تصاویر و گزارشی از نخستین مدرسه کودکان کار ایران : سازمان مردم نهاد «ترنم صبح ...
سازمان مردم نهاد «ترنم صبح سپید» توانسته است با کمک شهرداری و سایر سمن ها، اولین مدرسه ای که در آن کودکان کار (چه ایرانی و چه افغانستانی) امکان تحصیل داشته باشند را راه اندازی کند.
شاید برای بسیاری از دانش آموزان کشور این اول مهر هم مانند همه اول مهرها به نظر رسید و گذشت؛ اما اول مهر امسال برای ۱۶۵ دانش آموز (که شاید بعد از نگارش این گزارش به تعدادشان هم اضافه تر شده باشد.) کاملا شکل متفاوتی داشت.
۱۶۵ نفری که به هر دلیلی از بی هویتی گرفته تا نان درآوردن برای خانواده شان و... هیچ وقت نتوانستند مانند بچه های عادی؛ روز اول مهر، کیف و کتاب به دست راهی مدرسه شوند و سال تحصیلی جدیدشان را آغاز کنند.
شاید برای بسیاری از آنها اصلا کلمات «سالِ تحصیلیِ جدید» تا امروز بی معنا بود؛ اما امسال آنها هم می توانند مانند میلیون ها دانش آموز دیگر طعم نشستن پشت میز و نیمکت های مدرسه را تجربه کنند. اینجا اولین مدرسه کودکان کار است.
مدرسه ای در دل دروازه غار که موسسان آن قصد دارند این مدرسه را به عنوان دروازه بهار در این محله معرفی کنند. سازمان مردم نهاد «ترنم صبح سپید» توانسته است با کمک شهرداری و سایر سمن ها، اولین مدرسه ای که در آن کودکان کار (چه ایرانی و چه افغانستانی) امکان تحصیل داشته باشند را راه اندازی کند.
کاری بزرگی که به گفته مدیر این مدرسه اگر آموزش و پرورش نیز همکاری های لازم را انجام دهد (که تا حدودی نیز در این بخش موفقیت آمیز عمل کرده و توانسته اند موافقت این وزارت خانه را نیز به سمت خود جلب کنند) می توانند در بخش کمک به آسیب های اجتماعی بسیار نقش موثر و تاثیرگذاری داشته باشند.
در این گزارش به سراغ بزرگ ترین مدرسه کودکان کار کشور که مجوز از آموزش و پرورش دارد و به نام «صبح رویش» شناخته می شود و در محدوده دروازه غار تهران قرار دارد رفتیم تا با موسسان و بانیان این جریان گفت و گویی داشته باشیم.
موسسانی که دو هدف در این مدرسه را دنبال می کنند؛ یکی از آنها بخش آموزش است و بخش دیگر فعالیت های اجتماعی که برای آن نام دروازه بهار را انتخاب کرده اند. سید محمدحسن داوودی شمس، مدیر مدرسه پسرانه و دخترانه کودکان کار است که توانستیم بعد از مراسم آغاز سال تحصیلی پشت نیمکت های مدرسه با او همکلام شویم.
مدیر جوان ۲۷ ساله ای که با تمام انرژی و شور جوانی اش آمده تا بتواند خلاهای کودکان کار یعنی بخش کودکی، محبت و دوست داشتنشان را پُر کند. به همین دلیل شعارشان را نیز «جایی برای کودکی» انتخاب کرده اند.
تلاش برای محرومیت زدایی در مناطق محروم از سال ها پیش یعنی حدود ۱۲ سال پیش هدف اصلی سازمان مردم نهاد «ترنم صبح سپید» و سایر سمن ها بود.
تا اینکه بعد از سال ها به این نتیجه رسیدند که برای کاهش محرومیت بهتر است وارد بخش آموزش شوند تا در تربیت نیروی انسانی بتوانند نقش موثرتری داشته باشند. آنها با چنین هدفی کار خود را دنبال کردند تا اینکه به محله دروازه غار و یک مدرسه متروکه و قدیمی رسیدند.
محمد حسن داوودی ماجرای مقدمات اولیه ساخته شدن مدرسه صبح رویش را اینطور توضیح می دهد: «به دلیل آنکه ما سال ها سابقه کار کردن در مناطق محروم کشور را داشتیم تصمیم گرفتیم کارهای آموزشی را برای محرومان تهران نیز انجام دهیم.
