محسن تنابنده، «نقی» و همه کاره پایتخت : او علاوه بر بازی در نقش نقی تاثیرش ...
او علاوه بر بازی در نقش نقی تاثیرش را به عنوان طراح داستانها، نویسنده و بازیگردان هم در پایتخت 2 گذاشته. تنابنده هم مثل برخی از دوستان طناز دیگرش زمان مصاحبه و كلا به قول معروف در زندگی روزمره آدمیبسیار جدی است.
پایتخت نوروز دو سال پیش تبدیل به یك پدیده شد و شخصیتهای آن از جمله نقی، ارسطو و بابا پنجعلی خیلی سریع خودشان را در دل مردم جا كردند. تكه كلامهای این شخصیتها خیلی زود به منبع شوخی و تكه كلامهای روزمره مردم تبدیل شد.
شاید به همین دلیل هم خیلی سریع بحث ساخته شدن پایتخت 2 مطرح و بالاخره بعد از دو بار بدقولی نوروز امسال پایتخت 2 به كارگردانی سیروس مقدم روی آنتن رفت و طبق انتظار باز هم توانست بهترین سریال نوروزی تلویزیون لقب بگیرد. هر چند كه عوامل این مجموعه خیلی تاكید دارند كه این یك كار تیمیاست و به فرد خاصی وابسته نیست اما نمیتوان كتمان كرد كه بخش اعظمیاز موفقیت دو سری پایتخت مدیون ذهن خلاق و بازی دیدنی محسن تنابنده است. تنابنده كه از خاك تئاتر بلند شده باز هم مثل چند سال اخیر توانسته به عنوان یك تئاتری پرچم كارهای كمدی یا به قول خودش «شیرین» را در تلویزیون بالا نگه دارد.
او علاوه بر بازی در نقش نقی تاثیرش را به عنوان طراح داستانها، نویسنده و بازیگردان هم در پایتخت 2 گذاشته. تنابنده هم مثل برخی از دوستان طناز دیگرش زمان مصاحبه و كلا به قول معروف در زندگی روزمره آدمیبسیار جدی است و همین جدی بودن یك بازیگر طناز گاهی مصاحبه را سختتر میكند.
محور گفتوگوی مفصل ما با تنابنده درباره تمام اتفاقات ریز و درشتی است كه در پایتخت 2 اتفاق افتاد، هر چند یك سری صحبتهای جالب دیگری هم رد و بدل شد كه پیشنهاد میكنیم هم امروز و هم فردا كه بخش دوم چاپ میشود خواندن آنها را از دست ندهید
خودش میگوید هیچ برنامهای برای ادامه داستان خانواده نقی نداشته است اما استقبال مردم باعث شد «پایتخت2» ساخته شود. تنابنده یا همان «نقی معمولی پایتخت» این بار هم با كمك دو نویسنده جدید فیلمنامه «پایتخت2» را نوشتند و سیروس مقدم هم آن را ساخت.
سریالی كه باز هم توانست در تمام نظرسنجیها با اختلاف عنوان بهترین سریال نوروزی تلویزیون را به دست آورد. تنابنده در رجوع دوبارهاش به خانواده نقی موفق عمل كرد، این در حالی است كه اكثر دنبالهسازی سریالها در ایران ناموفق و ضعیف از كار در میآیند. سوالات ما از تنابنده بیشتر پیرامون فیلمنامه و نقش او به عنوان طراح قصهها و نویسنده سریال بود. هر چند او در نظرسنجی مردمی شبكه یك توانست عنوان بهترین بازیگر مرد سریالهای نوروزی را برای بازی در سری اول «پایتخت» به دست آورد.
آن هم در رقابت با دو غول كمدی ایران یعنی مهران مدیری و رضا عطاران. او در بخش اول گفتوگویش با هفت صبح در خصوص ریزهكاریهای «پایتخت2» و چگونگی همكاری و تعامل اعضای گروه با هم میگوید. هر چند فسلفه نامگذاری شخصیتها از زبان نویسندهاش بسیار جالب است.
