خواستگاری خونین دختر از پسر جوان :       شرق: پسر جوانی كه بعد از قتل یك دختر ...



 

 

فیلم خواستگاری دختر جوان از محمدرضا گلزار , خواستگاری دختر جوان از محمد رضا گلزار , جواب محمدرضا گلزار به خواستگاری دختر جوان

 

شرق: پسر جوانی كه بعد از قتل یك دختر اقدام به خودكشی كرده بود پس از بهبودی جزییات جنایت را شرح داد. مرد میانسالی روز 18 دی با مراجعه به دادسرای ناحیه 4 تهران با طرح شكایتی از مفقود شدن دختر 32 ساله‌اش به نام زهرا خبر داد و گفت: «دخترم از دو روز قبل از منزل خارج شده و دیگر برنگشته است.» با ارجاع پرونده به پایگاه چهارم پلیس آگاهی، تحقیقات از خانواده این دختر آغاز شد. پدر زهرا توضیح داد: «دخترم چندین سال است با یك پسر به نام ابوالفضل دوست است و در ماه‌های اخیر بین آن دو اختلافاتی بروز كرده و من احتمال می‌دهم این پسر از دخترم خبر داشته باشد.»در بررسی‌های صورت‌گرفته مشخص شد ابوالفضل در روز 17 دی ماه با خوردن صدها قرص اقدام به خودكشی كرده و در بیمارستان لقمان حكیم بستری شده و هم اكنون بیهوش است.

 

كارآگاهان در این مدت، اقدام به بررسی خودرو ابوالفضل كردند و متوجه شدند صندلی خودرو وی خونی شده است. ضمن اینكه گوشی تلفن همراه زهرا نیز در خودرو ابوالفضل كشف و مشخص شد دختر جوان به دست پسر موردعلاقه‌اش كشته شده است. ابوالفضل بعد از به هوش آمدن، توسط كارآگاهان جنایی تحت بازجویی قرار گرفت و گفت: سال 84 در پایان یك روز كاری در مسیر برگشت از محل كار به منزل، طبق معمول هر روز كه مسافر سوار می‌كردم، زهرا را سوار كردم. او قبل از سوار شدن به من گفت كیف پولش را گم كرده است. من او را تا منزلش رساندم. در مقابل این كار شماره تلفنی بین ما ردوبدل شد. روز بعد با او تماس گرفتم و گفتم برای جبران ضرر مالی‌ای كه به دلیل گم شدن كیف به او وارد شده، می‌توانم از اداره‌مان 200 هزار تومان وام بلاعوض برایش بگیرم. من خیلی زود این كار را كردم و ما با هم دوست شدیم. زهرا دختر نجیبی بود و می‌گفت به قصد ازدواج به من علاقه پیدا كرده است و در روزهای بعد از من خواست تا برای ازدواج با او پا پیش بگذارم اما بعد از مدتی حس كردم ما برای هم ساخته نشده‌ایم. حتی در همان موقع این موضوع را با او در میان گذاشتم اما نمی‌پذیرفت و باز هم برای ازدواج اصرار می‌كرد. من هر روز از او دور می‌شدم و او دیوانه‌وار به من علاقه پیدا می‌كرد تا جایی كه تمامی فامیل و همسایه‌هایمان از این موضوع اطلاع داشتند. این علاقه یك طرفه سال‌ها ادامه پیدا كرد تا جایی كه برای خلاص شدن از دست او مجبور شدم كارم را در سازمان تامین اجتماعی رها كنم و در جایی دیگر و به صورت پنهانی كاری دست‌وپا كنم. او محل كار جدیدم را نیز پیدا كرد و از آنجا هم رفتم و یك خانه مجردی اجاره و كار دیگری پیدا كردم. فقط خانواده‌ام از محل كار و زندگی جدیدم اطلاع داشتند. حدود دو سال زندگی و كار پنهانی داشتم تا یاد من از سر او بیرون برود اما در این مدت او با آمدن به در منزل‌مان و ایجاد مزاحمت برای مادر و خانواده‌ام سعی می‌كرد آدرس محل كار جدید و منزلم را پیدا كند. متهم ادامه داد: «خانواده‌ام دو بار از دست زهرا شكایت كردند. او هم یك‌بار به خاطر اینكه صورتش را زخمی كرده بودم از دست من شكایت كرد. یك روز كه در محل كارم سروصدا و آبروریزی كرد داخل ماشینم با سوییچ به صورتش زده بودم. البته زهرا نمی‌توانست مرا در زندان ببیند. فقط با این شكایت می‌خواست تسلیم شوم و به خواسته ازدواج با او پاسخ مثبت بدهم. من فقط چند روز بعد از دوستی‌مان بی‌علاقگی‌ام را به او اعلام كردم كه نه تنها اثری نداشت بلكه او با اطلاع از این موضوع با جدیت بیشتری به من علاقه نشان می‌داد و شاید برای همین از من می‌خواست تا به خواستگاری‌اش بروم و با او ازدواج كنم.»ابوالفضل در ادامه اظهاراتش گفت: «حدود یك سال قبل با یك دختری آشنا شدم كه پدر و مادرش فوت شده بودند و من او را عقد موقت كردم و در همان خانه و به دور از زهرا با او زندگی می‌كردم اما جرأت نداشتم مراسم رسمی برگزار كنم. چون می‌دانستم زهرا جشن عروسی‌ام را خراب می‌كند. روز حادثه او با من تماس گرفت و گفت فقط به یك شرط حاضر است از زندگی‌ام بیرون برود. حدود ساعت 10 شب من به سمت منزل‌شان در چهاراه لشكر رفتم. شرطش این بود كه من در حضور او با مادرم و سپس با خواهرم دعوا كنم. این اواخر او مشكلات عصبی و روحی روانی پیدا كرده بود و می‌دانستم دعوا با خانواده‌ام، بهانه جدیدش است. حدود ساعت یك نیمه شب در حالی كه در خودرو نشسته بودیم، جروبحث‌هایمان بالا گرفت. می‌خواستم خودم را جدی نشان بدهم و او را بترسانم، از داخل داشبورد چاقویی را درآوردم. زهرا فرمان ماشین را گرفت و داخل ماشین با هم درگیر شدیم. نمی‌خواستم او را بكشم. با دیدن چاقو درگیری‌اش جدی‌تر شد و در همین لحظه تیزی چاقو به گردنش خورد. با اینكه نمی‌خواستم او را بكشم اما از سر عصبانیت وقتی خونریزی شدید گردنش را دیدم، با چاقو چندین ضربه به او زدم. این درگیری در خیابان شهدای گمنام اتفاق افتاد بعد با جنازه‌اش به سمت جاده ساوه حركت كردم. نزدیك عوارضی اتوبان تهران - ساوه، جنازه را زیر یك پل رها كردم. نمی‌توانستم باور كنم مرتكب قتل شده‌ام. تصمیم گرفتم به زندگی‌ام پایان بدهم. در عرض چند دقیقه حدود 450 عدد قرص خوردم و مرا به بیمارستان رساندند.»بنا بر این گزارش، متهم به قتل اكنون در بازداشت به سر می‌برد و تحقیقات از او ادامه دارد.../شرق


ویدیو : خواستگاری خونین دختر از پسر جوان