نو‌رسیده‌هابه‌دنبال «اشرافیت‌صوری» اند :   دكتر غلامعباس توسلی از بزرگ‌ترین ...



قدم نو رسیده مبارک , صوری , افزایش دنبال کننده های گوگل پلاس

 

دكتر غلامعباس توسلی از بزرگ‌ترین اندیشمندان علوم انسانی كشور است و آثار بسیاری در زمینه علوم اجتماعی به نگارش درآورده است. توسلی فارغ‌التحصیل دانشگاه پاریس و از همكاران دكتر علی شریعتی در حسینیه ارشاد بوده است.

 

وی پس از انقلاب به مدت كوتاهی به عنوان مشاور در رادیو تلویزیون فعالیت داشت و سپس به ریاست دانشگاه اصفهان منصوب شد. وی در دوره انقلاب فرهنگی تا زمان بازگشایی دانشگاه‌ها سرپرستی بخش برنامه‌ریزی علوم انسانی را در ستاد انقلاب فرهنگی بر عهده داشت و برنامه‌های این رشته‌ها را نهایی كرده و به تصویب ستاد رساند. دكتر توسلی تاكنون بیست جلد كتاب تالیف كرده است كه برخی از آنها مانند نظریه‌های جامعه‌شناسی، جامعه‌شناسی كار و شغل، جامعه‌شناسی دین و... به چاپ‌های مكرر رسیده‌اند.ایشان همچنین در حدود شصت مقاله علمی ـ پژوهشی درمجلات معتبر داخلی و بین‌المللی منتشر كرده است.

 در ادامه متن گفت‌وگوی «آرمان» با دكتر توسلی درباره رفتارشناسی سیاسی طبقات اجتماعی در ایران را از نظر می‌گذرانید.

 
 تعریف شما از طبقه اجتماعی چیست؟
 هنگامی كه قرار است از طبقات اجتماعی صحبت كنیم در مرحله اول باید به پشتوانه تئوریك آن توجه كنیم. به عنوان مثال اگرقصد داشته باشیم تعریف «طبقه» را از دیدگاه «كارل ماركس» در نظر بگیریم باید به مختصات نظام فكری ماركس و نقش «طبقه» در تفكر او توجه كنیم.

 

این در حالی است كه «نئوماركسیست‌ها» تعریف متفاوتی از «طبقه اجتماعی» دارند و در این دیدگاه «طبقه» كاركرد دیگری پیدا می‌كند. «ماكس وبر» دیگر اندیشمندی است كه تعریف متفاوتی از «طبقه» ارائه كرده است كه در برخی پژوهش‌های علمی مورد توجه قرار می‌گیرد. ماركس معتقد است «طبقه متوسط» در حال از بین رفتن است و در نهایت دو طبقه «پروولتاریا» و «سرمایه‌دار» باقی خواهد ماند. با این حال ماكس وبر معتقد است در كشورهای سرمایه‌داری یك «طبقه متوسط جدید» در حال شكل‌گیری است كه نه تنها از بین نمی‌رود، بلكه روز به روز قوی‌تر و«فربه تر» می‌شود و بر مسائل اجتماعی تاثیر بیشتری خواهد گذاشت.

 

وبر معتقد است طبقه متوسط جدید كه شامل «بورژوازی كوچك» هم می‌شود نظام اداری، سیستم خرید و فروش وخدمات اجتماعی را در اختیار دارد و به این وسیله تلاش می‌كند بر فضای كلی جامعه تاثیرگذار باشد. «وارنر» جامعه‌شناس آمریكایی البته تعریف جدیدی از طبقات اجتماعی ارائه كرده وطبقات اجتماعی را به شش «طبقه» تقسیم‌بندی كرده است. از دیدگاه وارنر طبقات اجتماعی به طبقه «بالای بالا»، «متوسط بالا»، «متوسط»، «بالای پایین»، «متوسط پایین» و «پایین پایین» تقسیم‌بندی می‌شود.

