منصور پورحیدری؛ پرافتخارترین استقلالی : روزی که آبی پوشان تهرانی با برد خانگی ...
روزی که آبی پوشان تهرانی با برد خانگی مقابل تیم صبای قم، دور رفت پانزدهمین دوره لیگ برتر را با موفقیت پشت سر گذاردند، خبر بیماری و بستری شدن منصور پورحیدری سرپرست این تیم در بیمارستان، کام هواداران تیم استقلال را تلخ کرد.
پورحیدری این روزها بیشتر در منزل استراحت می کند و از پای تلویزیون نظاره گر تلاش بازیکنان تیم محبوبش است. او که قریب به 50 سال با عناوین بازیکن، مربی، سرمربی، مدیر فنی، عضو هیات مدیره و این اواخر با عنوان سرپرست در خدمت باشگاه استقلال بوده و برای این باشگاه افتخارات زیادی کسب کرده، این روزها با بیماری دست و پنجه نرم می کند.
در آستانه سال نو برای مردی که عاشق استقلال و استقلالی هاست و لقب پدر استقلال را یدک می کشد، آرزوی سلامتی داریم. در ادامه مطلب زندگینامه منصور پورحیدری و صحبت های خانم فریده شجاعی همسر منصورخان از نظرتان می گذرد.
از دارایی شروع کرد
منصور پورحیدری متولد 6 بهمن 1324 در تهران، پدرش تاجر آهن بود و خیلی دوست داشت منصور هم مثل او، عمو و عموزاده هایش این شغل را ادامه دهد اما منصور عاشق فوتبال بود و در 16 سالگی برای تیم جوانان دارایی تهران به میدان رفت. او تا بیست سالگی در دارایی بود و سال 1345 به همراه جلال طالبی دیگر ستاره دارایی چی ها، این باشگاه را ترک و به عضویت باشگاه تاج تهران درآمدند. منصور پورحیدری 9 سال برای تیم تاج سابق بازی کرد.او در سمت راست زمین به عنوان یک مدافع راست قدرتی و نفوذناپذیر خیلی به تیم تاج سابق کمک نکرد. وی جزو بازیکنان مودب و سر به زیر بود. او تا سال 55 بازی کرد و بعد از آن به جرگه مربیان پیوست.
آغاز مربیگری با جکیچ
رایکوف مربی وقت تیم تاج سابق که تیم جوانان این باشگاه را هم در دست داشت به دلیل پشتکار و پیگیری های منصور، او را به تیم جوانان برد. رایکوف که از سال 1348 تا 1353 سرمربی آبی ها بود به دلیل خستگی قادر به ادامه کار در این باشگاه نشد و در اواخر سال 53 جای خود را به علی دانایی فرد داد.
دانایی فرد هم پورحیدری را به عنوان کمک خود برگزید. سپس در سال 55 جکیچ یوگسلاو سرمربی تیم آبی پوش شد و جکیچ هم پورحیدری را به عنوان کمک خود انتخاب کرد.
نگذاشتند تیم آبی پوش منحل شود
پس از پیروزی انقلاب به دلیل ناآرامی ها، قرارداد جکیچ فسخ گردید و این مربی یوگسلاو برای مدتی راهی کشورهای حاشیه خلیج فارس شد. پورحیدری هم با جکیچ رفت اما پس از چند ماه بازگشت و سرمربی تیم سابقش که نام استقلال را بر آن نهاده بودند شد.
پس از انقلاب، باشگاه تاج سابق که سمبل حکومت محسوب می شد، جزو اولین مکان هایی بود که توسط کمیته انقلاب تسخیر و این باشگاه و اماکن آن ملی اعلام شد. سال 58 که قرار شد جام شهید اسپندی در تهران انجام شود، بازیکنان تاج سابق دور هم جمع شدند تا با همین نام در مسابقات شرکت کنند اما پاسخ مسئولان برگزاری مسابقات این جمله بود: شما دیگر باشگاه نیستید و مجموعه ورزشی محسوب می شوید و ... همین جمله باعث شد تا چند قدیمی باشگاه مثل عنایت الله آتشی، عباس کردنوری و منصور پورحیدری در پی نامی جدید برای تیم برآیند که از بین نام های آزادی و استقلال، دومی برگزیده شد.
