تیم ملی و پاشنه آشیل‌های دردسرساز : روزی که میروسلاو بلاژویچ در روزهای جنجالی ...


روزی که میروسلاو بلاژویچ در روزهای جنجالی هدایت تیم‌ملی ایران از ناتوانی بازیکنان ایرانی در نوک پا زدن به دلیل فقر آموزش پایه‌ای فوتبال حرف می‌زد، برگ جدیدی از تاکتیک‌ناپذیری فوتبال ما ورق می‌خورد. روزنامه شهروند: روزی که میروسلاو بلاژویچ در روزهای جنجالی هدایت تیم‌ملی ایران از ناتوانی بازیکنان ایرانی در نوک پا زدن به دلیل فقر آموزش پایه‌ای فوتبال حرف می‌زد، برگ جدیدی از تاکتیک‌ناپذیری فوتبال ما ورق می‌خورد. ما در تمام سال‌های اخیرکمتر بازیکن ممتاز در چند پست تخصصی داشتیم و در این بین قطعا دفاع چپ، دروازه‌بان و بازیساز بیش از همه پست‌ها، خالی از بازیکن تراز اول بوده است؛ این سه پست کلیدی پاشنه ‌آشیل‌های فوتبال ایران را شکل داده‌اند.

بیشترین گل‌خورده در تاریخ!

گل خوردن از جناح چپ در ٣ بازی از ٤ رقابت دوره اخیر مقدماتی جام‌جهانی و جام‌ملت‌های آسیا، ضعف قدیمی را نمایاند. پیش از احسان حاج‌صفی که البته پست تخصصی‌اش جناح چپ نیست، مهرداد پولادی با نمایش‌های خوب خود، نوید تولد یک مدافع چپ خوش‌استیل را داد اما مشکلات مربوط به سربازی او را از کی‌روش گرفت. البته ماجرا مربوط به دیروز و امروز نیست. تیم‌ملی هیچ‌گاه یک مهره ثابت و تخصصی در سمت چپ نداشته است. در گذشته‌های دور، جواد الله‌وردی به‌عنوان یکی از بهترین مدافعان تاریخ ایران بارها به اقتضا، بازی در سمت چپ را تجربه کرد اما هیچ‌گاه یک مدافع تخصصی نبود. شماره ٥ تیم‌ملی در جام‌جهانی ١٩٧٨ مقصر نیمی از ٨ گل خورده مقابل اسکاتلند، پرو و هلند مدعی بود؛ آن هم در نقش یک مدافع چپ.

پس از وقوع انقلاب اسلامی تا زمان ظهور مجتبی محرمی، دفاع چپ ثابتی نداشتیم تا این‌که مجتبی پرسپولیسی‌ها را با شیوه نوینی از اواخر دهه ٦٠ تا اوایل دهه ٧٠ و دفاع چپ تیم‌ملی را بیمه کرد. تصویر پایانی او در رده ملی درحال لبخند زدن پس از خراب کردن پنالتی اول بازی رده‌بندی جام‌ملت‌های آسیا ١٩٩٦، شروع ویرانی سمت چپ تیم‌ملی بود. مهدی پاشازاده پس از پایان دوران محرمی به دفاع چپ تیم‌ملی نام گرفت اما نمونه خاص یک بازیکن غیرمتخصص در دفاع چپ بود که به دلیل فقر بازیکن به این منطقه وارد شد؛ درست مثل محمد نصرتی، زننده گل صعود ایران به جام‌جهانی ٢٠٠٦. در ادامه به قول معروف ‌آش آن‌قدر شور شد که امثال ناجی بداوی به شکل مقطعی در سمت چپ قرار گرفتند. میناوند و شاهرودی به‌عنوان ٢‌هافبک چپ برتر تیم‌ملی ایران بعد از انقلاب بنا بر ذات بازی خود تمایل زیادی به هجوم داشتند اما به دلیل این‌که توسط یک مدافع چپ خوب در امور دفاعی حمایت نمی‌شدند، هیچ‌گاه مجال بروز توانایی‌های بیشتر از خود را به‌دست نیاوردند.

