کارگردانانی که عمرشان زودتر از فیلمشان تمام شد : این روزها در گروه هنر و تجربه، ...
این روزها در گروه هنر و تجربه، فیلم نیمرخ ها، آخرین ساخته ایرج کریمی در حال اکران است. فیلمسازی که وجه نویسندگی اش غالب بر فیلمسازی اش بود و او را بیشتر با نقد ها و نوشته های خاطر سازش در مجله فیلم به خاطر می آورند. هفته نامه چلچراغ - شراره داوودی: این روزها در گروه هنر و تجربه، فیلم نیمرخ ها، آخرین ساخته ایرج کریمی در حال اکران است. فیلمسازی که وجه نویسندگی اش غالب بر فیلمسازی اش بود و او را بیشتر با نقد ها و نوشته های خاطر سازش در مجله فیلم به خاطر می آورند.
نوشتم به خاطر می آورند چون این نویسنده مهم سینمای ایران، سال گذشته و همزمان با نهایی شدن تدوین فیلم نیمرخ ها، در اثر سرطان درگذشت. درگذشتی که آه از نهاد سینمای ایران بلند کرد و حسرت نخواندن دوباره او را بر اتفاقات تازه سینمای ایران، تا همیشه بر جای گذاشت.
کریمی در این سال ها گوشه گیر شده بود و دیگر نه زیاد می نوشت و نه زیاد خبری از او بود در مجامع مختلف سینمایی. گویی عزلتی خودخواسته گزیده بود و از جریانات این سال های سینما فاصله گرفته بود. اگر متون او را خوانده باشی، این گوشه گیری را بهتر متوجه می شوی؛ اگر هم نخوانده ای، کافی است سری به آرشیو مجله فیلم بزنی.
کریمی برای نسل دهه شصت، تصویر همان منتقدی است که از پلنگ صورتی چنان می نوشت که از هیچکاک. منتقدی که کودکان آن زمان دهه شصت را به دم کیوسک روزنامه فروشی می کشاند تا مجله فیلم بگیرند و یادداشت هایش را بر کارتون های همان زمان بخوانند.
همزمانی اکران فیلم این منتقد نویسنده فیلمساز، با اکران آخرین فیلمش، در نبود خود او، دلیلی شد تا سری بچرخانیم در سینمای ایران و دیگر فیلمسازانی که مرگ مجال نداد تا فیلمشان را به پایان برسانند را بیابیم، از سوی دیگر نیز به سراغ بازیگران فیلم های کریمی برویم و از آن ها درباره کریمی بپرسیم، به سراغ منتقدان سینمای ایران برویم و از آنها درباره وجوه نقد فیلم این شخصیت مهم در سینمای ایران بپرسیم.
سخن درباره ایرج کریمی بسیار است و مجال کوتاه، بررسی اهمیت این منتقد و نویسنده سینمایی، کاری بیش از چند صفحه مجله است و نیازمند توجهی بیشتر. هدف ما عرض ارادتی بود که به این منتقد برجسته و فیلمساز مهجور سینمای ایران و فتح بابی برای نسل تازه سینمای ایران تا به سراغ شناخت کریمی بودند؛ مگر این سینمای ابتر، مگر این مطبوعات سینمایی کرخت، چند نفر مثل ایرج کریمی دارد؟
سال 85 ایرج کریمی فیلم «نسل جادویی» را ساخته بود و وقتی نتوانست برای آن پروانه نمایش بگیرد، دست به دمان شبکه نمایش خانگی شد و تا مدتی هم از دنیای فیلم سازی کنار کشید. او که به سرطان مغز استخوان مبتلا شده بود، روزگار خوبی نداشت تا این که تصمیم گرفت در فیلمی روایتی از اوضاع و شرایط خودش، کسی را که به سرطان مبتلاست و اطرافیانش- در این جا مادر و همسر- نگران حال او هستند، به تصویر بکشد.
متن فیلمنامه را سال 87 نوشته بود و با داشتن سرمایه گذار، سال 93 فیلم برداری آن را شروع کرد، شاید از همان زمان به امید جشنواره فیلم فجر سال 94 بود که بتواند آن را نمایش دهد، اما سرطان پیش از آن که فرصت چنین تصمیم گیری هایی داشته باشد، دست به کار شد و 11 شهریورماه آخرین روزی بود که کریمی در دنیا زیست و پیش از این که نتیجه کارش را ببیند، دار فانی را وداع گفتم.
«نیم رخ ها» مراحل تدوین را می گذراند که دیگر ایرج کریمی نبود، اما گروه کار را تمام کردند و جشنواره سی و چهارم فیلم فجر نخستین نمایش «نیم رخ ها» بود. این فیلم بدون حضور کارگردان در بخش هنر و تجربه جشنواره به عنوان بهترین فیلم معرفی شد و مدتی است که در همین گروه هم اکران شده است.
