نخستین بازارچه دادوستد كالا به كالای ایرانی‌ : اخبار اجتماعی - یک تجربه تازه ...



نخستین سریال پلیسی ایرانی , نخستین پادشاه زن ایرانی , نخستین خط ایرانی


اخبار اجتماعی - یک تجربه تازه در تهران
نخستین بازارچه دادوستد كالا به كالای ایرانی‌

در ضمن طبق اعلام قبلی این دفعه كمی خیرخواهانه‌تر حركت می‌كنیم و در كنار روند معمول گردهمایی سوآپ، میزی در نظر گرفتیم برای افرادی كه كالاهایی دارن كه نمی‌خوان تعویض كنن بلكه می‌خوان ببخشن

چشمان یكی روی كتاب چهار اثر از اسكاول شین قفل شده است و چشم‌های دیگری روی زین كهنه دوچرخه‌ای است كه معلوم است سال‌ها پا در ركاب بوده. كتابی با جلد سبز رنگ مقابل پسر جوان در لبه میز چوبی جا خوش كرده و مرد جوان انگار كه می‌خواهد قبل از گفتن هر كلمه‌یی حرف‌هایش را مزمزه كند روی كتاب فوكوس كرده است. آخر سر حوصله پسر سر می‌رود. دستش را به سمت زین دراز می‌كند. مرد كه جا خورده است سریع زین كهنه را به دستش می‌دهد. پسر می‌پرسد: اصلا دوچرخه داری؟

مرد انگار كه حرف تازه‌ای پیدا كرده می‌گوید: زین قدیمی خودم است. حرفشان از زین به دوچرخه و دوچرخه‌سواری می‌رود. پسر كتاب را دستش می‌دهد، می‌گوید: اگر بخوانی حتما روی زندگیت اثر دارد. مرد می‌گوید: از این مبادله راضی هستی؟ پسر لبخند رضایتش را تحویل می‌دهد.

 

آنقدر همه از اینترنت و قرار اینترنتی بد گفته‌اند كه خود به خود حرف یك قرار اینترنتی كه می‌شود هر فكر منحرف و ناصوابی به ذهن آدم هجوم می‌آورد، اما برخی اتفاق‌ها برای این می‌افتند كه ثابت كنند باید از پیله منفی‌بافی علیه خیلی از چیزهای نو درآمد. یكی از همین پیله‌ها، بدبینی به قرار‌های اینترنتی است كه اگر چه همه‌اش صواب نیست اما این نباید سبب شود تا همه را به یك چشم دید. Swap meet (سوآپ میت بازاری برای داد و ستد كالاهای دست دوم) هم یكی از همان اتفاقات است كه با ایده‌یی از سوئد در دل تهران رقم خورد؛ قراری كه عده‌یی از جوان‌ها پای لپ تاپ‌هایشان گذاشتند و فرصتی شد برای اتفاقی جالب به سبك ایرانی.

همه‌چیز از یك پیغام شروع شد
ماجرا از پیغامی كه روی صفحه یك وب‌سایت گذاشته شده بود شروع شد. یك دعوتنامه به سبك و سیاق جدید: بیایید برای نخستین بار دور هم جمع شویم تا خرت و پرت‌هایی كه لازم نداریم رو به هم ببخشیم یا تعویض كنیم.

 

همه‌چیز به همین سادگی شروع شد. طراح اولیه این ایده جوانی سوئدی به نام «هوگو» است كه در تهران زندگی می‌كند و صبا و ارشاد نیز كه دنبال حركتی نو برای جمع شدن آدم‌های جدید و رقم خوردن ارتباطی نو بوده‌اند، با یك پیغام اینترنتی برای اعضای وب‌سایتی كه تهرانی‌ها در آن حضور دارند، كار خود را شروع كرده‌اند. نخستین گردهمایی اسفندماه سال گذشته بود و برای دومین گردهمایی، مخاطبان با این پیغام دعوت شده بودند: برای آنكه ایده‌یی از اینكه دقیقا چه اتفاقی قراره بیفته داشته باشین، 6 تا بخش زیر رو معرفی می‌كنیم ولی شما خلاق باشید و خودتون به هرچیز و همه‌چیز كه

