20 سریال تلویزیونی برتر 2015 (1) : 2015 را می توان سال ورود موج تازه مجموعه ...
2015 را می توان سال ورود موج تازه مجموعه های تلویزیونی دانست. نه تنها شبكه های قدیمی سریال هایی جدید را روی آنتن خود فرستاده اند. وب سایت 7 فاز: 2015 را می توان سال ورود موج تازه مجموعه های تلویزیونی دانست. نه تنها شبكه های قدیمی سریال هایی جدید را روی آنتن خود فرستاده اند كه شبكه های كابلی و سرویس های اینترنتی و حتی دیگر منابعی كه تا چند سال پیش افراد كمی برای دانلود سریال های مورد علاقه شان به آن ها مراجعه می كردند این روزها سریال های خوب و دیدنی زیادی را در اختیار كاربران خود گذاشته اند. در فهرست زیر 20 سریال برتر سال را بررسی خواهیم كرد:
20. جسیكا جونز مارول/ Marvel’s Jessica Jones
اولین سریال مارول برای شبكه نت فلیكس، «در دویل» در سطح قابل قبولی ظاهر شد. در در دویل شاهد نسخه ای كوچكتر، خشن تر و جذاب تر از جهان داستانی مارول بودیم كه البته برای تماشاگرانش صمیمی تر بود و با این حال بیش از آن كه سریالی بدعت گذار باشد به سفری كوتاه و مختصر می ماند.
چه كسی فكرش را می كرد این بدعت گذاری در نهایت در جسیكا جونز دیده شود؟ پایلوت سریال نمایش داده شد و جسیكا جونز با حضور در كامیك كان نیویورك روزهای بهتری را تجربه كرد. كریستن ریتر یك كارآگاه خصوصی سرسخت است كه در زندگی گذشته اش یك ابرقهرمان بوده.
جسیكا جونز كه اقتباسی از مجموعه كامیك بوك های بزرگسال به همین نام است از لحاظ فرمی و محتوا رویكرد پرخطرتری را در پیش گرفته و درباره مسائل مختلف بی محدودیت در آن صحبت می شود. كاراكتر شرور دیوید تنانت نیز در یك زمان خارق العاده و رقت انگیز است و می توان یقین پیدا كرد كه افراد دخیل در ساخت جسیكا جونز با تعهدمندی هرچه تمام تر این مجموعه را به نت فلیكس فرستادند.
19. نارنجی مد تازه است/ Orange Is the New Black
فصل سوم سریال موفق شبكه نت فلیكس كه در زندان زنان می گذرد از فصل دوم سبك تر و از لحاظ ساختاری فشرده تر و با این حال كاملا خارق العاده بود.
در حقیقت شاید گذشتن از ریتم بزن بهادری فصل دوم شاید برای بسیاری ناامید كننده باشد اما این نشانه دلگرم كننده ای است كه «نارنجی مد تازه است» ترسی از آزمایش ایده های جدید ندارد و در عوض ساختار سنتی خود را بسط می دهد.
بطور كلی تهدیدهای و خطوط داستانی كه در فصل سوم پیش آمد به اندازه فصل های قبلی عمیق، غنی و فراگیر بود و این نشان میدهد كه سریال مسیر متمایز خودش را دراظهار نظر درباره جنسیت، نژاد پرستی، فمینیسم و دیگر مشكلات آدمیزادی طی می كند.
فصل سوم در عین تحسین هوشمندی، قدرت و فردگرایی گروه بازیگران زنانه اش مجموعه ای از بهترین خطوط داستانی را برای كاراكترهای مرد خود فراهم آورد كه در راس آن ها هیلی (مایكل جی.هارنی) و كاپوتو (نیك سندو) بهترین اجراها را از خود به نمایش گذاشتند.
18. بهتره با سال تماس بگیرید/ Better Call Saul
اسپین آف ها كمتر به مجموعه های موفقی تبدیل می شوند و پیش بینی ها از ابتدا برای بهتره با سال تمایش بگیرید” خوب نبودند. این سریال وظیفه داشت به عنوان اسپین آفی بر «بركینگ بد»، شاید تحسین شده ترین سریال از زمان «سوپرانوها» پایین تر از حد انتظار ظاهر نشود.