 

بنابراین مشاهده می‌كنیم كه تعریف مشخصی از «طبقه» در میان اندیشمندان وجود ندارد و هر كدام براساس نظام فكری خود به مفهوم«طبقه» توجه می‌كنند. در طبقه اجتماعی قشرها به وسیله مقررات قانونی ایجاد نمی‌شوند و عضویت بر مبنای موقعیت موروثی نیست. طبقه اجتماعی گروه‌بندی وسیعی از افراد است كه دارای منابع اقتصادی مشتركی هستند. طبقات به تفاوت‌های اقتصادی میان گروه‌بندی‌های افراد و نابرابری در تملك و كنترل منابع مادی بستگی دارند. نظام‌های طبقاتی اساساً از طریق ارتباطات گسترده غیرشخصی عمل می‌كنند. پایه‌های اصلی اختلافات طبقاتی تفاوت در ثروت و شغل است.

 

ثروتمندان، تاجران، كارفرمایان، صاحبان صنایع و مدیران اجرایی معمولاً در طبقه بالا قرار دارند. كارمندان و كاركنان متخصص حرفه‌ای طبقه متوسط را تشكیل می‌دهند و طبقه كارگر معمولاً در كارهای دستی و مشاغل زراعتی و باربری اشتغال دارند. ثروت، قدرت و احترام از مهم‌ترین مزایای اجتماعی به شمار می‌آیند. مزایای اجتماعی به صورت نابرابر تقسیم می‌شوند تا ایفای نقش ساده‌تر شود.


 طبقات اجتماعی در ایران چه وضعیتی دارند؟
جامعه ایرانی در مفهوم طبقات اجتماعی دچار سردرگمی است. این موضوع نیز بدان سبب است که طبقات اجتماعی در كشورهایی مانند ایران كه در حال طی كردن «مرحله گذار» و «شدن» هستند در حال شكل‌گیری هستند و هنوز به نتیجه قطعی نرسیده‌اند. به همین دلیل مفهوم طبقات اجتماعی درایران به مانند كشورهای صنعتی و پیشرفته كه دارای تعریف ثابت است وجود ندارد.

 

در كشورهای صنعتی هر كدام از طبقات اعم از بورژوازی، متوسط و طبقه پایین تعریف و كاركرد خاص خود را دارند. می‌توان گفت سیستم اداری به ابزاری برای قدرت سیاسی و طبقه بورژوازی تبدیل شده و به همین دلیل منابع اقتصادی به صورت منطقی و علمی در بین طبقات مختلف اجتماعی تقسیم نمی‌شود. این نوع بورژوازی در بین طبقه متوسط و بالای جامعه در نوسان است. این گروه از نظر اجتماعی جزو طبقه متوسط، از نظر اقتصادی جزو گروه بالای جامعه و از نظر فرهنگی جزو طبقه پایین جامعه محسوب می‌شوند.

 

بنابراین فاكتورهایی كه ما باید با یكدیگر تركیب كنیم تا تصویر دقیقی از مفهوم«طبقه» به دست بیاوریم وجود ندارد. البته از این نكته نیز نباید بگذریم كه از انقلاب مشروطه به بعد نوعی «طبقه متوسط جدید» در ایران شكل گرفته است. با این وجود این طبقه متوسط نیز خود به دو گروه طبقه «متوسط سنتی» و «طبقه متوسط جدید» تقسیم می‌شود. طبقه متوسط قدیم و سنتی شامل كسبه بازار می‌شود كه از نظر درآمدی متكی به خود هستند و سرمایه زیادی در اختیار ندارند. برخی این طبقه را «خرده بورژوازی» نیز می‌خوانند. در مقابل طبقه متوسط جدید شامل تحصیل‌كردگان جامعه است كه در مشاغلی مانند بانك‌ها، بنگاه‌ها ودانشگاه‌ها كار می‌كنند. این گروه به دلیل دانش، مهارت و تخصصی كه دارند در جامعه ایفای نقش می‌كنند و تلاش می‌كنند فضای اجتماعی را در اختیار بگیرند.


