مطالب طنز

مطالب حاوی نمک (طنز)


مطالب حاوی نمک (طنز)به مجرد خونه اجاره نمیدنبه مجرد مسکن مهر نمیفروشنبه مجرد وام ازدواج نمیدنیه دفه به مجرد زن هم ندید هم خیال خودتونو راحت کنید هم خیال ما  !     هر وقت یکی یه جوک خیلی بیمزه براتون تعریف کرد الکی بلند بلند بخندینوگرنه فکر میکنه متوجه نشدین جوکشو تکرار میکنه و بیشتر حالتونو بهم میزنه !     تا حالا دقت کردینکه همیشه سلیقه اون کسی که کنترل تلویزیون دستشه با تو ۱۸۰ درجه فرق داره ؟     انسان کلاً موجودیه که وقتی خرش از پل بگذره همه چی یادش میرهاونی هم که اینو قبول نداره خرش هنوز روی پله !     ﻣﺎ ﺩﻣﺎﻍ ﻓﺎﺑﺮﯾﮑﯿﺎ ﺑﺎ ﺍﻧﮕﺸﺖ ﺑﻪ ﺟﺎﻫﺎﯾﯽ ﺍزﺩﻣﺎﻏﻤﻮﻥ ﺩﺳﺘﺮﺳﯽ ﺩﺍﺭﯾﻢﮐﻪ ﺷﻤﺎ ﺩﻣﺎﻍ ﻋﻤﻠﯽﻫﺎ ﺑﺎ ﮔﻮﺵ ﭘﺎﮎ ﮐﻦ ﻫﻢ ﺩﺳﺘﺮﺳﯽ ﻧﺪﺍﺭﯾﺪ  ))     پسره ۱۱ سالشه استاتوس گذاشته اگه بابام برام آیفون نخره شب خونه نمیرم !من تو اون سن یه عینک شنا داشتموقتی میرفتم حموم تشتو آب میکردم با کله میرفتم توش و ساعت ها به شادی میزیستم     یکی از پیچیده ترین آدرس دادنادادن آدرس به کسیه که داره پشتتو میخارونه هست     از قسمتای خوب تنها رندگی کردن اینه که ته دیگاتو یه هیچکس نمیدی !     یه پتوی مستطیل شکل دارمبعضی وقتا از عرض میوفته رو پام اصابم خراب میشه هی باید Rotate ـش کنم !     مزدور چیست؟نوعی موز هست که در مناطق دور یافت میشود !     ﺑﻪ ﮐﺎﻓﻪ ﭼﯽ ﮔﻔﺘﻢ ﻫﻤﺎﻥ ﻫﻤﯿﺸﮕﯽﻧﮕﺎﻩ ﺳﻨﮕﯿﻨﺶ ﺭﺍ ﺑﻪ ﭼﺸﻤﺎﻧﻢ ﺍﻧﺪﺍﺧﺖ ﻭ ﮔﻔﺖ :ﺯﺭ ﻧﺰﻥ ﺑﺎﺑﺎ ﺍﯾﻨﺠﺎ ۲ ﻫﻔﺘﺲ ﺍﻓﺘﺘﺎﺡ ﺷﺪﻩ !     عشق ۲ حالت داره عشق مادر به فرزند و عشق خدا ... مطالب طنز

مطالب طنز و خنده دار در تلگرام


مطالب طنز و خنده دار در تلگرامعکس نوشته های خنده دار تلگرام     طنزهای خنده دار    جوک های خنده دار و طنز     ویدیو های دیدنی و خنده دار     *** مگه داریم از این جوک ها و فیلم ها خنده دار تر؟؟؟ *** > telegram.me/channelcafe_tanz    مطالب طنز و خنده دار    مطالب طنز و خنده دار تلگرام    ویدیو های جالب و دیدنی تلگرام     میای تو.احتیاط کن خطرترکیدن ‌ازخنده بااحتیاط‌رواین‌کلیک‌کن‌بیاتو https://telegram.me/channelcafe_tanz   مطالب طنز و خنده دار   عکس نوشته های جالب    عکس های خنده دار در تلگرام   عکس های جنجالی بازیگران ، جوک های خنده دار و ..... در بزرگترین کانال تلگرام جوک و سرگرمی کافه طنز   