سریال با تمركز بر بی اخلاقی مردی به نام سال، كه از زمان بركینگ بد، باب اودنكرك را در نقش او تبدیل به كاراكتری محبوب كرد، داستانش را دنبال می كند. البته این برای خالق سریال، وینس گلیگان و دستیار او پیتر گلد انتخاب آسانی به نظر می آمد كه از موفقیت پیشین این كاراكتر در مجموعه تازه خود استفاده كنند، این دو اما مسیری كاملا متقاوت را در پیش گرفتند.
سریال تازه تقریبا همان خطوط اخلاقی را دنبال می كند و در حیطه تماتیك مشابهی با اجداد خود به سر می برد، با این حال این راه را در سطحی پایین تر از آن ها می پیماید و از طرح ایده های منفجركننده نسبتا دوری كرده است. این البته در نهایت به نفع مجموعه خواهد بود. بهتره با سال تماس بگیرید شاید آن اسپین آفی نبود كه هواداران بركینگ بد می خواستند اما قطعا همانی بود كه به آن نیاز داشتند.
17. مد من/ Mad Men
درام میتو وینر تنها در طی چند سال تبدیل به یكی از مجموعه های كلاسیك دوران طلایی تازه تلویزیون شد. همین باعث نگرانی هوادارانی شد كه پیشاپیش خواهان افت این سریال در فصل های پایانی نبودند.
شاید حقیقت داشته باشد كه فصل هفتم سریال –بخصوص در نیمه دوم- متقاعدكننده ترین فصل در تاریخ سریال نبود.بخشی از آن می تواند مربوط به خاصیت ذاتی این مجموعه باشد، با این حال اپیزود نهایی سریال بیشتر شبیه به نسخه طویل نمایشی موفقیت آمیز بود تا اینكه بخواهد جزئی از آن به شمار آید. شكی نیست كه مد من هنوز هم در صدر جدول سریال های برتر تلویزیونی می ایستد.
وینر هیچ گاه مشخصا به خوشحال كردن تماشاگران یا پیروی از قوانین كسی جز خودش اهمیتی نداده است و سریالش همیشه بیش از آن كه به بهترین های آمریكا در تلویزیون نزدیك باشد به بهترین های آن در ادبیات پهلو زده است. دقایق پایانی كه با كاراكترهای سریال سپری كردیم، از سرنوشت غمگین بتی تا لحظاتی بی نظیر با حضور دان از یادمان نخواهد رفت.
16. آقای روبات/ Mr.Robot
پیش از سال 2015 كسی شبكه USA را برای ساخت درام های ریسك پذیر یا جدی نمی شناخت. سریال هایی مثل "Suits”، White Collar” و "Royal Pains” همگی در هوای آفتابی به سر می بردند و با گروه بازیگران پرتعدادشان به مجموعه های درام نزدیك تر بودند تا كمدی، زمان 60 دقیقه ای هر اپیزود هم در این نكته بی تاثیر نبود. بنابراین نمایش آقای روبات در تابستان سال گذشته به شكل خاصی غافلگیركننده به نظر آمد.
سم اسمیل در اولین تجربه سریال سازی خود تقریبا از هر نظر دست به حركتی شجاعانه زده است، بخصوص در تقابل تم های فرهنگی متضاد و طرح ضد قهرمان های جامعه گریز. داستان سریال درباره الیوت الدرسن (رامی مالك نامزد دریافت جایزه گلدن گلوب) یك هكر اجتماع گریز است كه برای ایجاد سرپوشی برای فعالیت های شبانه اش روزها به حرفه ای معمول مشغول است.
ضدقهرمان ها در تلویزیون افرادی ناشناخته نیستند، اما الیوت آن پسر بد دلنشینی نیست كه بتوانید در لحظه به او علاقه مند شوید. افشاگری بزرگی كه در فصل اول اتفاق افتاد مشخصا كسی را غافلگیر نكرد اما به تماشاگران سریال فهماند كه تماشای چندباره آقای روبات می تواند دنبال كردن آن را به تجربه ای دلپذیر تبدیل كند.