 طبقات اجتماعی اعم از طبقه بالا، متوسط و پایین در بزنگاه‌های سیاسی مانند انتخابات چه رفتارهایی از خود نشان می‌دهند؟ خصوصیات سیاسی هر كدام از طبقات اجتماعی چیست؟
طبقات اجتماعی عمدتا چشم به قدرت سیاسی دارند و در بزنگاه‌های سیاسی به دنبال این هستند كه چه شخص و گروهی به قدرت نزدیك‌تر است و چه گروهی منافع آنها را بیشتر تامین می‌كند. نارسایی سیاسی طبقات اجتماعی عمدتا سبب پیچیده‌شدن و غیرقابل پیش‌بینی بودن انتخابات شده است و نمی‌توان یك قاعده منطقی و با ثبات برای آن متصور بود. برخی از طبقات مانند بازاریان تنها در یك مقطع زمانی نقش سیاسی پیدا كردند و به مرور زمان و با مدرن شدن جامعه به حاشیه رانده شدند. ما نمی‌توانیم به معنای واقعی كلمه از طبقه كارگران نام ببریم. دلیل این مساله نیز این است كه كارگران هیچگاه قادر نبودند روی پای خود بایستند و همواره به گروه‌های اجتماعی دیگر متكی بوده‌اند.

 

كارگران عمدتا در بزنگاه‌های سیاسی تحت تاثیر تبلیغات گروهای اجتماعی دیگر قرار می‌گیرند. طبقه بالای جامعه به‌دلیل در اختیار داشتن ثروت زیاد و موقعیت علاقه‌مند است آزادی عمل بیشتری داشته باشد. طبقه بالا البته ممكن است از مكانیسم بازگشت به گذشته نیز استفاده كند. این اتفاق در شرایطی رخ می‌دهد كه این طبقه احساس كند با روی كار آمدن یك دولت افتخارات گذشته را از دست داده است.

 

به همین دلیل خاصیت ارتجاعی پیدا می‌كند و تلاش می‌كند فضای جامعه را به شكل دلخواه خود در گذشته بازگرداند. طبقه متوسط درایران عمدتا گرایش‌های عدالت خواهی و برابری طلبی دارد. به همین دلیل عمدتا از شعارهای سوسیالیستی و عدالت محور حمایت می‌كند. طبقه متوسط به دلیل نوسان‌های تاریخی بیش از آنكه به دنبال ثروت و قدرت باشد به دنبال «احترام اجتماعی» است و این مساله در اولویت اول این طبقه قرار دارد. رفتار سیاسی طبقه متوسط در ایران از نظر روانشناسی نیز حائز اهمیت است.

 

اگر یك جریان سیاسی در زمانی كه قدرت را به دست دارد برخلاف اهداف این «طبقه» حركت كند ممكن است در انتخابات بعدی به جریان مقابل روی خوش نشان دهد. در نتیجه نمی‌توان با قاطعیت عنوان كرد كه طبقه متوسط در ایران دارای چه گرایش سیاسی است. این اتفاق در انتخاب محمود احمدی‌نژاد و حتی حسن روحانی اتفاق افتاد. در سال1384طبقه «متوسط روبه پایین» میدان‌دار انتخابات شد واز احمدی‌نژاد حمایت كرد و بقیه طبقه‌ها نیز به تاسی از این طبقه محمود احمدی‌نژاد را به ریاست‌جمهوری برگزیدند.

 

با این وجود در انتخابات سال1392طبقه «متوسط روبه بالا» رهبری طبقات اجتماعی دیگر را برعهده گرفت و حسن روحانی را به ریاست‌جمهوری برگزید. به همین دلیل در رفتار‌شناسی طبقه متوسط در ایران باید به حالت زیگزاگی و تغییر مواضع ناگهانی توجه ویژه كرد. یكی از عواملی كه مطالعه رفتارشناسی سیاسی این طبقه را در ایران مشكل كرده نیز همین غیرقابل پیش بینی بودن این طبقه است.

