اگر سیمین خانم نبود... : جلال شرط کرده بود که به ایران برگردد و دست بقیه را ...


جلال شرط کرده بود که به ایران برگردد و دست بقیه را هم بگیرد. مخالفت کرده بود و اگر سیمین پا درمیانی نمی کرد کتک مفصلی هم می خورد. این خاطره ای است که خواهر زاده جلال آل احمد از دایی اش نقل می کند. مردی که حالا کتاب خاطرات او با برادرش شمس، با نام «دو برادر» در انتشارات اطلاعات به چاپ رسیده است. مجله مهر: جلال شرط کرده بود که به ایران برگردد و دست بقیه را هم بگیرد. مخالفت کرده بود و اگر سیمین پا درمیانی نمی کرد کتک مفصلی هم می خورد. این خاطره ای است که خواهر زاده جلال آل احمد از دایی اش نقل می کند. مردی که حالا کتاب خاطرات او با برادرش شمس، با نام «دو برادر» در انتشارات اطلاعات به چاپ رسیده است.

محمدحسین دانایی خواهرزاده جلال آل احمد امروز در گفتگویی که با رادیو داشت خاطرات ناشنیده ای را از زندگی او نقل کرد. دانایی روایت تهدیدهای ساواک علیه جلال را اینطور می گوید: «پرویز ثابتی رئیس ساواک یکی از کسانی بود که جلال را به محل کار خودش احضار کرده و با تهدید از او می‌خواهد که دست از فعالیت‌های آزادی خواهانه‌اش بکشد.

سیمین خانم , گچ سیمین سمنان , شماره تلفن خانم

جلال می‌گفت در آن دیدار ثابتی به وی گفته است که فکر نکن ما آنقدر ناشی هستیم که تو را بکشیم و اجازه بدهیم شهید راه آزادی شوی و از قبرت امامزاده ساخته شود. روزی که در خیابان راه می‌روی یک کامیون ترمز بریده زیرت می‌گیرد و لهت می‌کند. بعد با عزت و احترام در شاه عبدالعظیم دفنت می‌کنیم و نخست وزیر هم هر هفته یک دسته گل تقدیم مزارت می‌کند.»

تحلیل تازه ای از روحانیت


در بخش دیگری از این گفتگو که با برنامه پیک بامدادی انجام شد دانایی به دیدار جلال و شمس آل احمد با امام خمینی(ره) به واسطه پدرش اشاره کرد و گفت: «پدرم می‌گفت که بعد از آن دیدار که برای ناهار با جلال و شمس بیرون رفته بودند جلال به وضوح خوشحال بود و امیدوارانه می گفت که باحضرت امام«ره» می شود تحلیل تازه ای از روحانیت داشت.»

اگر سیمین خانم نبود...

او خاطره ای شخصی هم از ارتباط خود با جلال روایت کرد و گفت: «وقتی به سن تحصیل در دانشگاه رسیدم به دلیل علاقه‌ام به رشته کشاورزی در صدد برآمدم که برای تحصیل به کشور آلمان سفر کنم. با دایی ام که جلال باشد این موضوع را مطرح کردم. به من گفت این کارها بچه بازی نیست برو اول زبان آلمانی یاد بگیر.

 مدتی را به آموزش زبان آلمانی گذراندم و بعد دوباره به او مراجعه کردم و گفتم زبان را آموختم اما پولی برای تحصیل ندارم. جلال گفت من پس انداز یک سال خودم و سیمین را به تو می‌دهم به شرط اینکه بعد از تحصیل به ایران بازگردی و دست بقیه را هم بگیری. من اعتراض کردم که نمی‌خواهم چنین کاری بکنم و جلال نیز به شدت از دست من ناراحت شد و اگر سیمین خانم نبود کتک مفصلی هم به من زده بود.»


ویدیو : اگر سیمین خانم نبود...