چگونه ازدواج مجدد موفق داشته باشید ؟ : به‌نظر من در ازدواج دوم كسی موفق‌تر ...


به‌نظر من در ازدواج دوم كسی موفق‌تر است كه بتواند فارغ از ازدواج اول با انگیزه‌های سالم و بهتری دست به انتخاب بزند.

چگونه ازدواج موفق داشته باشیم , چگونه یک ازدواج موفق داشته باشیم , چگونه کسب و کار موفق داشته باشیم


مردان در ازدواج دوم موفق‌ترند یا زنان؟

پادشا:  به‌نظر من در ازدواج دوم كسی موفق‌تر است كه بتواند فارغ از ازدواج اول با انگیزه‌های سالم و بهتری دست به انتخاب بزند. آنچه تجربه من از مراجعانم نشان می‌دهد این است كه بسیاری از افراد در ازدواج دوم برای فرار از تنهایی، فشار‌های خانوادگی و اجتماعی یا برای رو كم كنی همسر سابق و خانواده‌اش یا رفع نیاز‌های عاطفی، جنسی، مالی و.. بدون درنظر گرفتن معیارهای مناسب فقط برای فرار از شرایط موجود تن به ازدواج مجدد می‌دهند. تجربه نشان داده، بسیاری افراد بعد از طلاق بیشتر به‌دنبال بیان عیب و ایراد‌های طرف مقابل هستند و به نقش و سهم خود و كم و كاستی‌هایی كه در انتخاب همسر و در زندگی مشترك داشته‌اند توجه چندانی نمی‌كنند. به اصطلاح بیشتر نقش قربانی و كسی كه مظلوم واقع شده به‌خود می‌گیرند و همین موضوع باعث می‌شود، دوباره در انتخاب خود دچار اشتباه شوند. فارغ از این مسئله اگر بخواهیم بگوییم كه مردان در ازدواج دوم موفق‌ترند یا زنان، معتقدم با درنظر گرفتن مسائل فرهنگی و اجتماعی كنار آمدن با مسئله طلاق برای مردان بسیار راحت‌تر از زنان است. زیرا جامعه با یك مرد طلاق گرفته بسیار راحت‌تر از یك زن مطلقه كنار می‌آید. برچسب زن مطلقه محدودیت زیادی برای ازدواج مجدد یك زن ایجاد می‌كند و احتمال پیشنهاد‌های مناسبی كه دریافت می‌كند تا از میان آن‌ها دست به انتخاب بزند به‌طور قابل ملاحظه‌ای كاهش می‌یابد. درصورتی‌كه در مردها نه تنها نیازی به انتظار كشیدن برای دریافت پیشنهادی نیست كه حتی به راحتی می‌توانند از میان دختران مجرد هم امكان انتخاب داشته باشند. بنابراین اگر انگیزه‌های سالم و معیارهای مناسبی برای انتخاب بعدی داشته باشند می‌توان این احتمال موفقیت آن‌ها را بیشتر در نظر گرفت.



پیشگیری از ازدواج‌های پرخطر (كدام ازدواج‌ها موفق نیستند؟)

به‌نظر من ازدواج‌هایی كه مبنای احساسی دارند ازدواج‌های پرخطری هستند؛ فردی كه برای فرار از شرایط موجود ازدواج می‌كند، شرایط سخت خانه پدری، برای به دست آوردن آزادی، برای انتقام از پدر یا مادر یا كسی كه به او نرسیده اند، برای نجات دادن طرف مقابل از مشكلاتی كه دارد، ازدواج از سر دلسوزی و حمایت، عجله كردن برای این‌كه دیر شده و سنم بالا رفته، كسانی كه به لحاظ احساسی چنان درگیر شده‌اند؛ تفاوت‌های قابل ملاحظه سنی، ظاهری، تحصیلی، اقتصادی، فرهنگی، اعتقادی، جایگاه اجتماعی، شغلی و حتی سلامت جسمی، روانی، اعتیاد طرف مقابل و... را نادیده می‌گیرند و معتقدند، عشق هر نوع اختلاف و تفاوتی راحل می‌كند. تجربه من در فضای مشاوره در ارتباط با افرادی كه حتی به‌اصطلاح برای مشاوره ازدواج آمده‌اند این است كه وقتی به لحاظ احساسی درگیر می‌شوند دیگر نه چشم‌های‌شان می‌بیند و نه گوش‌ها‌ی‌شان می‌شنود. زیرا وقتی تفاوت‌های مشهود و آسیب زننده را هم خاطرنشان می‌كنیم از كنارشان به سادگی می‌گذرند و البته بعد‌ها به همان دلایل دوباره مراجعه می‌كنند و می‌گویند؛ شما می‌گفتید اما ما فكر نمی‌كردیم جدی باشد و فكر می‌كردیم دوست داشتن همه این‌ها را حل می‌كند...