 

در كنار این مساله طبقه پایین جامعه وجود دارد كه برخلاف طبقه متوسط در اغلب موارد دارای ثبات و مشی مشخص است. این طبقه همواره از شعارهای اقتصادی و پوپولیستی حمایت كرده است. یكی ازخصوصیات مهم این طبقه همگونی و یكدستی است. این طبقه فاقد هر نوع پیچیدگی در رفتار و اهداف خود است و همواره مهم‌ترین دغدغه این طبقه مساله اقتصادی و بهبود وضعیت اقتصادی بوده است. این طبقه حامی اصلی محمود احمدی‌نژاد در سال1384 بود. البته بخت و اقبال نیز در روی كار آمدن احمدی‌نژاد دخالت داشت.

 

احمدی‌نژاد چهره‌ای ناشناخته بود كه پس از هشت سال ماهیت او برای مردم آشكار شد و مردم متوجه شدند كه ضرر و زیان آن بیشتر از سود و فایده اش بوده است. ظهور و بروز احمدی‌نژاد در فضای سیاسی ایران نشان‌دهنده عدم ثبات و غیرقابل پیش بینی بودن رفتارشناسی طبقات اجتماعی در ایران است. نكته مهم دیگر اینكه هنوز مشخص نیست كه در بزنگاه‌های مهم سیاسی در ایران كدام طبقه و به چه دلیلی میدان‌دار می‌شود. اگر ما به گذشته نگاه كنیم متوجه می‌شویم كه هر كدام از طبقات اجتماعی به دلایلی نامعلوم به یك باره هدایت دیگر طبقات اجتماعی را به دست گرفته‌اند.


 دلیل این نوسان‌های زیگزاگی در بین طبقات اجتماعی چیست؟آیا این مساله به فرهنگ مدنی تاریخی ایرانیان بازمی‌گردد؟
 این مساله تاحدودی سیاسی است و به مناسبات قدرت بازمی‌گردد. طبقات اجتماعی در ایران اغلب تابعی از قدرت سیاسی بوده‌اند. به عنوان مثال سیاست هدفمندی یارانه‌ها كه در دولت محمود احمدی‌نژاد اجرایی شد، نظم طبقاتی جامعه را به هم زد. آقای احمدی‌نژاد به تمامی طبقات اجتماعی كه از نظر ثروت در شرایط متفاوتی بودند به یك شكل یارانه پرداخت می‌كرد.

 

این روش غیرعلمی سبب می‌شد جامعه‌ای چون جامعه ایران كه علاوه بر طبقات اجتماعی دارای «خرده طبقات» نیز است به صورت یكسان و یكدست فرض شود و به صورت یكسان برای آن برنامه‌ریزی صورت بگیرد. احمدی‌نژاد فراموش كرده بود كه سیاست‌های پوپولیستی برای جوامع پیچیده‌ای چون ایران نمی‌تواند محلی از اعراب داشته باشد و مخصوص جوامعی است كه دارای همگونی اجتماعی هستند. پرداخت یارانه‌ها به تمام طبقات اجتماعی به یك شكل نوعی ساده انگاری اجتماعی و «سیاست بازی» به شمار می‌رفت.


چرا در انتخابات ریاست‌جمهوری سال92 به یك باره طبقه متوسط شهری میدان‌دار شد و حسن روحانی را به ریاست‌جمهوری انتخاب كرد؟آیا طبقه پایین جامعه با انتخاب احمدی‌نژاد كارآمدی خود را از دست داده بود؟
 سیاست‌های محمود احمدی‌نژاد به مرور زمان سبب نارضایتی همه طبقات اجتماعی شده بود. در ابتدای روی كار آمدن احمدی‌نژاد همه طبقات اجتماعی نسبت به آینده امیدوار بودند اما به گذشت زمان این امیدواری به ناامیدی تبدیل شد.

 

نكته مهم در این زمینه این بود كه نگاه احمدی‌نژاد به طبقات اجتماعی، سیاسی بود. وی بدون در نظر گرفتن مختصات فكری طبقات اجتماعی برای آنها برنامه‌ریزی می‌كرد. به همین دلیل گاهی برخی از این برنامه‌ریزی‌ها برخلاف ماهیت و مطالبه یك طبقه اجتماعی رقم می‌خورد. به‌عنوان مثال احمدی‌نژاد طبقه بالای جامعه را رها كرده بود و به هیچ عنوان به مطالبات آنها توجه نمی‌كرد. وی این نكته را فراموش كرده بود كه به هر حال طبقه بالای جامعه نیز جزئی از طبقات اجتماعی است و مطالبات خاص خود را دارد.

