زندگی خصوصی نیوشا ضیغمی و آرش پولاد خان : زندگی خصوصی نیوشا ضیغمی و آرش پولاد ...
زندگی خصوصی نیوشا ضیغمی و آرش پولاد خان
گفتوگوی خواندنی با نیوشا ضیغمی و آرش پولادخان خیلی چیزها را روشن میکند. نه فقط اینکه اختلاف آنها، فقط شایعه بود و آنها در كنار هم آرامش دارند و به این زندگی آرام افتخار میكنند.
مجله سیب سبز: در همه جای دنیا هنرمندها زیر ذرهبین هستند بهخصوص بازیگرها كه مردم همیشه دوست دارند قسمت خصوصی زندگی آنها را بدانند. این کنجکاوی عمومی هم معمولا مزاحم آرامش ستاره هاست. مخصوصا وقتی ملاحظات اخلاقی کمرنگ شود و بعضی آدمها و بعضی رسانهها به خودشان اجازه بدهند حرمتها را بشکنند.
نیوشا ضیغمی و همسرش هم از این فضا دلخورند. از سایتی که به خاطرتسویه حساب های سیاسی سفر حج رفتن نیوشا را بهانه کرده تا بی انصافی را در حق او تمام کند. یا از نشریه ای که به شایعه اختلاف این زوج دامن زده. اما واقعیت این نیست. نیوشا میگوید: آرش یك همراه و تكیهگاه است و آرش پولادخان هم میگوید: من به همسرم، نیوشا افتخار میكنم. گفتوگوی خواندنی با نیوشا ضیغمی و آرش پولادخان خیلی چیزها را روشن میکند. نه فقط اینکه اختلاف آنها، فقط شایعه بود و آنها در كنار هم آرامش دارند و به این زندگی آرام افتخار میكنند؛ چیزهای دیگری هم هست که از این گفت و گو دستگیرتان میشود.
مهریه من یک سكه است
نیوشا: راستش را بخواهید مهمترین ملاک من برای ازدواج شخصیت و ادب و احترام بود. من در بدترین شرایط نمیتوانم بی ادب باشم و نمیتوانستم با مردی كه احترام نگذارد و بددهن باشد، ازدواج كنم.
آرش این ویژگی خوب را دارد كه با احترام برخورد میكند و همراه و دوست واقعی من است. خیلی طول كشید كه او را انتخاب كردم اما شرط و شروطی نگذاشتم كه به زور آنها رابطه را حفظ كنم. مهریهام یك سكه است. نمیتوانم درك كنم كه 2 خانواده سر تعداد سكه با هم چانه میزنند. آیا این مهریههای نجومی باعث تداوم زندگی است؟ به دادگاه خانواده نگاه كنیم، صف دادگاه مثل صف نانوایی است. آیا این 2 هزارها و چندهزارها ضامن ادامه یك زندگی میشود؟ به چیزهای بهتر و بالاتر بیندیشیم. اگر كسی بخواهد زندگی را حفظ كند فراتر از این عدد و رقمها پیش میرود؛ من با آرش معامله نكردم.
دلیل اینكه دوست دارم تجربههای مختلف كاری داشته باشم باتوجه به اینكه هركاری سختی خودش را دارد این است كه زنها همانقدر توانمند هستند و میتوانند تاثیرگذار باشند كه مردها میتوانند
دوام زندگی مشترک ستاره ها
آرش: همه زندگیها میتوانند دوام داشته یا نداشته باشند. صنف هنرمندها به این دلیل كه دیده میشوند خیلی بیشتر زیر ذرهبین هستند. ربطی به سینما ندارد، شاید خیلی آدمها در خیلی صنفها دچار مشكلاتی در زندگی شخصی باشند اما آنها دیده نمیشوند و به نظرم چارچوبی كه سالم باشد و ازدواجی كه با منطق و عقل انجام بگیرد، بهراحتی به مشكل برنمیخورد.
