دهه شصت، گلوله و نوستالژی در برج آزادی : گذر زمان مرز میان هنرها را باریک و ...
گذر زمان مرز میان هنرها را باریک و باریکتر میکند؛ موسیقی از تئاتر و سینما تغذیه میکند، تئاتر از سینما و موسیقی و... . در چنین بدهبستانی است که میتوان امید به خلق اتفاقات نو در حوزه هنرهای اینچنینی داشت. روزنامه شرق - امیر بهاری، فرزان صوفی: گذر زمان مرز میان هنرها را باریک و باریکتر میکند؛ موسیقی از تئاتر و سینما تغذیه میکند، تئاتر از سینما و موسیقی و... . در چنین بدهبستانی است که میتوان امید به خلق اتفاقات نو در حوزه هنرهای اینچنینی داشت.
یکی از این بدهبستانها که البته چندان در ایران تجربه نشده، کنسرت-تئاتر است؛ جایی که موسیقی و تئاتر در عین استقلال و تفاوت ماهوی، تاروپودشان بههم گره میخورد و حالا در تازهترین تجربه یک کنسرت-تئاتر قرار است در میدان آزادی، سمبل قدیمی شهر تهران، یک جوان اهل موسیقی و یک جوان اهل ادبیات، هنر خود را با هم تلفیق کنند.
آنها نام این ترکیب را «اسکارلت دهه ٦٠» گذاشتهاند که در آن روایتی پر از نغمههای رنگین دهه حقیقت و فانتزی، دهه ٦٠، را ارائه میکنند.
بیش از یکدهه است که «سجاد افشاریان» در تئاتر و «رام» در موسیقی فعالیت میکنند و در این سالها هرکدام مخاطبان خود را پیدا کردهاند. البته افشاریان از موسیقی هم دور نبوده و شعرهایش را پیش از این از زبان رام و «گروه بمرانی» شنیدهایم.
رام هم اولین تجربه موسیقی تئاتری خود را نمیگذراند و همین سال گذشته بود که با سجاد افشاریان «صدسال پیش از تنهایی ما» را روی صحنه بردند.
قرار است این دونفر که یکی در بطن اجتماع با دنیایی واقعگرایانه و یکی خارج از این مرزها بوده، کنار هم قرار بگیرند، این اتفاق میتواند برای مخاطبی که شاید این روزها دیگر حوصله ندارد به اجراهای طولانی تئاتر یا کنسرتهای موسیقی برود، غافلگیری بههمراه داشته باشد.
خصوصا برای بسیاری از مخاطبانی که شاهد اجرای استندآپ کمدیهای افشاریان در سری دوم «خندوانه» بودند، دیدن روی دیگری از او در کنار یکی از چهرههای مطرح نسل جدید موسیقی، به احتمال زیاد تجربه جالبی خواهد بود.
پرفورمنس «اسکارلت دهه شصت» که این روزها به دلیل استقبال از آن، سئانسهایش تمدید شده، قرار است روزهای ١٦، ١٧، ١٨ و ٢٣، ٢٤، ٢٥ دی در محیط صمیمی برج آزادی با مخاطبان خود دیدار کند.
پرفورمنس «اسکارلت دهه شصت» اولین همکاری شما نیست و پیش از این هم سابقه کار مشترک با یکدیگر داشتهاید. اما شاید برای کسانی که با فضای کاری شما آشنا نیستند، بد نباشد توضیح دهید که مخاطب قرار است با چه فضایی در «اسکارلت دهه شصت» روبهرو شود؟
سجاد افشاریان: تماشاگر در «اسکارلت دهه شصت» با پرفورمنسی مواجه میشود که چیدمان ادبیات و موسیقی است و بخش ادبیات دراماتیک آن، بهعنوان نمایشنامه و اجرای مونولوگهایی خواهد بود که در بخشهایی با موسیقی گروه «رام» پیوند میخورد.