فرهنگ لغت طنز ايراني


فرهنگ لغت طنز ايراني    ادب : يعني كمك به يك خانم زيبا در عبور از خيابان حتي اگر به كمك احتياج نداشته باشد   ازدواج : قمار زندگي است و در قمار برد با كسي است كه بيشتر تقلب كند   الكل : مايه گرانبهايي كه همه چيز را محفوظ نگاه مي دارد مگر اسرار را   اوراقچي : تنها موجودي كه زنها را بهترين رانندگان دنيا ميدان ايده آل : شوهري كه بتواند با زنش بهمان دقت و ملايمتي كه در مورد تازه اش دارد رفتار كند   زوج ايده آل : شوهر كر و زن لال   بوسه : تصادفي كه فقط يك سيلي به آدم ضرر مي زند   بيست سالگي : دوراني كه پسر ها دنبال معشوقه مي گردند دختر ها دنبال شوهر   چشم : عضويكه چشم چرانها با آن ارتزاق مي كنند   خسيس : كسي كه وقتي خانه اش آتش مي گيرد براي اينكه پول تلفن ندهد تا اداره آتش نشاني بدود   خوش بين : مردي كه تصور كند وقتي زني پاي تلفن خداحافظي كند گوشي را خواهد گذاشت   دست : عضوي كه در سينما نزد بند نمي شود   دوران تجرد : دوراني كه معمولا براي مردها بعد از ازدواج شروع مي شود   رفيق : كسي كه هميشه به شما مقروض است   سوءظن : سعي در دانستن چيزيكه بعدا" انسان آرزو مي كند اي كاش آنرا نمي دانست   سينما : جايي كه پشت سر شما حرف مي زنند عشق : دردسري كه براي فراموش كردن آن بايد تازه تري پيدا كرد   سرخ پوست : مرد خوشبختي كه وقتي زنش اورا مي بوسد صورتش ماتيكي نمي شود   سنجاق قفلي : تنها قفلي كه بدون كليد باز مي شود   مرد مجرد : كسي ...

یک طنز بدون شرح !!


یک طنز بدون شرح !!        منشی زنگ میزنه به شوهرش میگه: من باید با رئیسم برم سفر کاری, کارهات رو روبراه کن شوهره زنگ میزنه به دوست دخترش, میگه: زنم یه هفته میره ماموریت کارهات رو روبراه کن معشوقه هم که تدریس خصوصی میکرده به شاگرد کوچولوش زنگ میزنه میگه: من تمام هفته مشغولم نمیتونم بیام پسره زنگ میزه به پدر بزرگش میگه: معلمم یه هفته کامل نمیاد, بیا هر روز بزنیم بیرون و هوایی عوض کنیم پدر بزرگ که اتفاقا همون مدیر شرکت هست به منشی زنگ میزنه میگه مسافرت رو لغو کن من با نوه ام سرم بنده منشی زنگ میزنه به شوهرش و میگه: ماموریت کنسل شد من دارم میام خونه شوهر زنگ میزنه به معشوقه اش میگه: زنم مسافرتش لغو شد نیا که متاسفانه نمیتونم ببینمت معشوقه زنگ میزنه به شاگردش میگه: کارم عقب افتاد و این هفته بیکارم پس دارم میام که بریم سر درس و مشق پسر زنگ میزنه به پدر بزرگش و میگه: راحت باش برو مسافرت, معلمم برنامه اش عوض شد و میاد مدیر هم دوباره گوشی رو ور میداره و زنگ میزنه به منشی و میگه برنامه عوض شد حاضر شو که بریم مسافرت        

