فاصله ها و خواستگاری های سنتی : زمین و آسمان جاده می شود و "فاصله ها " ...
زمین و آسمان جاده می شود و "فاصله ها " شروع می شود . انگار عالم و آدم با سرعت هرچه تمام تر حركت می كنند تا به چیزی برسند ، به كسی شاید ، به محلی امن ، به راهی هموارتر ، اما هرچه می رویم ، فاصله مان كم تر می شود ؛ عمر را می گویم كه مثل یك نخ نامرئی هر روز كوچكتر می شود و فاصله ی ما را به آخر خط ، كمتر می كند . اما دلیلی دارد این عمر، كه مثل باد می رود و امان نمی دهد :حكمت این عمر بی بازگشت ، همان است كه مولایمان فرمود : امتحان ریشه ها ، نه لرزاندن شاخه ها .
"فاصله ها " ، در سیر داستانی خود ابعاد مختلفی را مد نظرقرار داده بود كه می توان گفت صرف نظر از برخی كاستی ها ، توانسته بود به خوبی از عهده ی سرانجام شان برآید . مثل : فساد های فرهنگی - اجتماعی ، دوستی ها و رابطه های دختران و پسران قبل از ازدواج ، گسست نسلی ، فساد اقتصادی ، مباحث خانوادگی وازدواج های دوم و غیره .
ما در بخش خانواده ، قصد داریم از میان این همه بحث و نقلی كه مصداق روشن خانواده های ایرانی شده بود و سوژه ی بگومگوهای پسران و پدران و غیره ، فقط به یك مورد اساسی ؛ كه این سریال قصد ترویج آن را داشت اشاره می كنیم :
روابط دختر و پسر قبل از ازدواج و تعدیل خواستگاری های سنتی
"فاصله ها " برای اولین بار از آشنایی ها و رابطه های قبل از ازدواج جوانان درخانواده های مذهبی می گوید كه می تواند خالی از اشكال باشد و به بیراه سوق پیدا نكند ؛ كه تنها عامل آن را وجود محوریت خانواده و اهمیت بالای آن جلوه داده بود .
"علی صبوری " و"ریحانه" در دانشگاه با هم صحبت می كنند . از خواسته ها و امیال شان می گویند . از زندگی مشترك و آینده ای كه قرار است با هم بسازند . از خودشان می گویند و خانواده هایشان .این امر با توجه به عوامل زیر امری مثبت و بی اشكال در این سریال نشان داده شده است:
- در ابتدای این رابطه ، علی از پدر ریحانه یعنی رضا كریمی اجازه می خواهد كه در صورت تمایل با دخترش در دانشگاه صحبت كند . یعنی خانواده ها در جرقه ی ابتدائی این رابطه كاملا در جریان امور و اتفاقات قرار دارند و اوضاع را بررسی می كنند .
- رضا كریمی آن قدر به دختر جوان خود نزدیك است كه ریحانه بی هیچ هراس و ترس از سركوب شدن ، نامه ی علی را در جمع خانواده می خواند و با والدین آگاه و باتجربه اش در رابطه با تصمیمش مشورت می كند .
- قصد علی و ریحانه از این رابطه ، ازدواج است و برای شناخت بیشتر با هم صحبت میكنند .
- خانواده ها از سوابق و گذشته ی یكدیگر باخبر هستند و به ظاهر، چیزی برای پنهان كردن وجود ندارد .
این چه اشكالی دارد ؟ وقتی خانواده ها كاملا در جریان امور قرار دارند ، وقتی یك پدر، از تربیت صحیح دخترش مطمئن است و می داند در مسیر بزرگ شدن او از تعصب ، عقده ، افراط و تفریط استفاده نكرده است ، وقتی مذهب و اعتقادات دینی را برای دخترش درونی كرده و از عدم لرزش مجنون وار و بی منطقش مطمئن است ، چه اشكالی دارد كه دخترش ، پاره ی جانش ، همه ی هستی اش ، در مكانی عمومی ، با پسری كه او را می شناسد و پدرش را می شناسد و تا به حال برایش فردی موجه بوده است ، برای ازدواج ، نه هوس رانی و گذران وقت ، صحبت كند ؛ و رابطه داشته باشد ؟
رضا به بچه هایش قدرت "نه" گفتن در اجتماع را یاد داده است . رضا به زبان و حال و قال جوان هایش نزدیك است . رضا متعصب نیست . رضا مثل اكثر آدم های امروزی ، آدمی نیست كه توقع "خوب بودن" از بچه هایش داشته باشد ولی خود ، به هزار توجیه عقلی و نقلی و شرعی ، خطا نماید.