البته در اجرای پرفورمنس «صدسال پیش از تنهایی ما» که سال گذشته روی صحنه رفت، گروه رام هنوز دورهم جمع نشده بودند و فقط من و رام و امیر علوی و شهرزاد بهشتیان بهعنوان نوازنده میهمان اجرا را برعهده داشتیم اما در این اجرا رام بههمراه یک گروه کامل روی صحنه میرود.
آیا این مونولوگها و قطعات موسیقی با یکدیگر ارتباط محتوایی و فرمی دارند؟
افشاریان: به دلیل اینکه از وقتی رام کارش را شروع کرده و در پروژههای مختلف از «ایران- استرالیا» گرفته تا پروژههای برج آزادی و شعرهای قطعاتی که با رام کار کردهام، در کنار یکدیگر بودهایم، نسبت به محتوایی که در کلام این قطعات وجود دارد، آشنایی دارم که بخشی از آن عاشقانه است و بخش زیادی از آن هم اجتماعی است. اساسا تمهای اصلی نمایشی هم که برای اجرای پیشرو در نظر گرفتهایم، عاشقانه و اجتماعی است و بهلحاظ تم با هم مرتبط هستند.
اصولا فضای کاری رام بیشتر به موسیقی راک نزدیک است. در این اجرا هم مخاطب قرار است در بخش موسیقی همان چیزی را ببیند که از رام میشناسد؟
رام: بخشی از قطعات، فضای راکتری دارند و تعدادی دیگر هم فضاهای آرامتر و پاپتر. ما درواقع سعی کردهایم فضای موسیقی و ادبیات را با هم مرتبط کنیم و مخاطب را با موزیکی مواجه کنیم که در حالوهوای نمایشنامه سجاد است.
همانطور که سجاد گفت، این چهارمین پروژه ماست و فکر میکنم هردو ما دنیای همدیگر را خیلی خوب درک میکنیم. سجاد بهخاطر ادراک فوقالعادهاش از ادبیات فارسی، به من کمک میکند که آن داستان و تصویری که در ذهن دارم را در موسیقیام به شعری مناسب تبدیل کنم.
در جنس موسیقی شما کلام نقش مهمی دارد و شما بهعنوان یک موزیسین، نویسندهای را در کنار خود دارید که جایگاه تقریبا تثبیتشدهای در تئاتر ایران دارد. میخواهم بدانم چطور ذهنیت شما آنقدر بههم نزدیک شد که از یک همکاری ساده و صرفا تبادل شعر در قطعاتی که میخواندی، به ایدهای مثل پیوند ادبیات و موسیقی رسیدید؟
رام: هرکدام از ما در یک طرف دنیا بزرگ شدهایم و هردو ما تجربههای مختلفی در زندگی داشتهایم اما فکر میکنم داستانهای مشترکی داشتهایم که از آنها برای کارهایی که در کنار هم میسازیم، الهام میگیریم. من فکر میکنم دنیاهای ما از هم خیلی دور نیست و فقط فرم آن کمی با هم متفاوت است.
افشاریان: هردو ما از یک نسل هستیم و هرچقدر هم هرکدام از ما در گوشه دیگری از دنیا بزرگ شده باشیم، باز از مسیرهای مشترکی گذشتهایم. قصههایمان برای هم آشناست و اگر در قسمتهایی هم با یکدیگر فرقهایی داشته باشیم، باز همدیگر را کامل میکنیم. درواقع خوانشهای تازهای با هم میکنیم و بهنوعی مکمل هم میشویم.