از اینجا شروع كنیم كه به عنوان نویسنده و طراح قصههای هر دو سری «پایتخت» چه تفاوتهایی بین پایتخت یك و دو به وجود آوردید؟
قبل از اینكه نوشتن «پایتخت2» را شروع كنم خیلیها میگفتند كه سری دوم را نسازیم چون تا به حال سری دومهای هیچ مجموعهای موفق نبوده و از این جور حرفها. من خیلی به این قضیه فكر كردم كه چه كار كنم تا بتوانم دچار اپیدمی عدم موفقیت سریهای دوم نشوم.
بر همین اساس اول از همه استایل داستان را كاملا عوض كردم. به این صورت كه در «پایتخت یك» ما با یك داستان اصلی مواجه بودیم كه یك سری چالشها و اتفاقات هم در راستای آن شكل میگرفت اما در «پایتخت2» قصه محوری ما یك خط بیشتر نیست و هر قسمت به غیر از آن یك خط همه چیز عوض میشود.
یعنی پایتخت2 را اپیزودیكتر كردید؟
اپیزودیك به معنای خاص كلمه نه ولی داستان مدام در حال تغییر است. این تغییرات مداوم باعث ایجاد جذابیت برای مخاطب میشود. میتوانید آدمهای زیادی را در مدت زمانهای محدود به داستان وارد و از آن خارج كنید در كنار اینكه داستان اصلی شما هم بدون هیچ مشكلی مسیر خودش را میرود.
هر چند این ایده كار را برای ما بسیار سختتر كرد ولی میدانستیم كه جذابیت بیشتری به وجود میآورد. از طرفی اگر دقت كنید الان نه به صورت قطعی اما تقریبا دورانی است كه همه چیز باید كوتاه و موجز گفته شود تا مورد استقبال قرار بگیرد و به همین دلیل هم دنبال خردهداستانهای متفاوت رفتیم.
ضمن اینكه در سكانسها خیلی ریزتر شدم و سعی كردم كه حتی سكانسها هم قصه و جذابیت خاص خودشان را داشته باشند مثل سكانس به خطر افتادن بابا پنجعلی در دره و بعد از آن هم در پلانها و لحظهها دقیق شدم. مسئلهای كه مثلا باعث تفاوت نمایش صحنهای و خیابانی میشود.
در نمایش صحنهای یك سری به دیدن یك نمایشی میروند كه مختصاتش از قبل معلوم شده و مخاطب میداند برای دیدن چه چیز روی صندلیهای سالن نمایش مینشیند اما در نمایش خیابانی برای اینكه تماشاگر بماند باید مدام و هر لحظه غافلگیر شود تا نمایش را ترك نكند. تماشاگر تلویزیون هم دقیقا شبیه تماشاگر نمایشهای خیابانی است.
به هر حال عید است و مخاطب به مهمانی میرود، مهمان برایش میآید، مشغول كارهای خانه میشود و هزار كار دیگر انجام میدهد و اگر شما نتوانید جذابیتی ایجاد كنید كه زمان پخش سریال همه آن كارها را كنار بگذارد و به دیدن سریال شما بنشیند، قافیه را باختهاید و بالاخره اینكه در «پایتخت یك» شما اگر یك قسمت از سریال را نمیدیدید دچار حلقه مفقوده میشدید اما در «پایتخت2» این اتفاق بسیار كمتر رخ میدهد و مجزا بودن قسمتها این كمك را به مخاطب میكند كه به دلیل ندیدن یك قسمت ماجرا از دستش در نرود و بتواند كار را دنبال كند.
خب این تغییرات كه میگویید از نظر ساختاری بود، آیا در دیالوگها و حتی شخصیتپردازیهای دوباره هم این تغییرات اعمال شد؟
بله. كاملا در دیالوگها و شخصیتپردازیها ما این تغییرات را همگام با ساختار اعمال كردیم. اگر دقت كنید در «پایتخت2» شخصیتها كاملا خلق و خوی ایرانی پیدا كردهاند. مثلا شما یك جا میبینید كه نصفه شب نقی جلوی زن و بچهاش پولی از جیبش در میآورد تا به ارسطو بدهد، ارسطو میگوید: «تو الان باید این پول را به من بدهی؟» نقی میگوید: «خودت گفتی پول میخوام.» و ارسطو جواب میدهد: «نه شاید من نمیخواستم جلوی زن و بچهات این كار را بكنی كه آنها بفهمند من پول ندارم.» خب این ملاحظات از خلق و خوهای كاملا ایرانی است. از این دست روحیات را از طریق دیالوگها و رفتار شخصیتهای مختلف به داستان اضافه كردیم.