 

در جوامع مختلف هر دولتی كه یكی از طبقات اجتماعی را نادیده گرفته در نهایت توسط همان طبقه از قدرت كنار رفته است. در تغییر قدرت احمدی‌نژاد نیز طبقه بالای جامعه نقش مهمی داشت هرچند كه بار اصلی انتخاب آقای روحانی به دوش طبقه متوسط بود. احمدی‌نژاد همچنین از رودرروشدن با مطالبات و مشكلات طبقه متوسط جامعه به شكل‌های مختلف طفره می‌رفت و حاضر نبود برخی از دغدغه‌های طبقه متوسط را بپذیرد.

 

درنتیجه طبقه متوسط نیز از احمدی‌نژاد راضی نبود و تلاش كرد با انتخاب فرد دیگری كه قرابت معنایی بیشتری با مطالبات طبقه متوسط داشته باشد، به اهداف خود برسد. نكته جالب اینكه طبقه پایین جامعه نیز در نهایت از احمدی‌نژاد روی گردان شد. طبقه پایین جامعه كه از دریافت یارانه از دولت احمدی‌نژاد خوشحال شده بود متوجه نبود كه با دریافت یارانه با مشكلات بسیار بزرگ و كمرشكنی روبه رو خواهد شد.

 

پس از مدتی كه قیمت كالاهای اساسی مردم به شكل ناموزونی به‌دلیل پرداخت یارانه افزایش پیدا كرد اعتراض این طبقه نیز آغاز شد. احمدی‌نژاد به جای اینكه مشكلات طبقه پایین جامعه را به شكل ریشه‌ای برطرف كند با اقدامات پوپولیستی و صوری تلاش كرد طبقه پایین جامعه را برای مدتی كوتاه «ساكت» كند. با این وجود نمی‌توان سیاست‌های دولت احمدی‌نژاد را تنها از دریچه طبقات اجتماعی مورد تحلیل و بررسی قرار داد و روی این نقطه متمركز بود. عواقب سیاست‌های احمدی‌نژاد در قسمت‌های مختلف جامعه و به شكل‌های مختلف بروز كرده كه هر كدام نیازمند مطالعه جدی و عمیق است.


 یكی از مهم‌ترین طبقات اجتماعی كه عمدتا در مسائل سیاسی دخالت می‌كند و سهم بیشتری از كیك قدرت را در اختیار داشته است «طبقه متوسط شهری» بوده است. طبقه متوسط شهری در ایران دارای چه خصوصیاتی است؟
طبقه متوسط طبقه‌ای است كه شامل افراد بسیاری در مشاغل مختلف می‌شود كه از نظر ارزش‌های فرهنگی بیشتر مشابه طبقه بالا و از نظر درآمد بیشتر مشابه طبقه كارگر هستند. طبقه متوسط قدیم درایران شامل صاحبان سرمایه‌های كوچك، مالكان فروشگاه‌های محلی و كشاورزان كوچك می‌شود.

 

شمار افراد این دسته در طول قرن گذشته به‌طور پیوسته كاهش یافته است، اما هنوز نسبتی از كل جمعیت شاغل ایران را تشكیل می‌دهد. طبقه متوسط بالا اساساً از كسانی كه دارای مشاغل مدیریت حرفه‌ای هستند تشكیل گردیده است. این دسته شامل شمار بسیاری از افراد و خانواده‌هاست. بیشتر آنها شكلی از آموزش عالی را تجربه كرده‌اند و نسبت افرادی كه دارای نظرات آزادمنشانه درباره موضوعات اجتماعی و سیاسی هستند، در بین آنها، به ویژه در میان گروه‌های حرفه‌ای و تخصصی بالاست.

