به اوضاع اقتصادی خانواده سروسامان دهید :       دخل و خرجمان به هم نمی‌خورد، ...



 

 

مشکلات اقتصادی خانواده و تاثیر آن بر یادگیری , مشکلات اقتصادی خانواده را چگونه حل کنیم؟ , مطالب اقتصادی تکنولوژی علمی

 



دخل و خرجمان به هم نمی‌خورد، همیشه هشتمان گرو نه‌مان است، آرزوی همه چیز به دلمان مانده، وسط ماه كفگیرمان به ته دیگ می‌خورد، حقوقمان فقط كفاف چیپس و پفك بچه‌ها را می‌دهد، نمی‌دانم انگار كف دستش سوراخ است تا پول می‌گیرد غیب می‌شود، حقوق كارمندی كه فقط رفع گدایی است و...

من وظیفه‌ای ندارم پولم را خرج زندگی كنم، خرج خانه وظیفه مرد است. پول من مال خودم است، پول‌تو مال همه اهل خانه است. خانه باید به نام زن باشد ... ماشین هم به نام زن باشد، چون او باید به آینده‌اش اطمینان داشته باشد!

چه جملات آشنایی، این حرف‌ها خیلی جاها به گوشمان خورده و خیلی وقت‌ها خنده‌مان را درآورده و بعضی وقت‌ها كوه بغض را در گلویمان نشانده. كسی كه این جملات را می‌گوید واقعا فقیر است؟ آیا او مصداق المفلس فی‌امان‌الله است؟ یعنی واقعا پول جن است و او بسم‌الله؟ یا زورش به گرانی نمی‌رسد و همیشه در رقابت با تورم جا می‌ماند یا این‌كه درآمدش بد نیست اما بلد نیست آنها را چطور خرج كند؟

واقعا پول من، پول تو كردن‌ها تا چه حدی باید باشد. زن كارمند در مقابل همسرش چه وظایفی دارد؟ این‌گونه من و تو كردن‌ها چقدر استحكام خانواده را دچار بحران می‌كند.

جواب هركدام از این گزینه‌ها می‌تواند این باشد، چون این‌كه گرانی زیاد است و تورم با سرعت می‌تازد و خیلی‌ها زورشان به آن نمی‌رسد به همان اندازه واقعی است كه خیلی‌ها اگر چه دستشان خالی نیست اما چون خرج‌كردن را بلد نیستند همیشه پول كم می‌آورند. پول خرج‌كردن به اندازه‌ای كه خانواده در رفاهی نسبی زندگی كند و در عین حال هر ماه نیز پس‌اندازی باقی بماند واقعا یك هنر است چون وقتی همان روز مبادایی كه همه ما از آن می‌ترسیم سرمی رسد آنوقت شیرینی داشتن یك پس انداز هر چند اندك تا مدت‌ها زیر دندان می‌ماند. اما واقعا چه تعداد از آدم‌ها چنین مهارتی برای سامان دادن به اوضاع اقتصادی‌شان را دارند؟

 

 

نه خساست، نه حسرت به دل بودن

حساب آدم‌های ثروتمند همیشه از آدم‌های معمولی جداست چون آنها به اندازه‌ای درآمد، پس‌انداز و پشتوانه دارند كه اگر روزی كمی زیادتر از حد معمول خرج كنند باز هم كم نمی‌آورند. پس روی سخن ما با آدم‌های سطح متوسط و ضعیف است كه باید در خرج كردن دست به عصا باشند.

البته دست به عصا زندگی‌كردن هرگز به معنی خساست به خرج دادن نیست یعنی این‌كه پول را بیشتر از خودت یا اعضای خانواده‌ات دوست داشته باشی یا حاضر شوی به خاطر پس‌انداز‌كردن و اندوختن برای روز مبادا‌، اطرافیانت را ناراحت كنی. در واقع درست و بجا خرج‌كردن، حسابش از خست به خرج دادن جداست چون آدم خسیس حتی وقتی پول نسبتا خوبی هم دارد و می‌داند اگر كمی بیشتر از قبل خرج كند اتفاق بدی نمی‌افتد و اقتصاد خانواده‌اش به هم نمی‌ریزد باز هم از دست در جیب كردن هراس دارد ولی كسی كه با حساب و كتاب خرج می‌كند می‌داند كه چه مقدار پول را برای چه كاری و چه زمانی در نظر بگیرد.

