الفبای عشق را بابا علی روی تخته‌سیاه نوشت : اخیار اجتماعی - الفبای عشق را بابا ...



اخیار اجتماعی - الفبای عشق را بابا علی روی تخته‌سیاه نوشت

3ماه بعد از تصادف دخترم برای بیمه اقدام کردیم و با توجه به این‌که مهین 7ماهه باردار بود 62 میلیون دیه به من و 120 میلیون دیه به همسرش تعلق گرفت. آن روز که دیه را به من دادند گفتم محال است پول خون جگر گوشه‌ام را خرج زندگی‌ام کنم. 

دستان پینه بسته و چهره آفتاب سوخته‌اش حکایت از زندگی ساده و بی‌آلایش مردی دارد که با وجود مشقت‌های زیاد قدم در راه خوبی‌ها گذاشت و ماندگارترین درس زندگی را به تصویر کشید. این پیر‌مرد روستایی که درد محرومیت چشیده و بی‌سوادی را زنجیر پای کودکان روستا می‌دانست، دیه دخترش را بدون هر‌گونه چشمداشتی برای ساخت مدرسه در روستای آهنگران از توابع شهرستان رشتخوار صرف کرد اگرچه هرگز نامش دهان به دهان نچرخید اما یاد فرزندش را برای همیشه در سینه کودکان امروز و فردای روستا جاودانه ساخت. 

به نوشته ایران، ساعت 7 صبح 14 رمضان سال 91 نوعروس جوان در حالی که دقایق زیادی نبود خانه پدرش را ترک کرده بود بر اثر واژگون شدن خودرو سواری تسلیم سرنوشت غمناکی شد. پدرعروس روستایی در اقدامی باورنکردنی دیه 50 میلیونی دخترش را برای ساخت مدرسه در روستای آهنگران به کودکان روستا هدیه کرد.

 همدردی با کودکان
علی اکبر خانی کشاورز اهل آهنگران از ماه رمضان سال گذشته به تلخی یاد می‌کند و می‌گوید: مهین همراه با شوهرش برای افطاری در خانه ما مهمان بودند آن شب به اصرار من و مادرش در روستا ماندند و قرار بر این شد صبح روز بعد به شهر بروند.

 

دقایق زیادی نبود که مهین و شوهرش خانه را ترک کرده بودند که ناگهان خبر رسید دختر 21 ساله‌ام که 7 ماهه باردار بود در اثر واژگون شدن خودرویشان جان خود را از دست داده است در این حادثه باورنکردنی نه تنها مهین بلکه جنین 7 ماهه‌شان، کشته شد و داغ سنگینی را بر دل‌هایمان نشاند. بعد از آن تصادف وحشتناک مهین را به بیمارستانی در مشهد منتقل کردند ولی باوجود تلاش پزشکان اجل مهلتش نداد و او و فرزندش چشم از دنیا فرو بستند.

همه اهل خانه منتظر قدم نو نهالی بودند که می‌خواست چشم و چراغ خانه مرد روستایی باشد. اکبر‌خانی در ادامه به تصمیم بزرگ زندگی‌اش اشاره کرده و ادامه داد: 3 ماه بعد از تصادف دخترم برای بیمه اقدام کردیم و با توجه به این‌که مهین 7ماهه باردار بود 62 میلیون دیه به من و 120 میلیون دیه به همسرش تعلق گرفت. آن روز که دیه را به من دادند گفتم محال است پول خون جگر گوشه‌ام را خرج زندگی‌ام کنم.

باید کاری می‌کردم، نخستین فکری که به ذهنم رسید ساختن مدرسه در روستا بود. به همین خاطر بدون این‌که لحظه‌ای درنگ کنم از اهالی روستا و معلمان پرس و جو کردم و به آموزش و پرورش شهرستان رشتخوار تربت حیدریه رفتم.

 

مسئولان آموزش و پرورش وقتی از نیتم باخبر شدند استقبال گرمی کردند. با کمک رئیس آموزش و پرورش شهرستان رشتخوار کارهای اداری مربوط به ساخت و‌ساز صورت گرفت. با وجود این‌که گاهی می‌شنیدم ممکن است مسئولان کار ساخت مدرسه را پشت گوش بیندازند و دیه دخترم حیف و میل شود اما دل به دریا زدم و به خدا توکل کردم.

 

از آن‌ها خواستم ساخت و‌ساز به سرعت صورت بگیرد و در دهه فجر سال 92 قابل بهره‌برداری باشد. مسئولان آموزش و پرورش بلافاصله با پیشنهاد من موافقت کرده و قول دادند از هیچ کمکی دریغ نکنند چندان طول نکشید که کلنگ ساخت مدرسه زده شد و امسال دانش‌آموزان توانستند در کلاس‌های درس مدرسه مهین اکبر‌خانی به تحصیل مشغول شوند.