ریحانه در خانواده ای بزرگ شده است كه چیزی برای پنهان كردن وجود ندارد ؛ چون در مقابل نیاز های طبیعی اش با مخالفت های بی جای والدینش روبرو نشده است . هرچه بوده ، منطق بوده و صداقت . اهالی خانه ی "رضا كریمی" به خاطر وجود پدری كه هم مذهبی است ، وهم فكری روشن و شفاف دارد ، هیچ گاه به خطا نمی روند . رضا به بچه هایش قدرت "نه" گفتن در اجتماع را یاد داده است . رضا به زبان و حال و قال جوان هایش نزدیك است . رضا متعصب نیست . رضا مثل اكثر آدم های امروزی ، آدمی نیست كه توقع "خوب بودن" از بچه هایش داشته باشد ولی خود ، به هزار توجیه عقلی و نقلی و شرعی ، خطا نماید و سعی كند با هزار كلاه و كاسه و نمد ، خطایش را بپوشاند ؛ كه پوشیده نمی شود و رسوا می كند و آبرو به جا نمی گذارد .
شاید بگوئید این حالت ، خوش بینانه ترین حالت است . اینكه : خانواده ها ، آشنای قدیمی از آب در می آیند و اصالت هر دو خانواده كاملا عیان است و "علی "ظاهرا و باطنا آدم خوبی است و غیره . حالا اگر غیر از این حالات هم اتفاق می افتاد فكر می كنید چطور می شد ؟ مثلا علی صبوری ظاهری مذهبی و متدین داشت، اما باطنی هرزه و هوس آلود . در این حالت چه بلای عجیب و غریبی قرار بود سر "ریحانه " بیاید ؛ وقتی "رضا كریمی" مثل كوه پشت سر دخترش ایستاده ؟ مثلا چه اتفاق غیرقابل بازگشتی خواهد افتاد وقتی "ریحانه" تا حدی فرق "خوبی " و بدی را از پدرش یاد گرفته ومی داند نباید دم به تله ی هوس زودگذر قبل از ازدواج داد ؟
چرا با تعصب كور، دست و پای جوان را می بندیم و از او می خواهیم پرواز كند ؟ چرا به خودمان زحمت نمی دهیم مثل یك سایه ی نامرئی همیشه و همیشه همراه جوان خود باشیم ، تا به دام گناه و بیچارگی نیفتد ؟ چرا دوست داریم یله و بی خیال در خانه مان بنشینیم و ذهن جوان مان را مدام با : "نكن" ، "نرو " ، "این بده " و " اون خوبه" و غیره بمباران كنیم و انتظار داشته باشیم سالم بماند و خطا نكند ؟
چه بخواهیم چه نخواهیم ، چه خوشمان بیاید ، چه بدمان ، این امر در میان جوانان - چه مذهبی ،چه غیره - دارد اتفاق می افتد ؛ كه دلشان بخواهد شریك زندگی شان را خود انتخاب كنند . افراد زیاد و رو به گسترشی هستند ، جوانانی كه دیگر تن به خواستگاری های سنتی نمی دهند . برای برخی جوانان امروز قابل هضم نیست كسی را كه تا به حال ندیده و نمی شناخته ، حالا با چند جلسه صحبت و مراسم سنتی دید و بازدید ، به عنوان سرنوشت ساز ترین فرد در زندگی اش قبول كند . مثال های زیادی از جوانان مذهبی در تمام خانواده ها وجود دارد كه اینگونه ازدواج كرده اند و موفق هم بوده اند . البته با تاكید بسیار بسیار بر اصل مهم و خطیر "محوریت خانواده" . خانواده باید از سیر تا پیاز این رابطه ها را بداند و جوان را یاری نماید . نه همراهی متعصابه ، نه اعطای آزادی بی قید و شرط .
خانواده ، ازابتدای تولد فرزند ، باید آن را به گونه ای تربیت كند كه اگر روزی جوان رعنایش ، خواست مستقل شود و خودش انتخاب كند ، دست و دل والدین از ناشی بودن و حماقت او نلرزد . پدر و مادر، باید قبل از رسیدن فرزندان به سن ازدواج ، تمام آگاهی های لازم را به جوانشان - با زبانی نرم و موثر ، نه نصیحت گونه و تحكم آمیز - آموزش دهند .
شاید جوانی از طریق همین خواستگاری های سنتی همسر آینده ی خود را پیدا كند و بسیار هم خوشبخت گردد ، شاید هم جوانی از طریق آشنایی های قبل از ازدواج اقدام به ازدواج كند و نتیجه ی خوبی برایش حاصل نشود .
البته نباید این حكم را برای تمام جوانان صادر كرد . شاید جوانی از طریق همین خواستگاری های سنتی همسر آینده ی خود را پیدا كند و بسیار هم خوشبخت گردد ، شاید هم جوانی از طریق آشنایی های قبل از ازدواج اقدام به ازدواج كند و نتیجه ی خوبی برایش حاصل نشود . هیچ حكم قطعی برای هیچ جوانی وجود ندارد . هزاران مسیر و هزاران سرنوشت برای تمام جوانان عالم وجود دارد . مهم این است كه بدانیم چگونه از فرصت ها استفاده كنیم و گزینه ی مناسب را از راه درست ، در زندگی مان تیك بزنیم . مهم این است كه متعصبانه با برخی روش ها برخورد نكنیم و راه درست را از بیراهه تشخیص دهیم .
ویدیو : فاصله ها و خواستگاری های سنتی