این دقیقا همان نكتهای است كه میخواستیم به آن برسیم. معمولا در سریالهایی كه سری دومشان هم ساخته میشود و اكثرا هم ناموفق بودهاند یك ویژگی مشترك وجود دارد كه ذاتا بد نیست و آن هم آوردن بسیاری از تكیهكلامها و ویژگیهای شخصیتی و داستانی محبوب آدمهای سری اول به سری دوم است.
از این طریق میتوان امیدوار بود كه حداقل مردمی كه هنوز به آن تكیهكلامها یا ویژگیهای خاص علاقهمندند پای سریال بنشینند اما در «پایتخت2» ما احساس میكنیم نویسنده و كارگردان مدام در حال دوری كردن از ویژگیهای سری اول هستند. مثلا در كل سریال تكیهكلام «دهن منو جر بدم» كه در سری اول محبوبیت بسیار زیادی پیدا كرد فقط یك بار از زبان نقی شنیده شد. چرا اینقدر اصرار بر تفاوت داشتید؟
اینجا دقیقا بحث این پیش میآید كه شما دنبال ارائه تیپ هستید یا شخصیت. مثلا خشایار مستوفی در مجموعه «زیر آسمان شهر» از سری اول تا سری سوم یك سری ویژگیهای ثابت داشت كه او را تبدیل به یك تیپ ثابت كرد اما قضیه در شخصیتپردازی فرق میكند. شخصیت مثل آدم عادی دچار تغییر و تحول میشود. از داستان «پایتخت یك»، دو سال گذشته و این آدمها در این دو سال قطعا تغییراتی كردهاند همان گونه كه همه ما از دو سال قبل تا الان تغییر كردهایم. در این «پایتخت» بابا پنجعلی خیلی كمحرفتر شده و رابطه نقی و ارسطو دچار تحولات زیادی شده است.
پس چرا احساس میشود كه «بابا پنجعلی» در «پایتخت2» خیلی بیشتر به چشم میآید و پررنگتر شده؟
این به دلیل كنتراستی است كه ایجاد میشود. وقتی در یك جمع چهار نفر حرف میزند و یك نفر ساكت است توجه شما بیشتر به سكوت آن یك نفر جلب میشود و این طبیعی است. دیالوگهای «بابا پنجعلی» در كل كار به یك صفحه هم نمیرسید. واقعیتش من در مورد شخصیتپردازیهای «پایتخت» خیلی فكر كردم. حتی در زمینه اسامی. مثلا «نقی» فامیلش «معمولی» است به این جهت كه او واقعا یك آدم معمولی در جامعه است و آدمهای معمولی اكثریت جامعه ما را تشكیل میدهند. یك زنی دارد به نام «هما» كه در واقع همای سعادت اوست،
به مادرانهترین شكل خانواده را كنار هم قرار میدهد، به نوعی حتی مادر نقی هم هست، مواظبش است، كمكش میكند و كمتر از همه هم اشتباه میكند. شخصیت دیگری داریم به نام «ارسطو عاملی». عاملی، چون عامل بسیاری از اتفاقاتی است كه برای اطرافیانش رخ میدهد و ارسطو چون فلسفههای دوزاری خودش را دارد، خودش هم یك جا وقتی بحث فلسفه رانندگی میشود، میگوید میدانید كه اسم من «ارسطو» است و ارسطو هم یك فیلسوف بوده است. فلسفههای ارسطو خیلی شبیه حرفهای فلسفی امروز است، حرفهایی كه شخصا قبولشان ندارم و اصلا شخصیت ارسطو نقد من به این فلسفه امروزی است. یك جفت دو قلو كه با شرایط كنونی جامعه بزرگكردنشان خیلی سختتر از قبل شده و یك آدم كهنسال كه فراموشی دارد و این فراموشی هم معانی زیادی دارد.