عباس کردنوری که آن زمان مسئولیت نشر اسکناس بانک مرکزی را داشت، بخش فوتبال را برعهده گرفت و پورحیدری هم سرمربی تیم معرفی شد. تلاش شبانه روزی مثلث آتشی، کردنوری و پورحیدری، هدف حذف یا انحلال باشگاه استقلال (تاج سابق) را خنثی کرد و این باشگاه برای هوادارانش باقی ماند و سال ها افتخار کسب کرد.
در اولین روز سرمربیگری منصور پورحیدری در تیمی که نام استقلال را به خود گرفته بود، سه شنبه 28 فروردین 1358، استقلال برابر بانک ملی در ورزشگاه امجدیه به تساوی 1-1 رسید. حمید ملک احمدی، شاهین بیانی، اصغر حاجیلو، رضا رجبی، مصطفی مسلمی، سعید مراغه چین، شاهرخ مطیعی، رضا نعلچگر، هادی نراقی، مجید نوروزی و پرویز مظلومی در اولین روز سرمربیگری پورحیدری برای تیم استقلال بازی کردند
استقلال را به قله آسیا رساند
پورحیدری اواسط سال 58 از استقلال رفت و حسن عضدی به جای او آمد. در اواخر سال 59 با بازگشت پورحیدری و البته ناصر حجازی (به عنوان بازیکن)، استقلال رنگ و بوی دیگری گرفت. از سال 59 تا سال 71 به جز سه مقطع کوتاه که عباس رضوی، اصغر شرقی و غلامحسین مظلومی در استقلال سرمربی شدند در دیگر اوقات پورحیدری سرمربی استقلال بود و در این مدت سه مقام قهرمانی در جام باشگاه های تهران، یک مقام قهرمانی در لیگ ایران، یک مقام قهرمانی و یک مقام نایب قهرمانی در جام باشگاه های آسیا و چند مقام نایب قهرمانی در جام تهران و لیگ ایران نصیب آبی پوشان شد.
سال 71 که استقلال سال بدی را پشت سر گذارد و به دسته سوم سقوط کرد، پورحیدری در این تیم نبود. او سال 74 به این باشگاه برگشت و تا سال 81 به جز دو مقطع که حجازی و سکوموروخوف سرمربی استقلال بودند و منصور در تیم ملی بود، استقلال چند جام دیگر را درو کرد تا اینکه سال 81 در انزلی، کاخ آرزوهای مردی که یک عمر برای استقلال زحمت کشید و به گفته همه نزدیکان و شاگردانش از جیب هم برای استقلال خرج می کرد، به یکباره فرو ریخت. در روزی که استقلال با یک تساوی برابر تیم پایین جدولی ملوان، می توانست برای دومین سال پیاپی قهرمان لیگ ایران لقب بگیرد، کم کاری چند بازیکن این تیم در جریان بازی باعث شد تا استقلال ببازد و قهرمانی را مفت از دست بدهد.
پورحیدری این روز را بدترین روز عمر ورزشی خود معرفی می کند. همکارانش می گویند که او بعد از بازی ساعت ها روی نیمکت باقی مانده و به نقطه ای خیره شده است، زیرا روی دیدن هواداران گریان استقلال را نداشته است.
باخت در انزلی یا به عبارتی کم کاری چند بازیکن، دلخوری و دلسردی پورحیدری را به همراه داشت. مردی که همیشه مشتاق سرمربیگری در این تیم بود، دیگر هرگز روی خوش به این عنوان نشان نداد. البته پورحیدری در چند پست به آبی پوشان خدمت کرد که آخرین پست وی که هنوز هم پابرجاست، پست سرپرستی تیم است. پورحیدری بعد از استقلال در تیم های نفت آبادان، صنایع اراک و پاس همدان نیز مناصبی داشت اما همیشه فکر و ذکرش استقلال بود.
منصورخان زیر ذره بین
پورحیدری در 309 مسابقه رسمی سرمربیگری تیم استقلال را بر عهده داشت و 81 بار هم به عنوان مربی در خدمت آبی پوشان بود که از لحاظ تعداد سرمربیگری در باشگاه استقلال، رکورددار است. او رکورددار مربیگری در دربی تهران نیز هست، ضمن آنکه تنها فردی در ایران است که هم به عنوان بازیکن و هم به عنوان سرمربی توانسته جام باشگاه های آسیا را فتح کند. منصورخان دربازی های آسیایی 1970 عضو تیم ملی بود.
