عرش برین خورد زمین : اشعار شهادت امام رضا (ع) عرش برین خورد زمین با زمین ...
اشعار شهادت امام رضا (ع)
عرش برین خورد زمین
با زمین خوردنت امروز زمین خورد زمین
آسمان خورد زمین عرش برین خورد زمین
وسط کوچه همینکه بدنت لرزه گرفت
ناگهان بال و پر روح الامین خورد زمین
این چه زهری است که داری به خودت می پیچی
گاه پشت کمرت گاه جبین خورد زمین
از سر تو چه بگوییم؟ روی خاک افتاد
از تن تو چه بگوییم؟ همین ... خورد زمین
دگرت نیست توان تا که ز جا برخیزی
ای که با تو همه ی دین مبین خورد زمین
داشت می مرد اباصلت که چندین دفعه
دید مولاش چه بی یار و معین خورد زمین
زهر اول اثرش بر جگر مسموم است
پهلویت سوخت که زانوت چنین خورد زمین
پسرت تا ز مدینه به کنار تو رسید
طاقتش کم شد و گریان و حزین خورد زمین
به زمین خوردن و خاکی شدنت موروثی است
جد تشنه لبت از عرشه ی زین خورد زمین
درد غریبی
عرش را منتظر خویش دگر نگذارم
فرش را خسته و پیوسته قدم بردارم
آن چنان قوت زانوی مرا زهر گرفت
که شده روز، چنان شام، به چشم تارم
عرق سرد به پیشانی گرمم بنشست
یاد سجاد کنم با بدن تب دارم
زهر از تشنه لبی حال مرا کرد عوض
یا حسین! از جگر سوخته، آتش بارم
تازه لرزیدن زانوی تو را دانستم
یا حسین! درد غریبی تو شد افطارم
شهر انگار که اطراف سرم می چرخد
مادرا درد و غم کوچه دهد آزارم
یا علی! وای که عمامه ام از سر افتاد
قوتی نیست که آن را به سرم بگذارم
مثل پیغمبر اعظم ز بیانم جان رفت
قلم و لوح بیارید که بی گفتارم
بس در این حجره ی در بسته به خود می پیچم
خسته شد جانم و پیچید به هم طومارم
باقی عمر مرا از نفسم بشمارید
عمر کوتاه من و دردسر بسیارم
نعل تازه به سم مرکب مامون بزنید
که من از پیکر صد چاک، خجالت دارم
تازیانه بزنید از همه سو بر بدنم
زائر زینب کبراست دل خونبارم
من از این حجره ی در بسته رها می گردم
که تمام است در این لحظه تمام کارم
ای مقیم حرم پاک پیمبر پسرم
زائر روی پدر باش که جان بسپارم
جواد حیدری
محمود ژولیده
گردآوری:بخش مذهبی پادشا
ویدیو : عرش برین خورد زمین