خب اینكه خیلی سخت شد. فكر میكنید مخاطبی كه مینشیند و با تكیهكلامها و داستانهای «نقی» و «ارسطو» و «بابا پنجعلی» میخندد چقدر به این نكاتی كه برای خلق شخصیتها مد نظر شما بوده فكر میكند؟ اصلا مخاطب نیاز دارد كه به این نكات دقت كند؟
این یك تحلیل كلی بود كه گفتم وگرنه انتظاری ندارم كه مخاطب بخواهد به سمت این تحلیلها برود. اصلا هر كسی آزاد است هر گونه كه دوست دارد تحلیل كند.
خب این تحلیلها در نهایت باعث قضاوت كردن اثر شما میشود. كه در این بین خیلیها هم به «پایتخت» و شخصیتهایش با تحلیلهایی كه خودشان دارند نقدهایی جدی وارد میكنند.
این مسئله برای من معضل یا مشكل نیست، هر كسی میتواند كار را نقد كند ولی خودم كه نظرات مختلف از طیفهای گوناگون را كه نگاه میكنم میبینم در كل نتیجه خوبی حاصل شده اما واقعا وقتی نقدی میشود امیدوارم با سواد و اطلاعات كافی نقد شود. مثلا یك نفر سكانس زیر آب رفتن ماشین در جزیره ناز را نقد كرده است و نوشته است این آدمهایی كه خودشان از شمال و از كنار دریا میآیند چطور با پدیده جزر و مد آشنا نیستند.
در حالی كه اگر نویسنده این مطلب میدانست كه جزر و مد در خزر به اندازه یكی، دو وجب است، اما در جنوب و خلیج فارس این جزر و مد گاهی به سه و نیم متر هم میرسد این گونه نقد نمیكرد. جالبتر این است كه بدانید حتی همین جزر و مد هم چیز ثابت شدهای نیست، در آن جزیره روزی دو بار جزر و مد اتفاق میافتد و به طور معمول هر شش ساعت یا جزر میشود یا مد، اما اگر یك روز مسیر و سرعت باد به شكل دیگری باشد همه چیز تغییر میكند و حتی ساكنین جزیره هم در این خصوص نمیتوانند اطلاعات دقیقی بدهند.
برای این سكانس بچههای ما یك روز در جزیره ماندند چون همان تغییرات آب و هوایی باعث شده بود كه مد 20 ساعت طول بكشد. این یك نمونه از نقدهایی بود كه اگر منتقد اطلاعات كافی داشت اصلا مسیر انتقادش عوض میشد و این نداشتن اطلاعات كافی همان نكتهای است كه گاهی اوقات در بعضی نقدها آزاردهنده میشود.
«نقی» و «ارسطو» در «پایتخت2» خیلی روانتر با هم ارتباط برقرار میكنند. دیالوگها و حسهایشان خیلی تنظیم شدهتر و قابل قبولتر شده، اما همان گونه كه در مصاحبه با آقای مقدم هم در میان گذاشتم، احساس میشود پلانهای رودرروی این دو نفر خیلی وابسته به فیلمنامه نیست و بیشتر توسط بداههپردازیها و طنازی احمد مهرانفر و محسن تنابنده جلو میرود.
چیزی به نام بداهه در «پایتخت2» اتفاق نیفتاده. تاكید میكنم اصلا اتفاق نیفتاده. هیچ چیزی در پایتخت2 جلوی دوربین اتفاق نمیافتاد. اگر ریما رامینفر، احمد مهرانفر یا هر كدام از عوامل پیشنهادی در خصوص كار داشتند ارائه میدادند و در زمان تمرینها مورد بحث و گفتوگو قرار میگرفت و به نتیجه میرسیدیم؛ چه در زمینه دیالوگها و چه در زمینه قصه.
