تقویم برترین ها: روز ادبیات کودک و نوجوان : 18 تیرماه روز درگذشت مهدی آذریزدی ...
18 تیرماه روز درگذشت مهدی آذریزدی به عنوان روز ادبیات کودکان و نوجوانان در تقویم رسمی کشور ثبت شده است. «قصههای خوب برای بچههای خوب»، «قصههای تازه از کتابهای کهن»، «گربه ناقلا»، «گربه تنبل»، «مثنوی» (برای بچهها)، «مجموعه قصههای ساده» و تصحیح «مثنوی» مولوی (برای بزرگسالان) از جمله آثار این نویسنده کودک و نوجوان است.
پادشا: 18 تیرماه روز درگذشت مهدی آذریزدی به عنوان روز ادبیات کودکان و نوجوانان در تقویم رسمی کشور ثبت شده است. «قصههای خوب برای بچههای خوب»، «قصههای تازه از کتابهای کهن»، «گربه ناقلا»، «گربه تنبل»، «مثنوی» (برای بچهها)، «مجموعه قصههای ساده» و تصحیح «مثنوی» مولوی (برای بزرگسالان) از جمله آثار این نویسنده کودک و نوجوان است.
زندهیاد آذریزدی که او را پرتیراژترین نویسنده تاریخ ادبیات کودک و نوجوان ایران میدانند، در مجموع، بیش از ۲۰ عنوان کتاب برای بچهها نوشته است
درباره ادبیات کودک
ادبیات کودک و نوجوان گونهای از ادبیات است که جداسازی آن از بخشهای دیگر ادبیات با سن مخاطبان آن انجام میشود. این گونهٔ ادبی هنگامی پدید آمد که بزرگسالان متوجه شدند کودکان و نوجوانان به سبب گنجایشهای شناختی و ویژگیهای رشدی خود آمادگی پذیرش متنهای سنگین را ندارند و به متنهایی نیاز دارند که پاسخگوی دورهٔ رشد آنها باشد.
کودکان خردسال به متنهایی آهنگین و کوتاه مانند لالاییها و ترانه - متلها و ترانههای آهنگین واکنش بیشتری نشان میدهند. هرچه گروه سنی مخاطبان بالاتر برود، آنها کمکم میتوانند داستانهایی را با واژگان بیشتر بشنوند. ویژگی دیگر ادبیات کودک و نوجوان در این است که با سطح سواد کودکان پیوند دارد. کودک نوآموز تنها میتواند متنهای ساده را بخواند و بفهمد. هرچه سواد او بیشتر میشود، متنهایی با دایرهٔ واژگانی گستردهتر را درک میکند. کودکانی که به مرز نوجوانی و پس از آن میرسند میتوانند رمانهای متناسب با نیازهای خود را مطالعه کنند. امروزه این رمانها اغلب در قالب فانتزیها یا داستانهای علمی و تخیلی منتشر میشود. البته داستانهای واقعگرایی که بازتابدهندهٔ احساسات و درگیریهای زیستی و اجتماعی نوجوانان در موضوعاتی مانند جدایی پدر و مادر، مرگ نزدیکان، بیماریها و عشقهای دورهٔ نوجوانی است نیز به فراوانی منتشر میشود.
کودک یک (نمادملی) است و دلیلی بر وحدت خلقت. کودک میتواند سعادت از دست رفته جامعه جدید را برگرداند و در عین حال عاملی باشد برای کسب دوباره آن کودکان دارای دوخصوصیت متضاد ازهم هستند فاقد (قدرت) هستند و منجی جهانند. اگر جامعه به دنبال ارزش های نوین باشد باید دستان خود را به سوی کودکان دراز کند. بنا به گفته پروفسور هوگارت: ادبیات کشف میکند بازآفرینی میکند و در جستجوی معناست سپس کودک در کنار ادبیات قرار میگیرد.
ادبیات کودک آغاز معینی ندارد از زمانی که مادرو طفلش وجود داشته شکلی از ادبیات خلق شده است .ماکسیم گورکی میگوید: نیروهای موثر برای آموزش یک فرد عبارتند ازهنروعلم که هردو در ادبیات وجود دارد.آموزش هنر است مخصوصا اگر آموزش کودکان باشد هنرمندان تنها افرادی هستند که تا اندازهای به وجود واقعی و شرطی نشده کودکان نزدیک میباشد ادبیات کودک را رهبری میکند و موجب تقویت اندیشه او میشود راهنماییهای اخلاقی تنبیه یا تشویق; تربیت شخص; ایجاد اعتماد به نفس ارضای نیازهای ذهنی و عاطفی و لذت بردن از دستاوردهای ادبیات اند، ادبیات عامل وحدت همه کودکان جهان به حساب میآید هنرمندان با مراجعه به ضمیر ناخودآگاهوزنده کردن خاطرات احساسات درونی و رویاهای خود سعی میکند ذهن خود را پاک و آزادکرده و با چشمودل کودکی به دنیای کودکی قدم بگذارند. ادبیات کودک بااو زاده میشود و درتمام دوران کودکی کنار اوست.