كافی است دو نفری كه زندگی را با هم شروع میكنند آن را مدیریت كنند و از یكدیگر به شناخت كافی برسند، تجربه داشته باشند و حساسیت بیمورد نشان ندهند. اگر این شناخت كافی باشد تمام حاشیهها و مشكلات بهراحتی پشتسر گذاشته میشود. من و نیوشا همكار و همرشته نیستیم و من تاجر نقره هستم اما این هیچ ربطی ندارد كه بخواهیم یكدیگر را درك نكنیم و دچار مشكل شویم.
دوست ندارم وابسته باشم
نیوشا: 10سال در فضای كاری و اجتماع فعالیت كردهام. از وابستگی صرف لذت نمیبرم و اساسا انسان بلندپروازی هستم. به هرحال دلیل اینكه دوست دارم تجربههای مختلف كاری داشته باشم باتوجه به اینكه هركاری سختی خودش را دارد این است كه زنها همانقدر توانمند هستند و میتوانند تاثیرگذار باشند كه مردها میتوانند. اصولا خانهداری یك شغل است اما این برای من كافی نیست. سقف خواستههایم خیلی بلند است، این شاید خوب نیست و شاید آرش هم كلافه شود.
آرش: من اصلا از بلندپروازی نیوشا ناراضی نیستم. روح سلامت در منزل را بیشتر دوست دارم تا فقط حضور فیزیكی نیوشا را در خانه. روح همسر من آمیخته شده با جامعه و فضای بیرون و اگر زیاد در خانه باشد پژمرده میشود و سلامتی كه باید داشته باشد را نخواهد داشت. روح سلامت نیوشا به زندگی من آرامش میدهد، من نشاط همسرم را بیشتر از غذای روزانهای كه خانمها میپزند، نیاز دارم.
من تمام وقت در خدمت نیوشا هستم!
آرش: اگر بخواهیم از دید آدمی نگاه كنیم كه فقط توقعش یك زندگی معمول ایرانی باشد، بله دورنمای آن با واقعیت فرق دارد. اما فضا و دید من از یك زندگی مشترك اصولا اینگونه نیست. چارچوب روح و روان نیوشا برایم خیلی مهم است. بقیه كارها را با هم هماهنگ میكنیم و مسئله خاصی وجود ندارد كه بگویم آزارم میدهد. یكسری كارهاست كه باید با تدبیر مدیریت شود. به عنوان همسر نیوشا، از تجربهام استفاده میكنم، تمام وقت در خدمتش هستم تا كمك كنم حركتی كه میخواهد انجام دهد، با آرامش باشد.
ماجرای کلینیک پوست من چه بود؟
نیوشا: من اساسا به سلامت روح و بدن اهمیت میدهم و برایم صورت و پوست سالم و شاداب و دندان سالم نشان دهنده یك انسان خوشحال و بانشاط است. بدن و چهره نشاندهنده حال درونی است و من از 22 سالگی به كارهای زیبایی پوست علاقهمند بودم. در واقع نگهداری از پوست را دوست دارم و به نظرم نباید اجازه بدهیم همهچیز خراب شود و تازه به فكر جراحی و درمان بیفتیم. به مراكز پوست مراجعه میكردم و دریكی از این مراجعاتم كار خانم دكتری را كه برایم خدمات پوست انجام میداد، پسندیدم و قرار شد همکاری کنیم. متاسفانه پول خیلی چیز بدی است و آدمها را تغییر میدهد اما من آدمی نیستم كه شرافت حرفهای را كه 10سال است با زحمت و ذره ذره جمع كردهام و اعتمادی كه مردم به من دارند را به راحتی از دست بدهم، چون در آن مجموعه از اسم من استفاده میشد و من هم در آن برهه زمانی به آنجا اعتقاد داشتم و همهچیز خوب پیش میرفت.
خلاصه شراكت آغاز شد و من از یك مراجعهكننده تبدیل شدم به یك شریك و سرمایهگذار مجموعه،اما بعد از مدتی احساس كردم كارهای این كلینیك در چارچوب عقاید من نیست و آنجا به یك تجارتخانه تبدیل شد. من دنبال مجموعهای بودم كه اگر خواهرم یا دوستم وارد آنجا میشوند همانقدر راضی شوند كه وقتی من خودم به آنجا میروم.