پس شاید بدترین شیوه مدیریت اقتصاد خانواده، حبس‌كردن اسكناس‌ها در جیب یا حساب‌های بانكی باشد در حالی كه حسرت داشتن همه چیزهای خوب دنیا به دل اعضای خانواده مانده و آنها در حالی كه می‌توانند خوب زندگی كنند، اما اوضاع رقت‌باری دارند. بنابر این اگر خواستید مدیریت مالی خانواده را به عهده بگیرید ابتدا مرز مدیریت را با خساست مشخص كنید و مرتب به خود یادآوری كنید كه پول خرج نكردن و پس‌انداز كردن مساوی با داشتن زندگی راحت نیست.

 

 

پای ما و گلیم اقتصاد

پایت را اندازه گلیمت دراز كن؛ شاید این یكی از قشنگ‌ترین و كاربردی‌ترین جملات دنیا باشد، وقتی به ما گوشزد می‌كند واقع‌بین باشیم و گلیم زندگی و دارایی‌‌مان هر چقدر است پایمان را به همان‌اندازه دراز كنیم. شاید این جمله بعضی‌ها را ناراحت كند یعنی نخواهند به قول خودشان قدیمی فكر كنند و بخواهند به قول امروزی‌ها آرزوهای بلندی در سر داشته باشند و به اندازه آرزوهایشان خرج كنند. البته هیچ‌كس از داشتن زندگی راحت به اندازه آرزوهای بلندی كه در سر دارد خسته نمی‌شود ولی ما حتی اگر نخواهیم بپذیریم، واقعیت این است كه به جای زندگی در رویاها در دنیایی واقعی به سر می‌بریم كه تقریبا بندرت حوادث آن طبق میل ما روی می‌دهد. پس برای مدیریت اقتصاد خانواده اول باید آدم‌های واقع‌بینی باشیم و با صداقت كامل به خودمان و اعضای خانواده‌مان بقبولانیم كه توان مالی‌مان چقدر است و حداكثر تحركات مالی‌مان تا چه حد می‌تواند باشد. وقتی اینچنین با خودمان و خانواده‌مان راستگو باشیم آن وقت می‌توانیم برنامه‌ریزهای درستی هم داشته باشیم چون ما توانسته‌ایم از آرزوها و خواسته‌هایمان كه قابلیت اجرا ندارند فاصله بگیریم و به جای آن مرز گلیم زندگی‌مان را مشخص كنیم.

طبیعی است كسی كه درآمد ماهانه و سالانه‌اش هیچ‌وقت از میزان مشخصی فراتر نمی‌رود، نمی‌تواند خیلی از كارهایی را كه دلش می‌خواهد انجام دهد. این می‌تواند شرایط آزاردهنده‌ای بویژه در درازمدت ایجاد كند اما مگر چاره‌ای جز پذیرش وضع موجود وجود دارد؟

 

 

اخبار اقتصادی , خانواده , خانواده برتر

 

 

روزی به نام مبادا

اسمش مبـــادا است اما زمانش معلوم نیست، می‌تواند یكی از همین روزها سر و كله‌اش پیدا شود، شاید هیچ وقت هم از راه نرسد، اما مردم خیلی از آن می‌ترسند و از روزی كه مبادا آنها را با مشكل مواجه كند هراس دارند. بیشتر ما به روز مبادا فكر می‌كنیم و لااقل به زبان هم كه شده برای آمدنش برنامه می‌ریزیم. شاید امروز همین روز مبادا باشد، همین امروز كه به هزار و یك دلیل درآمدمان از همیشه كمتر شده و حالا چشممان به پس‌اندازی دوخته شده كه برای روز مبادا جمع كرده‌ایم. وقتی روز مبادا سر می‌رسد داشتن یك پس‌انداز ناچیز هم می‌تواند دلگرم‌كننده باشد.

پس برگ برنده برای روز مبادا داشتن پس انداز است. البته امروز اوضاع اقتصادی بیشتر خانواده‌ها به حدی است كه اگر شانس بیاورند بتوانند مایحتاج ماهانه‌شان را بدون دغدغه فراهم كنند چه برسد به آن‌كه پس‌انداز هم داشته باشند ولی به هر حال برای رفع بخشی از نگرانی‌ها نسبت به آینده اقتصادی خانواده چاره‌ای جز پس‌انداز كردن هر چند اندك وجود ندارد.