این سؤال را به این دلیل پرسیدم که تصویر من از سجاد افشاریان یک نمایشنامهنویس و حتی در گروه «بمرانی» یک شاعر و طراح است که خیلی در آثارش به بافت اجتماعی ایران امروز نزدیک میشود؛ یعنی گاهی وقتها بهصورت تلخی واقعگراست. از طرفی هم رام شاید واقعیات اجتماعی را بهصورتی بیان میکند که در آن یک نوع فانتزی و به قول خودش فضایی اپیک هم جریان دارد. میخواهم بدانم این دو فضای ذهنی چگونه بههم پیوند خوردهاند؟
افشاریان: من ادبیات خواندهام و در کنارش قصه نوشتهام، شعر گفتهام ولی هیچوقت شاعر یا ترانهسرا نبودهام و اتفاقا مجموعه شعرهایی را که در ١٤ سال گذشته سرودهام با کمی تغییر تبدیل به مجموعهای به همین نام «اسکارلت دهه شصت» کردهام که قرار است توسط نشر چشمه منتشر شود.
حالا این پیشینه به من کمک میکند تا وقتی رام به من میگوید میخواهد در فضای جامعه امروز ایران موسیقیاش را تولید کند، بتوانم به ترجمان ذهنی آدمی که با او پیوند عمیقی دارم دست پیدا کنم. این اتفاقات کار را راحت میکند تا محصولی که دنبال آن هستیم بتواند به کلمه تبدیل شود.
رام: کار ما مثل بومی میماند که من آن را طراحی میکنم و سجاد به آن رنگ اضافه میکند. فکر میکنم جالبترین بخش ارتباط من و سجاد در این پرفورمنسها این است که سجاد بهخوبی نبض جامعه را در دست دارد و هر قشری از جامعه ایران را خیلی خوب درک میکند. این اتفاق برای من خیلی هیجانانگیز است، چراکه خودم هم دوست دارم با اقشار مختلف جامعه ارتباط برقرار کنم و با دغدغه و حرفهای آنها آشنا شوم.
سجاد در شعرهایی که میگوید هم همینگونه است؛ از شعرهای خیلی ساده و قابلفهم برای همه - اما زیبا - دارد تا شعرهای عاشقانه استعاری. دلم نمیخواهد شعرهایی که میخوانم فقط محدود به یکسری موضوعات کلیشهای شود چراکه با توجه به اقشار مختلف جامعه، حرفهای زیادی برای گفتن وجود دارد.
فکر میکنم خیلی بهتر میشد اگر همه سعی میکردند بهجز گفتن فقط «دوستت دارم»های مداوم، حرفهای دیگری هم در آثارشان بزنند.
دوست داشتم از سجاد افشاریان بپرسم بهعنوان یک هنرمند که در مدیوم خودش تثبیت شده است، چه دلیلی برایش وجود داشته که به سمت موسیقی سنتی یا پاپ نرفته و از یک جریان سومی سر درآورده که شاید هنوز خیلی مردمپسند نیست. چه قرابتی بین جهان فکری خود و این نوع از موسیقی دیدهاید؟
افشاریان: یک بخش آن علاقهای است که خودم به موسیقی داشتم و قبل از اینکه بخواهم تئاتر را شروع کنم، گیتار میزدم. اما به دلیل شرایط خانوادهها که آن زمان نسبت به موسیقی سختگیرتر بودند، نتوانستم موسیقی را به صورت جدی ادامه دهم و بعد هم اینکه همه ما سعی داریم زبان شخصی خودمان را پیدا کنیم.
هنرمندی هم که موسیقی کار میکند میخواهد به زبان شخصی خودش برسد که این موضوع شاید در ادبیات بیشتر اتفاق میافتد. موضوع جذاب برای من این بود که جنس کلام این نوع موسیقی، هم ترانه نیست و هم هست، یعنی هم در قید قافیه و وزن است و هم نیست.
بههمیندلیل خیلیجاها میتوان دیالوگ را وارد این نوع از موسیقی کرد و حرف زد و درواقع میتوان حرفها را خواند و نه لزوما شعرها را. همین موضوع بود که علاقهمندی من را به این جنس از موسیقی بیشتر کرد.