البته اگر فقط به كسب درآمد فكر میكردم این قضیه خیلی هم خوب و پولساز بود اما من به پول در آوردن به هر قیمتی اعتقاد ندارم. بنابراین از آن گروه جدا شدم و بهتازگی با یكی از شركای پزشكم كه انسان محترمی است، قرار شده با هم مجموعه جدیدی را مستقل داشته باشیم.
خودم كار پوست و زیبایی بلد نیستم البته دیگر تشخیص میدهم كدام كار صحیح است و كدام كار فقط كاسبی از همین جا اعلام میكنم هیچ ارتباطی با مجموعه مذكور ندارم... درحال حاضر هیچ همكاریای با هیچ كلینیكی ندارم. سعی میكنم ایندفعه فعالیت مجموعه كاملا پزشكی و حرفهای باشد نه بازاری. دنبال یك سرویسدهی درست هستم.
من برای پول با آرش ازدواج نکردم!
نیوشا: نكتهای كه خیلی مرا آزار میدهد این است كه میشنوم میگویند آرش مرا انتخاب كرده، چون نیوشا ضیغمی بازیگر هستم و من او را انتخاب كردم چون سرمایهگذار فیلم من بوده و برای پول با او ازدواج كردم. آدمها نمیدانند كه در زندگیما چه میگذرد و بهراحتی در مورد ما حرف میزنند البته منظورم مردم عادی نیست مردم اجتماع ما صادقانه با هنرمندشان برخورد میكنند و آنها را میپذیرند و بزرگ میكنند، دوستشان دارند یا حتی از هنرمند یا ورزشكاری متنفر هستند. حتی كسانی كه از من متنفر هستند را دوست دارم و به آنها احترام میگذارم چون احساس میكنم نشستهاند و كلی به من فكر كردهاند و به دلیلی به تنفر از من رسیدهاند.
دلم میخواهد واقعا آن دلیل را بشنوم، شاید خودم متوجه آن نیستم و دیگران آزار میبینند. درون خودم یك اعتقاد شخصی برای انسان بودن دارم. من «نمیتوانم» را درك نمیكنم. یعنی انسان اصلا نباید بگوید «نمیتوانم». خدا هست و كائنات وجود دارد ولی روح برای انسان نقش خیلی مهمی را بازی میكند.
من هم از كره مریخ نیامدهام و به تواناییهای خودم ایمان داشتم. پدرم دبیر و مادرم كارمند بازرگانی یك كارخانه بود. حتی پدرم اوایل بازیگریام حس خوبی نداشت و بعد كه دید تا این حد مصمم هستم به من كمك هم كرد. اما من فقط یك مسئله را در نظر گرفتم «كه من میتوانم».
گناهی كردم كه خودم را نمیبخشم
نیوشا: در 22سالگی كاری كردم كه هنوز هم خودم را برای آن سرزنش میكنم. آن زمان خام بودم و اشتباهی كردم كه هنوز هم خودم را نمیبخشم. هرجا مشكلی برایم به وجود بیاید درون خودم میگویم، حتما دارم چوب آن اشتباه را میخورم. این را گفتم كه بگویم ما هر كار نادرستی بكنیم، كائنات صد برابر آن را به ما برمیگرداند. اگر یك سیلی به ناحق بزنیم كائنات ضربهای میزند كه تا مدتها نمیتوانیم از جا بلند شویم. اگر همه ما به این اعتقاد داشته باشیم، خیلی كارها را انجام نمیدهیم.
همیشه معتقدم واگذار كردن به خدا خیلی سخت است. وقتی كسی را آزار میدهید و میگوید تو را به خدا واگذار كردم، باید بترسیم. سعی میكنم كاری كنم كه شب با رضایت از خودم بخوابم و صبح كه بیدار میشوم از خودم راضی باشم.
