کنایه تهمینه میلانی به منتقدان فرهادی : موفقیت‌های سینمای ایران در جشنواره‌های ...


موفقیت‌های سینمای ایران در جشنواره‌های معتبر جهانی، جایگاه سینماگران و حضور قدرتمند سینمای ایران را بیش‌ازپیش تثبیت می‌کند و بسیاری از سینماگران، ازجمله اصغر فرهادی از ریشه‌های محکم سینمای ایران صحبت می‌کنند. روزنامه شرق - بهناز شیربانی: موفقیت‌های سینمای ایران در جشنواره‌های معتبر جهانی، جایگاه سینماگران و حضور قدرتمند سینمای ایران را بیش‌ازپیش تثبیت می‌کند و بسیاری از سینماگران، ازجمله اصغر فرهادی از ریشه‌های محکم سینمای ایران صحبت می‌کنند. فرهادی پس از موفقیت اخیرش در جشنواره فیلم کن، در صحبت‌هایی در جمع سینماگران، به جریان سینمای ایران اشاره کرد و گفت: هر سال فیلم‌های خوبی ساخته می‌شود، فیلم‌هایی که جایزه می‌گیرند و منتقدان درباره آنها حرف می‌زنند که باید قدر آن را دانست. من در ١٣سالگی با گُدار و... عاشق سینما نشدم، با فیلم‌های همین جمع عاشق سینما شدم و موفقیت سینمای ایران بدون هیچ تعارفی حاصل یک جریان است، جریانی از سینمای پیش از انقلاب تا الان.

تهمینه میلانی , فیلم های تهمینه میلانی , عکس مسخره کردن روز عاشورا توسط تهمینه میلانی

 از طرف دیگر فریدون جیرانی اخیرا در گفت‌وگویی با «وطن امروز» از تأثیر سینمای فرانسه بر سینمای ایران سخن گفته است. او در بخشی از صحبت‌هایش به تاریخچه برخی جشنواره‌های خارجی اشاره کرده و گفته است: کن هم سمبل جشنواره روشنفکران بود. برلین و ونیز به خاطر تحولات زیاد سیاسی در کشورشان، هیچ‌وقت مانند جشنواره‌‌ای مثل کن نبودند که شده بود معبود روشنفکران در دهه ۷۰ و اوایل دهه ۸۰. در کن سعی کردند به کشف سینمایی روی بیاورند که علیه هالیوود باشد. کیارستمی از دل این تفکر بیرون آمد. کن در آن مقطع می‌خواست یک سینمای ضدآمریکایی و ضدهالیوودی را تبلیغ کند. قبلا هم همین کار را می‌کرد. مردم ما و فرهنگ ما شبیه فرانسوی‌ها نیست. به آمریکایی‌ها شبیه‌تریم. علت اینکه آمریکایی‌ها از فیلم‌های مجیدی خوششان می‌آید این است که آنها یک جورهایی به اخلاقیات سینمایی ایران نزدیک‌ترند. به همین بهانه با تهمینه میلانی درباره جایگاه سینمای ایران از گذشته تاکنون و البته درباره روند سینمای خصوصی گفت‌وگو کردیم.

‌این روزها بسیاری از تأثیر سینمای آمریکا یا اروپا بر سینمای ایران صحبت می‌کنند. آیا فکر می‌کنید سینمای ایران وامدار سینمای اروپا یا آمریکاست؟

سینما هنری غربی است و همان‌طور که همه ما می‌دانیم، سینما هنر- صنعتی است که در غرب اختراع شده و طبعا رشد تکنولوژی سینمای ما هم تحت‌ تأثیر سینمای غرب است و مشکلی هم ندارد، اگر چیزی جز این بود الان به ‌جای استفاده از ماشین هم باید از چهارپا استفاده می‌کردیم، اما ٩٠ درصد موضوع فیلم‌های ما بومی و ملی است و کاملا تحت ‌تأثیر مسائل فکری و اجتماعی ما شکل گرفته است؛ مثلا به نظرم خودم تحت ‌تأثیر سینمای اجتماعی سیدنی پولاک و فرد زینه‌مان هستم، ولی نمی‌توان گفت فیلم «دو زن» شبیه فیلم سه روز کندور یا ماجرای نیم‌روز است، اما من علاقه‌مند این نوع سینمای ریتم تند اجتماعی هستم و این یک نوع سلیقه است و انتخاب می‌کنم. هر کسی این کار را می‌کند. از آقای کیارستمی بگیرید تا حاتمی‌کیا یا فریدون جیرانی همه ما سینماگران متأثر از تکنولوژی سینمای غرب هستیم. تصور می‌کنم بحث‌هایی که پیش آمده زائد است و حاصل یک نوع تنگ‌نظری است که متأسفانه تنها در سینما جریان ندارد و می‌توان آن را در جریان‌های اقتصادی و سیاسی هم دید. این بحث‌ها به افرادی که قصد گل‌آلودکردن آب را دارند، کمک خواهد کرد. باید طور دیگری با این افراد مقابله شود، نه اینکه سینمای محترم ایران را به چالش بکشیم.

