مریم حیدرزاده
سرقتهای زنانه با نام «مریم حیدرزاده»
, سرقتهای زنانه با نام «مریم حیدرزاده» کارآگاهان پلیسآگاهی تهرانبزرگ زنی را که با مسمومکردن مالباختگان از آنها سرقت میکرد را دستگیر کردند. در اسفندماه سال 91 مردی با هویت مشخص با مراجعه به کلانتری 140 باغفیض به مأموران اعلام کرد که دو روز پیش خانم حدود 30 ساله برای نظافت به خانه آورده شد اما به بهانه دادن آبمیوه مرا بیهوش کرد و زمانی که به هوش آمدم متوجه شدم که کیفدستی حاوی پول و مدارک شناساییام سرقت شده که با تشکیل پرونده مقدماتی با موضوع "سرقت به شیوه بیهوشی" و به دستور بازپرس شعبه یازدهم بازپرسی دادسرای امور جنایی تهران، پرونده برای رسیدگی در اختیار پایگاه دوم پلیسآگاهی تهرانبزرگ قرار گرفت.مالباخته پس از حضور در پایگاه دوم پلیسآگاهی تهرانبزرگ، در اظهاراتش به کارآگاهان گفت: در ساعت 19:00 بیست و هشتم اسفند سال 91 هنگام برگشت به منزل و مقابل شیرینیفروشی در منطقه مرزداران با ماشین ایستاده بودم که خانم حدود 30 سالهای تقاضای کمک کرد و شروع به گریه و زاری کرد و عنوان داشت که بچه یتیم دارد و حاضر است تا در خانه هم کار کند؛ بنده نیز از روی ناآگاهی و دلسوزی ایشان را به خانه بردم، زمانی که به خانه رسیدم، این خانم شروع به کار کرد و من نیز در حال استراحت بودم تا این که پس از گذشت حدود 30 دقیقه، این خانم لیوان آبمیوهای تهیه و برایم آورد که به محض خوردن مقداری از آن بیهوش شدم.پس از گذشت دو روز زمانی که به هوش آمدم، متوجه شدم ... مریم حیدرزاده
اس ام اس شعرهای عاشقانه از مریم حیدرزاده
گفتی که بیا و از وفایت بگذراز لهجه بی وفاییت رنجیدمگفتم که بهانه ات برایم کافیستمعنای لطیف عشق را فهمیدم ********************************** کاش به پرنده بودی و من واسه تودونه بودمشک ندارم اون موقع هم این جوری دیوونه بودمکاش تو ضریح عشق تو یه روز کبوتر می شدمیه بار نگاه می کردی و اون موقع پر پر می شدم ********************************** شبی گفتی نداری دوست من رانمی دانی که من شب چه کردمخوشا بر حال آن چشمی که آن رابه زیبایی پسندیدی و رفتی ********************************** به جان هر چه عاشق توی این دنیای پر غوغاستقدم بگذار روی کوچه های قلب ویرانمبدون تو شبی تنها و بی فانوس خواهم مرددعا کن بعد دیدار تو باشد وقت پایانم ********************************** حالا بدان تو که رفتی در حسرت بازگشتیک آسمان اشک آن شب در کوچه پایشده بودمهر گز پشیمان نگشتم از انتخاب تو هرگزرفتی که شاید بدانم بیهوده رنجیده بودم ********************************** تو مثل مرهم یاسی برای قلب شکستهتو مثل سایبان امیدی برای یک دل خستهتو مثل غنچه لطیفی به رنگ حسرت شبنمتو مثل خنده یاسی و مثل غربت یک غم ********************************** می توان در قلب های بی فروغلحظه ای برقی زد و خورشید شدمی توان در غربت داغ کویرآن ابری که می بارید شد ********************************** چه می شود تو صدایم کنی به لهجه موجبه لحن نقره ای و بی صدای چشمانتتو هیچ وقت پس از صبر ...
