حجت اشرف زاده، مشروعیتی که از آواز ایرانی آمده است : با اینکه نامش در سالی ...
با اینکه نامش در سالی که گذشت بیش از گذشته بر سر زبانها افتاد اما وقتی مصاحبه با او انجام شد در صدایش میشد غمی را حس کرد که به گفته خودش ناشی از بیتوجهی برخی به جوانان فعال در موسیقی ایرانی امروز است. روزنامه شهروند - علی نامجو: با اینکه نامش در سالی که گذشت بیش از گذشته بر سر زبانها افتاد اما وقتی مصاحبه با او انجام شد در صدایش میشد غمی را حس کرد که به گفته خودش ناشی از بیتوجهی برخی به جوانان فعال در موسیقی ایرانی امروز است. ماه و ماهی در جشنواره فجر بهعنوان بهترین آلبوم تلفیقی انتخاب شد اما اشرفزاده که خودش را خواننده موسیقی ایرانی میداند تغییر مسیر از موسیقی ایرانی به موسیقی تلفیقی را اتفاقی میداند که پس از ١٥سال فعالیت بهعنوان خواننده موسیقی ایرانی گریزی از آن نداشت.
او اکنون بهعنوان نامی آشنا و موفق شناخته میشود اما در کارهایش توجه به اصول موسیقی ایرانی را یک رسالت میداند و ماه و ماهی را زاییده تفکری معرفی میکند که در طول سالیان زیاد در مکتب این موسیقی پرورش یافته است. ما با این خواننده جوان گفتوگویی انجام داده و رمز و رازی را که بهترین آلبوم تلفیقی از نظر داوران فجر در سال گذشته ایجاد کرده، جویا شده است. شرح این گفتوگو را در ادامه بخوانید:
بدون هیچ مقدمهای سوال اول ما در مورد هیت شدن آلبوم ماه و ماهی بین علاقهمندان است. به نظر شما چرا این آلبوم و بهخصوص قطعه ماه و ماهی توانست بین مردم تا این حد جا باز کند؟
من آثاری در حدود ١٠٠ قطعه موفق (از این باب که ماندگار شدند و مردم در بسیاری از برنامهها آنها را شنیدهاند و بسیاری از خوانندهها بارها و بارها بازخوانیشان کردهاند) مورد بررسی قرار دادهام و بخشهای تاثیرگذارشان را جدا کردم. شکل ملودی تاثیرگذار، چرخش ملودی ساده و به دور از پیچش عجیب یکی از المانهای مشخص این آثار بود. این ویژگی آثاری است که سالهای سال مورد توجه مردم قرار گرفته و سینه به سینه و گوش به گوش پیچیده و مانده. در اکثر کنسرتها این آثار در پایان اجرای رپرتوار مخصوص آن اجرا توسط خواننده اجرا میشود و مردم با زمزمه آن آثار از سالنهای اجرا خارج میشوند. وجود رنگ ایرانی در برخی از گامهای آن آثار، اشارههای خاص و دلبرانه از آواز ایرانی، تحریرها و ادوات آوازی ایرانی در جاهای خاص( البته نه زیاد و به شکل اگزجره) و اشعار خوب هماهنگ با ملودیها، المانهای دیگری بود که آن کارهای موفق با خود داشتند.
من موسیقی بعد از انقلاب را هم بررسی کردم. با این توضیح که ما دو واژه موسیقی پاپ و پاپیولار داریم هر موسیقی که مورد توجه مردم قرار میگیرد در دسته موسیقی پاپیولار است هرچند میتواند یک تکنوازی تار باشد. چون مردم آن را میشناسند و با آن آشنا هستند. موسیقی پاپ تعاریف مخصوص به خودش را دارد. من در مورد موسیقی بعد از انقلاب هم با اساتید و دوستان مطلع صحبت کردم. ما با کنار هم قرار دادن همه این اطلاعات به موسیقی ماه و ماهی رسیدیم. همین پیشزمینهها باعث شده که شنونده در هر ١٥ثانیه از آلبوم ماه و ماهی با یک موزیک روبهرو شود. توجه به برابری و تقارن موزیک نکته دیگری بود که برای ماه و ماهی مورد توجه ما قرار گرفت چون میتواند برای مخاطب ایجاد یک حالت لذتبخش کند.
