کودکان کار متولی ندارند : باید یکبار وارد یکی از ساختمانهایشان مثلا در بازار ...
محل کارشان، همان جایی است که شما میبینید، در خیابان. اما «سحر حاتمی»، عضو هیاتمدیره انجمن اصرار دارد که از آنها بهعنوان کودکان خیابان نام نبریم چرا که: «کودک کار به واسطه شغلاش در خیابان است.
چهاردهسال پیش وقتی تازه انجمن راه افتاده بود بهخاطر دارم که کودکان از شنیدن کودکان خیابان ناراحت شدند و ما هم سعی میکنیم این فرهنگ را رواج دهیم که آنها کودک کار هستند.»
١٤سال قبل، چند نفر از فعالان اجتماعی تصمیم گرفتند از بچههای کار حمایت کنند. قصه از یک مکان کوچک و یک تخته شروع شد و تلاش برای آموختن آب، بابا به کودکان. تلاشی برای آنکه فاصله این کودکان را با بچههای دیگری که به مدرسه میرفتند کم کنند.
یکی یکی سراغ بچهها میرفتند و از آنها میپرسیدند دوست دارند خواندن و نوشتن یاد بگیرند و باسواد شوند؟ بچهها به امید آموختن، شوق یادگیری و گسترش دنیای کوچکشان دانه دانه راهی مراکز حمایت از کودکان کار شدند که بعد به اقتضای تعداد بچهها به ٥ مرکز رسید.
آنها تنها به امید سوادآموزی وارد شدند اما بخش حمایتی انجمن شامل مددکاران و روانشناسان آنها را تنها نگذاشت. آموزش هم تنها سواد نبود، حرفهآموزی و هنرآموزی دو بخش دیگر فعالیتهای انجمن بوده و هست.
حاتمی میگوید: «بخش حرفهآموزی را برای بچههای ١٥سال به بالا در نظر گرفتهایم. آنها از این طریق کارهایی چون جوشکاری، کابینتسازی و خیاطی یاد میگیرند تا بعدا وارد کار مناسبتری شوند. هنرآموزی بیشتر برای آن است که بچهها برونریزی داشته باشند و کارکرد روانشناسی دارد.
آنها از این طریق غمها را بیرون میریزند. ما نمیخواهیم فقط آموزشی باشیم بلکه بخش حمایتی و مددکاری برایمان مهم است. مددکاری هم فقط برای خود بچهها نیست، آنها از خانوادههای آسیبدیده هستند و ما دنبال این هستیم که به خانوادههایشان مددکاری بدهیم.
برنامههایی چون سوادآموزی برای مادران هم در همین راستاست.» چند نفری از آنها حالا دانشجو هستند. حسابداری میخوانند یا حقوق و زندگیشان را با تلاش و حمایت تغییر دادهاند.
انجمن کودکان کار یک هیأت امنای یازده نفره و یک هیاتمدیره هفت نفره دارد و درحال حاضر ٦٠٠ کودک را تحت حمایت خود دارد. در چهار مرکز تهران و یک مرکز در بم که پس از زلزله بم راه افتاد. یک مرکز در منطقه ١٥ و چهار مرکز در منطقه ١٢ که یکی از آنها «مرکز همه کودکان» است.
سال گذشته این انجمن توانست با مشارکت شهرداری و آموزشوپرورش به ثبتنام کودکان افغانستانی در شیفت بعدازظهر مدارس کمک کند و حالا ٢٥٠ نفر از آنها در حال تحصیلاند. حاتمی درباره مرکز همه کودکان که در رابطه با کولیها فعالیت میکند، میگوید: «خیلی از این بچهها خارج از عرف به دنیا آمده و شناسنامه ندارند چون فرهنگ کولیها متفاوت است.
تلاش بخش حقوقی ما این است که برایشان شناسنامه تهیه کنیم. امسال به آموزش و پرورش اعلام شده که هر بچهای میتواند برای تحصیل ثبتنام شود اما باید یک قدم عقبتر این ماجرا یعنی تهیه شناسنامه برای این بچهها را دید.
مدرک هویتی پایهایترین حق هر انسانی است و باید بتوانیم راهی برایش باز کنیم که بتوانند شناسنامه بگیرند. این پروسه هم خیلی کار سخت و پیچیدهای است و باعث میشود این افراد از ادامه راه پشیمان شوند.»