به مرور به این نتیجه رسیدیم چه محرومیت زدایی بهتر از کمک به وضعیت کودکان کار می تواند باشد؟ چون کودکان کار چه در محله دروازه غار و چه بسیاری از کودکان دیگر در سایر مناطق شهر به واسطه نداشتن هویت با وجود آنکه ایرانی هستند امکان تحصیل برایشان امکان پذیر نیست.
برخی از این کودکان کار نیز با وجود آنکه هویت هم دارند؛ اما سبک زندگی شان به گونه ای است که امکان تحصیل ندارند و باید برای امرار معاش خانواده شان کار کنند.»
مدیر مدرسه صبح رویش با اشاره به اینکه این دسته از کودکان کسانی هستند که هیچ کسی آموزش شان را بر عهده نمی گیرد گفت: «نه بخش دولتی به عنوان آموزش و پرورش نه بخش خصوصی به عنوان NGOها این بخش از کودکان را تحت پوشش خود قرار نمی دهند و بیشتر آموزش شان را معطوف به اتباع افاغنه کرده اند. البته این مدرسه کودکان افغان را هم می پذیرد. چون اعتقاد داریم افغانستان هم جزوی از ایران بوده و این بیگانه ها بودند که ایران و افغانستان را از هم جدا کردند.»
او درباره اینکه چطور ساختمان مدرسه در اختیار آنها قرار گرفته است گفت: «اینجا یک ساختمان کاملا مخروبه مدرسه دولتی برای وزارت آموزش و پرورش بود. از آنجایی که بخش معاونت اجتماعی و فرهنگی شهرداری تهران خودش را در مقابل کودکان کار موظف می داند این مدرسه مخروبه را خرید و قصد داشت این مجموعه را به یک بخش خصوصی بدهد.
در این زمان یک تفاهم نامه بین معاونت شهرداری و موسسه مردم نهاد ترنم صبح سپید نوشته شد که بخشی از این تفاهم نامه در خصوص ملک است.
ملک توسط شهرداری و NGOها کاملا بازسازی، مقاوم سازی، ضدزلزله و زیبا شد. در نهایت نیز تجهیزات در اختیارمان قرار دادند. بعد از آن جهت تداوم کار منابع خیریه هم تعریف کردیم که شبکه همیاران است تا کمک های مردمی نیز به دستمان برسد.»
۱۶۵ دانش آموز تا این لحظه
مدیر مدرسه صبح رویش از ثبت نام ۱۶۵ دانش آموز تا زمان ثبت این گفت و گو خبر می دهد و می گوید قطعا به تعداد آنها اضافه خواهدشد چون تنها دو هفته از زمان ثبت نام آنها در این مدرسه می گذرد و جای امیدواری است که همچنان به تعداد آنها اضافه شود: «این مدرسه، مدرسه غیر انتفاعی است که بدون هیچ نفع فردی و مادی کار خود را شروع کرده.
یعنی تمام سرویس دهی به کودکان در این مدرسه رایگان است و امکاناتی در آن در نظر گرفته شده که از بهترین مدارس غیر انتفاعی که بابت تحصیل در آنجا پول می گیرند بهتر است.»
به گفته داوودی این مدرسه قرار است در شیفت های مختلف به شکل های متفاوت به بچه های کار آموزش بدهند: «قصد داریم مدرسه را دو شیف برگزار کنیم. یک شیفت از ۸ صبح تا ۱۲.۵ ظهر و یک شیفت از ۱۲.۵ ظهر تا ۴.۵ بعد از ظهر.
علاوه بر آن یک دوره کلاس های شناور هم برای بچه هایی می گذاریم که نمی توانند مدت زمان بیشتری در مدرسه باشند و بقیه ساعات روز را سرکار هستند. یک سری کلاس های نهضت سوادآموزی نیز برای بچه هایی در نظر گرفته ایم که بالای ۱۰ سال دارند و بی سواد هستند.»
مدرسه ای برای آموزش چگونه زیستن
داوودی در زمینه بخش آموزش به مواردی اشاره می کند که از طریق این روش ها کودکان کار را ترغیب به آمدن و درس خواندن در مدرسه می کند: « بچه های کار والدینی دارند که ترجیح می دهند فرزندانشان به جای درس خواندن کار کنند.
خود کودک هم در خیابان آزادی بیشتری دارد و هر کاری دوست دارد می تواند بکند و هر ساعتی از شبانه روز هم به خانه برمی گردد.
بنابراین مدرسه باید برای این کودکان جذاب باشد. در بخش آموزش تمام تلاشمان این است کودک بتواند با مواردی آشنا شود تا بتواند از طریق آن بهتر زندگی کند. یعنی قصد داریم در این مدرسه چگونه زیستن آموزش بدهیم.