البته شاید پس‌انداز كردن وقتی هنوز دست به كارش نشدی خیلی سخت به نظر برسد ولی با برخی اقدامات می‌شود مقداری پول كنار گذاشت. مثلا این‌كه میزان خرید روزانه یا هفتگی‌ات را بیشتر از قبل كنترل كنی یا دست از خرج‌های اضافی و خرید چیزهایی كه مدل‌های قدیمی‌ترش را داری دست‌برداری یا زندگی‌ات را براساس داشته‌هایت، نه خواسته‌هایت، پیش ببری. این روش‌ها واقعا می‌تواند كارساز باشد هر چند كه هرگز نمی‌تواند شامل حال خانواده‌هایی باشد كه درآمد ندارند یا سرپرستشان بیكار است چون آنها دخلی ندارند كه خرجی داشته باشند.

 

 

زن‌ها را جدی بگیرید

زن‌ها در مدیریت اقتصاد خانواده بی‌شك چند گام جلوتر از مردها هستند. بیشتر زن‌ها نوعی آینده‌نگری ذاتی دارند كه آنها را به سمت درست خرج كردن و به فكر آینده بودن می‌كشاند. خیلی از زن‌ها به حكم فطرت می‌دانند كه باید قناعت بكنند و پایشان را به اندازه گلیمشان دراز كنند. همین خلق و خوی آنها است كه باعث شده همیشه حتی خانواده‌هایی كه درآمد زیادی ندارند آبرومندانه زندگی كنند و دستشان را مقابل دیگران دراز نكنند هر چند برخی خانواده‌ها هستند كه چون زنان آنها مدیریت منابع مالی را بلد نیستند با آن‌كه درآمد بیشتری نسبت به بسیاری از خانواده‌ها دارند، اما همیشه كم می‌آورند و معلوم نیست كه پول‌هایشان صرف چه كارهایی می‌شود.

شاید بشود زن را نقطه پرگار مدیریت اقتصادی خانواده دانست چون او واقعا كسی است كه از ریز درآمدها باخبر است و می‌داند كه خانواده برای ادامه حیات همراه با رفاه نسبی و آرامش به چه چیزهایی احتیاج دارد. برخی زن‌ها حتی ترفندهای مخصوص به خودشان را نیز به كار می‌برند و مثلا به جای خرید‌های روزانه از مغازه‌های لوكس، كالاهای مورد نظرشان را تقریبا با همان كیفیت از مغازه‌های معمولی‌تر می‌خرند تا از این طریق نه خانواده دچار كمبود شود و هم بتواند مابه التفاوت قیمت كالاها را پس‌انداز یا در بخش‌های دیگر خانه صرف كند.

در واقع در خانه زن حرف اول را می‌زند و نوع نگاهش به زندگی و دخل و خرج بسیار تعیین‌كننده است. برای همین است كه معلمان علم اقتصاد می‌گویند اگر زن نگاهی مقتصدانه داشته باشد این نگاهش به دیگر اعضای خانواده هم سرایت می‌كند. در واقع حرف آنها این است كه اگر زن فردی تجمل‌گرا، دوستدار مصرف و مجذوب كالاهای تازه به بازار آمده باشد خانواده او نیز چنین نگاهی پیدا می‌كنند و اگر او آدمی مدیر و قناعت‌پیشه باشد دیگران نیز از او تبعیت می‌كنند.

اما همین زن‌ها كه مدیران اقتصادی خانه‌اند وقتی كار می‌كنند و پول درمی‌آورند، به واسطه همین استقلال اقتصادی می‌خواهند سالار خانه هم باشند. اینجاست كه مدیریت اقتصاد كه فراموش می‌شود، خود آنها عامل بحران و تنش در زندگی مشترك می‌شوند.

 

 

ماجرای آقای الف، ب، ج

حالا دیگر خیلی‌ها داستان آقای الف را می‌دانند همانی كه عادت كرده بود با رسیدن فیش حقوقی به دستش و پرشدن حسابش بلافاصله برنامه‌های تفریحی‌اش را شروع كند و ظرف چند روز تمام درآمدش را خرج كند، همانی كه همسرش از دست این اخلاق او به تنگ آمده بود و معتقد بود این رسم زندگی مشترك نیست.

