زندگی در مریخ راحت‌تر از تهران است : اخبار اجتماعی - زندگی در مریخ راحت‌تر ...



زندگی در تهران , هزینه زندگی در تهران , زندگی در مریخ


اخبار اجتماعی - زندگی در مریخ راحت‌تر از تهران است

 پروازشان بعد از هفت ماه بالاخره فرود آمد. خاك زیادی بلند شده و همه جا سرخ است. تقریبا از پشت شیشه‌ها نمی‌توان جایی را دید. یكی بلند می‌شود و به سختی پنجره را باز می‌كند، فریاد می‌زند: مریخ، مریخ.

آدم یاد آن زمانی می‌افتد كه وقتی انسان‌ها با سختی زیاد توسط كشتی‌ها به امریكا می‌رسیدند، آن كسی كه زودتر از همه ساحل را می‌دید، فریاد می‌زد: امریكا، امریكا و بقیه جیغ می‌كشیدند. البته اگر زنده رسیده بودند. آنها در شش اتاق هستند، هر اتاق برای چهار نفر. هر كدام بلند می‌شوند و شروع به كاری می‌كنند، یكی لپ تاپش را امتحان می‌كند، دیگری عكسی از جیبش بیرون می‌آورد و معشوقه‌اش را نگاه می‌كند، شاید او را دیگر نبیند.

 حالا یكی از آنها كم‌كم سعی می‌كند در سفینه را باز كند و قولی كه به دوستانش داده بود را عملی كند. به دوستاش گفته بود كه اگر به مریخ رسید، آنجا با توپ پلاستیكی فوتبال بازی می‌كند. صدای سكوتی عجیب همه جا را فراگرفته است. یكی از آنها دوست داشت كه وقتی به مریخ رسید، عكس اینستاگرامی بگیرد و وقتی آن عكس را آپلود كرد، موقعیت جغرافیایی‌اش را مریخ ثبت كند. هوا سرد و نزدیك به 63- درجه است. لباس‌ها را می‌پوشند و از سفینه‌ها خارج می‌شوند.

مسافر اول: زندگی تو مریخ از اینجا بهتره
كنار سطل آشغالی نشسته و مشغول به كفاشی است. پیرمردی كه به گفته خودش نزدیك به 65 سال دارد. «مریخ قرمزه، یعنی اگه بخوام می‌تونم برم اونجا؟ چقدر خوب. نه من مشكلی ندارم از این وضعیت كفاشی راحت می‌شم و لااقل میرم یه جایی كه خلوته و دیگه كسی اونجا زندگی نمی‌كنه. فكر كنم دكترم هم با این موافقت كنه.

 

حالا باید كی اقدام كنیم؟ مهم نیست كه هواش سرده و باید غذای فریز شده بخورم. از زندگی اینجا بهتره والا، راست میگی اگر خانومم هم باشه بهتره، بهش میگم پس. تو بر می‌گردی برای اینكه مداركمون رو بگیری؟ این چیزایی كه گفتی واقعی بودن یا دوربین مخفی بود؟»

مسافر دوم: لااقل تو مریخ شاید بشه برنامه‌ریزی كرد
سفره خانه‌یی نزدیك به یكی از خیابان‌های مركز شهر، پسر جوانی كه نزدیكای ظهر مشغول قلیان كشیدن است. «من ؟ برم مریخ؟ مگه میشه؟ خب نمی‌دونم حاضرم كه برم و دیگه برنگردم ولی بذار بهش فكر می‌كنم.

 

حالا اونجا چطوری هست؟ راستی میشه لپ‌تاپم رو ببرم؟ عجب پس اینترنت هم داره، خب من اگر اینترنت باشه دیگه مشكلی ندارم، الانم اینجا به جز اینترنت كار دیگه نمی‌كنم. مهم نیست كه هواش سرده، مهم اینه كه تكلیفم با خودم مشخصه و می‌دونم باید یه كاری انجام بدم و قراره دیگه برنگردم، اینجا نمی‌دونم باید چیكار كنم. تازه برای دوستام عكس می‌گیرم تا اونا تو اینستاگرام ببینند كه تو مریخ چه خبره. حالا مارو گرفتی دیگه؟»

مسافر سوم: تنها نمیشه رفت مریخ
دختر دانشجو تازه از امتحان برگشته چشمانش از تعجب گرد می‌شود «واقعا آدما دارن میرن مریخ؟ بیخیال، مگه میشه؟ خب اگر بخوام من برم نمی‌تونم كسی رو با خودم ببرم؟ مثلا كی؟ مثلا مامانم.

