دلنوشته
دلنوشته به مناسبت نیمه شعبان
نیمه شعبان دلنوشته به مناسبت نیمه شعبان مژده ای دل که شب نیمه شعبان آمد بر تن مرده و بی جان جهان جان آمدبانگ تکبیر نگردرهمه عالم بر پاست همه گویند مگر جلوه یزدان آمد به نام حضرت دوست که هر چه داریم از اوست آقای من! این جمعه هم گذشت.و چند روز دیگر جمعه هفته بعد میرسد و باز هم نیمه شعبان روز ولادت فرا میرسد. نزدیک نیمه شعبان قم حال و هوای دیگری دارد. کوچه ها آذین بندان شده. همه جا را ریسه میکشند. اهالی همه محله ها جلوی در خانه هایشان را آب و جارو میکنند. خیابانها چراغانی میشود. خود را برای جشن میلادت در نیمه شعبان آماده میکنند. و جمعه هفته دیگر خیل جمعیت از همه جای ایران که از همه جای دنیا به قم و جمکران سرازیر میشود. و من چه بگویم. بگویم دلم گرفته. یا بگویم رو سیاهم. یا بگویم منتظرم. یا بگویم هنوز دلم را آب و جارو نکرده ام. چگونه بگویم. به خود بگویم یا به دیگران. آیا گوش دلم به این حرفها توجه میکند. کسی که عمری زندگی میکند فقط برای زندگی کردن.نه خود را میشناسد و نه زندگی را.همیشه گمان میکند که دارد زندگی میکند. اما کدام زندگی؟ اگر این حرفهای پریشان را نزنم چه کنم؟ شاید بتوانم کمی خودم را سبک کنم. هفته بعد هم میرود و نیمه شعبان هم تمام می شود و باز قم و جمکران خلوت میشود. و در انتظار نیمه شعبانی دیگر. همه منتظرت هستند. اما من… . من آیا منتظرت هستم؟ من چه کرده ام؟ کدام کوچه را جارو کرده ... دلنوشته
دلنوشته هایی عمیق و تکان دهنده
گاهی دلم می خواهد خودم را بغل کنم! ببرم بخوابانمش! لحاف را بکشم رویش! دست ببرم لای موهایش و نوازشش کنم! حتی برایش لالایی بخوانم، وسط گریه هایش بگویم: غصه نخور خودم جان! درست می شود!درست می شود! اگر هم نشد به جهنم... تمام می شود... بالاخره تمام می شود...!!! گـاهــﮯ نـدانـسـتـﮧ از یــک نـفـر بـتـﮯ درســت مــیـکـنـﮯ آنــقـدر بـزرگ کـﮧ از دســت ابـراهـیـم نـیـز کــارـﮯ بـر نـمـﮯ آیـد گاه دلتنـــــــگ می شوم دلتنـگتر از تمام دلتنگـــــــــی ها حسرت ها را می شمارم و باختن ها وصدای شکستن را ... نمیدانم من کدامین امید را ناامید کردم وکدام خواهش را نشنیدم وبه کدام دلتنگی خندیدم که چنین دلتنگــــــــــــــــم مهربانیت را به دستی ببخش ؛ که می دانی با او خواهی ماند .... وگرنه حسرتی می گذاری بر دلی که دوستت دارد ... !!! به "سگ" استخون بدی .. دورت میگرده واست دم تکون میده !!! من به تو "دل " داده بودم ... لعنتـــــــــــــــــــی !!!!! گاهی دلت میخواد همه بغضهات از توی نگاهت خونده بشن... میدونی که جسارت گفتن کلمه ها رو نداری... اما یه نگاه گنگ تحویل میگیری یا جمله ای مثل: چیزی شده؟؟!!! اونجاست که بغضت رو با لیوان سکوت سر میکشی و با لبخندی سرد میگی: نه،هیچی ... گاهــی باید نباشــی ... تا بفهمــی نبودنت واسه کی مهمه ... ؟! اونوقته که میفهمی بایــد همیشه با کی باشی .... دلم تنگ شده برای وقتی كه می گفتی :دلم واست تنگ ...
