام هنوز اکران نشده اند.
یعنی این اولین کار تلویزیونی ات محسوب می شود؟
بله میوه ممنوعه اولین کار تصویری و سریالم محسوب می شود.
غیر از این سریال، پیشنهاد تلویزیونی دیگری داشتید؟
پیشنهاد تلویزیونی داشتم اما چون علاقه به سینما داشتم تمرکزی روی پیشنهادات تلویزیونی نمی کردم امازمانی که فتحی این پیشنهاد را داد به علت علاقمندی به ایشان حضور دراین سریال را پذیرفتم.
کاربا فتحی چگونه بود؟
فوق العاده بود، ایشان بسیار کارگردان باهوش و خلاقی هستند ومن به عنوان بازیگر از بازی در کار ایشان لذت بردم وخیلی تجربه آموختم .
یعنی دستت را برای اظهار نظر یا بداهه گویی باز می گذاشت؟
چون زمان کافی نداشتیم و برای اینکه باید سریال را به پخش برسانیم دستم باز نبود; من برای اینکه بیشتر از چند برداشت بازی کنم یا خودم حر کتی را بازی کنم، زمان نداشتیم، فتحی هم اعتقاد داشتند که این کار باید به پخش برسد و به روش های خودش که روش های سالمی هم برایم بود این بازی را می گرفتند و نتیجه کارهم خوب درآمد.
کار با بازیگران حرفه ای چگونه بود؟
بازیگران حرفه ای ازجمله نصیریان و خیراندیش به دلیل اینکه بیشتر با این دو نفر بازی داشتم این میدان را به من که به عنوان یک بازیگر جوان بودم می دادند، که بتوانم در کنارشان بازی کنم و احساس آرامش داشته باشم وهیچ ترسی از حضور درکنار این دوبزرگوار نداشته باشم و سعی می کردم در کنار این بزرگان که بازی می کنم تمام تلاشم را بکنم.
معیارتان برای ا نتخاب نقش چیست؟
ویژه بودن کاراکتر و یک سری حرف هایی که کاراکترهای دیگر نمی توانند آنها را بزند; اما این آدم در سریال میوه ممنوعه با جسارت خودش این حرف ها را می زند، یا متفاوت بودن این نقش با بقیه نقش ها به لحاظ تفکر و همین طور جسارتی که دارد درواقع برای انتخاب نقش غزاله معیار و انتخابم این مسائل بود.
کلا معیارتان برای نقش غزاله این بود یا نه برای هر نقشی معیارتان این است؟
برای غزاله این معیار بود! اما نقش های متفاوت وابسته به حال و هوای آن فیلم و داستان است، نمی توانم بگویم که شیوه انتخاب ثابتی یا شیوه کار ثابتی دارم، نه! بلکه بستگی به فیلمنامه دارد.
از بازی دراین سریال چه احساسی دارید؟
خیلی راضیم!
از سختی های کار بگویید؟
سختی های کار وحشتناک بود! عوامل فنی کار خیلی زحمت می کشیدند و خسته می شدند. زیرا کارآنها بدنی بود باید در عرض دوماه این کار را به پخش می رساندیم. استرس روانی رساندن به پخش برای بازیگرها وبقیه عوامل خصوصا فتحی از یک طرف و از طرفی دیگر دوست داشتیم که درعین خوب بازی کردن با یک آرامش درونی این کار را انجام دهیم . تلفیق استرس و آرامش مشکل بود، اینکه ما سرصحنه استرس داشتیم که امشب باید این سکانس تمام شود و ازیک طرف باید این آرامش را می داشتیم که کار خوب تمام شود، ولی با درایت و مدیریت فتحی، باعث شد که یک کار خوبی انجام دهیم و این انرژی مثبت باعث شده بود که پشت صحنه خوبی داشته باشیم و همه با انرژی کار کنیم; کار خستگی های خودش را داشت! بچه ها روزانه ۱۶ الی ۱۷ ساعت کار می کردند، در کنار این سختی الان که واکنش مردم را نسبت به کار می بینم خیلی از انرژی های رفته دوباره برگردانده می شود.
کار فشرده چقدر می تواند مخاطب داشته باشد؟
قطعا دارد! میوه ممنوعه به عنوان یک سریال تلویزیونی در بین مجموعه های تلویزیونی نباید از لحاظ بازی و کارگردانی باهم مقایسه کنیم بلکه باید درحد کارهای ماه رمضانی که سریال رادر سی قسمت و در عرض دوماه به پخش می رسانند، مورد ارزیابی قراردهیم. همانطور که دست کارگردان کار در ساخت و پرداخت خیلی از مسائل بسته بود و تایم نداشت که اضافه تر بگیرد، درواقع بازیگران هم مجبور بودند خیلی سریع کار کنند و کار را به پخش برسانند. این سریال در مقایسه با دیگر سریال های ماه رمضان مخاطب خوبی به دست آورد.