حالا در پروژه «اسکارلت دهه شصت» قرار است بهلحاظ سازبندی و ارکستراسیون شاهد اتفاق تازهای از موسیقی رام باشیم؟
رام: من قبلا همه موسیقیهایم را خودم مینوشتم که شاید باعث میشد کارها گاهی وقتها کمی یکدست شوند اما الان با بچههایی که بهعنوان یک گروه دورهم جمع شدهایم، سلیقههایمان را با یکدیگر به اشتراک میگذاریم و سعی میکنیم از برایند آن، اثر دلنشینی بیرون بکشیم.
من همانقدر که دوست دارم موسیقیهای شلوغ و آپتمپو بنویسم، همانقدر هم دوست دارم موسیقیهای آرامتر و خلوتتر و حتی تلخ بسازم چون فکر میکنم واقعیت تجربه زیست یک انسان هم ترکیبی از این دوتاست.
من باور دارم که یک موزیسین هرچقدر بیشتر روی صحنه برود، تجربه بیشتری کسب کرده و اعتمادبهنفسش هم بیشتر میشود. علاوهبراین، ارتباط اعضای گروه هم با یکدیگر خیلی عمیقتر و جدیتر و درواقع یک ارتباط ناخودآگاه درونی میشود.
افشاریان: نکته جذاب برای من این است که واقعا در آثار رام طی ماهها و سالهای پشتسر، تفاوت مشهودی را، چه در کیفیت موسیقی و چه در چیزی که ما به آن هنر اجرا میگوییم، احساس میکنم.
البته نکته جالب و مهمتر برایم این است که رام آن را در اینجا و با هموطنان خودش به اشتراک میگذارد، در صورتی که میتوانست در نقطه دیگری از دنیا این کار را انجام دهد.
در این اجرا رام قطعات قدیمی خود را هم میخواند یا کارها جدید هستند؟
رام: یک تعداد قدیمی و چندتایی هم جدید هستند. اما دوست دارم بیشتر تأکید روی قطعات تازهای باشند که شنیده نشدهاند.
یعنی در این اجرا قطعه «شکارچی» را هم اجرا میکنید؟
رام: بله.
پس میتوان گفت این اجرا درواقع میتواند تصویر جدیدی از رام را به مخاطبان معرفی کند؟
افشاریان: بله. چون رام اتفاقا یک آلبوم هیجانانگیز هم پیشرو دارد.
پس کمی در مورد آلبوم جدید و مستقلی که قرار است منتشر کنید هم توضیح دهید.
رام: بهار سال گذشته یک آلبوم ضبط کردم که خیلی پراکندگی داشت. من بزرگترین منتقد خودم هستم و برای همین یک روز به خودم گفتم که توانایی ما خیلی بیشتر از این آلبوم است. البته آن آلبوم چند کار خوب هم داشت اما از کلیت و انسجام آن خیلی راضی نبودیم؛ بههمیندلیل همهچیز را کنار گذاشتیم و دوباره از صفر شروع کردیم.
آلبوم جدید، اولین اثر رسمی من خواهد بود و دوست دارم بهعنوان اولین آلبوم، یک اثر پرهیجان و پرافتخار ارائه کنم تا بتوانم تمامقد پشت آن بایستم و بگویم همه تلاش خود را برای خلق آن به کار بستهام.
عنوان اجرای شما «اسکارلت دهه شصت» است و هر دو هم متولد دهه شصت هستید. دهه شصت در تاریخ ایران و همچنین در زندگی شخصی ما که کودکیمان را در آن گذراندهایم، دهه خاصی است. آیا این پرفورمنس به دهه شصت ما ارتباط پیدا میکند و مُلهم از آن دهه پرتنشی است که در عین حال نوستالژی خاص خودش را هم دارد؟
افشاریان: حتما! این اجرا کاملا تحت تأثیر دههشصتیبودن ما است که به زعم من شاید نسلی بیشتر دغدغهمند است و با زندگی بیشتر درگیر. نسلی که سعی میکند روی پای خود بایستد و برای بهدستآوردن جایگاهش بجنگد.