دلنوشته داود رشیدی به مناسبت سالروز تولد سیدمحمد خاتمی
دلنوشته داود رشیدی به مناسبت سالروز تولد سیدمحمد خاتمی تولدتان را صمیمانه تبریک میگویم و امیدوارم سالهای سال از پرتو وجود ، دانش و تجربه شما بهرهمند شویم. هنرمند قدیمی و محبوب ایران، داوود رشیدی، به مناسبت سالروز تولد رئیس دولت اصلاحات، دلنوشتهای را برای قانونآنلاین ارسال نمودند که با کمال افتخار آنرا به مخاطبان عزیز تقدیم میکنیم. متن کامل این یادداشت بدین شرح است: آقای خاتمی، سید عزیز و دوستداشتنی، همیشه حضور شما در این زمان برای ما محترم و پربرکت است. تولدتان را صمیمانه تبریک میگویم و امیدوارم سالهای سال از پرتو وجود ، دانش و تجربه شما بهرمند شویم.دوستدار همیشگی شما، داوود رشیدی /قانون آنلاین
دلنوشته بهاره رهنما برای امام حسین(ع)
اخبار فرهنگی - دلنوشته بهاره رهنما برای امام حسین(ع) بهاره رهنما در روز تاسوعای حسینی دلنوشته ای را خطاب به سالار شهیدان، حضرت امام حسین (ع) نوشت. به گزارش سینما خبر؛ در متنی که این بازیگر سینما و تلویزیون منتشر کرده آمده است:«حسین جان جماعت عجیبی دارد این شهر عده ای تو را صاحب شده اند و عاشقیت را در بوق وکرنا میزنند و مارا هرمله و هند جگر خوار میدانند. حسین جان تورا به غریبی و سکوت این صبح تاسوعا به مردمانم آگاهی و وسعت قلب عطا کن؛ قضاوت و بخل را از قلب هایشان پاک کن؛ تو که میان دوستدارانت با رنگ لباس و مو وقد و ثروت و ظاهر قضاوت نمیکنی توکه گفتی اگر دین ندارید. لااقل آزاده باشید، پس دعای مرا اجابت کن وکمی مهر و اگاهی به دلهامان عطا کن ...» اخبار فرهنگی - سینما خبر
دلنوشته های شهادت امام جعفر صادق
25 شوال مصادف با شهادت امام صادق (ع) شهادت امام صادق (ع) در 25 شوال سال 148 هجری قمری، در 65 سالگی، به دستور منصور دوانیقی، خلیفه ستمگر عباسی، به وسیله سمی که به آن بزرگوار خوراندند، در شهر مدینه اتفاق افتاد. محل دفن امام صادق (ع) قبرستان بقیع است. مرثیه مجسمبغضِ غریبی گلوی عالم را می فشارد و سنگینی داغی جانسوز بر قلب زمین زخم می زند. ملائک، کوچه پس کوچه های مدینه را در پیِ مرد بی نظیری می گردند که محضرِ مبارکش، منبع فیض آسمانی بود؛ اما چه سود که اینک خوشه های زهرآگینِ کینه منصور، قلب سپیدش را هزارپاره کرده است.به ستاره ها بگویید دیگر ماه صادقانه شان طلوع نخواهد کرد!شب های تیره عراق آرام بگیرند که دیگر مأمورین سیاهدلِ عباسی، از دیوارهای خانه ولایت بالا نمی روند و جانشینِ خدا را از سجاده نماز، با سروپای برهنه به دربارِ جور نمی برند!امشب کوچه های مدینه داغدارند و بقیع، چشمانتظار آخرین مسافر خویش است. بقیع، بقعه ای خاموش و تاریک؛ بقیع، آشنایی غریب؛ بقیع، مزار بی چراغ و فانوسی که مظهر مظلومیت هزار و اندی ساله است. در بقیع، روضه لازم نیست، خودش مرثیه مجسم است... شهادت امام صادق (ع) آوایی حزینصدای سفر می آید. مردی از تبار نور و عرفان، به آوایی حزین، نغمه خداحافظی می خواند و کوچه های غربت دنیا، زیر گامهایش سر خم کرده اند تا عبور تمام صداقت را در خویش احساس کنند.به راستی دوزخ دنیا برای مردان بهشتی، تنگنای سیاه و تاریکی است که جز ...