ویدیو مرتبط

داستان طنز» حکایت عمه خانــــــوم


داستان طنز» حکایت عمه خانــــــوم      با باز شدن در ساختمان شرکت، نوشین که گوشه سالن پشت میز نشسته بود و مشغول تایپ نامه‌ای بود، از گوشه چشم نگاه مختصری به سمت در انداخت و دوباره به کار خود ادامه داد. اما ناگهان مثل جن گرفته‌ها از جا پرید و به سمت زن میانسالی که در آستانه در ایستاده بود با آشفتگی گفت: عمه‌جان! شما اینجا چه کار می‌کنین؟ عمه‌جان که مانتوی بلند و گشاد بر تن داشت و روسری کوچکی را زیر گلویش گره زده بود، در حالی که با لبخند به سمت نوشین می‌آمد با خوشرویی گفت: خب معلومه، اومدم، محل کار برادرزاده‌ام رو ببینم!نوشین با نگرانی نگاهی به سمت اتاق رئیس شرکت انداخت و بعد به عمه گفت: ولی شما که دیده بودین! مگه من بچه‌ام؟عمه‌جان روی مبل راحتی که رو به روی میز کار نوشین بود، نشست و با خونسردی گفت: همچین زیاد هم بزرگ نیستی! تازه تو امانتی دست من. این چند ماهی که دانشگاه قبول شدی و از شهرستان اومدی، مثل تخم چشمم از تو مراقبـت کردم، حالا که کار پیدا کردی و بر خلاف میل من...نوشین با گستاخی حرف عمه‌اش را قطع کرد و گفت: سرکار اومدن من با رضایت بابام بوده. بنابراین فکر نمی‌کنم که کسی حق اظهار نظر داشته باشه.عمه‌جان نگاهی به نوشین انداخت و بعد در حالی که با دست راست، پشت دست چپش را به آرامی می‌مالید از روی خوش قلبی گفت: ولی من فکر می‌کنم تا وقتی که با من زندگی می‌کنی، مسئولیت تو به عهده منه، من هم حق دارم که در مورد سرنوشت تو نگران باشم. تازه من فکر نمی‌کنم بابات بدونه که ...

طنز تجدید فراش


طنز تجدید فراش    همسرم می گفت بد جوری هراسانم همش در پی آ یینه بین و فال و فنجانم همش   حال و روزم از لحاظ روحی اصلا خوب نیست هیچ می پرسی چرا در پای قلیانم همش؟   صبح، بی بی گل برایم یک خبر آورده بود ازهمین رو با تاسف ، کلّه جنبانم همش   عاقبت تصویب شد قانون تجدید فراش دارم احساس بدی، غمگین و نالانم همش     مثل سیر و سرکه می جوشد دلم ، دلواپسم چونکه با اسم هوو می لرزد این جانم همش   همسر خوبی نبودم ، می پذیرم کاملا خاطرت آسوده باشد فکر جبرانم همش   مُرد دیگر آن زن خود خواه لوس بی ادب بعد از این یک خانم خوش خلق و مامانم همش   بوده ام ولخرج تا امروز اما بعد از این در پی کفش و لباس و کیف ارزانم همش     هرچه می خواهی برایت می پزم عالی جناب قرمه سبزی یافسنجان ؟تحت فرمانم همش   جای کافی شاپ و استخر و سونا و سینما بیشتر پیش شما در خانه می مانم همش   جیغ هایم ، نعره هایم ،اخم هایم را ببخش یک مریضی بود و فعلا تحت درمانم همش   سرورم منهم از این پس آن جناحی می شوم از همین فردا فقط در خط " کیهانم" همش     نیستی آش دهن سوزی ولی با این همه بی شما حس می کنم در سطر پایانم همش   گفتم ای یارم، نگارم، همسرم اصلا نترس کاسبی ها راکد و در اوج بحرانم همش   بنده فکر پاس چک هامم نه تجدید فراش هیچ می پرسی چرا سر در گریبانم همش   ازدواج این روزها آن هم مجدد، ساده نیست تازه از آن بار اول هم پشیمانم همش            