اتفاقی که برای «نیم رخ ها» و ایرج کریمی افتاد، بهانه ای شد تا به این موضوع فکر کنیم که در تاریخ سینمای ایران کارگردان های دیگری هم بوده اند که در زمان ساخت یا آماده سازی فیلمی بوده باشند، اجل به آن ها مهلت نداده باشد؟ تحقیقات ما بی نتیجه نماند و به شش مورد مشابه رسیدیم، کارگردان های سینمای ایران که آثار نیمه کاره ای داشته اند.
* هنریک استپانیان، کارگردان ارمنی تبار تئاتر و سینمای ایران، بیشتر فعالیتش در حوزه هنرهای نمایشی بوده و کمتر به سینما پرداخته است. با این حال دو فیلم سینمایی را می توان در کارنامه اش یافت که نویسندگی و کارگردانی آن را برعهده داشته و البته نکته جالب توجه این است که هر دو فیلم در سال 1338 تولید و ساخته شده اند. اما به نظر می رسد روزگار نمی خواسته استپانیان فیلم های خودش را موقع اکران ببیند و آذر ماه همان سال دار فانی را وداع می گوید. به نظر می رسد فیلم ساختن در طالع آقای استپانیان نبوده است.
* اولین کارگردان سینمای ایران هم در این فهرست قرار می گیرد. اُوانس اوگانیانس، متولد سال 1279 بود و در سال 1309 نخستین فیلم تاریخ سینمای ایران با نام «آبی و رابی» را ساخت. «حاجی آقا آکتور سینما» نیز یکی دیگر از فیلم های این کارگردان، نویسنده، تهیه کننده و بازیگر است. البته آقای اوگانیانس را به عنوان بانی اولین مدرسه بازیگری در ایران نیز می شناسند. این کارگردان در سال 1340 در تهران و در گمنامی دار فانی را وداع گفت و با این که فیلمنامه «کودتای 1299» را در سال 1338 نوشته بود و احتمالا قصد ساخت آن را داشت، دیگر نتوانست آن را بسازد.
* علی حاتمی بدون شک یکی از بزرگ ترین کارگردان های ایرانی است که فیلم های بلند سینمایی و مجموعه های تلویزیونی که ساخته، در نوع خودشان بی نظیر بوده اند. آثاری چون «سلطان صاحبقران»، «مادر»، «کمال الملک» و «هزاردستان» شاهکارهایی از حاتمی هستند که به نظر می رسد مانند آن ها را دیگر در سینمای ایران نمی توان دید.
او که متولد 23 مرداد 1323 بود، نیمه آذر 1375 دار فانی را در حالی به دلیل سرطان وداع گفت که یکی از بزرگ ترین پروژه های سینمایی خودش بعد از مجموعه «هزاردستان» را ناتمام باقی گذاشت. «جهان پهلوان تختی» فیلم سینمایی ای بود که حاتمی برای ساخت آن تحقیقات و مطالعاتش را درباره زندگی جهان پهلوان تختی از ابتدایی دهه 70 شروع کرد و سال 75 آن را کلید زد که سرطان کارش را نیمه تمام گذاشت. در بیشتر سایت های اطلاع رسانی بهروز افخمی به عنوان کسی که ادامه کار حاتمی را ساخته، معرفی شده است، اما در صحبت با کسانی که آن زمان در پروژه حضور داشتند، با اطمینان می توان گفت تفاوت بسیاری میان چیزی که حاتمی در حال ساخت بود و در ادامه تصور می کرد تا فیلمی که افخمی ساخت وجودداشت.
مسعود ولدبیگی، طراح گریم پروژه بود. از او پرسیدیم که روند کار چطور بوده و چه اتفاقی بعد از فوت علی حاتمی افتاد. او گفت: «فیلمنامه جهان پهلوان تختی را هدایت فیلم تهیه کرد و در آن زمان و در شهرک سینمایی دکورهای عظیمی برای پروژه ساخته شد و آقای شایسته تلاش زیادی می کرد تا همه چیز براساس خواسته های مرحوم حاتمی که فرد بسیار حساسی هم بود، باشد. برای گریم شخصیت های مختلف هم تست های زیادی زدیم و کار را هم با ارتباط تصویری که با آیت الله خامنه ای داشتیم و در جریان کار بودند، شروع شد.
نقش پدر و مادر تختی را عزت الله انتظامی و افسانه بایگان بازی می کردند و برای نقش بزرگ سالی تختی هم خسرو نظافت دوست که از جوانان هم دوره تختی بود، انتخاب شده بود و در تست گریم هم نتیجه بسیار خوبی گرفته بودیم. تقریبا 10-15 درصد از کار را فیلم برداری کرده بودی که علی حاتمی بیمار شد. بیماری رشد سریعی داشت، به طوری که در مدت 10-15 روز کاهش وزن چشم گیری داشت و از بیمارستان و زیر شیمی درمانی سر لوکیشن حاضر می شد و دوباره به بیمارستان بر می گشت. در آن زمان با این که همه عوامل می دانستند حال مرحوم حاتمی خوب نیست و کار هم به سرانجام نمی رسد، اما سر پروژه حاضر می شدند و با تمام وجود خود پای کار بودند تا او را دل گرم کنند. بارها اتفاق می افتاد که سر صحنه گریه مان می گرفت، اما خودمان را کنترل می کردیم.»