ازدواج با فرزندان اول و آخر خانواده در موفقیت ازدواج موثر است؟

خانواده در ارتباط با فرزند اول بی‌تجربه است در نتیجه ممكن است سختگیری‌های اضافی داشته باشد. از طرفی فشار كمتری روی عروس یا داماد اول است زیرا با كسی مقایسه نمی‌شوند و جایگاه خاصی به‌عنوان عروس یا داماد اول دارند و دیگران حكم بزرگ‌تری و احترام برای‌شان قائل هستند. البته گاهی خانواده‌ها انتظارات بیش از اندازه‌ای از آن‌ها دارند كه به مرور در مورد بعدی‌ها تعدیل می‌شود. در مورد فرزندان آخر خانواده از آنجایی كه باتجربه‌تر شده‌اند احتمال سهل‌گیر‌تر شدن بیشتر اما گاهی اگر در ازدواج‌های قبلی موفق نبوده‌اند میزان سختگیری حتی تا حد بدبینی افزایش می‌یابد. گاهی در مورد فرزند آخر، فرزندان بزرگ‌تر برای او  حس پدر و مادری دارند و اگر خانواده دخالت‌گر باشد، فرزند اول آن‌ها هم تاثیرپذیر از خانواده‌اش شده و در نتیجه میزان دخالت‌ها چند برابر می‌شود. به‌نظر می‌رسد كه روی عروس و داماد آخر سختی بیشتری باشد زیرا از آن‌ها انتظار می‌رود، مثل عروس یا داماد قبلی‌ باشند یا نباشند این توقعات می‌تواند ورود آن‌ها به خانواده جدید و همراه شدن‌شان را سخت‌تر كند. گذشته از این‌ها به‌نظر من میزان اثر‌گذاری آن در موفقیت ازدواج باز هم بستگی به ویژگی‌های شخصیتی، مهارت‌ها و سلامت روان هر یك از زوجین دارد. ممكن از فردی عروس یا داماد آخر باشد اما به دلیل اعتماد به نفس و مهارت‌های ارتباطی مناسبی كه دارد جایگاه خودش را در خانواده همسر می‌یابد ولی فردی كه به‌شدت نیاز به دیده شدن و احترام دارد و از درون عزت نفسی ندارد حتی اگر عروس یا داماد اول هم باشد با كوچك‌ترین توجهی به دیگران حالش دگرگون می‌شود و این معمولا به ارتباط زن و شوهر هم كشیده می‌شود.



چگونه ازدواج موفقی داشته باشیم؟ , ازدواج موفق چگونه است , چگونه ازدواج موفقی داشته باشیم

چه كسانی معمولا زندگی زناشویی را خراب می‌كنند؟

خانواده‌های كنترل‌كننده و مداخله گر و دوستان ناباب هر كدام از زوجین، می‌تواند اثرات مخربی در زندگی زناشویی داشته باشند. از طرفی هر چه قدر شخصیت زن یا شوهر وابسته و بدون اعتماد به نفس باشد و مهارت‌های آن‌ها برای گفت‌وگو و حمایت كردن از هم و حریم قائل شدن برای خانواده جدیدی كه تشكیل داده‌اند كمتر باشد میزان تاثیر مخرب اطرافیان كنترل گر می‌تواند بیشتر باشد. به عبارتی تا وقتی زوجین به‌عنوان نماینده 2 خانواده یا دوستان با هم مبارزه می‌كنند و رابطه بین‌شان نه براساس نقش همسری بلكه براساس نقش‌های سابق‌شان مثل دختربودن، پسر بودن یا خاله و دایی بودن شكل می‌گیرد، فضای زندگی مشترك مثل میدان نبرد است نه آرامش...