بنابراین چیدمان کلاسی به شکل نیمکت های پشت سر هم نخواهد بود. بلکه صندلی و میزهایی برای آنها سفارش داده ایم که با نیمکت و صندلی مدارس دیگر فرق می کند. چیدمان کاملا خلاقی است. مثلا به شکل گرد، بعلاوه و... تا دور یک میز کار می کنند.»
شهربازی کوچک در دل مدرسه
اولین مدرسه کودکان کار علاوه بر آنکه در دل خود یک محیط متفاوت آموزشی گنجانده است یک محیط بازی و سرگرمی نیز در نظر گرفته شده تا کودکان کار به شکل واقعی در آن بتوانند کودکی هایی که به نظر از دست رفته می دیدند را به دست آورند: «برای کودکان این مدرسه یک شهربازی کوچک سرپوشیده داخل ساختمان در نظر گرفته شده است. علاوه بر آن ترامپولین، حوضچه شن و ماسه هم برای گل بازی و هم پرش و... جانمایی و ساخته شده.
در میان کودکان کار استعدادهایی وجود دارد که کشف آنها در زندگی شان بسیار تاثیر گذار خواهدبود. در میان این کودکان آسیب دیده شده یک کودک ۸ ساله به اندازه یک نوجوان ۱۴-۱۵ ساله تحرک بدنی و استعداد ذهنی دارد که نباید آنها هدر بروند.»
آموزش هایی به سبک بازی
او هدف راه اندازی مدرسه صبح رویش را دو چیز می داند یکی بخش آموزش است و دیگری فعالیت های اجتماعی که نام آن را دروازه بهار گذاشته اند. برای رسیدن به اهدافشان نیز به شکل تخصصی و از طریق کارشناسان و افراد با تجربه ای که حداقل ۵ تا ۱۰ سال تجربه کار با بچه های آسیب داشته اند بهره برده اند.
اودر اینباره می گوید: «از آنجایی که آموزش در این مدرسه باید بر مبنای یک روش جذاب و انگیزشی باشد تمام آموزش هایمان به سبک بازی است. تلاش شده یک مدل را بومی سازی کنیم تا آموزش برای کودکان کار جذاب باشد.
چنین اتفاقی تا به حال در ایران نیفتاده بود. ما زمانی که مدرسه می رفتیم تمام تلاشمان این بود به نوعی از مدرسه و تکالیف آن فرار کنیم. چنین اتفاقی نباید برای کودکان کار بیفتد.
آموزش باید به گونه ای باشد که خودشان با ذوق و شوق به دنبال آموزش بیایند. در حال حاضر۵ سرفصل آموزشی طراحی کرده ایم که ۲ سرفصل دیگر در دست تدوین است. بنابراین جمعا ۷ سرفصل وجود خواهدداشت.
می خواهیم روش ها و سرفصل ها را بنویسیم و آموزش پرورش اصلاحات لازم را بر روی آنها انجام بدهد تا به یک روش مناسب آموزشی که مورد تایید وزارت خانه نیز هست تبدیل شود.»
داوودی در توضیح اینکه در روش های آموزشی شان چه فرایندی را مدنظر دارند گفت: «می خواهیم یک فضای روستایی در مدرسه داشته باشیم تا کودک از شهر خودش را جدا کند. انگار که وارد روستای می شود.
تلاش کردیم واژه ها را نیز تغییر بدهیم و به جای کلمه «ریاضی» از «عدد کده»، «عجب کده» به جای درس «علوم و خلاقیت»، «ادب کده» به جای درس «ادبیات»، «وطن کده» به جای درس «تاریخ و جغرافیا» استفاده کنیم.
در کل می خواهیم آموزش های ایرانی و اسلامی مان با محوریت قصه گویی و داستان باشد تا در نهایت به نمایش خلاق برسیم. «زیست کده» نیز بخشی خواهدشد که در آن آموزش مهارت های زندگی به کودکان کار می دهیم. یعنی آموزش هایی که در زندگی به درد او بخورد.
در این بخش از درس آمده ایم چگونه زیستن را بیاموریم. مثلا آموزش نه گفتن. چون این کودکی که از در مدرسه بیرون می رود به او سیگار تعارف نمی شود به او شیشه و مواد مخدر و حتی جرم های سنگین پیشنهاد می شود. علاوه بر آن تلاش می کنیم به چنین کودکی کنترل خشم آموزش بدهیم.
