شهاب حسینی:سینمایی که ساختهایم، دارد خودمان را نابود میکند : شهاب حسینی: ...
شهاب حسینی: آرزو دارم در ۷۰ سالگی بهترین نقش زندگیام را بازی کنم / سینمایی که ساختهایم، دارد خودمان را نابود میکند
شهاب حسینی که در حال حاضر نمایش «ملاقات» با کارگردانی و بازی او روی صحنه فرهنگسرای نیاوران اجرا میشود، میگوید که گمشده خودش را در تئاتر پیدا کرده است.
شهاب حسینی که بازیگری را از تئاتر آغاز کرد و بعد به چهره شناخته شده سینمای ایران تبدیل شد، این شبها روی صحنه تالار فرهنگسرای نیاوران در حال باری در نمایش «ملاقات» است.
حسینی که پس از درخشش در سینما و تلویزیون، چهار سال پیش با نقش آفرینی در نمایش «کرگدن» به صحنه تئاتر بازگشت، این بار کارگردانی در عرصه هنرهای نمایشی را نیز به تجربیات خود افزوده است.
نمایش «ملاقات» با کارگردانی مشترک شهاب حسینی و احمد ساعتچیان، داستان یک روانشناس (زیگموند فروید) را بازگو میکند که در دل اتفاقات نخستین روزهای جنگ جهانی دوم، در منزل خود با یک مرد غریبه روبرو میشود. درگیری فروید (با بازی احمد ساعتچیان) با ماموران گشتاپو که دخترش را دستگیر کردهاند، پا به پای تقابل فکری و معنوی او با مرد غریبه (با نقش آفرینی شهاب حسینی) پیش میرود که از دل این تضاد، درامی سنگین و پرچالش شکل میگیرد.
در میزگردی با حضور بازیگران «ملاقات»، به بررسی، تحلیل و نقد این نمایش پرداختیم که از تحلیل متن شروع و به وجوه اجرایی، بازیگری و کارگردانیاش کشیده شد.
*چه شد که پس از سالها به صحنه تئاتر بازگشتید؟
یک نیاز شخصی، عاطفی و روحی و روانی من را بار دیگر به این عرصه کشاند. من برای مدتها احساس گلی را داشتم که در حال پژمردگی بود. وقتی مروری بر خودم و تمام باورهایم کردم، متوجه شدم ارتباطم با ریشههایم قطع شده است.
*این ریشهها چیست و تئاتر چگونه میتواند شما را دوباره با آنها پیوند دهد؟
من چون عاشق بازیگری بودم، پا به این وادی گذاشتم. در نوجوانی با خواندن داستانهای مثنوی معنوی، رمانهای ژول ورن و دیگر آثار ادبی و البته دیدن فیلمهای بزرگ و خوب جهان، شیفته جهان هنر و ادبیات شدم.آثاری که به من رویا و خیال میبخشیدند، از جهان واقعی به عالم رویا میبردند و حس خوبی القا میکردند، مرا عاشق بازیگری کردند. نمایشنامههایی که میخواندم و در ذهن خود میساختم، عشق به بازیگری را در من شعله ور کرد.
*این عشق همان ریشهای است که پیوندتان با آن قطع شده است؟
آن مستی ناب اولیه را ندارد. بدون عشق، به یک ابزار تبدیل میشوم که وقت و زندگیاش را میفروشد و در ازایش پول میگیرد. من امروز نمیخواهم و نمیتوانم این عشق را با پول، شهرت، موقعیت یا هر چیز دیگر عوض کنم.بدون عشق، مثل خیلیهای دیگر به روزمرگی میرسم. تو خودم فرو میروم، انتظار میکشم تا به من زنگ بزنند، با خودم کلنجار میروم چرا کار خوب به من پیشنهاد نمیکنندو.... در این وضعیت و شرایط است که افسردگی میگیرم و ...
تقابل فکری غریبه (شهاب حسینی) با فروید (احمد ساعتچیان) محور اصلی نمایش «ملاقات» است
*این وضعیت خیالی که وصف کردید، وقتی است که به بازیگر کاری پیشنهاد نشود. شما که درخواستهای زیادی به دستتان میرسد.