داد و ستدش قانونی باشه گسترش بدین:
یك- كتاب، آرشیو روزنامه و مجله، فیلم و موزیك: دی وی دی/ سی دی/ كاست/ وی اچ اس/ صفحه گرامافون / مثلا، فول آلبوم برایان آدامز میارین، كامیك بوك بتمن میبرین. باحاله نه؟ /

دو- پوشیدنی: از لباس مهمونی گرفته تا لباس اسكی / آیتم ویژه: لباس فضانوردی مدل 2014 سندرا بولاك /

سه- لوازم سفر، كوهنوردی و غواصی / گاز پیك‌نیكی یه نفره، كوله‌پشتی 44 لیتری، چادر و كیسه خواب، كیف حمل لوازم شخصی (كری آن)، قایق بادی و غیره .

دوربین شكاری در مقابل فین غواصی عادلانه س دیگه، نه؟
چهار- لوازم الكترونیكی / موس، تبلت، مایكروفر، اتوی مو، دوربین عكاسی و غیره / داداش اون هدفونت رو سوآپ نمی‌كنی؟ خودش میدونه كیه... /

پنج- دكوریجات منزل. خودتون واردین ماشالا. فقط بالا غیرتا گل مصنوعی نیارین. هیچ‌كس دوست نداره

شش- خوراكیجات / ترشی و مربای دست‌ساز، زعفرون، انواع چای و دم نوش و سایر خوشمزه‌های دست‌ساز و خونگی / دفعه قبل یه صد گرمی زعفرون دست به دست شد، جدی می‌خوام ببینم این‌بار چی كار می‌خواین كنین / در ضمن طبق اعلام قبلی این دفعه كمی خیرخواهانه‌تر حركت می‌كنیم و در كنار روند معمول گردهمایی سوآپ، میزی در نظر گرفتیم برای افرادی كه كالاهایی دارن كه نمی‌خوان تعویض كنن بلكه می‌خوان ببخشن و افرادی رو می‌شناسیم كه به این كالاها نیاز دارند و در برنامه متعهد می‌شویم كه هر چی كه روی این میز قرار بگیره رو به دستشون می‌رسونیم.

یك تجربه تازه در دل تهران
قرار گردهما‌یی swapmeet برای ظهر روز جمعه در سالن تنیس ورزشگاه شیرودی گذاشته شد و برای آمدن دو قانون هم وجود داشت: اول آنكه گفته شده بود ساختمان ورزشگاه شیرودی یك ساختمان دولتی است و به همین دلیل سبك پوشش و ظاهر مناسب با این فضا باشد و دوم آنكه از خانم‌ها تقاضا شده بود تحت هیچ شرایطی با كفش پاشنه بلند نیایند چرا كه از ورودشان به سالن بدمینتون جلوگیری به‌عمل می‌آید. حدود ساعت 12 كه شد 60 – 50 جوان با كوله‌پشتی یا كارتنی از خرت و پرت به همراه داشتند.

 

چند نفری در میان آشنا بودند و البته صبا و ارشاد هم با آدم‌هایی كه از راه می‌رسیدند حال و احوال می‌كردند. كم كم افراد بیشتری جمع شدند و خرت و پرت‌ها رو شد. یك دست لیوان تزیینی كه هنوز از نویی در نیامده بود. چند شال رنگی، دو دامن و دختری لاك‌هایش را روی میز چید. پسری كوله قرمز رنگ به همراه داشت. سریال bad breaking در قالب پكیج سی دی، كتاب معروف چهار اثر از اسكاول شین، یك ساعت مچی نو در جعبه كه ظاهر بسیار شیكی دارد. مسواك برقی نو، دستگاه مو صاف كن و حتی یك جفت كفش مردانه در حد نو هم از راه رسید. صدای خنده و سر و صدای جوان‌ها در گوشه‌یی از سالن بدمینتون جلب‌توجه می‌كند. بی‌توجه به تمرین بدمینتون كارها، یك دیوار را به خودشان اختصاص داده‌اند.