فیلم «جهان پهلوان تختی» قرار بود چند مقطع مختلف از زندگی او را نشان دهد، از کودکی و جوانی تا سربازی و بزرگ سالی که به گفته ولدبیگی حتی تصاویر به زمان دیوانگی پدر تخت به دلیل مصادره کردن یخچالی را که با آن تابستان ها کار می کرد و یخ می فروخت، گرفته بودند. در آن زمان تختی دبیرستانی بوده است.
ولدبیگی تایید می کند که پس از درگذشت علی حاتمی پروژه «جهان پهلوان تختی» تمام شده به حساب می آمد و راش های آن هم چنان در هدایت فیلم باقی مانده اند و کاری بعدی که با همان نام شروع شد و از آن به عنوان ادامه کار حاتمی نام بردند، هیچ ارتباطی با چیزی که حاتمی می خواست بسازد، نداشته و اصلا نمی داند چرا باید نام پروژه ها یکی باشد. هم چنین طی سال های 77 و 78 شمسی واروژ کریم مسیحی دو فیلم «کمیته مجازات» و «تهران روزگار نو» را با تدوین های مختلف از مجموعه «هزاردستان» ساخت.
* احتمالا قرار دادن نام موسی افشار در این فهرست کمی عجیب باشد. افشار سال 1305 به دنیا آمد و 1363 درگذشت. در این مدت دو فیلم نوشت و ساخت، سه فیلم تهیه کرد، شش فیلم را فیلم برداری کرد و تعداد زیادی تدوین فیلم را هم در کارنامه کاری خودش دارد. او در آخرین سالی که زنده بود، فیلم «سیاه راه» را تدوین کرده بود که اطلاعاتی از فیلم در دست نیست.
* «هیچکاک ایران» هم فیلم ناتمامی در کارنامه دوران کاری اش داشته است. سامویل خاکچیان، کارگردان، تدوین گر، نویسنده، آهنگ ساز و تهیه کننده ارمنی تبار و البته «استاد دلهره و وحشت» سینمای ایران است. آقای خاکچیان از آن دسته کارگردان هایی بوده که در نورپردازی و کار فیلم بردارانش دخالت می کرده، با این حال از پیش گامان سینمای ایران است که ژانر جنایی را هم در کشور راه انداخت و البته در مدت 50 سال در حدود 46 فیلم بلند سینمایی ساخت و فیلم هایی مانند «ضربت» محصول سال 43 و «عقاب ها» ساخته سال 63 از کارهای پرفروش خاکچیان بودند.
این کارگردان سال های پایانی عمرش از بیماری آلزایمر رنج می برد و دو ماه را هم در بیمارستان به سر برد. به همین دلیل فیلم سینمایی «شَک» که کارگردانی، تهیه کنندگی، نویسندگی و طراحی صحنه اش را خودش انجام داده بود و صحبت هایی شده بود که رضا رویگری و مهشید افشارپناه در آن بازی کنند، در سال 80 و بعد از مرگ او ناتمام باقی ماند.
* رسول ملاقلی پور آخرین فرد در این فهرست است. او سال 34 به دنیا آمد و نیمه اسفند 85 بر اثر سکته قلب درگذشت. در خبرها از فیلمی نوشته که مرحوم ملاقلی پور در حال انتخاب لوکیشن های آن بوده است. فیلمی که هرگز ساخته نمی شود، در این باره از علی ملاقلی پور، پسر ملاقلی پور بزرگ پرسیدیم که داستان فیلم پدر چه بوده و چه اتفاقی برای فیلمنامه آن افتاده است. او گفت: «نام فیلمنامه «عصر روز دهم» بود و با این که نیاز به بازنویسی داشت، اما آقای منوچهر محمدی آن را خریده بود و قراردادهای آن هم بسته شده بود.
پس از این که پدر فوت کردند، فیلمنامه در اختیار آقای مجتبی راعی قرار گرفت و فیلم «عصر روز دهم» را ساخت که البته به دلیل تغییرات زیادی که در متن آن به وجود آمده بود، دیگر عملا فیلمنامه پدر نبود و به همین دلیل هم در تیتراژ با یادی از پدر نوشته شده است.» او می گوید که پدرش فیلمنامه ای با عنوان «هیچ کس سرباز به دنیا نمی آید» را با همراهی مرضی سرهنگ زاده و گروهی از نویسندگان نوشته که هنوز ساخته نشده است.
ملاقلی پور از کارگردانان سینمای جنگ و اجتماعی ایران است که بین سال های 62 تا 85 که «میم مثل مادر» به نمایش درآمد، 15 فیلم ساخته بود. البته مستند «شش گوشه عصر» آخرین اثری است که ملاقلی پور جلوی دوربین برد که روایتی از هنرمندان اصفهانی در کربلاست که طراحی ضریح امام حسین(ع) را انجام می دهند که البته این مستند کامل نشد و پسرش تدوین کوتاهی را از فیلم های گرفته شده پدر آماده می کند که آن ها را کنار هم قرار داده باشد.
ویدیو : کارگردانانی که عمرشان زودتر از فیلمشان تمام شد