الهه حصاری،خلافکار ساعت 5 صبح! : الهه حصاری، خلافکار ساعت 5 صبح! به نظر میرسد ...
الهه حصاری، خلافکار ساعت 5 صبح!
به نظر میرسد او یکی از با استعدادهای نسل جدید بازیگری ایران باشد.الهه حصاری این روزها حسابی مشغول کار و هنرآفرینی است. در یکی از همین روزهای کاری شلوغش پای شنیدن آخرین اتفاقاتی که برایش افتاده نشستیم.به نظر میرسد او یکی از با استعدادهای نسل جدید بازیگری ایران باشد.الهه حصاری این روزها حسابی مشغول کار و هنرآفرینی است. در یکی از همین روزهای کاری شلوغش پای شنیدن آخرین اتفاقاتی که برایش افتاده نشستیم. دختر فوقالعادهای است!
آخرین فیلمی که دیدی؟
هیس دخترها فریاد نمیزنند.
آخرین کتابی که خواندی؟
«هرگز نگو هرگز»، از برتولت برشت، ترجمه علی عبداللهی.
آخرین موزیکی که گوش دادی؟
آلبوم آخر آقای علیزاده.
آخرین برنامه تلویزیونی که دیدی؟
مسابقه والیبال تیم ملی.
آخرین اجرای خوبی که دیدی؟
اسمش الان یادم نیست، کاری بود که اشکان خطیبی بازی میکرد و خانم سیما تیرانداز هم بودند.
آخرین کنسرتی که رفتی؟
کنسرت رضا صادقی.
آخرین نمایشگاه یا گالری که از آن دیدن کردی؟
خیلی وقت است نرفتهام، یادم نیست.
آخرین صدایی که گوش دادی و خیلی به دلت نشست؟
همین صدای محمد علیزاده است.
آخرین کارتونی که دیدی؟
چیزی ندیدم این اواخر
آخرین کارتونی که دیدی و تو ذهنت ماند، حتی نه این اواخر؟
راپونزل! من کلا عاشق عروسک باربیام و کارتونهای باربی را هم دوست دارم. (میخندد)
آخرین باری که رفتی شهربازی؟
فکر میکنم 2،3 هفته پیش بود، درست قبل از شروع کارم. رفتم پارک ارم و همه دستگاهها را هم سوار شدم!
آخرین باری که از ته دلت خندیدی؟
فکر کنم در همان پارک ارم بود. سوار آن رنجر وحشتناک شده بودیم و آن آقا میخواست مشتری جذب کند و ما را آن بالا نگه داشت! وقتی برعکس بودیم فقط میخندیدیم! هر کسی جرات نمیکرد آن را سوار شود! 2 نفر بغل هم نشستیم، با صبا دوستم بودم. سرمان کاملا به سمت زمین بود و آن بالا نگهت میداشت! فکر کنم آخرین باری که از ته دل خندیدم همان موقع بود.
جیغهای پس از جایزه
آخرین باری که دروغ گفتی؟
حدودا یک ماه پیش بود آن هم مجبور شدم چون اگر راستش را میگفتم خیلی ناراحت میشد.
آخرین باری که دلت شکست؟
همین هفته پیش.
آخرین باری که دل کسی را شکستی؟
امیدوارم این کار را نکرده باشم ولی یادم نمیآید.
آخرین باری که قهر کردی؟
قهر نمیکنم اصلا.
آخرین باری که شوکه شدی؟
وقتی بود که شنیدم جایزه بهترین بازیگری نقش اول زن را توی اوراسیا بردهام. همین هفته پیش به من زنگ زدند. سر کار بودم و ساعت 5 و نیم، 6 بود و تنور خیلی داغ بود! صدای آقای علیرضا امینی را شنیدم که گفتند الهه تو جایزه نقش اول زن را بردی و من الان دارم میروم بالا جایزه تو را بگیرم. نمیدانستم چه کار کنم، همینطوری شوکه مانده بودم. ولی بعدش کلی جیغ زدم! فردایش رفتم سر لوکیشن و مجبور شدم به همه شام بدهم! (میخندد)
الان جواب سؤال «آخرین باری که کسی رو مهمون کردی» را دادی!
همین شام بود! کاملا یک پروژه بود! من میتوانم این ادعا را داشته باشم که با یک شب شام یک پروژه را اداره کردهام!
آخرین کار خیری که انجام دادی؟
چون این کار را هر ماه انجام میدهم، همین ماه پیش بود. الان موقعش نشده است. در واقع هر بیستم به بیستم این اتفاق میافتد.
آخرین باری که خلاف کردی؟
توی همین فیلمبرداری ما شب کاری داشتیم و برگشت از کارم ساعت 5 صبح بود. من برای چراغ قرمز ایستادم چراغ قرمز همین جوری روی صفر مانده بود. یکهو دیدم یک ربع است برای چراغ ایستادهام و سبز نمیشود. گفتم شاید 5 صبح است و چون هیچ ماشینی نمیرود و نمیآید چراغ سبز نمیشود (میخندد) قرمز را رد کردم و رفتم. خیلی هم عذرخواهی کردم ولی گفتم ساعت 5 صبح است و من باید بروم خانه!
آخرین سفری که رفتی؟
با مامانم رفتم کیش و خیلی خوش گذشت. جای مورد علاقه من کیش است.
آخرین باری که کسی را سرزنش کردی؟
این کار را نمیکنم؛ نه سرزنش و نه قضاوت.
آخرین باری که حسادت کردی؟
حسادت نه ولی حسرت خوردم که کاش برای جایزهام آنجا بودم.
آخرین رستورانی که رفتی و لذت بردی؟
رستوران باکس یا جعبه در دادمان رستورانی است که خیلی دوست دارم.