همه چیز تاریخ مصرف دارد،حتی ستاره بودن!
نیوشا: مارلون براندو با آن همه عظمت الان كجاست؟ سوپراستاری، تاریخ دارد. حتی عمر و زندگی ما یك زمان محدودی است و باید فكر كنیم كه بعد از خودمان میخواهیم چه اثری به یادگار بگذاریم. فقط یك اسم یا یك اثر ماندگار؟ برای همین به كسی كه از من متنفر است احترام میگذارم. حسادت را دوست ندارم و حس میكنم حسادت بخشی از انسان است و در همه ادیان تاكید شده كه آن را از خودتان دور كنید. آدمی كه نمیخواهد تلاش كند و گناه عدم توانایی خود را به گردن دیگران میاندازد، سرشار از حسادت میشود.
رسیدن به هرچیزی سخت است، رسیدن به قله یك كوه سختتر است یا قدم زدن در دامنه آن كوه؟ قطعا به بالا رسیدن خیلی تلاش میخواهد و باید مسیر سختی را بگذرانی، كسی نمیتواند پول بدهد تا به آن بالا برسد. هركسی میتواند ستاره باشد. یك خیاط ماهر، یك آشپز، یك بازیگر، یك ورزشكار... در هر رشتهای باید تلاش كنی و ستاره شدن كار راحتی نیست. فردی كه شاخص میشود خلاقیت داشته و توانسته استعدادهای خود را پرورش دهد.
به راحتی هتكحرمت نكنیم
نیوشا: چندوقتی است متاسفانه اتفاقهای ناخوشایندی در جامعه هنری میافتد. لادن طباطبایی چندوقت قبل در برنامه هفت حرف جالبی زد، گفت: من دختر یك خانواده هستم، مادر یك فرزند هستم و نقشهای مختلفی دارم.
برای كارم زحمت كشیدهام و شبانهروز تلاش كردهام. من ناراحت میشوم هنرمندی مثل لادن بهراحتی از بازیگری خداحافظی میكند و آب از آب تكان نمیخورد. چرا باید یك هنرمند این همه رنجیدهخاطر باشد و ما ناراحت نباشیم. كسی میآید و به تمام خانمهای سینمای ایران توهین میكند. خانمهایی كه یا مادر هستند یا همسر یا فرزند یك خانواده. آیا تهمت زدن و هتك حرمت به این خانمها به همین راحتی است؟
این مرا آزار میدهد و دلم میشكند. این اتفاق میافتد و با یك عذرخواهی حاشیهای همهچیز تمام میشود. این را گفتم كه به اینجا برسم، خانمهای بازیگر میآیند و بیانیه میدهند، ای ایها الناس! ما اگر خانهنشین شدیم و كار نمیكنیم دلیلش این است كه تن به خیلی چیزها ندادهایم! منظور این خانمها چه بوده؟ من شرعا همسر یك آدم هستم و شرم دارم از نوشتههای روی سایتها و خبرها و گاهی دلم نمیخواهد آرش بعضی از این خبرها را بخواند. شرمآور است و دلم میخواهد بگویم موفقیت دیگران را با بیعرضگیهای خودمان زیرسؤال نبریم.
من و آرش واقعا خوشبختیم
نیوشا: همیشه معتقدم آدم یكبار زندگی میكند چه لزومی دارد برای خوشایند دیگران به چیزی تظاهر كنم. من ازدواج نمیكردم مگر زمانی كه فردی را پیدا كنم كه تمام معیارهایی كه دوست دارم را داشته باشد. شغل و درآمد داشتم و زندگیام را میكردم و میتوانستم تنهایی زندگی را اداره كنم. اما وقتی با آرش آشنا شدم دیدم او یك همراه است.
با هم قدم برمیداریم، نه من سد راه او هستم نه او سد راه من. نه قرار است من بار مشكلاتم را روی دوش او بگذارم نه او روی دوش من. نه قرار است من سكوی پرواز او باشم نه او سكوی پرواز من، بنابراین در كنار هم قدم برمیداریم و زندگی ما مساوی است. اهدافی برای 10سال آینده داشته و زندگی پویا را دوست داریم. من پرتوقع هستم و به بعد از امروز فكر میكنم.