چقدر صدا و گریم در بازی بازیگر تاثیر می گذارد؟
البته گریم و صدا هرکدام بحث خود را دارد ولی، من به عنوان بازیگر باید بازی خودم را بکنم گاهی گریم هم می تواند کمک کند. چهره پردازی در جایگاه خودش خیلی خوب است و می تواند کمک کند، اما به عنوان بازیگر خیلی اعتقاد ندارم چهره پردازی به بازی کمک کند، خصوصا دراین سریال که هیچ کدام چهره پردازی خاصی نداشتیم و همه خودمان بودیم که یک چهره پردازی متعادل سازی بود.
خودتان سریال را دیدید؟
بله
به عنوان یک مخاطب چه نقاط قوت یا ضعفی از این سریال می بینید؟
معمولا افرادی که برای کارشان تلاش می کنند نسبت به آن کار غیرت نشان می دهند. من به عنوان یکی از عوامل این فیلم وقتی شرایط سخت کار را می بینم می توانم بگویم به نظرم بهترین چیزی بوده که می توانست در بیاید واز کل سریال راضی ام! ولی در جایگاهی نیستم که بخواهم نقد کند زیرا به کار خود غیرت دارم و در موردش نمی توانم صحبت کنم، بهتراست این نقد و بررسی ها را به دیگران واگذارم.
چقدر بازی نقش مقابل (نیما رئیسی) در بازی شما تاثیر داشت؟
به نظرمن خیلی تاثیر گذاشت، سکانس هایی که در مقابل نصیریان و خیراندیش بازی داشتم، کاملا این احساس را می کردم که این عزیزان انرژی های زیادی به من هم منتقل می کنند، لذا ناخودآگاه اگر بازی من نقص داشت. یک دفعه ده پله بالا می آمدم به خاطر اینکه من هم پاسخ این انرژی را به همان شدت می دادم، بازی نیما رئیسی خیلی خوب بود.
بازی خوب شما در این سریال چشمگیر بود; این مساله توقع مخاطب را بالا می برد چه تمهیداتی اندیشیده ای که توقع مردم را برآورده کنی؟
باید دوچندان تلاش کنم تا بتوانم به این توقع جواب مثبت دهم، قطعا در کار بعدی ام باید چند پله قوی تر ازاین سریال ظاهر شوم.
در کار سینمایی و سریال بازی داشته اید چه تفاوتی یا شباهت هایی در بین نقش هایی که ایفا کرده ای بوده است؟
اعتقادم براین است که هر کاراکتری که یک بازیگر بازی می کند دنیای روانی خاصی برای خود دارد، در چهار انگشتی کاراکتری را بازی کردم، هرچند کوتاه بود ولی کاراکتر یک دختر معتاد را بازی کردم که خیلی اثرگذار بود.
علاقه تان به سینما بیشتر است یا تلویزیون؟
علاقه من به سینما است . سینما سبک بازی و ژانرو مدل متفاوتی از بازی را می طلبد، نمی توانیم این دو را با هم مقایسه کنیم زیرا شبیه به هم نیستند. ولی علاقه ام بیشتر به سینما است و عاشق پرده نقره ای هستم و از این به بعد هم بیشتر برای علاقه ام تلاش می کنم.
کدام یک از صحنه میوه ممنوعه به دلتان نشست؟
در قسمت دوم کار که خیراندیش وارداطاق من می شود و من خود را حبس کرده ام و می خواستند که مرا راضی کنند که از ازدواج منصرف شوم، فکر می کنم آن سکانس ارتباط مادر و دختر خیلی ارتباط واقعی بود و ارتباطی که به دل تماشاچی نشست و خیلی باورپذیر بود، آن را خیلی دوست داشتم و یک سکانس دیگری بود که حتی در تمرین هایی که داشتم ناخودآگاه اشک از چشمانم جاری می شد زمانی بود که من بعد از ازدواج در خانه خودم هستم و پدرم می آید که مرا به خانه برگرداند، اما من نرفتم و ایشان مرا نفرین می کند و می گوید که بدون دعای شب برای تو روزم روز نمی شد و بعد می گوید که تو خیر نمی بینی بابا ! این جمله را که گفتند من واقعا احساس کردم چقدر این حرف سنگین است و آنجا احساس کردم با تمام وجودم از حاج یونس شرمنده شدم. این سکانس را دوست دارم
شباهت شما به خانم طباطبایی زیاد است شما نسبتی با بهنوش طباطبایی ندارید؟
با هیچ کدام از خانم ها و آقایان طباطبایی در سینما و تلویزیون کشور نسبت فامیلی ندارم.
به غیر از کار هنری کار دیگری هم دارید؟
دانشجوی رشته تئاترم و کارگردانی تئاتر می خوانم و در کنارش موسیقی هم کار می کنم.
ویدیو : مصاحبه با بازیگرجوان طناز طباطبایی