آش نخورده و دهان سوخته / حکایت مردی که حتی تکنوکرات هم نیست : آش نخورده و دهان ...
آش نخورده و دهان سوخته / حکایت مردی که حتی تکنوکرات هم نیست
سایت روزنامه دولتی ایران نوشت:
بهار سال 84 موعد یک تصمیم گیری بزرگ برای محمد باقر قالیباف بود. فرمانده نیروی انتظامی وقت، آن روزها بر سر یک دو راهی قرار داشت: باقی ماندن در لباس سرداری و ادای تکلیف در دنیای نظامی گری یا پوشیدن کت و شلوارهای شیک و ورود به دنیای سیاست. اما او سرشتی شبیه نظامیانی چون محسن رضایی داشت تا امثال شهید احمد کاظمی و شهید حسن طهرانی مقدم.
قالیباف گزینه دوم را انتخاب کرد و یک ماه بعد تحت عنوان "دکتر قالیباف" با شعار "مرد عمل" در کنار رجال سیاسی طراز اولی چون محمود احمدی نژاد و اکبر هاشمی رفسنجانی وارد عرصه انتخابات ریاست جمهوی شد؛ چه اینکه او در دنیای نظامی گری به تمام آرزوهای خود رسیده بود؛ فرماندهی نیروی هوایی سپاه پاسداران، فرماندهی نیروی انتظامی و ... .
ورود ناگهانی قالیباف به عرصه سیاست، از همان ابتدا بازار گمانه زنی درباره قدرت سیاست ورزی وی را داغ کرد. قالیباف از همان بهار 84 مشکوک به عدم برخورداری از شم سیاسی و قواعد سیاست ورزی حرفه ای بود؛ به خصوص با آن شعار "رضا خان حزب اللهی" اش. به هر روی سردار سابق در انتخابات ریاست جمهوری متحمل شکستی دردناک شد تا عیار خود را کاملا رو کرده باشد. شعار هایی چون "رضاخان حزب اللهی"، "اصولگرای اصلاح طلب"، "اصلاح طلب اصولگرا" و "قالیباف مرد عمل" توجه کسی را جلب نکرد تا سردار قالیباف تنها پس از 2 ماه حضور در میدان سیاست، راهی بستر شود و گوشه گیری پیشه کند.
قالیباف چند ماه بعد، با سیاست – یا به تعبیری با نظام – آشتی کرد و از بستر بیرون آمد. مدیریتِ شهرداری تهران، مفت و مجانی و بدون آنکه برایش تلاشی کرده باشد، به او پیشنهاد شد. او می توانست بار دیگر شانس خود را در میدان سیاست بیازماید. به خصوص که محمود احمدی نژاد تنها با دو سال فعالیت در شهرداری تهران، بر کرسی ریاست جمهوری تکیه زده بود و لابد با یک تناسب ساده، قالیباف می توانست با 8 سال خدمت رسانی به مردم تهران، 4 برابر محمود احمدی نژاد رای جمع کند.
اکنون پس از 8 سال تمرین سیاست ورزی و تنفس در میدان سیاست، انتظار ناظرانِ صحنه آن است که از قالیبافی جدید رونمایی شود؛ قالیبافی که عصبانی و احساساتی نمی شود، خبرنگاران به خاطر انتقاد از او به دادگاه نمی روند، در سخنرانی هایش خامی نمی کند و همچون گذشته برای خودش چاله نمی کند.
با این وجود از نشانه های امیدوار کننده خبری نیست. در سیاست ورزی شهردار تهران پیشرفت محسوسی دیده نمی شود. قالیباف هر چند پس از 8 سال متوجه زشتی شعار "رضاخان حزب اللهی" شد و دیگر آن را تکرار نکرد، اما در انتخاب شعار جدیدش گاف دیگری از خود به جای گذاشت. قالیباف در بدترین زمان ممکن – زمانی که هیچ کس با چوب تکنوکراسی به او نمی تاخت – به صورت ناگهانی تصمیم گرفت پاسخی دندان شکن به سوژه انتقادی چند سال پیش مخالفانش بدهد. این چنین بود که شهردار تهران چند هفته قبل به دفاع سفت و سخت از تکنوکراسی پرداخت و گفت: «ممکن است که بگویند قالیباف، انسان تکنوکراتی است که باید بگوییم تکنوکرات بودن چیز بدی نیست.»