 

یكی تبلیغ سی دی‌های فیلمش را می‌كند و دیگری هم می‌خواهد هر طور شده به جای یك جعبه سیگار و جا سیگاری، یك سازدهنی بگیرد و وقتی كاملا ناامید می‌شود این‌بار سازدهنی خودش را از جیبش بیرون می‌كشد تا شاید طرف مقابل را راضی كند. روابط آرام آرام در حال شكل گرفتن است. مرد جوانی كه كوله قرمز رنگ را آورده چشمش روی ساعت مچی قفل شده است. پسر جوان می‌گوید در قبال طلبی كه از یك نفر داشته چهار ساعت گرفته است. مرد جوان كوله‌اش را نشان می‌دهد هیچ كدام سخت نمی‌گیرند. كوله مال خانمش است كه فقط یك‌سالی گوشه كمد خاك خورده.

 

با یك لبخند تبادل كالا به كالا اتفاق می‌افتد هر دو به‌هم می‌گویند مبارك باشد هوگو پسر سوئدی هم در حال توضیح سوآپ میت به سایرین است، می‌گوید: در دنیا مرسوم است و در بین اكیپ‌های دانشجویی دختران و پسران عوض كردن لباس و وسایل اتاق عادی است. جای دیگر از سالن فلاكس‌های چای و نان شیرینی می‌فروشند. هر لیوان چای هزار تومان است و قرار است پولش را به كارگرانی بدهند كه از بهمن پارسال تاكنون حقوقی نگرفته‌اند. همه چای می‌خرند و میزی هم برای وسایل خیرخواهانه آماده می‌شود. كتاب، سی‌دی و لباس‌ها میز را پر می‌كنند.

سوآپ از كجا آمد؟
«ارشاد» از همان جوان‌هایی است كه سرش برای چیزهای جدید درد می‌كند. می‌گوید: یك روز كه من و صبا دنبال ایده‌یی بودیم كه آدم‌های جدید را با بهانه‌یی خفن دور هم جمع كنیم هوگو پیشنهاد سوآپ كردن را به ما داد و آنجا بود كه فهمیدیم در دنیا با همین سوآپ كردن كارهای قشنگی هم اتفاق می‌افتد. ارشاد می‌گوید: مهم‌ترین حس سوآپ كردن بی‌توجهی به ارزش مادی كالاهاست و با وجود اینكه خیلی با فرهنگ ایرانی فاصله دارد بلافاصله پذیرفته شد.

 

ارشاد از خاطرات نخستین گردهمایی سوآپ كردن گفت: یه كوله 200 هزار تومانی كوهنوردی با یك جا سوییچی عوض شد یا در كمال ناباوری دیدیم یك تبلت با یك گرامافون قدیمی سوآپ شد و هر دو طرف هم راضی بودند. ارشاد می‌گوید: سوآپ كردن آنقدر طرفدار پیدا كرده كه قرار شده پی كار را بگیریم و ماهی یك‌بار آن را برگزار كنیم. همه آدم‌هایی كه آمده‌اند دنبال این هستند كه باز هم برای سوآپ كردن بیایند. شاید این آدم‌ها قبلا برای شروع یك سلام معمولی هم مشكل داشتند اما این دورهم جمع شدن‌ها یك فایده داشته باشد این است كه آدم‌ها، كم رویی را كنار بگذارند.

 

دختری ته كرم ویتامین آ را در دستش گرفته و روی آن به انگلیسی نوشته «افزایش‌دهنده اعتماد به نفس. فقط امتحان كنید» دختر با همین ته كرم باقیمانده به همه اجناس سر می‌زند. همه را وادار می‌كند یك اپسیلون از كرم را امتحان كنند و بعد از این همه بازار گرمی، كرم را می‌دهد و سی دی می‌گیرد. سی دی‌ها را می‌دهد و یك جعبه شیرینی نوقا تبریز گیرش می‌آید. آخر سر هم شیرینی را باز می‌كند تا با همه شر و شورش با هر یك نوقا یك سوآپ هم بكند. حال و هوایش شادی فضا را دو چندان می‌كند.

