شهره سلطانی و «روز ولنتاین» : با شهره سلطانی درباره نقشش ولما در روز ولنتاین ...
با شهره سلطانی درباره نقشش ولما در روز ولنتاین و همکاری با منیژه محامدی گفتوگویی انجام دادهایم. روزنامه صبا: شهره سلطانی از جمله بازیگران باسابقه تئاتر و تلویزیون ماست که سالها با توانمندی نقشهای جدی و کمدی را در کارهای مثل ترش و شیرین یا نمایشهایی مثل روز از نو و غیره بازی کرده است. سلطانی در این نمایش در نقش ولما دختر از طبقه فرو دست جامعه که عقدههای فرو خفته زیادی دارد. بازی درخشانی ارائه میکند. متن این نمایش که توسط منیژه محامدی دو دهه قبل به فارسی ترجمه شده است. با شهره سلطانی درباره نقشش و همکاری با منیژه محامدی گفتوگویی انجام دادهایم.
آیا رنگین کمان شخصیتی ولما که دختر آسیبپذیر از طبقه فرودست جامعه است باعث شد در نمایش روز والنتاین بازی کنید؟
نقش را یک مجموعه از عوامل و ویژگیها مهم میکند. در این نمایش وجود یک پکیج جذاب باعث شد که در آن بازی کنم. همکاری با منیژه محامدی هم برایم فوقالعاده مهم بود و من بعد از دوری یک سال و اندی از تئاتر با این نمایش به صحنه بازگشتم. تنها نقدی و مشکلی که درباره این نمایش با آن روبهرو بودم. سالن محل اجرای نمایش است. قصه نمایش روز والنتاین یک داستان ساده و صمیمی اما پر از ماجرا و اتفاق است و البته پایان غیرمنتظرهاش جذابیت نمایش را دو چندان میکند.
نظیر شخصیتهایی از جنس ولما چه مرد و چه زن در جامعه خودمان هم کم نداریم. اینکه بنا به شرایط توسط خانوادههایشان استثمار میشوند. نظیر چنین فضا و موقعیتی در نمایش و داستان«آه پدر، پدربیچاره مامان تو را در گنجه آویزان کرد من خیلی تنهام» نوشته آرتور کوپی در باره یک پسر رخ میدهد. بنابراین نمیشود در این بحث تفکیک جنسیتی انجام داد. به هر حال ولما شخصیت تنها و آسیبپذیری دارد.
جامعه چقدر در ایجاد حس تحقیر شدن درمورد ولما مقصر است؟
جامعه نقش زیادی داشته است. همه ماها و منجمله ولما جزوی از جامعه هستیم. مادر ولما در جامعه مورد تحقیر قرار گرفته و دچار عقده شده و عقدههایش را سر دخترش خالی میکند.
بنابراین میتوانیم این جمعبندی را داشته باشیم که چنین اتفاقی میتواند برای یک دختر در ایران، اروپا و آفریقا هم رخ بدهد؟
بله، همینطوراست. در نمایش اشاره به زمان و مکان خاصی نمیشود و هر کسی میتواند به راحتی به هر جایی تعمیمش دهد. البته ملفی این نمایشنامه را در دهه شصت میلادی است و شما به راحتی با آن همذاتپنداری میکنید. در بروز چنین چالشهایی شرایط اقتصادی و فرهنگی تاثیرگذار است.
استفاده از ویژگیهایی مثل همین لکنتزبان ولما به نقش رنگ میدهد. چقدر این ویژگیها باعث میشود مخاطب با نقش ارتباط بهتری برقرار کند؟
در نمایشنامه اصلی ولما لکنتزبان ندارد. این ویژگیای بود که من به نقش اضافه کردم. شکلگیری لکنت ولما در اتودهایی بود که من سر تمرین زدم. مدل مواجه شدن من با نقش اینگونه است که زیر و روی نقش را بیرون میکشم و آشکارش میکنم. هر روزی که تمرین داشتیم من با یک اتود تمرین کارم را شروع میکردم و دست آخر با همفکری منیژه محامدی به این جمعبندی رسیدم که از لکنت استفاده کنم.