يه تکه کاغذ - طنز زن و مردها


يه تکه کاغذ - طنز زن و مردها    یه روزی یه مرده نشسته بود و داشت روزنامه اش رو می خوند كه زنش یهو ماهی تابه رو می كوبه سرش. مرده میگه: برا چی این كارو كردی؟ زنش جواب میده: به خاطر این زدمت كه تو جیب شلوارت یه تیكه كاغذ پیدا كردم كه توش اسم جنى (Jeni یه دختر) نوشته شده بود .     مرده میگه : وقتی هفته پیش برای تماشای مسابقه اسب دوانی رفته بودم اسبی كه روش شرط بندی كردم اسمش jeni بود. زنش معذرت خواهی می کنه و میره به کارای خونه برسه. سه روز بعدش مرد داشت تلویزین تماشا می كرد كه زنش این بار با یه قابلمه ی بزرگتر كوبید رو سر مرده که تقریبا بیهوش شد. وقتی به خودش اومد پرسید این بار برا چی منو زدی زنش جواب داد: آخه اسبت زنگ زده بود.            

داستان سیندرلا(طنز)ایرانی


داستان سیندرلا(طنز)ایرانی    یکی بود ، دو تا نبود ، زیر گنبد کبود که شایدم کبود نبود و آبی بود ، یه دختر خوشگل بدون پدر مادر زندگی می کرد. اسم این دختر خوشگله سیندرلا بود که بلا نسبت دخترای امروزی، روم به دیوار روم به دیوار ، گلاب به روتون خیلی خوشگل بود . سیندرلا با نامادریش که اسمش صغرا خانم بود و 2 تا خواهر ناتنیاش که اسمشون زری و پری بود زندگی می کرد . بیچاره سیندرلا از صبح که از خواب پا می شد باید کار می کرد تا آخر شب . آخه صغرا خانم خیلی ظالم بود . همش می گفت :سیندرلا پارکت ها رو طی کشیدی؟ سیندرلا لوور دراپه ها رو گرد گیری کردی؟ سیندرلا میلک شیک توت فرنگیه منو آماده کردی ؟ سیندرلا هم تو دلش می گفت : ای بترکی ، ذلیل مرده ی گامبو ، کارد بخوره به اون شکمت که 2 متر تو آفسایده ، و بلند می گفت : بعله مامی صغی ( همون صغرا خانم خودمون ) خلاصه الهی بمیرم برای این دختر خوشگله که بدبختیهاش یکی دو تا نبود . القصه ، یه روز پسر پادشاه که خوشی زیر دلش زده بود ، تصمیم گرفت که ازدواج کنه . رفت پیش مامانش و گفت مامان جونم مامانش : بعله پسر دلبندم شاهزاده : من زن می خوام مامانش : تو غلط می کنی پسره ی گوش دراز ، نونت کمه ، آبت کمه ؟ دیگه زن گرفتنت چیه؟ شاهزاده : مامان تو رو خدا ، دارم پیر پسر می شم ، دارم مثل غنچه ی گل پرپر می شم مامانش در حالی که اشکش سرازیر شده بود گفت : باشه قند عسلم ، شیر و شکرم ، پسر گلم ، می خوای با کی مزدوج شی؟ شاهزاده : هنوز نمی دونم ولی ...