ملاقات، چگونه، چه زمانی، چه مدت؟

(‌ارتباط موفق در دوران قبل از ازدواج)
به‌نظر من حداقل زمان آشنایی یك ماه است. البته خیلی‌ها می‌گویند 3 تا 6 ماه اما برای شناخت بیشتر و كامل‌تر بهتر است یكدیگر را در موقعیت‌های مختلف اجتماعی و خانوادگی ببینند. در موقعیت‌های اجتماعی 2نفر ضمن گفت‌وگو برای شناخت بیشتر از هم، یكدیگر را از لحاظ نحوه برخورد و رفتار و طرز پوشش و... ارزیابی كنند. در موقعیت‌های خانوادگی خوب است كه دختر و پسر به همراه خانواده و به تنهایی چند جلسه‌ای در خانواده طرف مقابل دیدارهایی داشته باشند تا نسبت به مسائل فرهنگی، اعتقادی، آداب و رسوم،  مناسبات خانوادگی یكدیگر شناخت بهتری به‌دست آورند.



مخالفت خانواده‌ها با فرد مورد علاقه

اولین و مهم‌ترین قدم در انجام این امر این است كه به دلایل مخالفت خانواده‌ها گوش دهیم و بعد اگر لازم باشد دلایل خودمان را محترمانه به آن‌ها بگوییم. خیلی وقت‌ها دلیل مخالفت خانواده‌ها برای این است كه با توجه به شناختی كه از فرزندشان دارند فكر می‌كنند كه آن‌ها به درد هم نمی‌خورند و شاید در بسیاری از موارد این مخالفت‌ها به‌جا باشد اما چه به‌جا باشد و چه نابجا این وظیفه فرزند است كه به‌طور منطقی با خانواده گفت‌وگو كنند و دلایلش را عنوان كند اما زمانی‌كه فرزندان احساسی برخورد می‌كنند و با داد و فریاد و جاروجنجال یا قهر‌كردن و... سعی در جلب موافقت خانواده دارند، اوضاع بدتر می‌شود و معمولا خانواده‌ها جبهه سخت‌تری نسبت به فرد مورد علاقه فرزندشان می‌گیرند. گاهی بهتر است به خانواده‌ها فرصت داده بشود تا احساسات تندشان فروكش كند. یا واسطه‌كردن فردی كه مورد قبول خانواده است می‌تواند موثر باشد، به‌خصوص زمانی‌كه خود فرد مهارت گفت‌وگو ندارد. در‌نهایت هر تصمیمی كه فرد بگیرد مسئولیت آن به‌عهده خودش است زیرا هر انتخابی هزینه و بهای خودش را دارد.



آیا در ازدواج مجدد باید بچه‌دار شد؟

چرا كه نه.. تنها بستگی به خواسته طرفین دارد. بد نیست كه نكاتی را درنظر داشته باشند این‌كه آیا 2 نفر از ازدواج قبلی خود فرزندی دارند یا خیر؟ آیا بچه‌ها با آن‌ها زندگی می‌كنند یا خیر؟ با توجه به این شرایط معمولا خانواده با مشكلاتی روبه‌رو می‌شود كه برای مدیریت آن می‌توانند از كمك روان‌شناس استفاده كنند تا این خانواده جدید با حداقل مشكلات در كنار هم زندگی كنند.



چه كسانی در ارتباط و خواستگاری مردود می‌شوند؟

این سوال كمی شخصی است و به ویژگی‌های شخصیتی هر فرد بر می‌گردد كه چه افرادی را می‌پسندد یا نمی‌پسندد اما توصیه‌ام این است‌، افرادی‌كه از سلامت روان برخوردار نیستند افراد مناسبی برای ازدواج نیستند. خانواده‌ها درنظر داشته باشند كه صرف داشتن یك وجهه اجتماعی یا شغل مناسب، نشان‌دهنده سلامت روان افراد نیست. رفتارهایی مثل بدبینی شدید، خساست‌های بیش از حد، تندخویی و پرخاشگری، نا‌توانایی در ابراز احساسات، اعتماد‌به‌نفس پایین، رفیق‌بازی، وابستگی بیش از حد به مادر، می‌تواند نشان‌دهنده شخصیت‌های آسیب‌دیده باشد كه خیلی وقت‌ها توسط خانواده‌ها به‌عنوان فردی غیرتی، مقتصد، درونگرا، خجالتی، اجتماعی و عاطفی ارزیابی می‌شود یا افراد معتاد، بزهكار و بیكار و علاف موارد مناسبی نیستند اما گاهی به خاطر درگیری‌های احساسی فرد از این مسائل چشم‌پوشی می‌كند به این امید كه با عشق بعد از ازدواج او را تغییر می‌دهد اما این نكته بسیار مهم است كه انتخاب هر فرد براساس بالفعل‌های طرف مقابلش باشد نه بالقوه‌های او..