آخرین باری که برای خودت وقت گذاشتی؟
من همیشه برای خودم وقت میگذارم.
آخرین باری که خانهات را تمیز کردی؟
دیروز.
آخرین باری که اتاقت را تمیز کردی؟
امروز صبح قبل از اینکه سر کار بروم. حتما باید اتاقم را مرتب کنم و بعد بروم.
آخرین باری که ورزش کردی؟
دیروز بود، من هر روز ورزش میکنم.
آخرین چیزی که خریدی ؟
2 روز پیش رفتم دو تا عطر خریدم.
آخرین دفعهای که آشپزی کردی؟
یک هفته پیش لوبیاپلو پختم.
آخرین باری که خیلی حرص خوردی، حتی دلت خواست فحش بدهی!
یادم نمیآید. کلا زیاد حرص نمیخورم.
سوتی در حضور بهرام رادان!
آخرین هدیهای که گرفتی؟
لباس سوغاتی گرفتم.
آخرین هدیهای که دادی؟
برای مامانم گرفتم ولی هنوز بهش ندادهام.
آخرین باری که ترسیدی؟
همین 3،2 روز پیش بود که واقعا ترسیدم. سر پلان بودیم و همه چیز ساکت و در سکوت بود و آقای پسیانی یکدفعه داد زدند بلــــه! من کنار گوشششان بودم و یک متر پریدم!
آخرین باری که دلت برای کسی تنگ شد؟
همین دیشب دلم خیلی تنگ شد.
آخرین باری که با یک بچه بازی کردی؟
یادم نمیآید.
آخرین سوتیای که دادی؟
سر همین فیلم یک پلان صبحانه داشتیم. آقای رادان به من گفتند شیر را به من بده. من آمدم شیر را برایشان توی لیوان بریزم و چون شیر توی پارچ در دار بود، با در روی میز و شلوار آقای رادان ریخت و هیچی دیگر، کات!
آخرین باری که از تو چیزی دزدیده شد؟
توی باشگاه بودم و دیدم توی کیفم پولی که بوده نیست.
آخرین باری که چیزی گم کردی؟
شناسنامهام را گم کردم ولی بعد پیدایش کردم.
آخرین باری که کسی را پیچوندی؟
دیروز (میخندد).
آخرین باری که تصادف کردی؟
خدا رو شکر خیلی از آن میگذرد. یادم نیست.
آخرین باری که حس ناامیدی داشتی؟
سعی میکنم نداشته باشم ولی مواقعی هست که آدم نمیتواند. همیشه سعی میکنم قوی باشم و بگویم امید دارم. ارتباط خاصی با خودم و خدای خودم دارم. برای همین وقتی این ارتباط را داری نمیتوانی ناامید باشی ولی مواقعی هم هست که آدم نمیداند چرا و فکر میکنم قبل از شروع کارم بود، تقریبا 20 روز پیش.
آخرین باری که فال گرفتی؟
راستش اصلا به فال اعتقادی ندارم ولی فکر میکنم 2 ماه پیش بود که برای تفریح اولین و آخرین فال قهوه را گرفتم.
آخرین باری که خجالت کشیدی؟
یادم نیست.
آخرین باری که از دیدن یک نفر هیجانزده شدی؟
سر کار قلب یخی و دیدن آقای مهران مدیری. بسیار برایم هیجانانگیز است. من از دوران کودکی ایشان را دوست دارم.
آخرین باری که دلت خواست جای کس دیگری باشی؟
دوست داشتم جای شخصیت اسکارلت اوهارا در بربادرفته بودم.
آخرین باری که نه گفتی؟
هفته پیش به یک کاری گفتم نه.
آخرین باری که دعوای فیزیکی کردی؟
نه! اصلا نیستم!
آخرین باری که خدا رو شکر کردی؟
همین که وارد خانه شدم.
آخرین کلاسی که ثبتنام کردی؟
انتخاب واحد دانشگاهم بود که فقط انتخاب واحد کردم و نرفتم! بهبه! سر فیلمبرداریام! خیلی هم عالی!
آخرین باری که با کسی شوخی کردی؟
همین امروز.
آخرین باری که نوشتی؟
امروز صبح، هر روز مینویسم.
آخرین باری که پیادهروی کردی؟
فکر میکنم قبل از فیلمبرداری 20 روز پیش بود.
آخرین کاری که سر آن هستی؟
کار آقای علی عطشانی به اسم نقش نگار.
آخرین باری که به مرگ فکر کردی؟
همیشه در پس ذهنم هست.
آخرین جمله تاثیرگذاری که شنیدی؟
اینکه «نگران نباش من هستم».
آخرین شعری که خواندی و لذت بردی؟
یک کتاب شعر هست که آن را همیشه میخوانم. خیلی معمولی است و اسمش «همه احساسات پروانهوار» است ولی خیلی دوستش دارم. یک شعری دارد به اسم دوران بلوغ که آن را خیلی دوست دارم.
آخرین شعری که در ذهنت تکرار کردی و خواندی؟
شعرهای رضا صادقی را تکرار میکنم و دوست دارم.
آخرین باری که انتقام گرفتی؟
هنوز نگرفتهام!
آخرین باری که متنفر شدی؟
حس تنفر را دوست ندارم و نمیگذارم درونم رشد کند.
آخرین باری که نذر کردی؟
یک ماه پیش.
آخرین باری که درد دل کردی یا یکی با تو درد دل کرد؟
3 روز پیش.
آخرین باری که سورپرایز شدی؟
به غیر از جایزه، آخرین بار همان 20 روز پیش بود.
منبع:مجله زندگی ایده آل/ برترینها
ویدیو : الهه حصاری،خلافکار ساعت 5 صبح!