در کل باید بگویم تمام تلاش ما این است آموزش هایی به این دسته از کودکان بدهیم که بتوانند در زندگی شان به بهترین نحو از آن استفاده کنند.»
واحد پولی «جیرینگ» پول رایج مدرسه کودکان کار
مدیر اولین مدرسه کار از روش دیگری برای جذب کودک کار، جهت تحصیل و انجام کار خوب و درست نام می برد و آن هم روش استفاده از واحد پولی «جیرینگ» در مدرسه است: «جیرنگ واحد پولی مدرسه است. پولی که تنها مورد اعتبار مدرسه است.
کودکانی که اینجا قرار است درس بخوانند کودکان خیابان هستند و هر روز با پول سر و کار دارند. بنابراین تمام امکانات این مدرسه بر مبنای واحد پولی «جیرینگ» تعریف شده است.
حتی کودک با این پول می تواند از بوفه مدرسه بستنی بخرد. حالا این سوال پیش می آید که این پول را چطور می توانند به دست آورند؟ به عنوان مثال این کودکان اگر از وسایلشان مثل کیف، کتاب، میز و صندلی به درستی نگهداری کنند اگر ادب و سلام کردنشان خوب باشد، اگر به موقع سر کلاس بیاید باعث می شود معلم و ناظم به او «جیرینگ» بدهند. تنبیه هم از همین طریق می شوند. یعنی باید از طریق «جیرینگ» جریمه شان را پرداخت کنند. زمانی که اردو برگزار می کنیم آنها با «جیرینگ» می توانند در اردو شرکت کنند.
بچه بی ادب نمی تواند بیاید چون «جیرینگی» ندارد. در این بین مثلا شده معلم یواشکی به او مقداری «جیرینگ» قرض بدهد و همین کار باعث می شود ببیند اگر بچه خوبی باشد با دادن «جیرینگ» می تواند در اردوها، تفریح ها و بازی ها شرکت کند. به همین دلیل تلاش شده بخشی از نظام تشویق و تنبیه ما از طریق هم واحد پولی «جیرینگ» شکل بگیرد.»
بخش دیگری از نظام آموزشی مدرسه کار را داوودی اینطور بیان می کند: «علاوه بر آنچه گفته شد یک نظام انتقاد و پیشنهاد هم داریم.
کودکی که به اینجا می آید می تواند پیشنهاد بدهد. حالا هر پیشنهادی که می خواهد شدنی یا نشدنی باشد؛ او می تواند آن را بیان کند. بعد از اینکه او پیشنهاد می دهد مثلا معلم می گوید باشد من این پیشنهاد تو را می نویسم و بعد از آن برای بررسی به کارگروه می دهم.
در اینجا کودک چه پیشنهادش مورد قبول قرار بگیرد چه قرار نگیرد می بیند که مورد توجه قرار گرفته و همین موضوع خوب است. چنین کارهایی موجب می شود به بچه هویت داده شود.»
او بر روی این نکته نیز تاکید می کند که: «این پیشنهادها هنوز مورد تایید آموزش و پرورش قرار نگرفته و تا یک ماه دیگر من اجازه چنین فعالیت هایی را می گیرم و بعد از آن است که چنین روند آموزشی را شروع می کنیم.»
جایی برای کودکی
این مدیر جوان ۲۷ ساله در پایان به این نکته اشاره می کند که شعار مدرسه صبح رویش «جایی برای کودکی» و می گوید در اینجا قرار است دو بخش گم شده در وجود کودکان کار پیدا شود: «بچه های کار دو بخش کاملا فراموش شده در وجودشان دارند یکی کودکی کردن و دیگری محبت . به همین دلیل «جایی برای کودکی» شعار مدرسه ماست.
قرار است در اینجا به آنها توجه شود و آنها را جاهایی ببریم مثل بالای برج میلاد که شاید خودش هیچ وقت نتواند برود و برخورد خوبی هم با آنها نشود. در این زمان است که آنها احترام را متوجه می شوند. تلاش می کنیم تا حس کودکی و محبت را تجربه کنند.
معلم ها هم قرار است مانند مادر نیاز آنها را برطرف کند. به همین دلیل در میان معلم ها نیز گزینش انجام شده و کسانی را انتخاب کرده ایم که حداقل تجربه کار و تدریس به کودکان کار را داشته باشند. کودکان کار نیاز به کودکی کردن و دریافت محبت دارند.»
اخبار اجتماعی - مهر
ویدیو : تصاویر و گزارشی از نخستین مدرسه کودکان کار ایران