طنز؛ موضوع انشا: شو آف چیست؟ : ما شو آف را خیلی دوست داریم. فکر کنیم معنی اش ...


ما شو آف را خیلی دوست داریم. فکر کنیم معنی اش می شود نشان بده و خاموش کن اما هیچ وقت نفهمیدیم چه چیزی را باید نشان بدهیم و کجا را باید خاموش کنیم.        مجله چلچراغ: ما شو آف را خیلی دوست داریم. فکر کنیم معنی اش می شود نشان بده و خاموش کن اما هیچ وقت نفهمیدیم چه چیزی را باید نشان بدهیم و کجا را باید خاموش کنیم.

پدرمان تابلویی با دستخط خودش نوشته و به دیوار هال کوبیده که رویش نوشته است: تو کز محنت دیگران بی غمی / نشاید که نامت نهند آدمی. پس ما می خواهیم از محنت دیگران بی غم نباشیم. پدربزرگمان می گوید ما نسل اندر نسل از شو آف کاران بزرگ تهران بوده ایم. پسرخاله مادرمان هم وقتی فهمید فردی مرکوری مرحوم، خواننده گروه کویین، ایدز گرفته، جامه از تن درید و به سمت محله شورآباد روانه شد، هر چه سرنگ پیدا کرد، توی سر و دست و پایش فرو کرد، حالا هم ایدز دارد، هم هپاتیت بی و سی و هم.

البته این آخری در خانواده ما مسری است. خدا نصیب نکند. باری، دایی الدنگ خودمان برای همدردی با بازیکنان منشوری لیگ برتر روی تن و بدن خودش خالکوبی کرد، حالا فقط چشم هایش پیداست، مادرمان اصرار دارد هنوز نفس عمل را انجام نداده، تا چند وقت دیگر می خواهد کاری هم دست چشم هایش بدهد چون حالا همه به او می گویند مایه ننگ.

پسرخاله مان برای همدردی با گرسنگان اتیوپی به مدت چهار سال و شش ماه، روزی یک حبه قند خورد. حالا بعد از این همه مدت دیگر می گذارندش لای پارچه و این ور آن ور می برندش، چند مدتی هم سفیر صلح سازمان ملل بود. رفته بود به سودان جنوبی، یک پا و دو دستش را هم آنجا رها کرد و آمد. پسرعمه پدرمان هم برای همدردی با توفان زدگان فیلیپین خودش را در جوی خیابان ولیعصر غرق کرد. هنوز هم نفهمیدیم چطور، ولی زنش که اصرار دارد در تقاطع مطهری، فتحی شقاقی این کار را انجام داده.

دخترخاله پدرمان نیز برای همدردی با زنانی که حقشان در زنتدگی پایمال شده، زن اصغر مکانیک شد. اصغر معتاد است و سه زن دیگر دارد. هر شب سه تایشان را با کمربند سیاه و کبود می کند، چهارمی را هم می فرستند دنبال دکتر. اصغر خرجی هم نمی دهد، جوانی هایش هم قهرمان بکس بوده. دخترخاله پدرمان خودش را فعال فمنیستی می نامد.

پدرمان هم برای همدردی با زلزله زدگان بم، خانه مان را آورده در تقاطعی که چهار قطار هر پنج دقیقه به نوبت ازش عبور می کنند. کل وسایل خانه مان را مجبوریم هر هفته عوض کنیم.

پدربزرگمان هم برای همدردی با کهنه سربازان آمریکایی جنگ ویتنام هر سال و در روز خاتمه جنگ با ویلچر عرض کارون را شنا می کند. ما هنوز نفهمیدیم این دو چه ربطی به هم دارند. به هر حال. پدرمان می گوید یک چیزی در ما می بیند که در کس دیگری نیست و می گوید ما روزی پرچم شو آف را به اوج خواهیم برد. چند وقتی است داریم به همدردی با درختان بریده شده ولیعصر فکر می کنیم. می دانیم کمی درد دارد، ولی دیگر چاره ای نیست!


ویدیو : طنز؛ موضوع انشا: شو آف چیست؟