درون مایه مرگ در ادبیات کودک
طرح مشکل مرگ در کتاب کودکان برای نویسندگان دشوار است چون این موضوع برای کودکان ناراحتکننده است وضمنا توضیخ آن مشکل میباشد. اغلب کودکان درذهن خودبرداشت خاصی نسبت به مرگ دارند. در سنین نه تا ده سالگی میفهمند که مرگ واقعیتی گریز ناپذیر است وکسی که میمیرد هرگز به دنیا برنمیگردد. علاوه بر این کودکان تاحدی در زندگی روزمره بامرگ آشناهستندمثلا تجربه مرگ پدربزرگ یا یک دوست. سکوت در برابر سوال کودک برای او ترسآورتر از دانستن یک وافعیت تلخ است; چرا که حقیقت را میتوان پذیرفت وبرآن غالب شددر حالی که سکوت کابوسهایی برای کودک خلق میکند.
داستانهایی که مرگ موضوع اصلی آنهاست اکثرا برای نوجوانان نوشته میشود چون موضوع این داستان ها عزا تشریح مراسم تدفین و عقاید مذهبی گفته میشود. بالتوس کجا رفته است؟ کتابی است از دروین ودلافونکه درآن (ویکتور) میخواهد بداند دوستش بالتوس بعد از مرگ کجا رفته است. این کتاب جستجویی است برای معنای مرگ که برای کودکان مثل یک راز است.
داستان واقعی یا داستان خیالی
باتوجه به تمایلات کودکان عصر حاضر داستانهای واقعی نسبت به خیالی با استقبال بیشتری روبه رو میشود. شخصیت های غیر واقعی در داستان کودکان سن پایین بسیار دیده میشود چرا که به کمک آنان میتوان موضوعات پیچیده را مطرح کرد. عناصر خیالی میتوان به رویاو سفرهای خیالی به دنیاهای دیگر نام برد که شخصیت ها دران با آدمهای عادی فرق میکنند. دراین داستان ها کودکی که شخصیت اصلی است میمیردمثل توماسودنیای ماورایی نوشته دئون دلسر
چه کسانی در داستانهای کودکان میمیرند
مثل زندگی واقعی گاهی مرگ درست موقعی از راه میرسد که فرد در اوج زندگی است. مرگ تنها به سراغ مادربزرگها و آشنایان پیر نمیآید بلکه والدین کودکان هم میمیرند. پذیرش مرگ آنها بسیار مشکل است به خصوص در دنیای امروز که مرگ ومیر به خاطر رشد علم کمتر شده بارها شده است که نویسندگان برای نزدیک شدن به موضوع مرگ حیواناتی رامطرح میکنند که دوست کودکانند. در داستان مادر بزرگ با پرندههای کولون دوستی بین بروژیتوپرنده فیرو دست مایه قرار میگیرد که زندگی اش بااسیر شدن در چنگ گربه پایان مییابد.
چراشخصیتهای داستان میمیرند؟
شخصیت داستان کودکان به دلایل متفاوت میمیرند از دلایل متدوال بیماری است مخصوصا سرطان. احتیاط نویسنده را از نوشتن لفظ ان برحذر میدارد و بیماری را با کنایه و توصیف بیان میکنند. از دیگر بیماری ها بیماری قلبی است آلزایمر و اخیرا ایدز است که مستقیما نمیتوان عنوان آنها را نام برد. خودکشی نیز موضوع تلخی است هلن منتارد درکتاب انتهای بادبادک این معضل را به ظرافت بیان کرده. بعد ازمرگ پدر عرصه زندگی برای ماتیو برادرس ومادرش سخت میشود نشانه امید در زندگی انه بادبادک است بادبادک همیشه درحال اوج گرفتن است پیامی که نویسنده میخواهد به کودک بدهد این است که بعد مرگ زندگی ادامه پیدا میکنه و باید ادامه پیداکند. اکثر انها میخواهند از روش دلداری استفاده کننداین امیدی است که دین میدهد وپایه آن ایمان به آخرت است طرح معضل مرگ برای کودک به این خاطر است که به آنان یاد دهیم به زندگی ارج نهند وقدرش رابدانند.
ویدیو : تقویم برترین ها: روز ادبیات کودک و نوجوان