از یک طرف هم با کلمه «اسکارلت» طرف هستیم که شخصیت جذاب رمان و فیلم «بر باد رفته» است؛ فیلمی که در آن سالها بارها و بارها در ویدئوها پخش میشد و با اینکه در بستر جنگهای داخلی آمریکا ساخته شد، یک عاشقانه با روزنههایی از امید بود که برای ما جذابیت زیادی هم داشت.
افشاریان: بله. در بخش ادبیات، ما با متنی به نام «هرکسی یا روز میمیرد یا شب؛ من شبانهروز» مواجه هستیم که سه دهه را زنجیروار بررسی میکند.
یک استاد دانشگاه که دهه پنجاهی است، یک دانشجوی دهه شصتی و نسلی که متعلق به دوران پس از جنگ است و تحتتاثیر آسیبهای بعد از جنگ قرار گرفته است. حالا در این میان جریانی که آنها را به هم مرتبط میکند، عاشقانهای است که با تلخی همراه است.
ما شاید نسلی هستیم كه فراز و فرودهای اجتماعی و اقتصادی زیادی را از سر گذراندهایم. در واقع اتفاقاتی برای نسل ما افتاده که شاید واکنش نسل بعدی به این قضیه، نوعی بیتفاوتی و سرخوشی ناگزیری است که در آنها به وجود آمده.
اما انگار یک دهه شصتی نمیتواند این تجربه را درک کند و شکافی که بین دهه شصت با نسلهای قبل و بعد از خودش به وجود آمده، خیلی عمیقتر از شکافی است که بین نسلهای پیش از این بوده است.
رام: من نه ادعای روشنفکری دارم، نه ادعا میکنم که هنرمند کمنظیری هستم، ولی سلیقهای دارم و دوست دارم یک کاری انجام دهم.
موضوعی که راه و روش سجاد را در آن خیلی میپسندم و فکر میکنم خودم هم در همان مسیر حرکت میکنم، این است که همیشه دوست دارم کارم حرفی برای گفتن داشته باشد و هنرم به یک چیز سطحی تبدیل نشود.
به نظرم یکی از مهمترین مشکلات برخی از هنرمندان جامعه ما این است که حرف دل خودشان و نسلشان را نمیزنند. ولی من در تجربه شخصیام بهعنوان موزیسین یا سجاد یا بهعنوان نویسنده به عین دیدهایم که وقتی هنرمند احساسات خود را بدون واسطه و عریان به مخاطب ارائه میکند، دقیقا همان زمانی است که میتواند با اثرش یک ارتباط واقعی و درونی با مخاطب برقرار کنند، نه یک ارتباط سطحی و گذری.
افشاریان: چه به حق و چه ناحق، ما در معرض تجربهکردنِ این روزها و پشتسر گذاشتن آنها قرار گرفتیم. نکتهای در این میان وجود دارد که نمیخواهم آن را به تمام همنسلان خودم الصاق کنم و شاید خیلی قطعیتر بتوانم آن را در مورد افراد حاضر در این پروژه بازگو کنم.
آنهم اینکه وقتی ما پشت سر خود را نگاه میکنیم، میبینیم که همیشه دغدغه اجتماعی داشتهایم و همیشه سعی کردهایم در خیابان نسبت به آدمهایی که از کنارشان میگذریم، بیتفاوت نباشیم.
احساس من این است که شاید نسل بعدی فقط منتظر رخدادن اتفاقی است که بتواند سریع به آن واکنش نشان دهد.
البته من به دلیل فعالیتهایم با آن نسل هم در ارتباط هستم و فکر میکنم که آنها نیز یک جاهایی آدم را غافلگیر میکنند، یعنی اصلا اینطور نیست که نتوان روی آنها حساب باز کرد. اتفاقا آنها هم در برخی جاها نبوغ بسیار خلاقانهای از خود نشان میدهند.