دلنوشته های ظهور امام زمان (عج)
دلنوشته های ظهور امام زمان (عج) جمعه پاتزدهم شعبان سال 255 هجری در شهر سامرا حضرت مهدی (عج) چشم به جهان گشود. بیا که بی تو...بیا که بی تو نه سحر را طاقتی است و نه صبح را صداقتی؛ که سحر به شبنم لطف تو بیدار می شود و صبح، به سلام تو از جا بر می خیزد.بیا که بی تو آینه ها، زنگار غربت گرفته اند.هیچ کس حریم اطلسی ها را پاس نمی دارد و بر داغ لاله ها در هم نمی گذارد.بیا که بی تو، قنوت شاخه ها، اجابتی جز غروب تلخ خزان ندارد.بی تو کدام دست مهر، سرشک غم از دیدگان یتیمان بر می گیرد؟کجاست آغوش مهربانی که دل های زخمی را به ضیافت ابریشمی بخواند؟ای آبِ آب! رودخانه ها عطش دیدار تو را دارند و در بستر انتظار، به سوی دریای ظهور تو شتابان اند. قامتی به استواری کوه، دلی به بی کرانگی دریا، طراوتی به لطافت سبزینه ها، سینه ای به فراخی آسمان ها و صمیمتی به گرمی خورشید می خواهد تا بشود تو را خواند و کاروان دل ها را به منزلگاه امید کشاند.این همه را که اندکی بیش نیست، از دل شکسته ترین منتظران تاریخ دریغ مدار، که ظهور تو اجابت دعای ماست. (1) متن ادبی ظهور امام زمان (عج) زمان گذشت...زمان گذشت و قلبم گواهی می دهد که به یقین تو می آیی.تو می آیی و آیینه های زنگار گرفته قرن ها جهالت و سکوت و روزمرگی را دوباره جلا خواهی داد.تو می آیی و قلب های سیاه شده از تنهایی را دوباره با حضور روشنی بخش خود نورانی خواهی کرد.تو می آیی و دلم را خویشاوند تمام پنجره های جهان می ...
دلنوشته کیمیایی برای اصغر فرهادی
مسعود کیمیایی معتقد است: زندگی در فیلم اصغر فرهادی به وقت فیلمبرداری، به وقت حرکت کردن آدمها و حرف زدنشان شروع میشود. اول زندگی میآید بعد فیلمبرداری شروع میشود. به گزارش ایسنا، این کارگردان سینما در یادداشتی درباره اصغر فرهادی به مناسبت موفقیت اخیرش در جشنواره فیلم کن نوشت: «اصغر فرهادی را دوست دارم. هم خودم شما را دوست دارم هم باید شما را دوست بداریم. سهم دوست داشتن من از تو تعریف انسان است. تعریف انسان در زندگی اندک و دانستناش حوصلههای فلسفی میخواهد.در ادبیات که (شغلش) تعریف انسان است باید بگردی تا انسانی را پیدا کنی. در سینما که از انسان جسدش را میبینی روحش که سالهاست مرده فقط حرف میزند و نیمی از کارهای جسمانی انسان را انجام میدهد، غذا خوردن، کشتن و نیمی از منظره تولید مثل (بعضی از اوقات تمام منظره) و جنگیدن در پیادهرو و موجودات آسمانی که تمام موجودات کرات آسمانی در هر شکل عجیب و غریبی که از روی حشرات ریز کپیبرداری شدهاند انگلیسی با لهجه آمریکایی حرف میزنند. در نامهای که از پرویز دوایی عزیزم دارم مثل همیشه انگار صدای ساز همدیگر را خوب میشنویم، مینویسد:آدمی مثل تو که اصولا یک قلقلک اولیه اونو هل داده توی کار پر زجر فیلمسازی گمون نکنم هیچوقت بخواهد یا بتواند که از رکورد خودش راضی باشه وگرنه که خب دیگه نمیساختی، اینکه میسازی یک معنیش جستجو است. هنوز آدم تا آخر عمر جستوجوگر میتونه بمونه. یکی گفت پارک ژوراسیک ...
