گزارشی از آخرین تمرینات گروه منهای دو :       داوود رشیدی همراه با گروهش این ...



 

 

آخرین عضو گروه عقرب سیاه اعدام شد فیلم و عکس , گروه تلگرام , آخرین خبر

 

داوود رشیدی همراه با گروهش این روزها سرگرم آخرین مراحل تمرین نمایش «منهای دو» است كه قرار است از ۸ تیرماه در تالار اصلی مجموعه ی تئاتر شهر اجرا شود.


از تمرینات این نمایش كه این روزها در حال انجام است گزارش می دهد:


«حالا دیگر هر دو مرد می دانند كه برای زنده ماندن تنها چند روز فرصت دارند. آنها روی تخت هایشان دراز كشیده بودند و با مسخره بازی از پزشك بخش كه حال آنها را می پرسید می خواستند كه به آنها حقیقت را بگوید. چند روز به عمرشان باقی مانده و پاسخ او شگفت انگیز بود. یكی یك هفته و دیگری ۱۵ روز... سیامك صفری و حسن معجونی دو بازیگری هستند كه نقش این دو بیمار را بازی می كنند.


در سكوت و آرامش پلاتوی تمرین تئاتر شهر تنها صدایی كه شنیده می شود، صدای ماشین هایی است كه درخیابان های اطراف چهار راه ولیعصر در حركتند، صدای خیابان...


داوود رشیدی از سال ها پیش قصد داشت نمایشی را كارگردانی كند. او در این مدت چندین و چند متن گوناگون را خواند وحتی برخی از آنها را ترجمه كرد، اما طلسم كارگردانی شكسته نمی شد. در این سال ها در چند نمایش معدود بازی كرد تا این كه سال گذشته از علاقه اش به نمایشنامه ی «منهای دو» خبر داد.


نمایشنامه ای كه نوشته نویسنده ی فرانسوی است و شهلا حائری آن را ترجمه كرده است.


رشیدی سال گذشته به دلایلی ترجیح داد از اجرای نمایش صرف نظر كند و این گونه بود كه برای اجرای «منهای دو» یكسال انتظار كشید.


این كارگردان تئاتر درباره ی كم كاری چندین ساله اش در زمینه ی كارگردانی به ایسنا می گوید: «وقتی از متنی خوشم می آید، باید برای اجرایش برنامه ریزی و هماهنگی كنیم اما تا همه چیز آماده شود، شرایط تغییر می كند و آن نمایشنامه كمی كهنه به نظر می رسد. سال گذشته دوست داشتم این نمایش را اجرا كنم اما شرایط جامعه به گونه ای بود كه كسی حال و حوصله ی تئاتر رفتن نداشت و خود من هم نمی توانستم بر نمایش و كارگردانی متمركز شوم. از سوی دیگر فكر می كنم اتفاقا امسال اجرای این نمایش می تواند موثر تر باشد، چون نمایش با نوعی آرامش به پایان می رسد.»


پزشك كه می رود هر دو بیماری پشت سر او شروع به بدگویی می كنند. حسن معجونی به سیامك صفری پیشنهاد فرار می دهد، فرار به جنگلی با كاج های بلندی كه صدای باد در میان آنها می پیچد، جنگلی پر از صدای توكا و داركوب و صدای دریا كه از دور می آید...


اما صفری برای نپذیرفتن این پیشنهاد بهانه های متفاوتی می آورد. «پل» و «ژول» نام نقش های آنهاست، با پیشنهاد فرار است كه هر دو با هم آشنا می شوند.


پیش از ورود پزشك، «پل» و «ژول» برای هم خالی بندی می كردند. «پل» (حسن معجونی) می گفت: «سرماخوردگی ساده ای دارد و ژول (سیامك صفری) هم سنگ كوچكی در كلیه اش را دلیل بستری شدنش می دانست.»


اما حالا آنها چیزی برای پنهان كردن از یكدیگر ندارند، می دانند كه سرطان كلیه راست ژول به كلیه ی چپش زده و سرطان ریه «پل» هم ...


«پل» كه از جنگل تعریف می كند، «ژول» با چهره ای خوش باور به دورها خیره می شود...


شاید بعد از شنیدن داستان یك خطی نمایش فكر كنیم با نمایشی غم انگیز روبه رو می شویم، اما فضای این نمایش طنز آمیز و شیرین است.


