اشعار وداع با ماه رمضان : وداع با رمضان, اشعار وداع با ماه رمضان رفتی ای ...
وداع با رمضان, اشعار وداع با ماه رمضان
رفتی ای ماه خدا ماه جلی
ماه مهمانی حق ماه علی
مه عشق و مه شور و مه نور
مه دلدادگی و ماه سرور
مه عفو و مه غفران گناه
ماه دلبستگی دل به الاه
با نوایی همه لبریز دعا
داشتم در دل شب با تو صفا
همنوا با دل زارم بودی
چلچراغ شب تارم بودی
همه شب با دل پر از غم و آه
خجل از معصیت و بار گناه
می زدم توبه به هر شعله نفس
رو به درگاه تو می کردم و بس
اینکه سرمست ز صهبای توام
عاشق خلوت شب های توام
می روی ای مه پر قدر و بها
ای صفا بخش دل و دیده ما
اشک ما بدرقه راهت باد
نرود خاطره هایت از یاد
بشود گر ز من این عمر تمام
می خورم حسرتت ای ماه صیام
تا شوم بار دگر مهمانت
ز کرم ریزه خور احسانت
محمد مبشری
شعر زیبای وداع با ماه رمضان
دارد بساط ماه خدا جمع می شود
از سفره نان و آب و غذا جمع می شود
آن دامنی که دست کرم پهن کرده بود
دارد ز دست های گدا جمع می شود
فرصت گذشت این رمضان هم تمام شد
زیباترین بهانه ما جمع می شود
یک ماه شهر ما نفس راحتی کشید
اما چه زود حال و هوا جمع می شود
نزد طبیب حال دلم خوب می شود
وقتی طبیب هست شفا جمع می شود
من تازه انس تازه گرفتم به نام تو
ربّ کریم سفره چرا جمع می شود؟
دیگر ببخش هرچه نبخشیده ای زما
دیگر ببخش هرچه گدا جمع می شود
مارا بخر ؛ بیا و معطل نکن مرا
لحظه های لطف و صفا جمع می شود
امشب که رفت جز عرفه ،ای خدای من
دریای رحمت تو کجا جمع می شود
این بار من که ریخته در راه آخرش
با رحمت امام رضا جمع می شود
امشب که رفت وعده ما در محرم است
در صحن ارک اهل عزا جمع می شود
آخر به لطف فاطمه این جمع بی ریا
در صحن شاه کرب و بلا جمع می شود
شعر زیبای وداع با ماه رمضان
به پاى درد و دل بنده چاه کم آورد.
مقابل جگر من که آه کم آورد.
به پیش هیچ کسى کج نگشت گردن من
ولى مقابل این بارگاه کم آورد.
تمام شد رمضان, تازه ما شروع شدیم
به شب نشینى عشاق ماه کم آورد
به بارگاه کریمت گناهکار آمد
ولى ببخش اگر که گناه کم آورد.
شدم شبیه به "جون"غروب عاشورا
کنار نور تو رنگ سیاه کم آورد
اگر نگاه کنى کم میاورم حتما
زهیر در قبل یک نگاه کم آورد.
براى کوه گناهى به کاه راضى شد
بدا بحال هر آنکس که کاه كم آورد
خدا زیاد کند بین توبه ها کم را
زمان توبه چه خوب ست گاه کم آورد.
زمان توبه من هم نریخت گریه من
همینکه رفت دم قتلگاه, کم آورد.
خودت بیا و بگو یاعلى بلندم کن
دوباره بنده تو بین راه کم آورد
استاد علی اکبر لطیفیان
اشعار وداع با ماه رمضان
افسوس که ایام شریف رمضان رفت
سی عید به یک مرتبه از دست جهان رفت
افسوس که سی پاره این ماه مبارک
از دست به یک باره چو اوراق خزان رفت
شد زیر وزبر چون صف مژگان، صف طاعت
شیرازه جمعیت بیداردلان رفت
بی قدری ما چون نشود فاش به عالم
ماهی که شب قدر در او بود نهان رفت
با قامت چون تیر در این معرکه آمد
از بار گنه با قد مانند کمان رفت
بر داشت ز دوش همه کس بار گنه را
چون باد سبک آمد و چون کوه گران رفت
از رفتن یوسف نرود بر دل یعقوب
آن ها که به صائب ز وداع رمضان رفت
گردآوری:بخش سرگرمی پادشا
ویدیو : اشعار وداع با ماه رمضان