خودم را مثال میزنم تا این روند را توضیح دهم. هر کس وارد این حرفه میشود، در معرض خطر قرار میگیرد.
*اما بیکاری برای هرکسی در هر حرفهای یک اتفاق ناخوشایند است که میتواند بر وضعیت روحیاش تاثیر منفی بگذارد. موافق نیستید؟
اما بازیگر هیچ وقت بیکار نمیماند، من این را نمیپذیرم. بازیگر دست به قلم ببرد، دوبله کند، برود رادیو یا... دارد کار میکند. اینکه رفتیم روی پرده سینما، دلیل نمیشود منتظر اریکه زرین باشیم تا بدوند دنبالمان و با سلام و صلوات سر کار ببرند. نه جانم این درست نیست. وقتی سینما این وضعیت بد را پیدا کرده است، آمدهام تئاتر بازی میکنم، اینجا هم خراب شد، در یک عرصه دیگر فعال میشوم. این دست خودم است.خیلیها میپرسند چرا در حرفه ما این همه طلاق زیاد است، این یک معلول است و باید علتش را جستجو و حل کرد. ما باید سر نشتی را از جای دیگری بگیریم، باید باورمان را درست کنیم.
شهاب حسینی می گوید پس از این در عرصه تئاتر بیشتر حضور خواهد داشت
*یعنی به نظر شما بسیاری از این مشکلات ریشه در درون خود آدمها دارد؟
بله، مشکل از خودمان است. مشکل فرافکنیهای ماست، مثل آنجا که در نمایش «ملاقات»، غریبه به فروید میگوید تو فرافکنی میکنی، در جامعه ما هم همین طور است. همه چیز را میخواهیم بیندازیم تقصیرگردن محیط، جامعه و دیگران. مثلاً قیمت دلار این قدر شده، مردم این جوری رفتار میکنند و هزار مسئله دیگر. پس این میان نقش ابتکار عملی من چه میشود.
*با توجه به آنچه گفتید، منظورتان این است که تئاتر در حل این مشکلات درونی و احساسی به شما کمک میکند؟
صد در صد. من نیازم را کشف کردهام. چندی پیش یک بار صحبت از استراحت چند ساله کردم که رسانهها تعبیرهای عجیب و غریب مثل کناره گیری و خداحافظی از آن کردند. در حالی که هیچ آدم عاقلی 20 سال از زندگیاش را صرف حرفهای نمیکند که آن را رها سازد، این عاقلانه نیست. من تنها صحبت از یک استراحت کردم.اما حالا من احساس میکنم گمشدهام را پیدا کردهام.
سالها دچار یک سردرگمی شده بودم که بعد از مدتی اینک احساس میکنم خانهام را یافتهام. چرا که در تئاتر دارم همان احساسهای پاک و ناب دوران دانشجویی را دوباره تجربه میکنم.برای مثال سال 1373 و 1374 ما دو سال مدام کار کردیم تا یک نمایش را برای دو شب اجرا کنیم. آن زمان برای نمایش «افسانه» که مینا ابراهیمزاده کارگردانی میکرد، دو سال از عمرم را صرف کردم که هنوز فکر میکنم چقدر مفید بوده و به من لذت بخشیده است. اینجا روی صحنه تئاتر، آن عشق ناب و پاک را دوباره دارم تجربه میکنم.
*یعنی تئاتر خانه امن شماست؟
خانه امن که اساساً در درون آدم معنا پیدا میکند. اگر آدم احساس مفید بودن داشته باشد، هیچگاه احساس خنثی بودن نمیکند. این روزها تئاتر به من احساس امنیت و آرامش میدهد.