 

«طبقه متوسط پایین» گروهی است كه شامل افرادی چون كاركنان دفتری، نمایندگان فروش، معلمان و پرستاران می‌شود. اعضای طبقه متوسط پایین، معمولاً نگرش‌های اجتماعی و سیاسی متفاوتی با كارگران دارند. طبقه متوسط پس از انقلاب در دوره ریاست‌جمهوری‌هاشمی‌رفسنجانی احیا و در دوره رئیس دولت اصلاحات تبدیل به نیروی تاثیرگذارسیاسی شد‌. عمده رویدادهای بعد از دوم خردادسال76 تاكنون به نوعی متاثر از مطالبات طبقه متوسط مدرن یعنی روشنفكران‌، روزنامه‌نگاران و دیوان‌سالاران بوده است‌. این طبقه هنوز هم فعال است و تقریبا حامل مطالبات دموكراتیك جامعه به حساب می‌آید‌.

 

در دوره احمدی‌نژاد طبقه متوسط تضعیف شده و دولت بیشتر مواقع تلاش كرده تا مطالبات طبقات فرودست را محور خواسته‌های عمومی معرفی كند‌. این سیاست‌ها كه شاخصه اصلی آن پرداخت مستقیم یارانه اقتصادی است توفیقی نداشته و به نظر می‌رسد هنوز هم این نظریه كه توسعه اقتصادی محصول ائتلاف دولت و طبقه متوسط است دارای اهمیت است. با این وجود برخی از طبقات جدید كه قادرنبودند به دلیل همگونی و هم‌جنسی طبقه بالا و پایین جامعه به آن طبقات نفوذ كنند وارد طبقه متوسط شدند. این گروه تازه به دوران رسیده‌هایی هستند كه به دنبال اشرافیت صوری و رفتارهای بورژوازی هستند اما عمدتا دارای سطح فكری پایینی هستند و نوعی دوگانگی در رفتارهای آنان مشاهده می‌شود.


 رابطه طبقات اجتماعی با روشنفكران به چه صورت است؟دغدغه‌های روشنفكران در شرایط كنونی نسبت به طبقات اجتماعی چگونه است؟
در هر جامعه‌ای كه قدرت سیاسی تلاش داشته باشد مانع از فراگیرشدن مطالبات اجتماعی شود روشنفكران را در وضعیت انفعال قرار می‌دهد و در حالت عكس نیزدر هر جامعه‌ای كه قدرت سیاسی به جامعه مدنی و برابری طبقاتی اعتقاد داشته باشند تلاش می‌كند دست روشنفكران آن جامعه را برای تببین مسائل اجتماعی باز بگذارد.

 

روشنفكری به معنی تفكیك دو امر از همدیگر است. به‌همین دلیل است كه روشنفكری به عنوان ماهیت ممیز و انتقادی شناخته می‌شود. روشنفكران از طبقه تحصیل‌كردگانی در جامعه‌ هستند كه با دغدغه‌های انسانی، اجتماعی، ارزشی، فرهنگی و سیاسی اقدام به موضع‌گیری در مباحث و مسائل حساس و مهم جامعه خویش و جامعه جهانی می‌كنند. روشنفكر نسبت به مسائل جامعه خودی و جامعه جهانی و نیز نسبت به آرمان‌ها و اهداف جامعه احساس مسئولیت و تعهد می‌كند. در سال‌های جنگ سرد روشنفكری در سراسر جهان از جمله ایران دچار تاثیرپذیری فراوان شد.

 

در كشورهای متحد با بلوك غرب از جمله ایران، فضا برای كار روشنفكران چپ كاملاً مسدود شد و همین باعث شد تا به روشنفكرانی كه اجازه فعالیت در داخل داشتند، نگاه منفی وجود داشته باشد. در این میان برخی از روشنفكران كوشیدند تلفیقی از آموزه‌های روشنفكری و فرهنگ ایرانی-اسلامی به دست دهند. آنها همچنین به‌شدت تحت تاثیر روشنفكران استعمارستیز كشورهای جهان سوم نظیر ماهاتما گاندی، اقبال لاهوری و فرانتس فانون بودند.