انتخاب ترجیعبندهای مناسب بهعنوان کلامی که به مخاطب اجازه همراهی با خواننده را میدهد، نکته دیگری بود که به آن توجه شد چون همزادپنداری در شعر و همکلامی در موسیقی میتواند جزو لذتبخشترین لحظات باشد که هر شنونده با هر سطح سواد و توانمندی میتواند با کار حرکت کند و در کار شریک شود. این اتفاق هم در موسیقیهای مورد بررسی من ستاره مهمی بود. المانهای دیگری در بافت موسیقایی بود که مورد توجه گرفت. بخشی از تنظیمات را من کار کردم و بخش دیگری از آن را دوستانم انجام دادند. باید بگویم که این کار یک تیم ورک خوب بود و همه برای موفقیت هرچه بهترش تلاش کردند.
شکلگیری آلبومی در ژانر تلفیقی پس از سالها فعالیت حجت اشرفزاده در ژانر موسیقی ایرانی چگونه اتفاق افتاد؟ آیا تلاشی بود برای شنیده شدن؟
به قول شاعر «عشق آمدنی بود نه آموختنی». من از کودکی با آواز و ساز ایرانی عجین شدم و حالا اگر بخواهم رهایش کنم، او مرا رها نمیکند. اما اینکه آدم راه چارهای را برای شنیدهشدن جستوجو کند، از بسیاری خوانندهها شنیدهام. این مسأله بین خوانندگان پاپ، سنتی و تلفیقی وجود دارد. همه به دنبال راه چارهای هستند تا بتوانند صدایشان را بین این همه کار و میان این همه نامهربانی به گوش مخاطب برسانند. اولین راه که کوتاهترین راه هم هست، ارایه کار برمبنای سلیقه مخاطب است. بگذارید خیال شما را راحت کنم و بگویم من مستقیما با این تفکر مخالفم. به نظر من هنرمند است که باید برای مخاطبش ذائقه ایجاد کند و اصلا رسالتش این است. اما در بازار و بخش بههم ریخته و بیسروسامان موسیقی امروز کشور ما بهتر است اول راه چارهای را بیندیشی تا صدایت شنیده شود، سپس به طرف تولید کارهایی که دوست داری بروی.
ماه و ماهی آنطور که گفتید محصول تحقیق و بررسی تیمی شما و همکارانی بود که در این آلبوم حضور داشتند اما در هر صورت هر کار هنری لحظهای در مسیر آفرینش قرار میگیرد. جرقه کار با نگاهی به رنگ و بوی حجره فیروزهتراشی از کجا زده شد؟
من و علیرضا سالها در نیشابور با هم بزرگ شده بودیم. روزی ما به اتفاق از تهران به نیشابور رفتیم و اولین قرارمان را در حجره فیروزهتراشی مجید امرالله گذاشتیم. این دیدار انرژی خوبی به ما داد. همین که وارد بازارچه شدیم علیرضا اولین بیت ماه و ماهی که: «ما از نفس پاک تو و صبح نشابور/ از چشم تو و حجره فیروزهتراشی» است را همان جا سرود. ادامه این شعر هم طی یک زمان کوتاه به شعر افزوده شد. من و علیرضا مطلع این غزل را «تو ماهی و من ماهی این برکه کاشی» انتخاب کردیم و همزمان این ملودی در ذهن من ایجاد شد.
امروز ماه و ماهی بهعنوان آلبومی موفق در موسیقی کشور شناخته میشود. فارغ از جایگاهی که این آلبوم امروز در جامعه موسیقی ایران دارد، چه اتفاقی موجب شد حجت اشرفزاده از سرزمین موسیقی کلاسیک ایرانی به موسیقی تلفیقی سفر کند؟
ما از یک اتفاق به اتفاق دیگری رفتیم. در تمام دنیا اینطور است که هنر از یک زمان تا زمانی دیگر در یک انسان به رشد و تعالی میرسد. وقتی میوه رسیده این درخت که رشد نرمال خودش را انجام داده، نچینند آن میوه حرام خواهد شد و حتما پای درخت خواهد افتاد. حالا اگر آن میوه از پای درخت هم برداشته شود دیگر طراوت و شادابی ابتدایی را ندارد و چروکیده و به درد نخور خواهد بود. در کار هنری هم همین شرایط وجود دارد و اگر در زمان بالندگی و توانمندی به آدم توجه نشود باعث میشود انسان احساس کند در زمان خودش چیده نشده و حالا زمان دارد میگذرد. خوب است بدانید که مخاطب امروز ما عجول است و گاهی به محتوای چیز نویی که طلب میکند، فکر نکرده و فقط نوبودن برایش مهم است.