خب در صحبتهای قبلی تاكید كردید كه به شدت روی جزئیات كار كردید. این تاكید شما روی جزئیات چقدر بر انعطافپذیری شما برای قبول پیشنهادهای باقی افراد تاثیر گذاشت. مثلا شما میخواستید فلان دیالوگ را «ارسطو» به «نقی» بگوید خیلی هم روی دیالوگ فكر كردید اما احمد مهرانفر با پیشنهاد جدیدی به سراغ شما میآمد كه مثلا مخالف شما بود یا در قصه به نظر خودتان فلان اتفاق لازم بود بیفتد ولی سیروس مقدم پیشنهاد دیگری داشت.
راستش ما در این كار آنقدر تیم بودیم كه حتی من، كوروش نریمانی، حسن وارسته(نویسندگان سریال)، احمد مهرانفر و ریما رامینفر بارها و بارها در كارهای همدیگر وارد میشدیم و دخالت میكردیم. خیلی جاها حتی عوامل هم راجع به قصه به ما كمك كردند، نویسندهها در مورد بازی بازیگران پیشنهاد میدادند و بازیگران هم به همین ترتیب.
باید حقیقت را بپذیریم كه «پایتخت یك» كار كاملا گروهی و نتیجه تلاش یك گروه است نه صرفا یك یا چند آدم. ضمن این كه قبول دارم در بعضی چیزها به دگم بودن (تاكید و اصرار بر نظر خود) علاقه دارم و دوست دارم عین آن چیزی كه دوست دارم اتفاق بیفتد و اگر آن اتفاقی كه میخواهم رخ ندهد شاید خیلی بهم بر بخورد، مقاومت كنم و حتی نگذارم آن اتفاق دیگر كه قبول ندارم رخ دهد. البته این بین من و سیروس مقدم اتفاق نمیافتد چون ما از خیلی جهات به هم نزدیكیم. ولی جاهای دیگر شاید برخلاف خیلی نظرات به زور نظر خودم را قالب كنم.
چرا ما در «پایتخت دو» اثری از حضور بازیگران مطرح و معروف نمیبینیم؟ اكثر بازیگران فرعی بازیگران به آن معنا چهره نیستند در حالی كه پایتخت با توجه به محبوبیتی كه پیدا كرده بود میتوانست بازیگران شناخته شدهتری جذب كند.
به این دلیل كه معتقدیم دوران كارگردان محوری و بازیگر محوری تمام شده، الان دوران قصه محوری است. شما اگر قصه خوب داشته باشید و بتوانید آن را درست ارائه دهید بازی را بردهاید. ارائه درست یك قصه هم نیاز به یك تیم خوب دارد، ما براساس نیازهای قصهمان آدمها را انتخاب كردیم به همین دلیل هم در پایتخت دو خبری از بازیگران به قول معروف سوپراستار نیست.
چه مدت روی فیلمنامه «پایتخت دو» كار كردید؟
حدود دو سال. من بعد از «پایتخت یك» كه احساس كردیم میتوانیم كار را ادامه دهیم پنج قسمت را نوشتم و بعد از مدتی با اینكه میدانستم دستمزد دوبارهای به من داده نمیشود اما آنها را دور ریختم و دوباره نوشتم. بعد هم بچههای خوب و كار بلدی مثل كوروش نریمانی و حسن وارسته را به كار اضافه كردیم و بعد هم با كلی جلسه و بحث و جدل به فیلمنامه فعلی رسیدیم.