تكنیك قطع رابطه

مهم‌ترین قدم در قطع رابطه این است كه فرد بتواند با موضوع منطقی برخورد كند. زیرا با احساس نمی‌توان یك رابطه را قطع كرد. اگر فرد بتواند تكلیفش را با خودش روشن كند به قول معروف با خودش كنار بیاید معمولا اعلام‌كردن به طرف مقابل برایش چندان سخت نیست. كافی است فرد طی یك قرار حضوری یا تماس تلفنی ضمن تشكر از طرف مقابل كه این فرصت را برای شناختنش به او داده، عنوان ‌كند كه با توجه به شناختی كه در این مدت به‌دست آورده فكر می‌كند كه آینده مطلوبی كه او مد‌نظر دارد در كنار هم نخواهند داشت و با آرزوی خوشبختی و آینده‌ای خوب برای او گفت‌وگو را تمام ‌كند. قدم آخر این است كه هرگونه هدیه و یادگاری كه از او دارد برگردانده و اگر ایمیل و پیامكی رد‌و‌بدل شده پاك كند و در ادامه هرگونه ارتباطی با او را قطع كند. معمولا حتی اگر وابستگی و علاقه‌ای هم شكل گرفته باشد، می‌بیند كه بعد از 2 یا 3 ماه به‌راحتی با مسئله كنار آمده است. در بسیاری از خواستگاری‌ها وقتی جواب یكی از طرفین منفی است، بهتر است به همین شكل به خانواده طرف مقابل اطلاع داده شود. متاسفانه گاهی دیده می‌شود كه وقتی جواب خانواده پسر منفی است خانواده دختر را در بی‌خبری می‌گذارند. چه خوب است كه این آداب اجتماعی برای پایان یك خواستگاری توسط خانواده‌ها به‌جا آورده شود.



آشنایی طولانی‌مدت و ملاقات‌های متعدد آیا در نتیجه ازدواج تاثیری دارد؟

آشنایی‌های طولانی‌مدت معمولا در رابطه تاثیر منفی دارد. با توجه به تجربه شخصی‌ام از مراجعانم، فكر می‌كنم كه آشنایی‌های و نامزدی‌های طولانی‌مدت باعث به‌وجود‌آمدن توقعات زیاد و سردی در رابطه می‌شود. به این دلیل كه شكل رابطه قبل از ازدواج ( در دوران آشنایی و نامزدی) با بعد از ازدواج بسیار متفاوت است. وقتی این رابطه طولانی می‌شود، 2 طرف تصور می‌كنند كه یكدیگر را كاملا شناخته‌اند درصورتی كه وقتی دونفر به‌طور رسمی یا به قول معروف زیر یك سقف می‌روند با وجوه دیگر و واقعی‌تری از شخصیت یكدیگر آشنا می‌شوند كه برای‌شان ناآشنا و گاه عجیب است. من از خیلی‌ها شنیده‌ام كه می‌گویند: «من اونو خوب می‌شناختم قبلا اصلا اینطوری نبود.» به این علت كه شكل رابطه تغییر كرده و نقش‌ها و مسئولیت‌ها پررنگ‌تر شده اما طرفین هنوز انتظار رفتار‌ها و واكنش‌های قبل از ازدواج را از هم دارند و پذیرش تصویر جدید و هماهنگ‌شدن با آن برای‌شان مشكل می‌شود. درصورتی‌كه در روابط زیر یك سال 2 نفر به یك شناخت كلی از هم می‌رسند كه بعد از ازدواج تكمیل می‌شود.


ویدیو : چگونه ازدواج مجدد موفق داشته باشید ؟