 

تخته سیاه , رنگ تخته سیاه , ساخت تخته سیاه


یادبود‌های ماندگار
طمع رسیدن به ثروت، پول و خانه ممکن است هرکسی را وسوسه کند. دختر کوچکش دم بخت بود و مرد کشاورز باید دختر را راهی خانه بخت می‌کرد، دست و بالش چندان باز نبود اما فکر این‌که پول دیه را برای گشودن گره‌های کور زندگی خرج کند لحظه‌ای وسوسه‌اش نکرد.


وی می‌گوید: وقتی دیه را گرفتم با ریش سفید روستا مشورت کردم او نیز به‌خاطر تصمیمی که گرفته بودم تشویقم کرد.

می‌خواستم دعای خیر مردم روستا باقیات و صالحاتی برای دخترم باشد و با ایجاد یادبودی از مهین نامش را برای همیشه در یادها جاودانه سازم.

 روستای آهنگران 60 کیلومتر از شهرستان گناباد و90 کیلومتر از تربت حیدریه فاصله دارد کودکان امکانات زیادی برای تحصیل نداشتند و مجبور بودند با هزینه بالایی برای درس و سواد‌آموزی فاصله زیادی را تا شهر طی کنند.

هر وقت آن‌ها را می‌دیدم که به‌خاطر محرومیت از درس و مدرسه باز‌می‌مانند با خودم می‌گفتم کاش کاری از دستم ساخته بود و برایشان مدرسه‌ای می‌ساختم.

 

آرزو دارم بچه‌های روستا با تحصیل در این مدرسه برای خود صاحب شغل شوند و برای پیشرفت روستای کوچک‌مان گام‌های مثبتی بردارند زیرا هر انسانی قدم در راه خیر بردارد بهره‌اش را می‌بیند من برای رضای خدا و لبخند کودکان مدرسه مهین اکبرخانی را در روستا بنا نهادم.

 ستایش خوبی‌ها
حسین عشقی رئیس آموزش و پرورش شهرستان رشتخوار تربت‌حیدریه در ستایش خوبی‌های علی اکبر‌خانی گفت: آن روز که این مرد بزرگوار با اخلاص نیت وارد اداره آموزش و پرورش شد چشم‌هایش اشک آلود بود، روی صندلی نشست و با لهجه روستایی آرام و با طمأنینه از احساساتش حرف زد و گفت می‌خواهد پول دیه دخترش را که در تصادف کشته شده برای ساخت مدرسه اهدا کند. عزم جدی مرد روستایی همه را شگفت‌زده کرد، برایمان جالب بود که مسیر زیادی را برای رسیدن به شهر طی کرده، سواد نداشت ولی فکرش باز و اندیشه‌اش حیرت انگیز بود.

تعجب کردم بیشتر کارهای خیری که انجام می‌شد برای ساخت مسجد بود و با توجه به این‌که اعتقادات قوی و محکمی هم داشت این کارش تحسین برانگیز بود، زیرا اغلب افراد حاضر نمی‌شوند کار فرهنگی انجام دهند. او معتقد بود تا زمانی که دانش‌آموزان در مدرسه مهین اکبر‌خانی درس بخوانند و تحصیل کنند صدقه جاریه برای دخترش نوشته می‌شود.

عشقی ادامه داد: اکبر‌خانی از نزدیک عملیات ساخت و‌ساز را دنبال می‌کرد تصور ساخت مدرسه را دور از ذهن می‌دانست و کمی مضطرب به نظر می‌رسید اما شوق عجیبی داشت و هر روز در کار ساخت نظارت داشت، گویا این کار مرهمی بر زخم‌های دلش شده و توانسته بود غم از دست دادن دخترش را تاب بیاورد.

مدرسه بعد از یک سال تلاش بی‌وقفه با 3 کلاس بهره‌برداری شد و امیدواریم بتوانیم با کمک‌های خیران دیگر از سه کلاس دیگر این مدرسه 6 کلاسه بهره‌برداری کنیم. سه کلاس چند پایه‌ای روستای آهنگران روز 22 بهمن‌‌ماه بهره‌برداری و نام مدرسه مهین اکبر‌خانی چراغ راه دانش‌آموزان روستا شد.
 اخبار اجتماعی - ایران

 


ویدیو : الفبای عشق را بابا علی روی تخته‌سیاه نوشت