با همه این تلاشها اما یك جایی مخاطب احساس كمبود میكند. آن جایی كه در این سفر از شمال به جنوب با طراحی قصههای متنوع میتوانستید بسیاری از شهرهای دیگر ایران را كه در مسیر كامیون بودند درگیر داستان كنید و خانواده نقی را به شهرهای مختلف ببرید. اما به جز شیرگاه در شمال و تهران قشم عملا داستان شما به شهرهای دیگر وارد نمیشود، چرا؟
حرف كاملا درستی است. اما حقیقت ماجرا این است كه همه چیز در اختیار شما نیست. این كاملا به بحث رسیدن بودجه و حمایتهای گوناگون مربوط میشود. اگر به ما بود كه تصویربرداری را خیلی زودتر شروع میكردیم و كار را با طمانینه زیادی جلو میبردیم. اما این مسئله شدنی نبود، یك جاهایی مجبور بودیم فقط در حد تابلویی كه نشان دهد به شیراز چند كیلومتر مانده جلو برویم. واقعا موقعیت و فرصت آنچنانی نداشتیم. آنهایی كه این كاره هستند میدانند به صورت نرمال برای ساخت یك فیلم سینمایی 60 جلسه فیلمبرداری در نظر گرفته میشود. شما در «پایتخت» چند تا لوكیشن و اتفاق در حد فیلمهای سینمایی میبینید. در جاده، روی دریا، روی لنج و با كلی حوادث پیشبینی نشده. خب اینها اگر قرار بود بسط و گسترش داده شود نیاز به زمان بیشتری از لحاظ تولید داشت.
تا به حال تجربه نوشتن فیلمنامه سریالهای كمدی و موفقی از جمله «پیامك از دیار باقی» و «چاردیواری» هم در كارنامه شما به چشم میخورد. اما برخلاف شخصیتهای آن دو سریال« نقی و خانوادهاش» در «پایتخت» ظرفیت ادامهدار شدن پیدا كردند. از اول كه «پایتخت» را شروع به نوشتن كردید این ظرفیت را در شخصیتها ایجاد كرده بودید؟
راستش «پایتخت یك» كه از اول قرار نبود بسط و گسترش پیدا كند ولی به دلیل استقبال بالا نطفه «پایتخت دو» بسته شد، اما قطعا آدمهای «پایتخت» گنجایش داشتند كه یك بار دیگر هم جلوی دوربین قرار بگیرند و داستان جدیدی از آنها روایت شود. اما زمانی كه پایتخت دو را مینوشتیم سعی كردیم خیلی بیشتر این شخصیتها را گسترش دهیم و در كل جای كار بیشتری برایشان بگذاریم ولی واقعا از ابتدا به این مسئله فكر نكرده بودم.
به عنوان نویسنده فكر میكنید چرا در ایران نمیتوان شخصیتهای دنباله داری خلق كرد؟ مثلا سریال كمدی «FRIENDS» با شش شخصیت به مدت 10 سال و در حدود 240 قسمت مخاطبان را جذب خودشان كردند. بسیاری از سریالهای مطرح دنیا هم سه، چهار، پنج و حتی 10 فصل 15 تا 20 قسمتی دارند. كمبود چنین سریالها و شخصیتهایی در ایران چقدر به ضعف نویسندگان ما بر میگردد؟
این كه در سطح جهان این اتفاق میافتد ولی در ایران نه بخش عظیمش به تفاوتهای فرهنگی وابسته است. بخشی به عدم حمایت و بخشی به زود سیر شدن و بیانگیزه شدن.
زود سیر شدن مخاطب یا سازندگان اثر؟
خب این یك راه دو طرفه است. اگر برای مخاطب احترام قائل باشید و قصههای خوب و جذاب تحویلش دهید طبیعی است كه او هم با شما همراهی خواهد كرد. ولی واقعا در ایران انجام كار گروهی آن هم مداوم بسیار سخت است. باید بپذیریم جمع كردن دوباره آدمها، اینكه شرایط آدمها برای ادامه كار منطقی و شدنی باشد و نگه داشتن انگیزه آنها مثل روز اول كار راحتی نیست. به همین دلیل هم الان وقتی از من میپرسند كه آیا پایتخت 3 هم ساخته خواهد شد یا نه میگویم من و آقای مقدم و خانم غفوری صبر كردهایم تا هیجانات اولیه كار از بین برود. تعریفها و تخریبها تمام شود و بعد بنشینیم منطقی فكر كنیم كه آیا میتوانیم باز هم این شخصیتها را برای سومین بار و با جذابیت بیشتر جلوی دوربین ببریم یا نه.