‌البته در این وانفسا بعد از موفقیت برخی از سینماگران در عرصه بین‌المللی، صحبت از سینمای دولتی و خصوصی نیز بیشتر شده و انگ سیاه‌نمایی همراه بخشی از سینمای مستقل ماست و حتی از برخی نقل شده که بسیاری از سینماگران نامدار ما به‌واسطه پیشینه حضور در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان پیشرفت کرده‌اند و اختلاف بین سینمای دولتی و خصوصی بیش از گذشته شده است. نگاه شما به این موضوع چیست؟

کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، در سال‌هایی که آقای نادری یا کیارستمی در آن فعالیت می‌کردند، تفاوت جدی با کانون این روزها دارد. زمانی که کانون پرورش شکل گرفت، بنیادی بود که جهت و هدف آن تبلیغ نبود و فیلم‌هایی که در آن دوره در کانون ساخته شده است، گواه صحبت‌های من است. فیلم‌های زیبایی مثل مسافر، سازدهنی و... . اتفاقا یک سازمانی بود که هیأت‌مدیره آن آزادی این را داشت که استعدادسنجی کند و من ازجمله افرادی هستم که بسیاری از رشته‌های هنری را در یکی از شعب محلی کانون یاد گرفتم. درحال‌حاضر بیشتر فیلم‌هایی که ازسوی دولت ساخته می‌شود، فیلم‌های تبلیغی هستند که کاربرد محلی دارند و سینمای مستقل مورد پسند کشورهای دیگر نیستند.

خیلی از کشورها هم به این شکل رفتار می‌کنند، اما مشکل اینجاست که این نوع سینما نه‌تنها در ایران، بلکه در تمام دنیا در عرصه بین‌المللی موفق نیست و نباید هم انتظار داشت فیلم تبلیغی و سفارشی با فیلمی که حاصل تفکر یک انسان است، برابری کند. اکثر فستیوال‌های دنیا با هر رویکردی به فیلم‌های مستقل بها می‌دهند. مشکل اینجاست که اغلب فیلم‌های دولتی و سفارش‌شده از طرف نهادها در ایران نه فروش خوبی دارند و نه در عرصه جهانی حرفی برای گفتن. به نظر می‌رسد این موضوع، با خشم و غضب کارگردان‌ها و تهیه‌کنندگان این نوع فیلم‌ها مواجه شده و یک جنگ نابرابر پیش آمده که متأسفانه تریبون هم دست آنهاست؛ مثال آن تنها برنامه سینمایی تلویزیون ایران است که دست گروه فکری مشخص است و پر از کینه و دشمنی است.

 مثلا این اواخر آقای فرهادی متهم می‌شود که از کشور دیگری پول می‌گیرد، اشکال این ماجرا کجا است؟ درحال‌حاضر بنیادهایی در تمام دنیا وجود دارد که به فیلم‌سازان مستقل فارغ از ملیت پول می‌دهد تا عقاید اجتماعی و انسانی خود را گسترش بدهند و هیچ ایرادی ندارد. اینها وابسته به سازمان‌های سیاسی نیستند، دقیقا مثل این است که نوبل بگیرید و هیچ ربطی به دولت‌ها ندارد. اگر کسی جایزه نوبل را بگیرد، باعث افتخار است. متأسفانه برخی به دنبال بهانه هستند، خودشان نمی‌توانند تهیه‌کننده خارجی پیدا کنند که به گسترش نوع نگاه انسانی و انسان‌دوستانه کمک کند. اتفاقا اغلب فیلم‌های موفق ما که متهم به سیاه‌نمایی شده‌اند، نگاه انسانی را گسترش داده‌اند و به‌شدت مهر وطن و مردمانشان را دارند و اگر آسیبی در فیلم‌هایشان مطرح می‌شود، برای جلب توجه مردم و مسئولان به آن مشکل یا معضل است. مثال این موضوع هم این است که من فیلم زیبای «ابد و یک روز» را دیدم و یک سالن سینما را گرفتم و تعدادی خانم را برای تماشای فیلم دعوت کردم. این فیلم شیرین نیست اما اثر درست و واقع‌بینانه‌ای است. بنابراین اگر به این فیلم انگ سیاه‌نمایی زده شود، کم‌لطفی است.

اصغر فرهادی در خانه سینما جمله‌ای گفت و توجه عموم را به فیلم «گاو» آقای مهرجویی جلب کرد که این فیلم توسط رهبر انقلاب مورد تأیید قرار گرفت اما اگر فیلم الان ساخته می‌شد، این دوستان تنگ‌نظر آن را به‌عنوان سیاه‌نما زیر سؤال می‌بردند. اما نکته دیگر این است که در یک‌دوره‌ای حدود دو،سه سال بعد از انقلاب، به دلیل اینکه ٩٠ درصد از بدنه سینما سالم نبود و ١٠ درصد مابقی برای ساخت یک سینمای خوب کافی نبود، یک‌سری جریانات در حوزه هنری شروع کردند به پرورش فیلم‌سازان انقلابی، از بین تعداد زیادی از آنها که در کلاس‌های آموزشی شرکت کردند و فیلم‌ساز شدند، چندنفری فیلم‌سازان خوبی شدند؛ حتی برای فیلم‌های تبلیغاتی یا حتی فیلم‌های انسانی مثل مجید مجیدی یا حاتمی‌کیا. اما برخی از آنها موفق نشدند.

چه آنهایی که از تلویزیون آمدند و چه آنهایی که در این نوع سازمان‌ها پرورش پیدا کردند. به نظرم این افراد این روزها آب را گل‌آلود می‌کنند چراکه خودشان ناموفق هستند. قدشان کوتاه است و پای افرادی را که قدشان بلند است قطع می‌کنند و فریادرسی هم نیست چراکه تریبون دست آنهاست و ما نمی‌توانیم حرفمان را واضح و کامل بیان کنیم و این افراد قصد دارند شکست‌هایشان را این‌طور جبران کنند. در نهایت فیلم‌سازانی مثل ما که مانند آنها بودجه‌ای در اختیار نداریم، باید با تمام توان و نبوغمان فیلمی بسازیم که هم درآمدزایی داشته باشد و هم مشکلات اجتماعی و فرهنگی جامعه خودمان را مطرح کنیم.


ویدیو : کنایه تهمینه میلانی به منتقدان فرهادی