آخه آدم تنها بره خیلی سخته. بازم آدم به جز من هست؟ باشه بازم من میخوام با كسی برم تنها خیلی سخته، به نظرم تنها مساله سختش همین است كه دیگه بر نمی‌گردم، این طوری اصلا نمی‌تونم تجسم كنم قراره برای من اونجا چه اتفاقی بیفته. اما اگر كسی با من باشه بازم می‌دونم كه یك نفر نیستم كه سرنوشتم معلوم نیست بلكه بقیه هم هستن. حالا باید كی مدارك بدیم؟ واقعا انسان رو قراره ببرن مریخ؟»

مسافر چهارم: درآمدم تو مریخ بیشتر از تهرانه
مرد دستگیره‌های مترو را دو دستی چسبیده تا وقتی كه مترو ترمز می‌گیرد به سمت در پرتاب نشود. «آقا مگه با شما شوخی دارم؟ الان كی پیدا می‌شه كه ما رو ببره مریخ ؟ بعدشم برم اونجا چی كار كنم؟ همین جا فعلا شرایط خوبی دارم، كار می‌كنم، تازه هم ازدواج كردم، الان برم اونجا تازه باید شروع كنم برای این دانشمند‌ها به كار كردن، من هم حوصله ندارم. حالا چقدر پول می‌دن؟ البته این رو هم بگم كه اگر از نظر مالی به صرفه باشه شاید راضی بشم كه برم.

 

البته باید با خانواده بریم دیگه، این طوری غربت اذیت نمی‌كنه مارو. جدی، هواش اینقدر سرده ؟ بچه‌دار هم نمی‌تونیم بشیم؟ خب اینها رو از اول بگو، اما به نظرم ایرادی نداره، با اینكه دوست داشتم كه بچه داشته باشم اما ابتدا ترجیح می‌دم كه از نظر مالی بتونم زندگی بهتری داشته باشم. حالا این چیزی كه تو گفتی واقعیه؟»

مسافر پنجم: هوای مریخ سالم‌تره
خانم میانسالی كه در پارك به خانم‌های دیگر ورزش می‌دهد، انرژی زیادی دارد و همه را به خندان بودن تشویق می‌كند «زیاد حوصله این كار‌ها رو ندارم، خب برم مریخ كه چی بشه؟ همین جا راحت زندگی می‌كنم و از زندگی لذت می‌برم، هفت ماه تو راهیم ؟ من افسرده می‌شم اگر چنین سفری برم.

 

دوست دارم كه وقتی اینجا هستم به آدم‌ها كمك كنم ولی اینكه برم جایی كه دیگه هیچ‌وقت نمی‌تونم از اونجا برگردم رو زیاد دوست ندارم. مشخصات سفرش چطوری هست؟ البته شاید اگر بخوام فقط به یك دلیل به اونجا برم همین هوای بد تهران باشه، یعنی حاضرم به خاطر این شرایط به هرجایی كه می‌تونم سفر كنم. حالا جدی جدی میبرن مریخ آدم رو كه چی بشه؟»

مسافر ششم: راننده سفینه میشم تو مریخ، درآمدش بیشتره
راننده تاكسی میانسالی كه روی صندلی‌های ایستگاه نشسته است و چای می‌خورد، بیشتر از سی سال می‌شود كه راننده است و از این شغل لذت می‌برد «دلم نمی‌خواد به مریخ برم، البته زیاد هم بدم نمی‌آد، ولی اونجا مسافری نیست كه به مقصد برسونم یا حتی ماشینی نیست كه من راننده‌اش باشم. این طوری شرایط خیلی سخت میشه.