افتخارات منصور پورحیدری
دوران بازیگری
* قهرمانی در جام باشگاه های آسیا 1348
* مقام سومی باشگاه های آسیا 1350
* قهرمانی در لیگ سراسری ایران 1349 و 1353
دوران مربیگری
* قهرمانی در جام حذفی ایران (1357)
دوران سرمربیگری
* قهرمانی جام باشگاه های آسیا (1370)
* نایب قهرمانی جام باشگاه های آسیا (1370)
* مقام سوم جام باشگاه های آسیا (1381)
* قهرمان لیگ سراسری ایران (1379-1368)
* قهرمان یتیم ملی در بازی های آسیایی (1377)
ناگفته های «فریده شجاعی» همسر پورحیدری
منصور زندگی اش را پای استقلال گذاشت
همسر منصور پورحیدری خودش را اینگونه معرفی می کند: فریده شجاعی هستم متولد 10 مرداد 1336 در کاشان که البته در تهران بزرگ شده ام. دارای مدرک فیزیولوژی ورزش هستم. سابقه بازی کردن در تیم های فوتبال و بسکتبال باشگاه تاج سابق را دارم و در روز 29 آذر 1354 با منصور پورحیدری ازدواج کردم که ماحصل این ازدواج دو فرزند است. پسرم علی متولد 30 اردیبهشت 1362 است که ازدواج کرده و یک دختر به نام «مانلی» دارد. 15 اسفند جشن تولد سه سالگی او را برگزار کردیم. دخترم عسل متولد 9 مهر 1370 است و اکنون در آمریکا به تحصیل مشغول است.عسل دو سال پیش از ایران رفت و در آنجا فیزیوتراپی می خواند.
عسل در ایران قهرمان رشته های گلف و بسکتبال بود و اکنون در کالج آمریکا، بسکتبال بازی می کند. بنده نیز اکنون مدیر تربیت بدنی واحد پزشکی دانشگاه آزاد و همچنین عضو هیئت علمی دانشگاه هستم و با 30 سال سابقه کار اگر خدا بخواهد به زودی بازنشسته می شوم. بنده 4 سال رییس انجمن گلف و 4 سال نایب رییس فدراسیون گلف ایران بودم. 7 سال نایب رییس فدراسیون فوتبال ایران و 4 سال عضو کمیته فوتبال بانوان آسیا بودم. 10 سال عضو کمیته آموزش فدراسیون پزشکی ورزشی و 8 سال رییس کمیته توسعه و بهبود وضعیت زنان کشورهای اسلامی بودم. رییس آموزش فوتبال غرب آسیا، معاون فنی باشگاه انقلاب، عضو شورای تحقیقات سازمان تربیت بدنی و ... نیز بوده ام.
با منصور هم باشگاهی بودم!
سال 1354 در تیم فوتبال دختران تاج عضو بودم، همزمان در تیم بسکتبال هم بازی می کردم که مربی ام ممانعت کرد و گفت باید یک رشته را انتخاب کنی و من بسکتبال را انتخاب کردم،هر چند که فوتبال را دوست داشتم. مربی من در تیم فوتبال بانوان، مرحوم علی دانایی فرد بود. البته قبل از ایشان منصور سرمربی تیم بانوان بود که من آن موقع در تیم حضور نداشتم و من شاگرد دانایی فرد بودم. چون در باشگاه تاج عضو و در حال رفت و آمد بودم ستاره های این تیم مثل منصور پورحیدری را می شناختم اما هنوز بحث ازدواج میان ما پیش نیامده بود که من بازی های منصور را پیگیری می کردم. منصور با پیراهن شماره 2 در جناح راست بازی می کرد.
اولش زیاد به او توجه نداشتم بعدا بهش حساسیت پیدا کردم. قبل از انقلاب همه بازی های تیم تاج را در امجدیه تماشا می کردم. من حتی باخت 6- صفر تاج به پرسپولیس را از نزدیک دیدم و هیچ وقت این روز تلخ را فراموش نمی کنم. آن موقع هنوز بحث ازدواج من و منصور پیش نیامده بود. چون مادرم در مجموعه ورزشی آزادی کار می کرد و من هم مسئول اسکوربردهای ورزشگاه آزادی بودم همیشه در بازی ها حاضر می شدم و آنها را از نزدیک تماشا می کردم.روز شش تایی شدن تاج، منصور مصدوم بود و بازی نکرد. خیلی ها بعد از بازی معتقد بودند که اگر مدافع مستحکمی مثل پورحیدری در تیم تاج غایب نبود، تاج اینگونه به پرسپولیس نمی باخت.