دلنوشتهای از بازیگر نقش حضرت عباس (ع)
اخبار فرهنگی - دلنوشتهای از بازیگر نقش حضرت عباس (ع) بازیگر نقش حضرت عباس (ع) در فیلم روز رستاخیز، در روز ولادت حضرت قمر بنیهاشم مطلبی را در صفحه فیسبوک خود منتشر کرده است. به گزارش ایسنا متن دلنوشته بهادر زمانی در روز ولادت حضرت عباس (ع) را در زیر بخوانید:«بسم الله الرحمن الرحیمرَبِّ اشْرَحْ لِی صَدْرِی وَیَسِّرْ لِی أَمْرِی وَاحْلُلْ عُقْدَةً مِّن لِّسَانِی یَفْقَهُوا قَوْلِی "سورة طه"هر چه به ظهر نزدیکتر میشدیم، گرمای هوا طاقتفرساتر میشد. من آماده بودم و به کمک چند نفر از همکاران، سوار اسب شدم. اسبی که از شدت گرما، بیتاب بود. اما بیتابی اسب، سبب سخت سوار شدنم نبود. دستانم را بسته بودند. زمان زیادی میگذشت و من لحظه به لحظه در خودم فرو میرفتم. با آنکه به بهترین نحو دستانم بسته شده بود اما درد غریبی در آنها میپیچید. نه بیحس میشد و نه قابل حرکت دادن بود. انگار فشار خون در رگهایم را احساس میکردم. نمیدانم زمان چگونه میگذشت اما برای من ساعتها گذشته بود. چشمانم بدون اینکه من تسلطی داشته باشم، به حال دستهایم به گریه افتاده بود ... (صدایی از پایین پاهایم: بهادر گریه نکن ... نباید تو این سکانس اشک تو چشمات باشه ...) بعد از این صدا دیگر هیچ صدایی نشنیدم. حس میکردم از نقطهای که ایستادم، موجهایی به اطرافم روانه میشود؛ موج از جنسی که هرگز نفهمیدم چه بود. تصاویر را گاهی مات و گاهی واضح میدیدم. درد دستها، روحم را گره ...
دلنوشته هایی عمیق و تکان دهنده (2)
سرگرمی ام شده گرفتنِ فال حافظ و من خسته از جواب های تکراری :“غم تمام می شود”“غصه نخور”“مشکلات حل می شود ”و …دلم می گیرد ، چرا حافظ نمی داند بی او هیچ چیز تمامی ندارد جز این زندگی ؟! متنهای عاشقانه تــو هم تلخ بودیتلــــخ درست مثل قطره های فلج اطفالیکه در کودکی به خوردم می دانندغافل از اینکه این بار تلخی تــــو دلم را فلــــج کرد متنهای عاشقانه تو را مثل قانون…کسی رعایت نمی کند؛چرا غمگینی دلم؟تو را برای شکستن سرشته اند…! متنهای عاشقانه بی پناهی یعنیزیر آوار کسی بمانیکهقرار بودتکیه گاهت باشد… متنهای عاشقانه بدترین درد اینه که ،مخاطب های گوشیتو چک کنیو بخوای با یکی درد و دل کنیولی . . .هیچکس و پیدا نکنی . . . متنهای عاشقانه دلت را هنـــگــامــی غم مـی گیــردکه نــگــاهــت به دستـــانِ گـــره خورده یدو آدم،خیـــره مـــی مـــاند! متنهای عاشقانه به خـــــــدا” دل ” آلزایمــــــــر نمی گیرد !بفهمیــد آدم ها . . . متنهای عاشقانه تـَـخــتـے ڪہ هـَـر شـَـبــ،تــنــهــا؛بــا یــاנِ کــســے روش بــخوابـے،تـَـخــتـــ نـیسـ ــتــ…تــابــوتــه… متنهای عاشقانه برای کشتن کسی که توی دلت زندست باید روزی هزار بار بمیری . . . متنهای عاشقانه اگــــــــر مـــے بــیــنــــے هــنـــــــوز تــنــهــــــام …بـــــــﮧ خــــــاطـــــــــر عــشـــــق تــــــو نــیــســـت !!مــن فــقـــــــط مـــــے تــــــرســـــــم ...
عکس/دلنوشته میلاد کیمرام برای امام حسین(ع)
اخبار فرهنگی - عکس/دلنوشته میلاد کیمرام برای امام حسین(ع) 29 سال پیش روز میلاد امام حسین بدنیا اومدم ، لحظه ى اذان صبح.قرار شد اسم بشه حسین،اما انگار لیاقت به یدك كشیدن این اسم و نداشتم.اسم پدر بزرگم حسین بود ،به این بهانه اسم منو گذاشتن میلاد.آرزوم اینه یه روزى یه جایى یه عاشورا اربابمو ببینم.(عزاداریتون قبول ، امیدوارم هر چى با واسطه ى نام حسین خواستین خدا بهتون بده) اخبار فرهنگی - سینما خبر