ظاهرا كه خیلی جدی هستید. در سینما هم نقشهایی خیلی جدی مثل «هفت دقیقه تا پاییز» را بازی كردهاید. اما كارهای موفق یا بهتر بگوییم مردمپسندتر شما در زمینه كمدی بوده، خودتان هم زمانی كه كار را مینویسید یا جلوی دوربین قرار میگیرید سهمی از این طنز و خنده میبرید یا مثل بعضی از بازیگران طنز اصلا پشت صحنه و جلوی دوربین خندهتان نمیگیرد؛ همان آدم جدی همیشگی هستید؟
در این حد بگویم كه پلانهای بالای 20 برداشت هم داشتهایم آن هم فقط به دلیل خندیدن زیاد. گاهی این خندههای ما آنقدر زیاد میشد كه با اینكه گروه محبت میكردند و چیزی نمیگفتند،اما خودمان احساس میكردیم كه چه حسی دارند و میدیدم برداشتها به خاطر خنده ما خیلی زیاد شده است. هر چند من یه ذره هم بداخلاقم و گاهی در پشت صحنه این مسئله برخی از دوستانم را اذیت میكند و شاید این بداخلاقیها در روند كارهای طنز و شیرینی كه انجام میدهم بتواند خلل ایجاد كند اما این گروه خیلی مرا پذیرفتهاند چون كه میدانند اگر جایی هم از این بداخلاقیها میبینند اولا مطمئنا چند ثانیه بیشتر طول نمیكشد و دوم اینكه برای درست پیش بردن كار و به سرانجام رسیدن آن است.
اگر محسن تنابنده خودش بخواهد به قضاوت بازیگری و نویسندگیاش در «پایتخت دو» بنشیند به نظرش در كدام یك موفقتر عمل كرد؟
خدا شاهده برای جفتشان خیلی زحمت كشیدم ولی علاقه خودم بازیگری است. بازیگری دغدغهای بزرگ و تمام نشدنی برای من است. نویسندگی را هم به شدت دوست دارم ولی نمیتوانم به خودم دروغ بگویم واقعا بازیگری برایم جذابتر است.
در برنامه «سین مثل سریال» كه به انتخاب بهترین سریالهای نوروزی تلویزیون از سال 83 تا سال 91 میپرداخت اتفاق غیرقابل پیشبینی و عجیبی افتاد. آن هم انتخاب شما به عنوان بهترین بازیگر مرد سریالهای نوروزی در رقابت با مهران مدیری و رضا عطاران بود. اتفاقی كه كمتر كسی فكرش را میكرد. بعد هم خیلی حرف و حدیثها پیش آمد كه شاید مهمترینش این بود كه انتخاب شما به دلیل پخش «پایتخت دو» و نزدیك بودن نقشتان به حافظه مردم بوده است. خودتان وقتی از این انتخاب باخبر شدید چه فكری كردید؟
راستش من بچه خیلی پررویی هستم و درونم به خیلی چیزها فكر میكنم. در واقع راجع به مهران مدیری و رضا عطاران هم باید بگویم این دو نفر برای من جاده صاف كن بودند. به این معنی كه مدیری و عطاران شوخی شناس و شیرینیشناس بسیار خوبی هستند و سالهای سال روی قله این عرصه هم در بازیگری و هم در كارگردانی ایستاده و تكان نمیخوردند. اگر دست من را گرفتند و آوردند كنار آنها باعث و بانیاش خودشان بودند. من بدون اینكه با آنها كار كرده باشم با نگاه كردن مداوم كارهایی كه میساختند یا بازی میكردند خیلی چیزها یاد گرفتم. این یك حقیقت انكار ناپذیر است. روزی كه مهران مدیری میخواست آن جنس شیرینی خاص را وارد كارهایش كند كارش بسیار سختتر از محسن تنابنده در حال حاضر بوده، یا زمانی كه رضا عطاران هم شیرینیهای نزدیك به رئال را به آثارش اضافه كرد كار بسیار سختتری داشت تا من. به همین دلیل هم من احترام فوقالعادهای برای این دو نفر قائلم و به نظرم در این رای بیش از هر چیز تلاشهای قبلی مدیری و عطاران تاثیرگذار بود.
منبع:هفت صبح
ویدیو : محسن تنابنده، «نقی» و همه کاره پایتخت