 

البته تجربه جالبیه، لااقل از این وضع مالی هم خودم هم خانوادم راحت می‌شیم، خیلی شرایط زندگی اینجا سخت شده. حالا چه شرایطی دارد؟ جدی؟ باید ثبت نام می‌كردم و امكان داشت من انتخاب بشم؟ اگر به من آموزش بدن و سفینه‌یی رو در اختیارم بذارند تا من اون رو هدایت كنم، شاید قبول می‌كردم. اگر شرایط غذایی سخت است و هوا هم اذیت می‌كنه، راستی آدرس سایت رو به من می‌دی؟ اصلا این داستان واقعیه؟»

مسافر هفتم: شاید تو مریخ كار خوبی پیدا كنم
پسر جوانی، شاگرد میوه‌فروشی است، او هرروز صبح از نزدیكای ساعت پنج صبح تا 10 شب كار می‌كند، اهل كرمانشاه است. «مریخ همان جاییه كه می‌گن همه جاش قرمزه؟ اینكه خیلی سفر قشنگیه، من حاضرم اون جا هر كاری انجام بدم تا من رو هم با خودشون ببرن؟ نیاز به چه شغل‌هایی دارن؟ من اینجا هر روز ساعات زیادی رو كار می‌كنم تا هزینه زندگی خودم و مادرم رو تامین كنم، لااقل می‌دونم اگر به مریخ برم و دیگر برنگردم، آینده بهتری برای مادرم كه الان هم پیر شده وجود داره.

 

من با وجود اینكه این همه كار می‌كنم ولی همچنان پول زیادی در نمی‌آرم. من الان نزدیك به 28سالمه، هواش سرده؟ من برای هر كاری تلاش می‌كنم، 63- درجه كه دیگه چیزی نیست. اصلا نمی‌دونم قراره چی كار كنم، فقط این رو می‌دونم كه باید برای ادامه زندگی هر كاری كرد و اینجا هرچقدر كار می‌كنم نمی‌تونم تغییری ایجاد كنم. این سفر رو ایرانی‌ها می‌برند یا خارجی‌ها ؟ واقعیه؟»

مسافر هشتم: برم مریخ رو خاكش فوتبال بازی می‌كنم
پسر حدود 13، 14 سال دارد، شاید كلاس ششم یا هفتم باشد «مریخ ؟ من عاشق فضانوردی‌ام، باید چیكار كنم كه برم؟ همیشه فكر می‌كردم كه فقط میشه مریخ رو تو عكس‌های خیالی تجسم كرد كه تمام اون قرمزه و بیشتر از این نمی‌دونستم. به نظرم خیلی جالبه كه كسایی كه به فضا علاقه دارن به اونجا برن.

 

من حاضرم كه دیگه به زمین برنگردم و به مریخ برم، تازه اگر هم سن و سال‌های خودم هم اونجا باشن روی اون خاك‌های قرمز فوتبال بازی كردن هم خیلی جالبه. حالا این داستان برای كدوم كتابه؟»

حالا باید گفت كه سفر به مریخ، نه داستان است، نه دوربین مخفی، اینها نظرات مردم تهران بود كه دوست داشتند اكثرا به مریخ بروند. رویای بشر زمانی سفر به كره ماه بود. اما وقتی به آنجا سفر كرد متوجه شد كه نمی‌تواند در ماه زندگی كند.

 

حالا باید دید كه مسافران مریخ كه هیچ گاه به زمین باز نمی‌گردند آیا می‌توانند كاری كنند كه مقصد بعدی انسان، مریخ باشد؟ سفری كه از زمین تا مریخ نزدیك به هفت ماه طول می‌كشد. شاید جالب‌تر این باشد كه مختصات سفر به مریخ را بدانیم، سفر بلندپروازانه‌یی كه كاملا واقعی است.
اخباراجتماعی - اعتماد
 


ویدیو : زندگی در مریخ راحت‌تر از تهران است