آنقدر این مسیرها شکل متفاوتی به خودش میگیرد که شاید نتوان در بهترین شرایط بهترین نتیجه را گرفت. اما این امکان وجود دارد که انسان با پایبندی به اصول گذشتهاش رنگی را ایجاد کند که شاید شنیده شود. زمانی که حجت اشرفزاده ١٥سال تلاش کرده، با عشق و علاقه نواختن چندین ساز را به پایان رسانده، در زمینه ادبیات کشورش مطالعه کرده و در زمینه تخصصیاش هر کاری را که باید انجام داده، امروز حس میکند میوه کارش به موقع چیده نشده، غمگین خواهد شد. یک پزشک چند سال تلاش میکند تا مدرکش را بگیرد؟ موزیسین هم سالهای سال زمانش را هزینه کرده و شبانهروز زحمت کشیده تا بتواند به هدفش برسد اما یک روز میبیند حتی کسی حاضر نیست آن را بچیند. این مسأله باعث میشود عدهای از دوستان من به یأس فلسفی برسند که رسیدهاند یا برای شنیدهشدن کاری بکنند. عدهای هم هستند که با حمایتها و تبلیغات خاصی سر بزنگاهی دیده میشوند اما این ماجرا یک کار سازماندهیشده نیست و این وضع میتواند برای یک نفر محقق شود اما برای هزار نفر پیش نیاید.
وقتی یک سازوکار کشف استعداد برای همه فراهم شود من نمیتوانم احساس کنم که عقب هستم و دچار یأس فلسفی شوم. ما آلبوم شهر پریشانی را با مدیا فرجنژاد کار کردیم و در ژانر اصیل به بازار آمد. خیلی از آن اثر تعریف نمیکنم اما در زمان خودش با دوستان خوبی چون پاشا هنجنی، علی پژوهشگر و نوید دهقان ساخته شد. من در آن کار یکسری آواز خراسانی خواندم و سعی کردم طوری کار را ارایه دهم که شبیه کسی نباشد. من برای ضبط آن کار با خستگی به استودیو رفتم تا بتوانم صدای خراسانی خشدار کویری را به خوبی به نمایش بگذارم.
یعنی عدم حمایت مالی باعث شد مسیر تغییر کند؟
همیشه لازم نیست که حمایت فقط با صرف هزینههای کلان اتفاق بیفتد. گاهی حمایت فکری میتواند به اندازه حمایت مالی در موفقیت یک هنرمند موثر باشد. یک راهور خوب میتواند هنرمند را به سمت و سویی برساند.
شاید عدم توفیق در زمینه مالی بعد از انتشار کارها شما را ناامید کرده باشد. در غیر این صورت چه اتفاقی شما را به این نتیجه رساند که حمایت معنوی مورد نیاز در طول سالهای فعالیت تان در ژانر سنتی صورت نگرفته است؟
جشن خانه موسیقی درحال برگزاری بود. خودم رفتم و گفتم که این آلبوم را ما خواندیم. هیچکس بعد از آن به ما نگفت این آلبومی که چند نسخهاش را برای ما آوردی اصلا به درد هم نمیخورد و برو دنبال بقالی. جشن خانه موسیقی برگزار شد و این استاد به آن استاد جایزه داد و برعکس. من به خودم گفتم ما با چه عشقی این کار را انجام دادیم و رفتیم کار را به خانه موسیقی دادیم. من توقع داشتم یک نفر با من تماس بگیرد و بگوید شما که آلبومت را آوردی بیا و در جشن خانه موسیقی بنشین. البته نیاز به راهنماییهایی داری تا بتوانی در سالهای آینده کارهای خوبی انجام دهی. بیا تا ما تو را راهنمایی کنیم تا بتوانی مسیرت را بهتر بروی. این دوستان حتی ما را لایق ندیدند که بگویند اصلا کارت به درد نمیخورد. اهالی خانه موسیقی در آن شرایط حتی ما را لایق ندانستند که کارت دعوت حضور در اختتامیه جشنشان را بدهند. درحالیکه هر کس برای هر فستیوالی در دنیا یک اثر بفرستد لااقل ایمیلی را دریافت خواهد کرد که برای حضور در آن استانداردهای بودن را دارد یا نه. بالاخره جوابی خواهند داد. اما وقتی شما در کشور خودتان کاری را میبرید و هیچ واکنشی نمیبینید، ناراحت خواهید شد.
امید در این دوره تمام شد...