از كلك و حقه بازی خبری نیست
هدایت یكی از آن علاقه‌مندانی است كه به دومین سوآپ میت تهران آمده است، می‌گوید: متاسفانه در خرید و فروش‌های معمول و روزانه كلك و حتی زرنگ بازی برای به دست آوردن یك چیز وجود دارد، اما اینجا خبری از این دوز و كلك‌ها نیست. هدایت از اینكه جمعی را پیدا كرده كه در فضایی دوستانه، روابط‌شان به شكل درست خودش شكل می‌گیرد، خوشحال است.

می‌گوید: همه رابطه‌های ما در این شهر با دعوا و خشونت گره خورده است و برای یك بوق فحش می‌خورید آن وقت دیدن جمعی كه درمیان‌شان از كلك و حقه‌بازی خبری نیست یك بركت است.

یك خداحافظی و یك سلام
«سروه» عاشق سوآپ میت شده است. یك كیف سنتی رنگی با بافت‌های ایرانی را با گردنبندی سوآپ كرده است. سال‌ها بود كیف را داشته و ده‌ها خاطره از آن دارد. حالا سوآپ كردن برایش این معنا را داشت كه كیفش از خانه او خداحافظی می‌كند و به خانه‌یی دیگر می‌رود. خانه‌یی كه قرار است هزاران خاطره جدید در آن رقم بخورد.

 

سروه سوآپ كردن را یك خداحافظی و یك سلام می‌داند. خداحافظی با خاطرات كهنه و سلام به خاطرات نو. حس جدید این داد و ستد را دوست دارد و می‌گوید: فقط یك لحظه‌اش سخت است و آن دقیقا لحظه كنده شدن از چیزی است كه سال‌ها با تو بوده و دوستش داشتی. سروه انگشتش را به دور گردنبند جدیدش می‌اندازد با لبخندی می‌گوید: خدا رو شكر این سوآپ آمد تا با این خرت و پرت‌ها خداحافظی كنیم.

بعضی‌ها راضی نمی‌شوند
جوانی با ساز دهنی برای مبادله آمده است اما برای خودش گوشه‌یی نشسته و خیلی با دیگران قاطی نمی‌شود.

 

ساز دهنی را مقابلش گذاشته و زیر چشمی به آدم‌هایی نگاه می‌كند كه برای به‌دست آوردن ساز دهنی از اجناس همراه‌شان كلی تعریف الكی می‌كنند. با وجود طرفداران زیاد دلش نمی‌آید ساز دهنی را با هیچ چیز دیگر عوض كند. یك ساعتی با خودش كلنجار رفت. آخر سر هم گفت: می‌خواهم خودم یاد بگیرم. دلم نمی‌آید آن را به كسی بدهم. زمان به سرعت می‌گذرد. آدم‌های جدید به هم سلام می‌دهند. شماره می‌گیرند. قرار می‌گذارند و حرف‌های مشتركی برای زدن پیدا می‌كنند. اینجا سوآپ كردن فقط بهانه‌یی است برای دورهم جمع شدن و تجربه پیدا كردن برای داشتن اعتماد به نفس، حرف زدن، خرید كردن و حتی یك جنس را به دیگران عرضه كردن.

یك دور‌همی عصرگاهی در روز جمعه به دل همه چسبیده است.
از همین حالا دنبال آدرس سوآپ بعدی هستند جایی كه بشود كتابی داد و كتابی گرفت و یك سریال جذاب را برای دیدن به دیگران داد و برای داشتن لحظاتی شاد با آنها شریك شد.
اخبار اجتماعی - اعتماد 


ویدیو : نخستین بازارچه دادوستد كالا به كالای ایرانی‌