از 12 سالگی عضو باشگاه تاج شدم. همه بازی های تیم فوتبال مردان را دنبال می کردم و از بازی ستاره هایی مثل حجازی، جباری و روشن لذت می بردم. البته از حق نگذریم در تیم رقیب هم کلانی، بهزادی و علی پروین عالی بازی می کردند. سال 59 وقتی با منصور ازدواج کردم یکی از شروطم این بود که باید فوتبال را کنار بگذارد و او هم در 30 سالگی در شرایطی که هنوز می توانست بازی کند این شرط مرا قبول کرد و ...
از جیبش برای استقلال خرج می کرد
وقتی می بینم لقب پدر استقلال را به منصور می دهند، لذت می برم. واقعا این مرد لیاقت این لقب را دارد. او همه جوانی و زندگیش را پای استقلال گذارد. از جیبش برای استقلال خرج می کرد. کلی فاکتور از چند سال قبل باشگاه استقلال طلبکار است و مطمئنم که هیچ کدام نقد نخواهند شد. منصور عاشق استقلاله. با اینکه پدرش دوست داشت تا او هم مثل خودش تاجر آهن شود اما منصور به خاطر فوتبال قید همه چیز را زد و هر چیزی هم که از طریق پدرش به دست آورده بود درراه فوتبال و استقلال خرج کرد.
بعضی ها به من می گفتند که چرا می بینی منصور از جیبش برای استقلال خرج می کند، جلویش را نمی گیری و من به آنها می گفتم که آدم ها باید در زندگی شان ارضا شوند و وقتی منصور از در کنار استقلال بودن لذت می برد چرا من این لذت را از او بگیرم. منصور سال ها ببرای استقلال مجانی کار کرد، بابت سرپرستی در تیم ملی (زمان مربیگری افشین قطبی) پولی به او ندادند، پاس همدان هم دستمزد او را نداد.
منصور برای استقلال خیلی فداکاری کرد و در زندگی هم خیلی چیزها را به خاطر استقلال از دست داد اما هیچ وقت ناراضی نبود. یادمه زمانی که استقلال به او احتیاج پیدا کرد (اواخر سال 78 و چند روز مانده به بازی را پرسپولیس) او بین تیم ملی که سرمربی اش بود و استقلال، «استقلال» را انتخاب کرد، در حالی که در تیم ملی جایگاه خوبی داشت و می توانست تیم ملی را به جام جهانی 2002 ببرد.
از تعصب منصور به استقلال اینقدر برای تان بگویم که وقتی قبل از انقلاب تیم های والیبال تاج و پرسپولیس با هم بازی داشتند منصور، من و خواهرم الهه (که مثل من عضو تیم بسکتبال تاج بود) را به سالن والیبال برد تا تیم تاج را تشویق کنیم. او والیبالیست های تاج مثل امیر حیدری، خسرو نیاکیان و هوشنگ ملک لو را تشویق می کرد و یک لحظه آرام نمی نشست.
این تعصب آبی دوستی و علاقه به تیم استقلال بعدها در زندگی ما بیشتر شد. یادمه در مرداد 1374 که استقلال با نتیجه 2- یک پرسپولیس را برد، علی پسرم که آن موقع 12 سالش بود و خواهر 4 ساله اش را در بغل داشت و از پای تلویزیون بازی را تماشا می کرد بعد از گل اول استقلال (ادموند اختر این گل را زد)، از فرط شادی خواهرش را به بالا پرت کرد و سر عسل به سقف اتاق خورد. دوست دارم الان انگشتان و ناخن های دست علی را ببینید. سر بازی های استقلال از زور استرس ناخن هایش را می خورد تا به بند انگشت برسد. تمام بندهای انگشتش متورم شده است. عسل هم اینجور است. هر وقت استقلال بازی دارد زنگ می زند و نتیجه را جویا می شود، اگر تیم برده باشد خوشحال و در غیر این صورت حالش گرفته می شود.