آقای الف همیشه به خودش فكر می‌كرد و می‌گفت چون تمام ماه كار می‌كند حق دارد تا درآمد ماهانه‌اش را خرج خوشگذرانی‌هایش بكند اما همسرش معتقد بود اگر ملاك زندگی مشترك این است پس چرا او كه همه ماه سخت كار می‌كند مجبور است به جای شوهرش قبوض را بپردازد و خرج خانه را بدهد.

اما آقای ب مردی آینده‌نگر است. او و همسرش از همان ابتدای زندگی هدف مشترك درازمدتی را برای خودشان تعریف كردند و گفتند كه پس از 5 سال باید خانه بخرند، این كار نیز مستلزم داشتن پس‌انداز است كه با تلاش 2 نفر محقق می‌شود اما پس از مدتی آن دو دچار مشكل شدند چون هر كدامشان مدعی بودند كه خودشان بیش از دیگری پس‌انداز كرده‌اند و در خرید خانه سهم بیشتری داشته‌اند.

البته طرحی كه آقای ج شكل این مشكل را حل كرد. او نیز مثل آقای ب به دنبال خرید خانه بود اما با همسرش تفاهم كرد كه هر دو ماهانه مبلغ مشخصی را برای خرید خانه پس‌انداز كنند تا مثل آن دو زوج دچار مشكل نشوند. آنها وقتی خانه‌ای مشترك خریدند دقیقا مشخص بود كه هر كدام چه سهمی از خانه دارند چون می‌دانستند كه دقیقا هر كدام چه مقدار پول پس‌انداز كرده بودند.

ماجرای آقای الف، ب، ج اگر چه یك ماجرای داستان‌گونه است اما با زندگی خیلی از ما آدم‌ها تطابق دارد. موضوعی كه ماجرای این آقایان آن را دنبال می‌كند نحوه خرج‌كردن درآمد خانواده بویژه پول‌های مشترك است؛ همان پول‌هایی كه می‌تواند عامل اتحاد یا دعواهای یك خانواده باشد. البته داستان این سه مرد، این نكته را هم گوشزد می‌كند كه اقتصاد در زندگی مشترك وقتی سر و سامان می‌گیرد كه زن و مرد هر دو با هم همدل و هم برنامه باشند و هر دو دوشادوش هم به فكر بهبود اوضاع مالی‌شان باشد چون در زمینه مسائل مالی نیز مثل همیشه یك دست صدا ندارد.

 

 

پول‌های مشترك: با احتیاط وارد شوید

اگر زندگی مشترك است پس پول‌ها هم باید مشترك باشد ؛ این باور عموم مردم است حتی امروز بیشتر پسرها برای ازدواج دنبال دخترهایی می‌گردند كه خودشان درآمد دارند و اصطلاحا دست‌به‌جیب هستند. حساب‌كردن روی پول زن حالا برای خیلی از مردها یك عادت شده، حتی برای بعضی‌ها به یك برگ برنده تبدیل شده چون در طول سالیان به این نتیجه رسیده‌اند كه خرج كردن درآمد زن در خانه بیشتر مواقع به داد چرخ لنگان زندگی می‌رسد و خیلی از كمبود‌ها را جبران می‌كند. این یك باور عمومی است اما این‌كه واقعا درست است كه پول زن خرج زندگی شود و مرد همیشه روی آن حساب باز كند؟ یا درست است كه زن تمام درآمدش را برای خودش پس‌انداز كند و سهمی از آن را وارد زندگی نكند؟

پاسخ دادن به این سوالات كار خیلی سختی است چون زندگی تك‌تك ما آدم‌ها آنقدر پیچیده است كه هرگز نمی‌شود نسخه‌ای واحد برای آن پیچید یعنی اگر در زندگی یك زوج آوردن پول زن به خانه به خانواده و استحكام آن كمك می‌كند ممكن است در زندگی زوجی دیگر این كار باعث نابسامانی و به وجود آمدن مشكلات بعدی شود.