*تئاتر چه جادویی دارد که این احساس را به بازیگرش میبخشد؟
چون تئاتر شخصیت ساز و انسان ساز است. به ما یاد میدهد چگونه بشنویم و چطور حرف بزنیم. تئاتر میتواند با آکسان گذاری درست، معنی نهفته در هر جمله و کلمه را به ما نشان بدهد.بیشتر مشکلاتی که ما در زندگی دچارش میشویم، به دلیل سوء تفاهمهایی است که از حرفها و رفتارمان برداشت میشود. چون با آکسان گذاری درست حرف نزده و رفتار نکردهایم، تعامل و رابطه خوبی با هم برقرار نمی کنیم. تئاتر یک نیاز تربیتی جامعه است. من این را با تمام وجودم احساسم کردم.ب
رای همین به نظرم تئاتر را باید به عنوان درس از دبستان شروع کرد. من اگر بخواهم دو فرزندم را با یک جهان بینی و ایدئولوژی درست آموزش بدهم، صحنه تئاتر یکی از بهترین گزینه هاست. علاقمندشان میکنم تا بیایند تئاتر کار کنند.
*به صورت حرفهای؟
بله. چرا که علاوه بر جسم، ذهن و روحشان تربیت خواهد شد.
*این روزها تئاتر برای شما هم نقش تربیتی دارد؟
چرا که نه. برای مثال من این روزها به خاطر کار تئاتر، زیاد پیاده روی میکنم، روحیه بهتری پیدا کردهام، تعامل با دیگران را یاد میگیرم، عشق را تمرین میکنم، با تماشاگر تبادل حسی و فکری دارم و... که همه روی من تاثیر تربیتی دارند. اینها من را زنده نگه میدارد. خب دیگر چی میخواهم، اینکه بنشینم کنج خانه و سیگار با سیگار روشن کنم؟
فرانک حیدریان، احمد ساعتچیان و مهدی حسینی بجستانی دیگر بازیگران این نمایش هستند
*بازی در فیلمهای خوب هم که در کارنامهتان کم نیست، یک راه دیگر است.
دوست ندارم هر روز بنشینم و فیلمنامههایی را که به دستم میرسد، سبک سنگین کنم. با خودم بگویم این فیلمنامه خوبیه اما پولش مالی نیست یا بگویم این یکی پولش خوبه، اما خودش مالی نیست.
*منظورم این است که کارهای خوب و ارزشمند سینمایی هم میتوانند به آدم احساس مفید بودن بدهند.
بله اما امروز متاسفانه مثل فیلم «ترمینیتور» (نابودگر) که انسان روبوتی ساخت که خودش مقابلش عاجز شد، ما هم سینمایی ساختهایم که دارد خودمان را نابود میکند.
*سینمای جهان یا ایران؟
هر دو. به 40، 50 یا 70 سال گذشته نگاه کنید تا ببینید چه آثار بزرگی در سینمای جهان ساخته شده اند و آن را با وضعیت امروز مقایسه کنید. در این ارزیابی با آثار قدیمی و شاخصی روبرو میشوید که شما را میخکوب میکنند. در مقابل، تو سینمای امروز جهان، فیلمهایی که همه چیزش درست باشد، تک و توک پیدا میشوند.
*برای همین است که هنوز بهترین انتخابهای منتقدان جهان، فیلمهای کلاسیکها هستند.
بله انگار آنها برای تمام فصول ساخته شدهاند و ماندگار هستند.
*این روزها نمایش «ملاقات» با کارگردانی مشترک شما و احمد ساعتچیان روی صحنه است. با توجه به آنکه در سینما یک سوپر استار هستید، اینکه وقت و توان خود را روی این کار بگذارید، برایتان یک ریسک نبود؟
*نه. شرایط را ما باید بسازیم نه اینکه بگذاریم به ما تحمیل شود. ریسک چرا؟
از سوی دیگر، باور امروز جامعه در باره سوپر استار و تعابیر این چنینی غلط است. من خدا را شکر میکنم که فریب این واژه را هیچگاه نخوردم و آن را باور نکردم. به جای مشغول شدن با این حرفها، من الان دارم به ماندگاری و مفید بودن برای سالهای سال فکر میکنم. آرزو و دوست دارم بهترین نقش زندگیام را در 70 سالگی بازی کنم و بعد از آن هم اگر مردم، با خیال راحت سر بر خاک میگذارم./خبرآنلاین
ویدیو : شهاب حسینی:سینمایی که ساختهایم، دارد خودمان را نابود میکند