حالا اوضاع کار کودکان با ١٤سال قبل تفاوت زیادی دارد. اگر آن روزها خیلیها منکر وجود کودک کار میشدند، حالا دیگر همهمان در روز به این کودکان برمیخوریم. نمیشود آنها را ندید. حاتمی میگوید حالا به قدری مشکلات اقتصادی زیاد است که بخش کوچکی از آنها بچههای کار هستند.
بعد هم گله میکند از صداوسیما که با پخش سریال آوای باران بدترین اتفاق را برای فعالان کودکان کار رقم زد. او هم مثل دیگر همکارانش در ان جی اوهای دیگر میگوید بچههای کار که عضو باند باشند زیر پنجدرصد هستند.
حاتمی میگوید: «هدف ما از آغاز این بود که کار کودک حذف شود. میخواستیم این پیام را به قانونگذاران برسانیم که کودک نباید کار کند اما کودک متولی ندارد. نمیتوانی بگویی آموزشوپرورش، وزارت کار یا بهزیستی باید برای کودک کار و حقوقاش تصمیم بگیرد و ما دنبال این هستیم که یک نهاد فراقوهای متولی حقوق کودک باشد.
وقتی این اتفاق بیفتد، دیگر پرونده مسائلی چون بدرفتاری با کودکان در آموزش و پرورش بینتیجه نمیماند و مسائلی که کودکان و نوجوانان در محیط کار دارند چون ساعت کاری پیگیری میشود.
الان در قوانین داریم که یک نوجوان ١٥ ساله اگر مجبور به کار شد، باید نیم ساعت کمتر از دیگران کار کند اما آیا میتوان کارفرما را مجاب کرد یا میتوان ساعت کاری بچهها را کنترل کرد؟ برای احقاق حقوق کودک و دفاع از آنها باید یک نهاد بازرسی که زیرمجموعه نهادی نباشد، وجود داشته باشد.»
او میگوید کار کودک را باید بهصورت مجموعه و زنجیرهای از عوامل دید و ادامه میدهد: «کار کودک غیرقانونی است و مسالهای است که خانواده، بیکاری، اقتصاد، اعتیاد و... آن را بهوجود میآورند.
برای بچهای که پدر و مادر معتاد دارد باید ستاد مبارزه با موادمخدر پیشتر وارد میشد، برای بچهای که پدرش از داربست افتاده و از کارافتاده شده باید نهادهای بیمهای وارد کار شوند. همه اینها یک زنجیره است که باید درست کارهایشان را انجام دهند. آرزوی ما این است که هیچ کودکی مجبور نباشد کار کند.»
انجمن میخواهد یک وعده غذای گرم در روز را با صبحانه همراه کند؛کمکی به بچههای کار که اغلب سوء تغذیه دارند. این فعالیت هم قرار است با هدف کاهش آسیب صورت بگیرد، زیرا برای انجمن حمایت از کودکان کار مهم است که حس ترحم به بچهها ندهند.
آنها از حقوق کودکانی که شاید ما از کنارشان به سادگی عبور میکنیم، کودکانی که فکر میکنیم عضو باند هستند، خودشان به اندازه کافی پول درمیآورند و فکر میکنیم خوراکی دادن به آنها بهتر از خرید نکردن است، حمایت میکنند. کودکانی که شاید خیلیهایمان حتی حواسمان نیست که نباید چهرهشان را در رسانهها منعکس کنند.
سحر حاتمی در مقایسه کودکان کار و کودکان بیمار میگوید: «اگر بخواهید برای بچههای بیمار تأمین بودجه کنید در سه شماره منابع تأمین میشود اما برای بچه کار اینطور نیست. ما هنوز نتوانستهایم حمایت موثر از این کودکان را به همه آموزش دهیم. هدف ما این نیست که مردم به بچهها خوراکی بدهند، بلکه باید برخورد درست با آنها را یاد بگیریم.
گاهی مردم به خودشان اجازه میدهند به این بچهها توهین کنند اما باید در کنار NGOهای فعال قرار بگیرند تا شیوه برخورد درست شکل بگیرد. ما نمیخواهیم برای بچهها ترحم جمع کنیم، حق کودک این نیست که از چهرهاش استفاده شود. سعی میکنیم با حفظشان یک بچه برایش فعالیت کنیم.»
اخبار اجتماعی - شهروند
ویدیو : کودکان کار متولی ندارند