چند نکته‌ کلی مطالعه بهتر‌ مطالب درسی


چند نکته‌ کلی مطالعه بهتر‌ مطالب درسی1- در فواصل زمانی کوتاه اما پیوسته درس بخوانید: آمار نشان داده که ذهن انسان در زمان های کوتاه و مکرر بسیار متمرکزتر از زمان های طولانی عمل می کند. بنابراین حتی اگر فقط ده دقیقه برای درس خواندن فرصت دارید، آن را به فواصل زمانی کوتاهتر تقسیم کنید. همچنین بهتر است پس از هر ده دقیقه درس خواندن به خودتان استراحت بدهید. از آنجا که مغز انسان به منظور "ساخت پروتئین" و تجدید نیرو به زمان نیازمند است، این روش کارایی بسیاری دارد. زمان استراحت به مغز فرصت جذب آموخته ها را می دهد، در مقابل درس خواندن برای مدت زمان طولانی نه تنها کسالت آور است، بلکه باعث خستگی، ایجاد استرس و گیج شدن می شود، در نتیجه قدرت یادگیری را کاهش می دهد.     ۲- با خیالی آسوده استراحت کنید:   اگر زمان شما اجازه می دهد به منظور تجدید قوا، یک روز کامل را به استراحت بگذرانید. (مثلا" هر یک ماه یکبار ، مخصوصا" بعد از دادن یک آزمون آزمایشی ، یک استراحت یک روزه یا نصفه روزه ، به خود بدهید.)با این کار ممکن است احساس عذاب وجدان کنید و مرتبا با خود بگوئید : "باید امروز را هم درس می خواندم" و زمان گرانبهایی را که به استراحت تخصیص داده اید، با استرس سپری کنید. اما همانطور که در بالا اشاره شد، فراموش نکنید که در حالت استرس مغز اطلاعات جدید را جذب نمی کند. یک روز را به فراغت بگذرانید و احساس بدی از درس نخواندن خود نداشته باشید. فقط سعی کنید در این یک روز بیشتر به فعالیتهای مورد ...

دعواي دختر و پدر (طنز باحال)


دعواي دختر و پدر (طنز باحال)  سال 1230مرد: دختره خير نديده من تا نکشمت راحت نمي شم...زن: آقا حالا يه غلطي کرد ، شما بگذر.نامحرم که خونمون نبوده. حالا اين بنده خدا يه بار بلند خنديده...مرد: بلند خنديده؟ اين اگه الان جلوشو نگيرم لابد پس فردا مي خواد بره بقالي ماست بخره. نخير نمي شه بايد بکشمش...-- بالاخره با صحبتهاي زن ، مرد خونه از خر شيطون پياده مي شه و دختر گناهکارشو مي بخشه     سال 1280مرد: واسه من مي خواي بري درس بخوني؟ مي کشمت تا برات درس عبرت بشه. يه بار که مُردي ديگه جرات نمي کني از اين حرفا بزني. تو غلط مي کني. تقصير من بود که گذاشتم اين ضعيفه بهت قرآن خوندن ياد بده. حالا واسه من ميخاي درس بخوني؟؟؟زن: آقا ، آروم باشين. يه وقت قلبتون خداي نکرده مي گيره ها! شکر خورد. ديگه از اين مارک شکر نمي خوره. قول ميده...مرد( با نعره حمله مي کنه طرف دخترش ): من بايد بکشمت. تا نکشمت آروم نمي شم. خودت بياي خودتو تسليم کني بدونه درد مي کشمت...-- بالاخره با صحبتهاي زن، مرد خونه از خر شيطون پياده مي شه و دختر گناهکارشو مي بخشه     سال1330مرد: چي؟ دانشسرا (همون دانشگاه خودمون)؟ حالا مي خواي بري دانشسرا؟ مي خواي سر منو زير ننگ بوکوني؟ فاسد شدي برا من؟؟ شيکمتو سورفه (سفره) مي کونم...زن: آقا، ترو خدا خودتونو کنترل کنين. خدا نکرده يه وخ (وقت) سکته مي کنين آ...مرد: چي مي گي ززززززن؟؟ من اگه اينو امشب نکوشم (نکشم) ديگه فردا نمي تونم جلوي اين فسادو بيگيرم. يه دانشسرايي نشونت بدم ...