 

از شاخص‌ترین چهره‌های این جریان می‌توان به علی شریعتی و جلال آل احمد اشاره كرد. به‌ویژه این گروه با سعی در بهره‌گیری از ظرفیت‌های تشیع نقش عظیمی در مبارزه با حكومت پهلوی و برانگیختن جامعه به سوی انقلاب اسلامی داشتند. در كنار این برخی از روشنفكران دینی به‌شدت مشغول چالش‌های اسلام و مدرنیته بودند. آنها سعی می‌كردند تا شرایط جدید را فهمیدنی سازند و موضعی مشخص در میانه تقابل اسلام و غرب ارائه دهند.

 

این دسته دیدگاه‌هایی بسیار پر طرفدار در ایران و كشورهای اسلامی به‌ویژه جامعه تحصیل كرده داشتند و اشتراك‌شان تعلق خاطر به مباحث فلسفی اسلامی و غربی بود. از مهم‌ترین چهره‌های آن می‌توان از علی شریعتی، و مهدی بازرگان یاد كرد.


 یكی از مسائل مهم طبقات اجتماعی ایران در جامعه مدنی تطبیق با گفتمان مدنی است. برای همخوانی این گفتمان بااهمیت چه راه‌هایی وجود دارد؟
 این مساله‌ای مهم در جامعه ایرانی است و بنده سخن شما را قبول دارم. بنده معتقدم برخی عوامل غیرطبقاتی بر طبقات اجتماعی در ایران اثرگذار است. یكی از این عوامل تحصیل‌كردگان سطح بالا به مانند پزشكان هستند كه همواره و در مسائل مختلف«سنگ خود را به سینه می‌زنند». دسته دیگر سنتی‌ها هستند. علاوه برمسائل دینی و فقهی در مسائل دیگر به مانند اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و اجتماعی نیز موضع‌گیری كردند. به مرور زمان این طبقه جدید موفق شد طبقات دیگر اجتماعی را تحت پوشش خود قرار بدهد. این درحالی است كه در فضای مدنی سهم هر كدام از گروه‌ها و طبقات اجتماعی باید به صورت یكسان تقسیم‌بندی شود تا توازن اجتماعی حاصل شود. در هر جامعه‌ای كه یكی از طبقات یا گروه‌ها اجازه نداده طبقات اجتماعی دیگر ابراز وجود كنند، آن جامعه با مشكلاتی مواجه شده است. 


 رویکرد رفتاری و گفتمانی گروه‌های مختلف اجتماعی نسبت به سویه‌های مدرنیته در ساختار جامعه مدنی را چگونه ارزیابی می‌کنید؟
 برخی از گروه‌های اجتماعی كه به فرهنگ سنتی دامن می‌زنند در هماهنگی با پروسه «مدرنیته» ناتوان هستند. به همین دلیل با گروه‌های اجتماعی كه به دنبال مدرنیته هستند و عمدتا در جامعه مدنی زیست می‌كنند به مشكل برمی‌خورند. نكته دیگر اینكه تعریفی كه از مفهوم «آزادی» در «جامعه مدنی» صورت می‌گیرد با تعریفی كه گروه‌های «سنتی» جامعه ارائه می‌كنند متفاوت است.

 

برخی از گروه‌های اجتماعی عمدتا تعریفی «سلبی» از آزادی دارند و آزادی را به آزادی‌های جنسی، تجمل‌گرایی ومصرف گرایی تقلیل می‌دهند. این در حالی است كه تعریفی كه از مفهوم آزادی در جامعه مدنی صورت می‌گیرد اغلب شامل مسائل فكری، مدنی و سیاسی می‌شود و آزادی‌های دیگر در ذیل آن قرار می‌گیرد. نكته دیگر اینكه در گفتمان سنتی معمولا کمتر اقبالی نسبت به مقوله گفت‌وگو و «دیالوگ» نشان می‌دهند.

 

 اخبار سیاسی  -  آرمان


ویدیو : نو‌رسیده‌هابه‌دنبال «اشرافیت‌صوری» اند