در هر كاری موفق شدن سخت است
نیوشا: البته كه آدم مضطرب میشود اما زندگی را برای خودم زهر نمیكنم و از لحظههایم لذت میبرم. یك كوهنورد هم در بین راه زمین میخورد، شاید پایش پیچ بخورد، خسته و كلافه میشود اما بازهم به راهش ادامه میدهد. یك روزی با آقای مهدویكیا با هم یك مصاحبه مشترك داشتیم؛ شما هم میدانید كه نصف پسربچهها دلشان میخواهد فوتبالیست شوند و دختربچهها هم میخواهند بازیگر شوند اما هیچكس نمیداند كه این حرفهها به همین راحتی به دست نمیآید. همه همان 90دقیقه دویدن و همان چندساعت جلوی دوربین را میبینند. آقای مهدویكیا میگفت من آنقدر تمرین میكردم و میدویدم كه از حال میرفتم و نفس كشیدن برایم سخت میشد. برای من خیلی جالب بود و كه فوتبالیست شدن این همه سخت است. شاید آقای مهدویكیا هم نمیدانست كه بازیگر شدن چقدر سخت است. حتی یك زندگی خوب داشتن هم سخت است.
از لحظه لذت میبریم
نیوشا: امیدوار هستم. به خاطر نداشتههایم خودم را عذاب نمیدهم و معتقدم دست بالای دست زیاد است. شاید اوایل آرش جا میخورد، او درك میكند كه من هم مثل بقیه آدمها هستم، گریه میكنم، خسته میشوم و همیشه مثل جلوی دوربین در كمال سلامت و شادابی نیستم. اعتقاد دارم اگر یك زن در اوج قدرت هم كه باشد، حتی رئیسجمهور یك مملكت هم باشد باز هم نیاز دارد كه به كسی تكیه كند. قبول كردم كه آرش قویتر از من است و به او تكیه كردم. او قطعا از من قویتر است و از درون به این معتقدم. من یك زن هستم و قرار نیست یك زن كه به قدرت میرسد و موفق میشود، مرد شود. باید یك زن قوی باشم.
من ادای مردها را در نمیآورم برای همین به مشكل برنمیخوریم. اگر راه بروم و بگویم من نیوشا ضیغمی هستم، قطعا او هم اعتراض میكند و میگوید هستی كه هستی... مثلا یك زن با یك سوپراستار مرد ازدواج كند و هر روز بشنود كه من ستاره هستم من... این من! من! اصولا ریشه هر خانهای را نابود میكند... اگر من شكست بخورم آرش هم شكست خورده پس دیگر نمیگویم من... ما موفق هستیم و از لحظه لذت میبریم.
به تغییر دادن هم فكر نكنیم
نیوشا: این روزها گفتم كه شایعه اختلاف ما هم هست. هر آدمی در زندگی مشترك اختلاف دارد، اما باید گفتوگو كرد و اختلافات را كنار گذاشت. 2تا خواهر كه با هم همخون هستند هم گاهی عقاید مشترك ندارند و اختلاف پیدا میكنند.
هر فردی معیاری در زندگی دارد، من صادقانه انتخاب درستی كردم و حالا پای آن هم هستم. همهچیز را همانطور كه هست ببینیم و بپذیریم و به تغییر دادن آدمها فكر نكنیم. آدمها تا 7سالگی شكل میگیرند و موقع انتخاب باید دقت كنی و اولویتها را درنظر بگیری و با خودت صادق باشی...
من هم خانه داری میکنم
نیوشا: ما حاشیه امنی برای خودمان تعریف كردیم. در هر جای دنیا دوروبر هنرمندها حرف هست و برای مردم حاشیه این افراد مطرح، جالب است. این قسمت زرد را دوست ندارم و معتقدم با رفتارمان از حاشیه دوری میكنیم. من همسر مردی هستم و این نقش را پذیرفتم.