زمانی که این اتفاق برایم افتاد من تیر خلاص را خوردم. چه توقعی هست که همه مثل هم آواز بخوانند؟ برخی از اساتید فکر میکنند هر کسی به استاد بزرگ آواز ایران میخواند، لایقتر است. چرا مثل پرویز مشکاتیان یک صدای نو و متفاوت با خودش نمیآورد. خود من سالها آواز استاد و خسروی بزرگ آواز ایران را مشق کردم و همین مسأله باعث شده بود رنگ صدایم به رنگ صدای موردنظر دوستان علاقهمند به صدای استاد شبیه شده بود. به همین دلیل مدتها تلاش کردم تا تفاوتی را در صدایم نشان دهم. من معتقدم رنگهای خوش و متفاوت زیادی به غیر از صداهای ما در ایران وجود دارد اما متاسفانه تمامشان در نطفه خفه میشود و هیچ اتفاقی برایشان نمیافتد.
اینکه چرا من واقعا به یک ژانر دیگر حرکت کردم به آن دلیل بود که شاید خواستم توقفی که جلو راهم قرار گرفته بود را دور بزنم اما اینها از علاقه شخصی من به آواز ایرانی نخواهد کاست. امروز هر جا صحبت بشود میگویم که خواننده موسیقی ایرانی هستم. من منتی بر موسیقی ایرانی ندارم و این مهری است که برای به رخ کشیدن اعتبارم به خودم زدهام. قطعا چیزی از اینکه من خواننده موسیقی ایرانی باشم، به موسیقی اصیل افزوده نخواهد شد، بلکه من وجود و مشروعیتم را از آواز ایرانی میبینم.
امروز از راهی که بعد از بیثمر ماندن تلاشهای بیوقفه در ژانر سابق انتخاب کردید، پشیمان نیستید؟
از مسیری که انتخاب کردهام، گریزی نیست چون از آن جواب گرفتهام. برای آینده برنامههایی دارم که انشاءالله در کار بعدی خودم به سمت آواز ایرانی بروم. البته در این آلبوم در قطعه عشق آمد یک آواز خیلی ساده خواندم اما خودم را موظف میدانم تا در مسیر آشتی مخاطب با موسیقی ایرانی حرکت کنم. البته ما نمیتوانیم مردم را مقصر این اتفاقات بدانیم و بیتوجهیها در سطح کلان در این ماجرا بزرگترین تأثیر را داشته است. باید اضافه کنم که بیتوجهیها را نیز نمیتوان به مسئولان و مدیران فعال در بخش موسیقی محدود کرد. بیتوجهی خانوادههایی که برای خریدن یک پیتزا از این طرف شهر به سوی دیگرش حرکت میکنند اما حاضر نیستند تا نزدیکترین شهر کتاب محل زندگیشان بروند و فرزندشان را برای شنیدن یک آواز خوب و وزین ایرانی تشویق کنند، آنها در این پیشامد مقصرند.
ما نمیتوانیم فقط یک بخش را در این اتفاق مسبب و مقصر بدانیم. حتی خانوادههای ما در شکلگیری تفکرهای جوانترهای جامعهمان مقصرند. اساتیدمان، مدیرانمان، هنرمندانمان و خانوادهها هرکدام به شکلی در این ماجرا مسئولند. درحقیقت مثلث هنرمند، مخاطب و حلقه وصلش که بخش مدیریتی است و در قسمت دولتی و خصوصی حضور دارد، در جامعه ما بههم مربوط نیستند.
تأثیر صداوسیما در جریان فرهنگی کشور تا چه اندازه است؟ آیا صداوسیما کارش را به خوبی پیش برده است؟
صداوسیما هم جزو بخش دولتی است. این ارگان سالها کارهایی را ساخته که خودش پخششان نکرده. اگر به این رویه دقت کنید به نظر خندهدار میرسد. روند تولید و تأمین در صداوسیما طوری است که حتی تهیهکنندههای خودش رغبتی به پخش آن آثار ندارند. این نکات دغدغههای من در طول این سالها بودهاند. از هر دری که وارد شدم راهی برای رسیدن به آن نقطهای که پانزدهسال برایش زحمت کشیدم و میدانستم استحقاقش را دارم، پیدا نکردم. من استحقاق این را داشتم که مردم بیشتر مرا بشنوند اما از هر دری که رفتم به بنبست خوردم. در این شرایط باید تلاش میکردم تا برای تولید آلبوم ماه و ماهی و برای اینکه شنیده شود، کاری کنم.