هرگز آنها را نمی بخشم!
خیلی دلخورم از دست آنهایی که فقط به نتایج داخلی استقلال اشاره می کنند یا به قهرمانی این تیم در جام باشگاه های آسیا و هیچ اشاره ای به قهرمانی تیم ملی در بازی های آسیایی 1998 بانکوک نمی کنند. منصور آن زمان سرمربی تیم ملی بود و تیم را با اقتدار قهرمان کرد اما متاسفانه اکثر رسانه ها جوری وانمود می کنند که انگار پورحیدری فقط در داخل خوب نتیجه گرفته است.
در خارج از ایران به منصور بیشتر اهمیت دادند. یک مجله آسیایی دارم مال زمانی که منصور، استقلال را قهرمان آسیا کرد. AFC هشت صفحه این مجله را به منصور اختصاص داده و با چاپ عکس های او، منصور را کاندیدای مربی برتر سال 1991 معرفی کرده است. منصور قرار بود در آن سال مربی سال آسیا شود اما چون مربی ازبکستان فوت کرد، AFC به جهت قدردانی از او، مربی ازبک را انتخاب کرد وگرنه منصور با کسب دو عنوان قهرمانی و نایب قهرمانی آسیا در کمتر از 6 ماه کاندیدای اصلی بود. به هر حال این اولین بدشانسی او نبود.
همان زمان که تیم به الهلال در فینال با پنالتی ها باخت و دوم شد، جزو بدبیاری های منصور بود. اگر استقلال آن جام را هم می گرفت، منصور ابدی می شد. یا مثلا در نوروز 1381 که باران آمد و زمین گل شد و استقلال به نماینده کره جنوبی باخت وی ک قهرمانی دیگ ردر آسیا را از دست داد. اینها جزو بدبیاری ها و بدشانسی های منصور بودند. البته درباره اتفاق انزلی (خرداد 81) مطمئنم که منصور بدشانس نبود و عده ای به او خیانت کردند! هیچ وقت این افراد را نمی بخشم.
شروع بیماری منصور و ...
مدتی بود که منصور حال زیاد خوشی نداشت. خیلی ضعیف شد و 25 کیلو در مدت کوتاهی وزن کم کرد. برایش وقت گرفتم که برویم پیش دکتر، نمی آمد و مشغله زیاد را بهانه می کرد. همه هوش و حواسش پیش استقلال بود.
به هر ترفندی بود بردمش و آزمایش داد و معلوم شد که قند خونش بالاست. 25 آذر قرار بود به عنوان سرپرست با استقلالی ها به اردوی شبانه روزی جهت بازی 26 آذر با تیم صبا برود، من سر کار بودم و فکر می کردم منصور در اردوست. وقتی به خانه آمدم دیدم توی خانه زمین خورده، سراسیمه اورژانس را خبر کردم و او را به بیمارستان منتقل کردیم. بعد از انجام آزمایش ها|، دکتر گفت که منصور باید در بخش CCU بستری شود تا بررسی های بالینی روی او انجام گردد.
پروین گفت فوتبالو ول کن کوبیده بزن تو رگ!
منصور 15 روز در بیمارستان ایرانمهر بستری بود. در این مدت خیلی از عزیزان به عیادتش آمدند از جمله آقای گودرزی وزیر ورزش، خیلی از استقلالی ها و پرسپولیسی ها هم آمدند.
آقای پروین هم بیمارستان آمد و هم منزل. پروین در خانه ما سعی می کرد با منصور شوخی کند و به او روحیه بدهد. آقای پروین با آ« لحن خاص اش به منصور گفت: «داش منصور، دیگه فوتبالو ول کن و فقط کوبیده بزن تو رگ!»
از همه افرادی که جویای احوال همسرم شدند تشکر می کنم. از مجله قدیمی کیهان ورزشی که به یاد منصور پورحیدری بود ممنونم. سال نو را پیشاپیش به همه تبریک می گویم و از همه مردم عزیز خواهش می کنم که در موقع سال تحویل، بیماران را فراموش نکنند و برای سلامتی منصور پورحیدری هم دعا کنند.
اخبار ورزشی - کیهان ورزشی
ویدیو : منصور پورحیدری؛ پرافتخارترین استقلالی