آرش هم مرا در همین جایگاه پذیرفته ولی زمانی كه سركار نیستم، من هم ظرف میشویم و لباسهای آرش را اتو میكنم، غذا درست میكنم و مهمان دعوت میكنم. انجام كارهای خانه هم لذت دارد من هم خانهداری میکنم مگر اشکالی دارد.
نیوشا واقعا معصوم است
آرش: دقیقا! ما خوشبخت هستیم و پشت پردهای وجود ندارد. امیدوارم من سنتشكنی كرده و ثابت كنم زندگی سینمایی میتواند دوام داشته باشد. هرچه با سختیهای هنر آشنا میشوم، صبورتر و پختهتر میشوم. تجربه سینما را در این 2، 3سال كسب كردم و هنوز درحال كسب تجربههای جدید هستم. آدم به این ترتیب بزرگ میشود من هم شنیدم كه میگویند من نیوشا را به خاطر ستاره بودن انتخاب كردم، ذهنیتی از نیوشا داشتم كه بعد از ازدواج دیدم او از تصور من خیلی هم بهتر است. معصومیت و خوبی نیوشا، درست مثل صورتش است.
كار من بازار است و ما هنوز به رسوم كاسبی معتقد هستیم. در بازار اگر كسی دچار مشكل شود، بزرگان زیر پروبال او را میگیرند و همه مرام و معرفت دارند اما مشكل سینما این است كه آدمها به هم بیمحبت هستند. در صورتیكه هنر با احساس توام است!
توقع آدم از هنرمندها خیلی بیشتر از اینهاست چون آنها با روح و احساس كار میكنند اما در بازار روح و معرفت انگار بیشتر حكمفرماست. ای كاش سینما هم بزرگتر و ریشسفیدی داشت، بزرگتری كه حرمت داشت. در سینما همه من هستند و به سفت كردن جایگاه خود فكر میكنند.
تایید من برای نیوشا خیلی مهم است
آرش: نیوشا اگر در روز هزارتا تائید هم بگیرد و همه دنیا از او تعریف كنند، تائید و تعریف من برایش جایگاه ویژهای دارد.
نیوشا: دقیقا همینطور است. تحسین جامعه و مردم با تحسین آرش زمین تا آسمان متفاوت است. آدمهایی كه در خانه و روابط شخصی تامین نباشند، درزندگی حرفهای موفق نیستند و رفتارهای غیرعادی دارند. اگر در خانه تائید شوی و در جامعه خیلی دچار مشكل نمیشوی كه در خانه خلاء عاطفی داشته باشی. استار بودن یك عمر دارد پس مهمترین قضیه همین تامین عاطفه از طرف همسر و خانواده است. همه خستگیهای روزانهام با جمله دوستت دارم آرش از بین میرود. اگر روزی همه داشتههای امروزم را نداشته باشم، تكیهگاهم، یعنی آرش به من آرامش میدهد... حرمت خانواده برایم خیلی زیاد است...
آرش: من تمام انرژیام از خانه است. اگر همسرم خسته و غمگین باشد من هم همان مود را میگیرم. اینكه میگویند هنرمندها مودیاند، نه، همه آدمها اینطور هستند. شاید هنرمندها حساستر هستند. چارچوبی كه سلامت باشد و تكلیف زندگیاش معلوم باشد به او كمك میكند.
نیوشا: خب، نوسانات دلار مود آرش را هم عوض میكند و من تحمل میكنم. (صدای خنده)
آرش: مردانی كه تجارت میكنند به نظرم در خط مقدم جبهه هستند و امیدوارم ایرانیها در همهجا موفق باشند. سربلندی ایران، آرزوی من است. این روزها در حال جنگ هستیم و این بحرانها همه ما را درگیر كرده است. قدیمها جنگ با زور بازو بود اما امروز همه در این جنگ حضور دارند. امیدوارم برای ایران بجنگیم و سربلند باشیم./برترینها
ویدیو : زندگی خصوصی نیوشا ضیغمی و آرش پولاد خان