تا چه حد مخاطب خود را از نسل جدید میدانید؟
افشاریان: بستگی به پروژهای دارد که تعریف میکنیم. بههرحال حُسنی که پروژههایی از این دست دارد، این است که شاید مخاطب تئاتری من با رام و موسیقی او آشنا شود و طبعا مخاطب رام هم با من آشنا میشود. یعنی مدام میتوانیم در این زمینه به هم کمک کنیم.
سؤالی که همیشه از همه میکنم این است که مثلا ٣٠ سال بعد قرار است بگوییم، بهترین نویسندهها و موزیسینها در این دوره چه کسانی بودند؟ درست مثل ما که الان میتوانیم بگوییم بهترینهای هنر ایران در ٣٠ سال پیش، این هنرمندان بودند.
اما متأسفانه من فکر نکنم سی سال دیگر خیلی از هنرمندانی که الان محبوب و معروفاند، در ذهن کسی باقی مانده باشند. نمیخواهم به کسی بیاحترامی کنم و منظورم این است که خود من در این زمینه احساس مسئولیت میکنم و فکر میکنم باید برای خلق آثار به یاد ماندنی تلاش کنیم؛ آثاری که در زمان حل نشوند.
خیلیها میگویند فیلمهایی که مردم در سینماها میبینند، به هر دلیلی زمین تا آسمان با زندگی واقعی آنها متفاوت است. تا چه حد موضوعی که مطرح کردی به این برمیگردد که به مرور، هنرمندان پذیرفتهاند فقط حرفی را بزنند که مورد تایید است و بازار دارد و تا چه حد این موضوع را در آن دخیل میدانی که مردم بیحوصله شدهاند و حال و حوصله تعمق ندارند؟
افشاریان: بههرحال سطحیشدن در هر بعدی یک آفت است؛ چه در بخش فرهنگی و چه در بخشهایی که سطحیشدن خود را در قالب بیتفاوتی نشان میدهد.
بله، در توسعه عمومی کمکم این اتفاق در حال رخدادن است اما ما میتوانیم از روش عکس استفاده کنیم و بگوییم چگونه آدمها میتوانند از سطحیشدن دور باشند؟ طبیعتا قسمت مهمی از آن مطالعه است.
یک زمان که خیلی دور نیست، تیراژ کتابها حدود ٣٠ هزار بود و تازه نویسندهها میگفتند تعداد آنها بیشتر است و ناشران آن را به ما اعلام نمیکنند. اما امروز وقتی من میخواهم کتابم را چاپ کنم، میبینم نشرهای بسیاری هستند که ٣٠٠ یا ٤٠٠ نسخه از یک کتاب را بیشتر منتشر نمیکنند! خب این فاجعه است.
طبیعتا وقتی آدمها از کتاب و فیلم و موسیقی خوب و کلا خوراک فرهنگی دور میشوند، قطعا در معرض خطر سطحیشدن قرار میگیرند. یک بخش این اتفاق تولیدکنندگان هستند و بخش دیگر آن افرادی هستند که قرار است چرخدندههای رسیدن این خوراکها به دست مخاطبان باشند. اما متأسفانه این چرخدندهها به نرمی نمیچرخند و هزارانهزار مشکل ریزودرشت سر راه آنها قرار دارد.
در آخر میخواهم بپرسم که آیا «صدسال پیش از تنهایی ما»، یعنی همان اجرای مشترکی که سال گذشته با هم داشتید هم قرار است منتشر شود؟
افشاریان: بله قرار است در شبکه نمایش خانگی منتشر شود. آن اجرا را ما با عنوان گلریزان صحنه خالی برای هنرمندان تئاتر که بیماری سرطان داشتند برگزار کردیم و بخش زیادی از عواید فروش شبکه خانگی آن هم برای هنرمندانی که با بیماریهای سخت دستوپنجه نرم میکنند در نظر گرفته شده است.
ویدیو : دهه شصت، گلوله و نوستالژی در برج آزادی