بیوگرافی مریم حیدرزاده (+تصاویر)
بیوگرافی مریم حیدرزاده (+تصاویر)زادروز : ۲۹ آبان ۱۳۵۶پیشه : شاعر ، ترانهسرا ٬ نویسنده ، نقاشمریم حیدرزاده متولد ۲۹ آبان ۱۳۵۶ نقاش ٬ نویسنده ٬ شاعر و ترانهسرای ایرانی است.مریم حیدرزاده که بینایی خود را بر اثر چند عمل جراحی در کودکی از دست داد، در اواخر دههٔ ۷۰ با نوشتن شعرهایی به سبک محاورهای و با بهکارگیری کلمات ساده و روان شهرت یافت. بسیاری از خوانندگان داخل کشور و همچنین خوانندگان فارسی زبان در بیرون از ایران از ترانههای او در آهنگهایشان استفادهکردهاند. --------------------------------- گفتگویی کوتاه با مریم حیدرزاده متولد چه سالی هستی:مریم حیدرزاده: متولد ۲۹ آبان سال ۱۳۵۶ در بیمارستان شهدای تهران به دنیا آمدم. از چه سنی شعر می گفتی؟مریم حیدرزاده: همیشه مادرم تعریف می کند که از سه , چهار سالگی جملاتی را که می گفتم آخرشان یک شباهتی به هم داشت البته خودم که یادم نمی آید. ولی از ۸ سالگی یادم هست که شعر می گفتم و شعرهایم را به کمک معلم هایم تصحیح می کردم. عکس مریم حیدرزاده شروع کار حرفه ایت از کجا بود؟مریم حیدرزاده: شروع کار حرفه ای من درسال ۷۵ با یک برنامه تلوزیونی به نام با طراوت به کارگردانی آقای کاشانی بود که خیلی به ایشان سلام میرسانم و تشکر می کنم چون برای من زحمات زیادی کشیدند. اجرا بخش عربی این برنامه با من بود بعد اولین کتابم به نام پروانه ات خواهم ماند در اردیبهشت ۷۷ منتشر کردم. سال ۷۸ کتاب مال تمام من, سال ...
شعرهای زیبا از مریم حیدرزاده
شعرهای زیبا از مریم حیدرزاده رفع زحمت حافظ کنار عکس تو من باز نیت می کنم انگار حافظ با من و من با تو صحبت می کنم وقت قرار ما گذشت و تو نمیدانم چرا دارم به این بدقولیت دیریست عادت می کنم چه ارتباط ساده ای بین من و تقدیر هست تقدیر ویران می کنم من هم مرمت می کنم در اشتباهی نازنین تو فکر کردی این چنین من دارم از چشمان زیبایت شکایت می کنم نه مهربان من بدان بی لطف چشم عاشقت هرجای دنیا که روم احساس غربت می کنم بر روی باغ شانه ات هر وقت اندوهی نشست در حمل بار غصه ات با شوق شرکت می کنم یک شادی کوچک اگر از روی بام دل گذشت هرچند اندک باشد آن را با تو قسمت می کنم خسته شدی از شعر من زیبا اگر بد شد ببخش دلتنگ و عاشق هستم اما رفع زحمت می کنم یک فکر دیگر امشب تمام خویش را از غصه پرپر میكنم گلدان زرد یاد را با تو معطر میكنم تو رفته ای و رفتنت یك اتفاق ساده نیست ناچار این پرواز را این بار باور میكنم یك عهد بستم با خودم وقتی بیایی پیش من یه احترام رجعتت من ناز کمتر می کنم یك شب اگر گفتی برو دیگر ز دستت خسته ام آن شب برای خلوتت یك فكر دیگر میكنم صحن نگاهت را به روی اشتیاقم باز کن من هم ضریح عشق را غرق کبوتر میكنم شعریست باغ چشم تو غرق سكوت و آرزو یك روز من این شعر را تا آخر از بر میكنم گر چه شكستی عهد را مثل غرور ترد من اما چنان دیوانه ام که با غمت سر میكنم زیبا خدا پشت و پناه چشمهای عاشقت با اشك و تكرار و دعا راه تو را تر میكنم لالاییلالا لالا ...