فقدان بازیساز

قلب هر تیمی، جایی بین خط میانی و حمله می‌تپد؛ جایی که معمولا یک بازیساز خبره، توان تغییر جریان بازی به نفع تیمش را دارد. ما درحال حاضر در این پست ضعف‌های عمده‌ای داریم؛ به‌حدی که باید برای بازیسازی چشم به بازیکنانی ذاتا تهاجمی یا مهره‌های قدرتی داشته باشیم. در دوران معاصر، مهدوی‌کیا که در ابتدای دوران فوتبالش مدافع بود، مدت‌ها بازیسازی کرد؛ آن هم به مطلوب‌ترین شیوه ممکن. پس از او، ایمان مبعلی به‌عنوان یک کاشته‌زن، مدت کوتاهی در این پست درخشید و سپس نوبت به دوران طلایی علی کریمی رسید. حالا در تیم کی‌روش خلأ یک بازیساز در حد مجتبی جباری و محرم نویدکیا در اوج حس می‌شود. تیم بدون بازیساز، تیم بدون خلاقیت است. مدل دفاعی مورد انتقاد قرار گرفته کی‌روش از ضعف در بازیسازی و کمبود طراوت ناشی از خلاقیت بازیکن ممتاز این پست سرچشمه می‌گیرد.

... و اما دروازه‌بان

هر چقدر تیم‌ملی انگلیس بابت نداشتن دروازه‌بان خوب می‌نالد، ما هم می‌توانیم از فقدان یک سنگربان شش‌دانگ مویه کنیم. اشتباه عجیب حقیقی معمولا پراشتباه در صحنه دریافت گل از ژاپن، مثال «آفتاب آمد دلیل آفتاب» بود! به جرات می‌توان گفت در تاریخ فوتبال ملی ما به تعداد انگشتان یک دست دروازه‌بان بزرگ نداشته‌ایم. شاید مشکل عمده به فرهنگ فوتبالمان بازمی‌گردد؛ جایی که در فوتبال خیابانی ما، معمولا پسری با کمترین بهره هوشی به‌عنوان دروازه‌بان برگزیده می‌شد! به‌طورکلی دروازه‌بان به خاطر ایستایی بیشتر نقشش و احاطه به تمام زمین به خاطر منطقه جغرافیایی، استراتژیک بازی است. موفق‌ترین تیم‌ها، موفق‌ترین دروازه‌بان و بدترین دروازه‌بان، بدترین تیم‌ها را دارند. دلیل دیگر این ضعف عمده،کمبود مربی دروازه‌بانان خوب است.

نگاه کارشناس

در همین رابطه با مهدی مناجاتی، مربی قدیمی و کارشناس فوتبال همکلام شدیم. او اعتقاد دارد دلیل ضعف ما در  ٣ منطقه مورد اشاره، بی‌توجهی مربیان به استعدادهای اقصی نقاط ایران است:  «حاضری‌خور شده‌ایم و فقط آنچه جلوی دیدمان هست را می‌بینیم. مربیان ملی حوصله و وقت تماشای تمام بازی‌ها و آنالیز مو به مو را ندارند؛ درحالی‌که در دوران سرمربیگری امیر قلعه‌نوعی در تیم‌ملی، من به‌عنوان سرپرست تیم، بلیت بازی‌های تیم مربیگری برای تماشای چند بازی مختلف را به دست قلعه‌نوعی، بابازاده و ابراهیم‌زاده می‌رساندم و نتایج دیده‌ها در جلسات اول هفته بعد مورد بررسی قرار می‌گرفت. از تعطیلی فراوان لیگ هم خبری نبود اما درحال حاضر نه کی‌روش و نه بیشتر مربیان باشگاهی علاقه‌ای به سفر برای کشف بازیکنان ناشناخته را ندارند. مرحوم دهداری در سفری به اصفهان، عابدزاده را از تیم بسیار سطح پایین تام کشف و به عقاب آسیا تبدیل کرد. شاید عقاب‌های دیگری هم باشند که ما به خودمان زحمت کشف آنها را نمی‌دهیم؛ همان‌طور که با بی‌توجهی مربیان خارجی را جایگزین برخی مربیان نابغه ایران کردیم و چوبش را خوردیم.»


ویدیو : تیم ملی و پاشنه آشیل‌های دردسرساز