تهیهکنندگان ایرانی چطور؟ آنها کجای این مثلث (مخاطب، هنرمند و مدیران) خواهند بود؟
اساسا عنوان تهیهکننده یعنی کسی که یک فرم و رنگ جدید را کشف کند و هزینه برنامهسازیاش را میدهد و برای چندین سال برنامهریزی میکند تا آن فرم و رنگ جدید تبلیغ شود و با هدایت به ستاره تبدیل شود. درنهایت هنرمندانی با این شرایط برای مردم کار خواهند کرد و مخاطب میتواند از فعالیتشان استفاده کند، نه اینکه مردم در صدها سایت سرگردان شوند و مجبور باشند برای پیدا کردن سلیقه خودشان از بین هزاران موسیقی به درد نخور انتخاب کنند و احتمالا به یک صدای خوب دست پیدا کنند. در این صورت تازه تهیهکنندههای ما به خودشان اجازه پیشنهادات کاری میدهند. البته این پیشنهادات هم معمولا شرایط عجیبی دارد و گاهی از هنرمندان خواسته میشود که با مبالغ طنزگونه سالها در خدمت آن تهیهکننده باشند.
این دو مشخصه از دیدگاه من آسیبهای موجود در راه معرفی صداهای نو است. حلقههای گم شده در این مسیر را باید به واسطه عدممدیریت در سیستم دولتی و خانه موسیقی و همینطور بخش خصوصی تبیین کرد. همه این مسائل دست به دست هم میدهد تا حجت اشرفزاده پس از حدود پانزدهسال شاگردی دو زانو رو به روی خودش بنشیند و به این نتیجه برسد که هیچکس برای تو کاری نمیکند. هیچ استادی حاضر نیست تا از تو بخواهد که حتی به رایگان بروی و در ارکسترش بخوانی.
اگر قرار باشد یک نفر بهعنوان موثرترین شخص در ساخت و موفقیت ماه و ماهی معرفی شود، از نظر شما کیست؟
من در تولید این کار خیلی فکر کردم. در تنظیم این کار از کمک دوستان خوبی استفاده کردم و همه با عشق برای موفقیت این آلبوم کار کردند. غزلیات خوب علیرضا بدیع که سالها در کنار هم بزرگ شدیم و به نظر من یکی از بهترین غزلسرایان بزرگ دوره حاضر است و نگاه او در شعر و دریچه تازهای که به عشق و فراق و عناوین مختلف احساسات درونی یک انسان پرداخته در موفقیت ماه و ماهی تأثیر مهمی داشت. همه اینها با هم به یک اتفاق خوب تبدیل شده و من به به تنهایی این اتفاق را انجام ندادم. جالب است بدانید که من برای جمع کردن آلبوم ماه و ماهی پول نداشتم که نوازنده بگیرم و بخش زیادی از این آلبوم سمپل است. شاید از خودتان بپرسید که چرا اینقدر سمت موسیقی الکترونیک رفتم. خیلیها همچون من موسیقی الکترونیک کار میکنند چون پول نوازنده ندارند که بدهند. اینها همه نقدی است که به کار ما وارد است.
اگر ماه و ماهی بهعنوان آلبوم اول حجت اشرفزاده در ژانر تلفیقی با شکست مواجه میشد، میتوان گفت پایان کار او نیزفرا میرسید؟
نه. من به واسطه تربیت خانوادگی و نگاهی که به موسیقی داشتم هرگز باور نداشتم که پایان کار اینجاست. هرچند برخی از دوستان کاملا واقعبینانه نگاه میکنند و مثل من فکر نمیکنند. البته دو سه مرتبه لحظات بسیار سختی را تجربه کردم و چند وقتی موسیقی را از دور میدیدم. باید از همسرم بابت تشویقهایش در آن دوران تشکر کنم. او با پشتیبانی خیلی خوبی مرا دوباره به صحنه موسیقی بازگرداند. خانواده و دوستان زیادی هم با دلگرمی در این مسیر به من کمک کردند. همیشه لازم نیست اتفاق خیلی خاصی بیفتد و یک دلگرمی میتواند باعث بسیاری از موفقیتها شود. گاهی یک تأیید باعث ادامه تلاش میشود و میتواند آدم را سر پا نگه دارد. شاید صلاح نباشد این را بگویم اما من در دورهای در تأمین هزینههای ساده زندگی مانده بودم اما ما ماه و ماهی را به سرانجام رسانیدم. الان هم به لطف خدا و علاقه مخاطبان و دوستانی که به هم کمک کردند تا این کار جمعوجور شود، ماه و ماهی به سرانجام رسیده است. من همیشه نور امید را به کمک خدا و اطرافیانم نگه داشتهام و اجازه نمیدهم که خاموش شود.
ویدیو : حجت اشرف زاده، مشروعیتی که از آواز ایرانی آمده است