شعر بچه بودم مریم حیدرزاده
بچه بودم، نه دیگه منتظر زنگ بودمنه دیگه واسه تو، این همه، دلتنگ بودم بچه بودم تو نبودی، شبا زود خوابم می برددل کوچیکم، فقط غصه بازی رو می خورد بچه بودم، چه قدر صاف و روون می خندیدمخوبیش این بود که ازت، نمی خوامت، نمی شنیدم بچه بودم همه ام مثل خودم بچه بودننرم و ساده مث خاکای توی باغچه بودن بچه بودم خبر از تو، خبر از دروغ نبودسر فکرای پریشون، انقدر شلوغ نبود بچه بودم همه چی درست می شد ، سخت نبودهیچکی اندازه ی من، اون روزا خوشبخت نبود بچه بودم دلمو هنوز کسی نبرده بودهنوزم خدا اونو، دست خودم سپرده بود بچه بودم قدرمو، زمونه بیشتر می دونستکوچمون حال منو، از تو که بهتر می دونست بچه بودم کسی بیخود منو اذیت نمی کردمث تو میون بازیا، خیانت نمی کرد بچه بودم کسی مثل تو، باهام بد نمی شدبی توجه از کنار رؤیاهام رد نمی شد بچه بودم نبود اون کسی که، بهم راس نمی گفتمث تو هیچکی، بهم هر چی دلش خواس نمی گفت بچه بودم عالمی بود، آخه عاشق نبودماز دس چشمای تو ، تو حسرت دق نبودم بچه بودم بدون هیچ غصه ای رفتم شماللب دریا، خونه های ماسه ای ، بوی بلالبچه بودم توی قایق، بی تو خیلی خوش گذشتدنیا رو کاش می دادم، سالای رفته، بر می گشت بچه بودم خبر از خواهش و التماس نبودلا به لای دفترام ، جز دو تا برگ یاس نبود بچه بودم کسی مثل تو، منو رنج ندادبرد و باخت تلخ ما، مزه شطرنج نداد بچه بودم دلم از هیچکسی ناراضی نبودفکر و ذکرم پیش هیچ چیزی، ...
از «مریم حیدرزاده» چه خبر؟
«حسودیم شد یا شاید به قول خودش حسرت خوردم وقتی دیدمش. وقتی رنگهای زیبا را روی بوم سفید بی در و پیکر میبینم که چقدر زیبا و بهاری، پاییز و زمستانی که در پیش داریم را ترسیم کرده، زیباتر از تصویری که دو چشم بینا میبیند ولی درک نمیکند. حسرت می خورم. مریم حیدرزاده را همه میشناسند، شاعر روشندلی که سالها پیش شعرهایش را همه زیر لب زمزمه میکردند و برخی خوانندهها اشعار او را به سبکهای مختلف خواندند و مردم شنیدند.» خبرگزاری ایسنا: «حسودیم شد یا شاید به قول خودش حسرت خوردم وقتی دیدمش. وقتی رنگهای زیبا را روی بوم سفید بی در و پیکر میبینم که چقدر زیبا و بهاری، پاییز و زمستانی که در پیش داریم را ترسیم کرده، زیباتر از تصویری که دو چشم بینا میبیند ولی درک نمیکند. حسرت می خورم. مریم حیدرزاده را همه میشناسند، شاعر روشندلی که سالها پیش شعرهایش را همه زیر لب زمزمه میکردند و برخی خوانندهها اشعار او را به سبکهای مختلف خواندند و مردم شنیدند.»سایت جمهوریت با ذکر این مقدمه، گفتوگوی خود با مریم حیدرزاده را منتشر کرده که گزیده آن در پی میآید:* این روزها بیشتر درگیر کارهای کتاب و آلبومم هستم. یک کتاب نثر که شامل نامههای عاشقانهای میشود و دو سالی است مشغول جمعآوری آنها هستم. نامههای خیلی عاشقانهای که سبکشان متفاوت است. این نامهها مخاطب خاصی دارند که مشخص است. برای ترجمه به چند زبان زنده دنیا که هماکنون در آستانه ویراستاری است صحبتهایی ...