آنچه مسلم است این است كه از نظر قانون و شرع، پولی كه زن درمی‌آورد به خودش اختصاص دارد و هیچ‌كس به غیر از او حق ندارد در مورد اموال او و نحوه استفاده از آن اظهار نظری بكند. پس خواسته زن در اولویت قرار دارد یعنی اوست كه باید تصمیم بگیرد كه آیا درآمدش را به خانه بیاورد یا آن را برای خودش پس‌انداز كند. هرچند كه همین قانون و شرع هم به مرد خانه اجازه می‌دهد كه با كاركردن و پول درآوردن همسرش مخالفت كند.

اما آنچه كه امروز در اطراف ما اتفاق می‌افتد چیزی متفاوت با این است یعنی بعضی زن‌ها به این باور رسیده‌اند كه آنها نیز مثل مرد زندگی‌شان باید در هزینه‌ها سهیم شوند و بار بخشی از مخارج را به دوش بكشند. در مقابل بعضی زن‌ها نیز فكر می‌كنند اگر اموالشان را برای خودشان نگه دارند بدون آن‌كه وارد درگیری‌های مالی احتمالی با همسرشان شوند بزودی صاحب اموالی می‌شوند كه در نهایت همسر نیز می‌تواند از آنها استفاده كند.

انتخاب یكی از این دو راه بر عهده زن است هر چند كه راه سومی هم وجود دارد كه بینابینی است و زن در آن بخشی از درآمدش را خرج خانه می‌كند و بخش دیگر را برای خودش پس‌انداز می‌كند. ولی در این میان مردهایی هستند كه چه از روی ناچار و چه از راه سوءاستفاده به درآمد زن تكیه می‌كنند و اگر روزی زن شغلش را از دست داد یا دیگر حاضر به آوردن درآمدش در خانه نشد نمی‌توانند به تنهایی روی پای خود بایستند. شاید این یكی از بدترین اتفاقات ممكن باشد چون به هر حال هنوز هم با همه تغییرات جوامع بشری باز هم این مرد است كه وظیفه چرخاندن چرخ زندگی را به عهده دارد. البته باز هم می‌گویم كه انتخاب شیوه زندگی و نحوه خرج كردن درآمدها بسته به توافقی است كه زن و مرد با هم دارند.

اما نكته‌ای كه نباید فراموش شود این است كه احساس مشترك درباره مخارج خانواده زن و مرد نمی‌شناسد. اگر زن كار می‌كند و می‌خواهد همه پولش را برای خود و آینده‌اش پس‌انداز كند و مرد به تنهایی چرخ زندگی را بچرخاند، مرد حق دارد مانع كاركردن همسرش شود و از او بخواهد خانم خانه باشد و او همه خرج خانه را درآورد.

 

 

آینده مال ماست اگر...

هیچ‌كس از خوب زندگی‌كردن بدش نمی‌آید، هیچ‌كس از داشتن زندگی مرفه با آرامش خیال خسته نمی‌شود، هیچ‌كس نیست كه پشتوانه محكم مالی را دوست نداشته باشد اما وقتی اوضاع اقتصادی خانواده خوب نیست یا اگر كمی ولخرجی شود اوضاع از حالت تعادل خارج می‌شود پس چاره‌ای جز تطابق پیدا كردن با شرایط وجود ندارد.

قناعت‌كردن به ظاهر كار سختی است، وقتی تازه وارد این عرصه شده‌ای نیز كار راحتی به نظر نمی‌رسد اما وقتی به مرور زمان پی ببری كه قناعت‌كردن اگر چه به معنی دل بریدن از بعضی خواسته‌ها است اما استقلال و بی‌نیازی كه از آن به دست می‌آید طعمی دارد كه با هیچ چیز دیگر دنیا قابل مقایسه نیست. پس از همین امروز بیایید تا واقع‌بینانه جایگاه اقتصادی‌مان در اجتماع را ترسیم كنیم و با كنار گذاشتن بعضی زیاده‌خواهی‌ها، پایمان را اندازه گلیم‌مان دراز كنیم و بهتر زندگی‌كردن را به وقتی موكول كنیم كه با سعی و تلاش بیشتر از قبل توانسته‌ایم درآمدی بیشتر به دست بیاوریم.

منبع:jamejamonline.ir


ویدیو : به اوضاع اقتصادی خانواده سروسامان دهید