این لکنت را بر اساس چه ویژگی شخصیتی ولما به آن اضافه کردید؟
ولما به شدت از عدم اعتماد به نفس در رنج است زیرا همواره در زندگی توسط خانوادهاش مورد سوءاستفاده قرار گرفته است و هیچگاه به او فرصت عرضه اندام و حرف زدن داده نشده و برای شنیدن حرفهایش گوش شنوایی وجود نداشته است. جایی در نمایش هم ولما صراحتا به این موضوع اشاره میکند. حالا در خانه فرانکی مرد نویسنده گوش شنوایی برای گوش کردن به حرفهایش وجود دارد و به همین دلیل از فرانکی تشکر میکند. ولما به دلیل شرایطش مدرسه را رها کرده است.
در تداوم بحث قبلی باید اضافه کنم که ولما به شدت از سوی جامعهاش هم تحقیر شده است. زیرا خانواده به او اعتماد به نفس نداده و در جامعه هم منزوی و ناتوان ظاهر شده؛ بنابراین توسط دیگران هم تحقیر شده است. ولما دختری خجالتی است که با روبهرو شدن با فرانکی که ظاهر موجهی دارد و به حرفهایش اهمیت میدهد، فرصت ابراز وجود را پیدا میکند.
آیا منیژه محامدی خیلی راحت با پیشنهاد شما درباره استفاده از لکنت موافقت کردند یا بحث و گفتوگوهای زیادی داشتید؟
بحث که اصلا، با منیژه محامدی از دهه هفتاد نمایش روز از نو را کار کردیم و باعث افتخارم است که منیژه محامدی خیلی به من اعتماد دارد و نظرات من را قبول دارد و این یک امر دوطرفه است و من ایشان را به عنوان یک استاد بزرگ تئاتر میشناسم. در اتودهای اولیه میزان لکنت ولما بیش از این بود اما بهتر دیدم کمکش کنم و خلاصه محامدی به من اعتماد کرد و مثل من معتقد بود که داشتن لکنت شخصیت ولما را جذابتر میکند.
اشاره کردید از دهه هفتاد با منیژه محامدی همکار داشتهاید. در این دو دهه چه تغییراتی در کارشان داشتهاند و آیا سطح کاریشان ارتقا پیدا کرده است؟
منیژه محامدی همیشه برای کار کردن ایدههای نو دارد و در هر کارش نشانی از خلاقیت و نوآوری به چشم میخورد. سال1377 اولین نمایشی که در کافه تئاتر اجرا شد متعلق به ایشان بود و نمایش «مسئله نیست» را در کافیشاپ اصلی مجموعه تئاترشهر روی صحنه بردند و من هم در این نمایش بازی داشتم. روزی که به من گفتند قصد چنین کاری را دارند. من گفتم مگر میشود در کافیشاپ تئاتر اجرا کرد. بعد که درگیر اجرای نمایش شدیم به شدت با این شیوه ارتباط برقرار کردم.
بعد از این اجرا خیلیها به سمت تئاتر کافیشاپی تمایل پیدا کردند و به خصوص در اواسط و اواخر دهه هشتاد این شیوه به اوجش رسید و مخاطبان زیادی پیدا کرد. بنابراین منیژه محامدی در هر حال پیشرو، خلاق و آوانگارد است. ویژگی حائز اهمیت دیگر منیژه محامدی توامان کار کردن در ایران و امریکاست که به خوبی با جریانات روز تئاتری دنیا در ارتباط است و آنها را میشناسد و الآن هم در امریکا مشغول روی صحنه بردن نمایشی است. برای من بازیگر این ایدهال است که با چنین کارگردانی کار کنم.
ویدیو : شهره سلطانی و «روز ولنتاین»