شعر یادته (مریم حیدرزاده)
روزای خیلی طلایی یادته ؟ روز ترس از جدایی یادته ؟روز تمرین اشاره یادته ؟ شب چیدن ستاره یادته ؟شعر های كتاب درسی یادته ؟ یادته گفتی میترسی،یادته ؟عكسمون تو قاب عكسو یادته ؟ بله بدون مكسو یادته ؟دستمون تو دست هم بود یادته ؟ غصه هامون كم كم بود یادته ؟چشم نازت ماله من بود یادته ؟ دیدن من قدغن بود یادته ؟روزگار قهر و آشتی یادته ؟ هیچ كسیو جز من نداشتی یادته ؟رویاهای آسمونی یادته ؟ قول دادی پیشم بمونی یادته ؟روزای بی غم و غصه یادته ؟ ببینم اول قصه یادته ؟عصر ابراز علاقه یادته ؟ خبر خوش كلاغه یادته ؟دست گرمت تو زمستون یادته ؟ شونیه من توی بارون یادته ؟واسه یه خنده اجازه یادته ؟ اونا كه میگفتی رازه یادته ؟یادته فال های حافظ تو حیاط ، یادته قسم جون شاخه نبات ؟گل سرخ ها رو نچیدیم یادته ؟ یه روزی همو ندیدیم یادته ؟شرط هامون سر صداقت یادته ؟ تو،تو مجازات خیانت یادته ؟پنهونی سر قرار ها یادته ؟ تاخیر هات تو بهار یادته ؟گوش ندادی به نصیحت یادته ؟ گشتنت دنبال فرصت یادته ؟دستتو میخوام بگیرم یادته ؟ راستی تو ، بی تو میمیرم یادته ؟دونه دادن با كبوتر یادته ؟ خاطرات توی دفتر یادته ؟فال با نیت رسیدن یادته ؟ طعم قهوه رو چشیدن یادته ؟واسه فال قهوه رو خوردن یادته ؟ روزی صد بار بی تو مردن یادته ؟یادته دعا ، یادته دعای زیر طاقیا ، كنار بوته های اقاقیا ؟زیر اون درخت گیلاس ، یادته ؟ با دو تا شاخه گل یاس یادته ؟یادته گفتن راز با قاصدك ؟ یادته چقدر به هم گفتیم ، ...
گفتگو با مریم حیدرزاده، فقط به خاطر تو
مریم حیدرزاده از سال 75 کار خود را با برنامه «باطراوت» از شبکه سوم سیما آغاز کرد و در نهایت در سال 77 اولین کتاب و آلبومش را به چاپ رساند. شهرت حیدرزاده درواقع از سن بیست سالگی آغاز شد و همچنان پیش رفت تا اینکه از سال 84 به بعد با ممنوعیت انتشار آثارش از سوی وزارت ارشاد مواجه شد. روزنامه هفت صبح - بهنام مظاهری، یاسر نوروزی: مریم حیدرزاده متولد سال 56 است، او از سال 75 کار خود را با برنامه «باطراوت» از شبکه سوم سیما آغاز کرد و در نهایت در سال 77 اولین کتاب و آلبومش را به چاپ رساند. شهرت حیدرزاده درواقع از سن بیست سالگی آغاز شد و همچنان پیش رفت تا اینکه از سال 84 به بعد با ممنوعیت انتشار آثارش از سوی وزارت ارشاد مواجه شد. او حالا بعد از این سال ها بالاخره کتاب «تو را در حضور همه دوست دارم» را منتشر کرده. حیدرزاده در این گفت و گو از برخورد غیرمنصفانه مسئولان در این سال ها می گوید و ترانه هایی که بدون اجازه او توسط برخی خوانندگان لس آنجلسی خوانده شد...خانم حیدرزاده؛ شما از اواسط دهه هفتاد به بعد با کار شعر و ترانه شهرت و محبوبیت پیدا کردید و کارتان را ادامه دادید اما ناگهان در دهه هشتاد خبری از انتشار کتاب یا عرضه سی دی های صوتی از شما نبود. در این سال ها چه اتفاقی برای مریم حیدرزاده افتاده؟من از سال 77 تا 84، ده مجموعه چاپ کرده ام. هشت تای آنها شعر و ترانه و دو تای دیگر به زبان نثر در قالب نامه های عاشقانه به چاپ رسیده اند. اما از ...