این تریلری تاریك و متوهم است كه تماشاگرانش را به چالش می كشد و هوش آن ها را می سنجد. این سریالی نیست كه هنگام پخش آن مشغول گشت و گذار در اینترنت شوید. آقای روبات توجه صددرصدی شما را می خواهد و در عوض به خوبی آن را برایتان جبران می كند.
15. Rectify
با نمایش سه فصل، این درام ساندنسی را می توان شاعرانه ترین محصول تلویزیونی دانست. «ركتیفای» سریالی همه پسند نیست و متاسفانه این در امتیازهای پایینی كه به آن داده شده به خوبی به نظر می آید. منتقدان از سرعت پیشروی پایین مجموعه نالیدند اما ما ترجیح می دهیم لغت "متفكرانه” را درباره آن بكار ببریم.
خالق سریال، ری مك‌كینون در اثر خود داستان دنیل هولدن (ایدن یانگ) را دنبال می كند، مردی كه از 20 سال حبس خود به جرمی كه شاید مرتكب شده یا نشده باشد خارج شده است. سریال درباره بی گناهی او تنها یك سوال را مطرح می كند كه البته چندان اهمیتی هم ندارد.
ركتیفای بر لحظات كوچك و بزرگی تمركز می كند و می توان گفت در این میان فصل سوم وضعیت درخشانی در مقایسه با دیگر فصل ها دارد. بزرگترین خوشحالی مان این است كه فصل دیگری از این جواهر خاموش و كاراكتر محور در راه است. سریالی كه از خوشی های كوچك در دل حزنی به مراتب بزرگتر لذت می برد.
14. Master of None
عزیز انصاری همیشه حضوری سرگرم كننده و گاها شیرین در «پارك ها و بازسازی ها» داشته است اما این سریال با محوریت كاراكتر او به راستی غافلگیرمان كرد، او پرسونای خاص خودش را بنا كرده كه در مقایسه با دیگر بازیگران هم سطح او ارزش حقیقی اش را نمایان می كند. انصاری كه بازیگر و دستیار خالق «پارك ها»، الن ینگ بود در همكاری با این كارگردان كهنه كار یكی از بهترین سریال های شبكه نت فلیكس را به نمایش گذاشت.
انصاری در این سریال نقش بازیگری نیویوركی را بازی می كند كه با بلوغ، مسئولیت پذیری و رومانس سر و كله می زند و بهترین گزینه برای ساختار كلی آن است. شاید تماشای این سریال شما را به یاد «لویی» بیندازد.
خاص بهترین لغت برای توصیف Master of None است، از موضوع اصلی اپیزود دوم كه به فرزندان نازپرورده خانواده های مهاجر می پردازد تا آن اپیزود مشهوری كه در آپارتمان می گذرد، این بهترین و نادرترین فرصت برای انصاری بود كه تجربیات شخصی خودش را از سر بگذراند و آن را پیش چشم تماشاگران جهانی بیاورد.
لین شلتون، جیمز پانسودلت و انصاری از كارگردانان این سریال هستند. سریالی سرگرم كننده كه در عین حال به قدری اعتماد به نفس دارد كه به سراغ تم های تازه و كمتر دیده شده در تلویزیون برود.
13.با هم بودن/ Togetherness
برادران دوپلاس قطعا اتفاقی خاص را برای خود رقم زده اند. آن ها از تهیه كنندگان بسیاری از عناوین مستقل سینمایی امسال بودند و جی هم در سریال «ترنسپرنت» به ایفای نقش پرداخته است، اما در میان تمام پروژه های مشترك آن ها در 2015، سریال شبكه HBO، «با هم بودن» با بازی مارك شاید بهترین آن ها باشد.
سریال داستان زوجی متاهل به نام های برت (مارك دوپلاس) و میشل (ملانی لینسكی) و بهترین دوست آن ها، الكس (استیو زیسیز) و خواهرشان (آماندا پیت) را دنبال می كند. چیزی كه وجود دارد وضعیت فلاكت بار برت و میشل است.