داود رشیدی می گوید: «متن كمدی خوبی است. یعنی تماشاگر هم می خندد و هم به فكر می افتد. به جز صحنه اول كه درباره ی مرگ صحبت می شود كه البته آن هم با شوخی و بامزگی همراه است، در تمام نمایش از مرگ سخنی به میان نمی آید، آنها به دنبال زندگی هستند. این نمایش كمدی است ولی كمدی سخیف نیست مانند برخی فیلم ها و تئاتر ها كه هدفشان صرف خنداندن تماشاگر به هر بهانه ای است و این متن تامل برانگیز است.»


كنار این رودخانه عده ای به دنبال مرگ هستند و تعدادی به دنبال عشق. وسط گفت وگوی آن دو است كه مرد جوانی می رسد، مردی كه همین چند دقیقه پیش خود را به دریا انداخت تا بمیرد، اما خودكشی اش ناكام ماند و حالا به دنبال سیگار است. او داروی خواب آور هم می خواهد. جوانی كه به دنبال مرگ بود، از ملاقات های عشاق كنار رودخانه در شب های دوشنبه می گوید. همه این حرف ها بهانه ای می شود برای آشنایی بیشتر این دو مرد...


ژول ۳۵ سال تلویزیون فروش بوده. او دراین مدت ۲۸ هزار و ۷۸۷ تلویزیون را به ۲۸ هزار و ۷۸۷ آدم كه همه آنها را شبیه هم می داند، فروخته است اما ناگهان متوجه می شود در تمام زندگی اش عقیم بوده و حالا نسبت به همسرش مشكوك است كه چگونه دوبار بچه به دنیا آورده... مردی عقیم با دو تا بچه. در مغازه به او می گفتند مریم مقدس تلویزیون فروش!


اما پل ۱۰ سال است كه تلویزیون ندیده، بیماری هراس از تبلیغات دارد.


در این سفر هر دو مرد با جنبه های گوناگون زندگی یكدیگر آشنا می شوند. آنها با آدم های تازه هم برخورد می كنند و این یكی از جذابیت های نمایشنامه «منهای دو» برای رشیدی است. خودش در این باره می گوید: «در كنار صحنه های كمدی نمایشنامه متوجه می شویم این شخصیت ها مساله دارند. می دانیم كه هر انسانی مشكلی دارد، اما آنها برای خودشان هدفی پیدا می كنند...»


«دایی واینای عزیزم من از ته دل ایمان دارم كه ما آرام خواهیم گرفت...»


«لو استر» زن جوانی است كه قرار است در نمایش «دایی واینا» بازی كند. ناگهان در میان تمرین نمایش سروكله دو مرد ظاهر می شود. مردی كه یكی از آنها پدر «لو استر» است و دیگری كه سرمی به دستش وصل است،دوست پدر اوست.


پیدا كردن دختر پل، هدف مشترك دو مردی است كه فكر می كنند چیزی از عمرشان باقی نمانده است.


در همان لحظات آغازین آشنایی، «لو استر» (پگاه آهنگرانی) نام پدرش را می پرسد و حالا می داند پدرش «پل» مردی است ۶۲ ساله. پل (معجونی) می داند مزاحم كار دختر است. از او خداحافظی می كند، اما گویی جدایی برای هر دو آنها دشوار است.


پدر قرار دیگری با دخترش می گذارد. قراری برای صرف شام و دختر با خوشرویی می پذیرد و به تمرینش ادامه می دهد:


«تمام رنج های ما در آرامشی كه جهان را فرا خواهد گرفت، محو می شود...»


پل و ژول در فرار خود، تماشای تئاتر را هم تجربه می كنند. آنها در راه پیدا كردن دختر پل، نمایش«دایی واینا» را هم می بینند و با این صحنه های امیدوارانه و آرام بخش است كه نمایش تمام می شود.

داوود رشیدی معتقد است: «اجرای نمایش «منهای دو» امسال اثر بخش تر از سال گذشته است. صحنه آخر نمایش كه آرامشی را برای آینده پیش بینی می كند، در خود نمایش هم اشاراتی امروز وجود دارد، این كه چقدر به آرامش و همدلی نیاز داریم، این همان چیزی است كه موجب می شود تماشاگر بیشتر با نمایش همراه شود.».../ گزارش : خبرگزارى ایسنا

 



ویدیو : گزارشی از آخرین تمرینات گروه منهای دو