نه زنگی،نه حرفی،نه یادگاری (مریم حیدرزاده)
نه زنگی،نه حرفی،نه یادگاریتونكنه رفتی به خواستگاری خب ببینم كیه؟موهاش بلنده؟توی خیابون بی صدامیخنده؟ چشاش چه جوره؟روشنه؟كشیدس؟یقین دارم كه شبیه سپیدس دساش چی؟جنس دستاش ازبلوره؟توصورتش یه چیزی مثل نوره؟ابروش چی؟حتماابروهاش كمونهاخلاق ورفتارش چی؟مهربونه؟چه رنگیه؟گندمی یاسفیده؟چقددوسش داری تبت شدیده؟ كجادیدیش،توی محل كارت؟اون چی،مث توشده بیقرارت راستی مژش چی؟خیلی برمیگرده؟همونه كه تورودیوونه كرده؟ راستی موهاش چه رنگیه؟طلایی؟یارنگی مثل رنگ بی وفایی؟ قدش به قدت میخوره عزیزم؟بردارم اسفندبراتون بریزم؟ خب عزیزم منو خبر میكردباگریه هام گلویی ترمیكردی ترسیدی من آه بكشم یانفرین؟ردشه همون لحظه مرغ آمین من تورونفرینت كنم؟؟نمیشههنوزدوست دارم مث همیشه تازه اگه دعاهامستجاب بودقصه ی ماحالاتوی كتاب بود خلاصه كه یه جمله می نویسمبابارون پلكای سرخ وخیسم اگه دعاهای منو می خوندنبه جای اون منو پیشت می شوندن تاوقتی كه كلاغ نره به خونهاین آرزوتوی دلم می مونه منبع:lat.blogfa.com
ممنوع الکاری مریم حیدرزاده به پایان رسید
مریم حیدرزاده شاعر و ترانه سرا آثاری با صدای خشایار اعتمادی، مجتبی کبیری، محسن چاوشی و… است. شاعر و ترانه سرای قدیمی کشور پس از چند سال که به دلایل مختلف ممنوع الکار بود، با انتشار اثری جدید بار دیگر فعالیت های رسمی اش رادر کشور از سر گرفت.مریم حیدرزاده که در سالهای گذشته فعالیتها و آثار زیادی را با ترانه ها و آثارش در فضای موسیقی کشورمنتشر کرده است پس از دوره ای تقریبا طولانی توانست در فضای رسمی هنری کشور فعالیت هایت را از سر بگیرد. جدیدترین کتاب این شاعر و ترانه سرا به نام «تو را در حضور همه دوست دارم»، که مجموعه ای نثر با چند ترانه کوتاه و بلند است به تازگی در بازار کتاب ایران منتشر شده است تا پس از مدت ها شاهد انتشار اثری جدید از این هنرمند باشیم. «مریم حیدرزاده» درباره این کتاب گفت: «این کتاب کاملا نثرو در قالب نامه هایی عاشقانه است و البته چندین و چند شعر و ترانه کوتاه و بلند هم در آن گنجانده شده است.»او در ادامه افزود: «این کتاب ۴۳۸ صفحه ای به تازگی در بازار کتاب منتشر شده است و مراسم رونمایی رسمی از آن هم به زودی در تهران برگزار خواهد شد که به محض قطعیت زمان و مکان برگزاری به صورت رسمی اطلاع رسانی خواهد شد.» این شاعر و ترانه سرا در باره ادامه فعالیت هایش در حوزه موسیقی کشور و ممنوع الکاری اش نیز توضیح داد: «طبق قول هایی که از مسئولین مربوطه گرفته ام، آرام آرام مشکلات حل می شوند. انتشار این کتابم خبرخوبی بود و باعث شد انرژی ...