قالیباف در روزهایی که تلاش می کند خود را به شدت ولایتمدار جلوه دهد، عازم مشهد شد تا علاوه بر رسیدگی به کارهای ستاد انتخاباتی زادگاهش، در حرم مطهر رضوی با شنوندگان بیانات رهبر انقلاب هم راه باشد. اما از شانس بد او تندترین نهیب به تکنوکرات های وطنی در همین سخنرانی بیان شد: «من هفده هجده سال قبل به دولتی که در آن زمان سر کار بود و به مسئولان گفتم کاری کنید که ما هر وقت اراده کردیم، بتوانیم درِ چاههای نفت را ببندیم. آقایانِ به قول خودشان «تکنوکرات» لبخند انکار زدند که مگر میشود؟! بله، میشود؛ باید دنبال کرد، باید اقدام کرد، باید برنامهریزی کرد.»
برای قالیباف از این بدتر نمی شود، گویا او فقط از هوش سیاسی بی بهره نیست، بلکه حتی از شانس و اقبال نیز بهره چندانی نبرده است. حکایت قالیباف و تکنوکراسی حکایت آش نخورده و دهان سوخته است. قالیباف حتی تکنوکرات هم نیست. مهم آن است که نان تکنوکراسی را 16 سال نزدیکان هاشمی رفسنجانی و سید محمد خاتمی خورده اند اما چوب آن را محمد باقر قالیباف می خورد؛ به خصوص که او آخرین کسی است که خود را تکنوکرات نامیده و مدت هاست که افکار عمومی تکنوکرات های دولت سازندگی و اصلاحات را از یاد برده اند. شاید قالیباف این روزها ضرب المثل یکی از کتب درسی درباره بی موقع باز شدن دهان را مرتبا زیر لب تکرار می کند.
این اما تنها پالس ناامید کننده ای نیست که از جانب محمد باقر قالیباف ارسال شده است. او اخیرا درباره ائتلاف 2+1 گفته است: «اینکه این ائتلاف سیاسی نیست به این معنا نیست که ما سیاسی نیستیم. این بدین معناست که نمی خواهیم مکر و حیله بکنیم و از جنس کاسه به دست بگیر [؟] و بده و بستان احزابی نیست. اگر این ائتلاف منجر به اختلاف شود باید در دینداری ما شک کنید.» قالیباف به بدترین شکل ممکن خود را محدود و مقبوض الید کرده و بدتر از همه آنکه دینداری اش را به قمار گذاشته است.
این جمله تقریبا هیچ قابلیت انعطاف و مانور سیاسی برای شهردار تهران باقی نخواهد گذاشت. کافی است تصور شود قالیباف در نظرسنجی ها از دو عضو دیگر ائتلاف 2+1 پیش باشد اما حدادعادل یا علی اکبر ولایتی با جرزنی حاضر به پذیرش کاندیداتوری وی نشوند. در این صورت شهردار تهران به دلیل فتوای بی موقعی که درباره دینداری اش صادر کرده است، نمی تواند از چهارچوب ائتلاف خارج شود و ناچار از امتیاز دهی به سایرین است. قالیباف ثابت کرده است لااقل در گرفتار کردن خودش در مخمصه های خودساخته، رکورددار و متخصص است.
هرچه هست، قالیباف 92 تفاوت چندانی از حیث سیاست ورزی با قالیباف 84 ندارد. با این وجود انتظارات قالیباف از سیاست پس از 8 سال خدمتگزاری در شهرداری تهران به بی نهایت میل کرده و این بار اگر موفق نشود، تضمینی وجود ندارد که صرفا به همان بستر خود اکتفا کند. تلقی قالیباف از سیاست شدیدا به تلقی عوام نزدیک است و شاید همین مسئله نقطه ضعف اصلی و عامل همه شکست های او در میدان سیاست باشد.
قالیباف چندی پیش به خبرگزاری مهر گفته بود: «من وقتی که در بعضی جلسات حضور دارم که افراد سیاسی هم در آن هستند روی یک جمله معمولا بیشتر تاکید می کنم، می گویم "صداقت در عالم سیاست شاید حماقت به نظر برسد، اما من باز هم صداقت را ترجیح می دهم."»/شبکه ایران
ویدیو : آش نخورده و دهان سوخته / حکایت مردی که حتی تکنوکرات هم نیست