گروه بازیگران همگی یكی از بهترین اجراهای خود را به نمایش گذاشته اند اما كشف اصلی سریال زیسیز است، او پیش از این در برخی از فیلم های برادران به ایفای نقش پرداخته بود و حالا به فرصتی استثنایی برای نمایش توانایی هایش رسیده است.
اودر كنار دیگر كاراكترها عمق محزون و دلگیرش را در میان توده ای از شوخی های ناب عرضه می كند. تماشای چندباره هر اپیزود شاید دشوار باشد، این سریالی درباره آدم های خوب و دوست داشتنی نیست، بلكه سریالی درباره آدم های واقعی و بامزه است.
12. بازی تاج و تخت/ Game of Thrones
فصل پنجم سریال پیشتاز و حماسی شبكه HBO در حالی پخش شد كه هواداران و خوانندگان كتاب های مارتین را به اندازه تماشاگران سریال كتاب نخوانده متعجب كرد.
دیوید بنیوف و دن وایس، خالقین سریال، به كشتن مظلوم ترین كاراكترهای اصلی نزدیك شدند و برخی دیگر را بی اهمیت جلوه دادند ("فراموشش كن، داووس، اینجا وستروس است”) و گروه بزرگی از تماشاگران را با حدس و گمان هایشان تا شروع فصل تازه سریال رها كردند.
سرنوشت جان اسنو به یكی از پربحث ترین اخبار اینترنتی تبدیل شد تا زمانی كه اولین عكس از فصل ششم بطور رسمی پخش شد و كمی امیدوارمان كرد. می توانستیم از خیر سند اسنیك ها و دورن بگذریم و در عوض زمان بیشتری را در كنار یكی از كاراكترهای محبوب مان، جیمی لنسیتر (نیكولای كاستر والدا) بگذرانیم.
اما با وجود تمام تهدید ها و خستگی هایی كه به سراغمان آمد چیزهای دیگری آتش هیجان مان را روشن نگه داشت: تریون (پیتر دینكلج) در نهایت با دنریس (امیلیا كلارك) ملاقات كرد، استنیس (استفن دیلین) درس گرامر به ما آموخت، نبردی سهمگین در هاردهوم شكل گرفت و آتش راهپیمایی شرم دامن سرسی لنیستر (لینا هدی) را گرفت.
11. توجیه شده/ Justified
حقیقتا كسی «توجیه شده» را هیچ وقت مهم ندانسته است، دست كم در میان بهترین سریال های شبكه های كابلی ، شاید برای اینكه كمتر به سریالی جدی تبدیل شده است.خوشبختانه سریال با فصل ششم و آخر خود به جایگاهی كه شایسته اش بود رسید، چراكه در نهایت به مجموعه اقتباسی خارق العاده شبكه FX از كتاب المور لئونارد تبدیل شد.
نمایش نهایی تیموتی اولیفنت در نقش افسر آمریكایی و بوید (والتر گوگینز) دشمن جنایتكار او از بهترین اتفاقات پیش آمده در این سریال بود كه با بازگشت كیتلین دور به مجموعه قدرت بیشتری گرفت. گرت دیلاهانت، شی ویگهام و جف فیهی نیز از بازیگران این سریال بودند كه با تماشای اجراهایشان حسرت خواهید خورد و متعجب خواهید شد كه چرا پیش از این در هیچ سریال دیگری از آن ها استفاده نشده است.
پیرنگ هزارتوگونه و دیالوگ هایی به یاد ماندنی (رایلن رو به یكی از دشمنان اش می گوید: اگر می خواهی به تو شلیك كنم باید به سمت من بدوی.) و كاراكترهای پخته و عمیق كه در مكانی اعجاب انگیز روزهای زندگی خود را سپری می كنند از ویژگی های خاص این سریال هستند. متاسفانه لئونارد در سال 2013 از دنیا رفت اما به طور قطع از نتیجه كارش در تلویزیون راضی خواهد بود.
ویدیو : 20 سریال تلویزیونی برتر 2015 (1)