بازنشستگان، آیینه ی نا امیدی! : گر دوران عمرتان سه قسمت شود یک سهم برای آموزش ...


گر دوران عمرتان سه قسمت شود یک سهم برای آموزش و یک سهم برای خدمت به جامعه ای که کمکتان کرده تا شخصیت اجتماعیتان را بسازید و آخرین سهم برای خودتان که در کنار همه ی زحمات دوران جوانی و میانسالی ،پیری عزتمندی را میان جمع خانوادگی سپری کنید. خبرآنلاین: ابوالقاسم عابدین‌پور در وبلاگش نوشت: اگر دوران عمرتان سه قسمت شود یک سهم برای آموزش و یک سهم برای خدمت به جامعه ای که کمکتان کرده تا شخصیت اجتماعیتان را بسازید و آخرین سهم برای خودتان که در کنار همه ی زحمات دوران جوانی و میانسالی ،پیری عزتمندی را میان جمع خانوادگی سپری کنید. این سهم آخر همان دوران بازنشستگی است .آغاز افسردگی و بی پولی و بلاتکلیفی.....واقعا غیر از این است؟

چند روز پیش در مورد افزایش سنوات خدمت کارمندان صحبتهایی به گوش می رسید. بازنشستگی آقایان در سی و پنج سال خدمت و خانمها سی سال.علت این بیانات هم کمبود اعتبار صندوقهای بازنشستگی و به قول دیگر متضرر شدنشان در برابر پرداخت های بعد از بازنشستگی به کسانی که بازنشست شده اند! حالا موضوع را از جهت دیگر نگاه کنیم.

سی سال پیش در روزگار توان و قدرت و اوج نیرو و سلامت به استخدام وزارتخانه ای مانند آموزش و پرورش در آمده اید.شغلتان به شغل انبیاء منتسب شده و کارتان تعلیم و تربیت . ماهانه ده درصد حقوقتان به صندوق بازنشستگی واریز می شود. بعد از سی سال با داشتن فرزندان بزرگ و اول مخارج تشکیل خانواده برای فرزندانتان که حد اقل سه دهه تلاش و کار و فداکاریتان را دیده اند به هزار دلهره و اضطراب خبر بازنشستگیتان را به شما می دهند.

حالا زمان استراحتتان فرا رسیده !!دانش آموزانتان در اطراف و اکناف به مقام و مرتبت رسیده و خاطراتتان پر از فراز و نشیبهای زندگی خود و دیگران .هنوز ماه اول بازنشستگی فرا نرسیده که همه ی نگاهها برایتان غریبه می شود . ظاهرأ از همان روز، مرگتان پیش بینی خیلیهاست. مخارج کمر شکن .نه از اضافه کاری خبری است و نه از عزت و احترام ظاهری . پاداش خدمتتان با فاصله ی نزدیک به یک سال ، البته با دلهره و شایعه به دستتان می رسد. وامانده ای را می مانید که تازه باید برای ادامه ی زندگی دست به هر کاری بزنید . شانس بیاورید و وسیله ای هم داشته باشید ، آژانس محلتان و گر نه خدا می داند !!! آتهایی که میانه ی روز از کنار پارکها عبور می کنند و خیل بازنشستگان را بر نیمکت نشسته می بینند شاید بیاندیشند که "خوشا به حالشان ، وضع زندگی رو براه و حالا با لذت دارند دوران پیری را با استراحت سپری میکنند" غافل از آنکه نه در خانه جایی دارند و نه در بیرون از خانه و پارک تنها پناهگاهی است که می توانند هم را تحمل کنند و گذران عمر کننند.

حد اقل شعار دوران بازنشستگی دور نمایی از دو و یا سه دهه استراحت و گذران زندگی بدون زحمت است ،چرا که در سی سال خدمت برای آرامش وجدانتان هم که شده در کلاس درس سعی کرده اید کم نگذارید. اما بازنشستگی دردی را می ماند که تا گرفتارش نشوید نکبتش را متوجه نمی شوید. همزمان خبر دیگری که جالب بود شش میلیون مولتی میلیاردرکشور بود و هفت میلیون زیر خط فقر. در این بین کسی فرصت می کند به مشکل بازنشستگان برسد و کاری کند که دست نیازشان به دست دعا تبدیل شود ؟؟؟؟


ویدیو : بازنشستگان، آیینه ی نا امیدی!