مرعشی: روحانی باید منتقدان را برگرداند : یك سال پس از پیروزی حسن روحانی در ...
یك سال پس از پیروزی حسن روحانی در انتخابات 24 خرداد، حسین مرعشی از چهرههای سرشناس هوادار دولت، نقدهای جدی را به وزرای كابینه یازدهم مطرح میكند. روزنامه اعتماد: یك سال پس از پیروزی حسن روحانی در انتخابات 24 خرداد، حسین مرعشی از چهرههای سرشناس هوادار دولت، نقدهای جدی را به وزرای كابینه یازدهم مطرح میكند.
او در نقدهای خود تا آنجا پیش میرود كه به روحانی توصیه میكند برخی از وزرایش را در سال دوم كنار بگذارد، نظری كه میتواند كمی تند و رادیكال ارزیابی شود. با این حال او تنها اصلاحطلبی نیست كه این گونه میاندیشد.
بسیاری از اصلاحطلبان هوادار دولت روحانی در ماههای اخیر نقدهای مشابهی را مطرح كردهاند. مرعشی اما همزمان رفتارهای شخص رییسجمهور در طول یك سال گذشته را میستاید و آن را شجاعت همراه با تعقل حسن روحانی میداند. او اكنون امیدوار است در فاصله دو انتخابات ریاستجمهوری یازدهم و مجلس دهم اصلاحطلبان راهی برای تفاهم و نزدیكی بیشتر با نظام پیدا كند، راهی كه به گفته مرعشی دولت میتواند میانجی آن باشد.
سال قبل در چنین روزهایی كمتر كسی فكرش را میكرد كه روز 25 خرداد نام حسن روحانی به عنوان پیروز قطعی انتخابات در دور اول اعلام شود. حتی شاید تا فاصله سه یا چهار روز مانده به انتخابات هواداران و ستاد انتخاباتی او همچنین تصوری نداشتند. اما بالاخره آقای روحانی پیروز انتخابات شد. در فاصله ماههای مانده به انتخابات چه اتفاقی از نظر شما افتاد كه منتهی به پیروزی آقای روحانی شد؟ به عبارتی شما در عوامل ایجاد پدیده 24 خرداد چه عواملی را موثر میدانید؟
چند تا موضوع در این زمینه بسیار مهم است، اول از همه و مهمتر از همه اینكه میخواهم به ظرفیتهای جمهوری اسلامی اشاره كنم. نهادی به نام انتخابات در جمهوری اسلامی اصالت پیدا كرده است و این هم از میراثهای بزرگ حضرت امام خمینی (ره) است. امام در موقعیت شخصیتی خودشان یك مرجع تقلید، یعنی صاحب ایدئولوژی بودند و طبیعتا نباید به این مفهوم كه بگویند هر اتفاقی به دست مردم بیفتد را باید قبول كرد، منعطف باشند. كسی كه پرورش یافته یك مكتب است و در واقع ایدئولوژی برای او اهمیت دارد.
یعنی میخواهید بگویید كه ایشان باید در خدمت ایدئولوژی میبودند؟
منطقا به عنوان یك پرورش?یافته حوزه ایدئولوژی دینی نباید بیایند و یك چك سفید امضا به مردم بدهند و بگویند كه هر چه مردم گفتند خوب است. اما حضرت امام این كار را میكنند و درست هم همین كاری است كه ایشان انجام میدهد، چون یك برداشت سطحی و پوستهیی از دین و شریعت نداشتند.
این یكی از موضوعاتی است كه بحث آن مفصل است و به نظر من در دنیای ایدئولوژیزده دهه 60 و 70 میلادی كه انقلاب ایران به وقوع پیوست، از نظر دیگر انقلابیون دنیا یك پارادوكس یا تضاد خوانده میشد. یعنی اینكه ایشان از یك طرف دل در گروی اسلام و ایدئولوژی اسلامی بستهاند از اسلام حرف میزنند و قیامشان هم برای اسلام و جاری كردن احكام اسلامی است و از آن طرف به طور همزمان دموكراسی را هم پذیرفتهاند و میگویند مردم باید حرف آخر را بزنند و میزان رای ملت است. یعنی امام خودشان یك شخصیت دووجهی داشتند و این دووجهی در حكومت ایشان هم متبلور میشود.
یعنی شما فلسفه و نفس انتخابات را در تحلیل و تفسیر پدیده 24 خرداد مقدم بر مناسبات سیاسی و تحولات جامعه میدانید؟
به هر حال این نكته ای بود كه انتخابات با كاری كه حضرت امام به عنوان بنیانگذار جمهوری اسلامی انجام داد، تبدیل به یك نهاد شد كه در برهههایی مثل همین 24 خرداد سال گذشته میتوان گفت به معنای واقعی ایران را نجات داد و این ظرفیتهای نهادینه شدن انتخابات جمهوری اسلامی است و به نظر من پیش از هر عامل دیگری برای بررسی پدیده 24 خرداد باید به این موضوع نگاه كنیم، یعنی میخواهم بگویم ائتلافها و همبستگیها و تشكیل جبهههای سیاسی و فرآیندهای سیاسی میان جناحها كه منجر به بر آمدن آقای روحانی در 24 خرداد میشود را باید ذیل اصل نهادینه شدن انتخابات تحلیل و بررسی كنیم.
هر چند كه یك گروهی كه خودشان را هم برای ایران و هم برای مردم و هم برای اسلام دلسوزتر میدانند، تلاش زیادی كردند كه به این حق مردم تخصیص بزنند و این حق و حقوق را در كانالهای خاصی هدایت كنند.
از بحث فلسفه وجود انتخابات اگر بگذریم، در مجموعه تحولات سیاسی ایران در ماههای منتهی به 24 خرداد چه عواملی تغییر كرد یا اینكه چه مناسبات جدیدی ایجاد شد كه نتیجه آن به صورت پیروزی آقای روحانی بروز پیدا كرد؟
در انتخابات سال 92 یك سری اتفاقات نادری افتاد، دو تا از اتفاقات نادر این بود كه آقای خاتمی به عنوان كسی كه هشت سال رییسجمهور این مملكت بوده و قبل از آن هم از مهرههای نظام و انقلاب محسوب میشد در معرض شرایطی قرار گرفت كه حتی نتوانست برای كاندیداتوری ثبتنام كند.
یعنی همان گروهی كه عرض كردم ایشان را از پیش رد صلاحیت كردند و حتی فضای حضور ایشان در انتخابات را هم با تاكتیكهایی كه داشتند و در آن خبره شدهاند، بستند. این واقعا از عجایب این انتخابات بود، یعنی فكر نمیكنم در هیچ جای دنیا كه نظام سیاسی پیشرفتهایی داشته باشد با روسای جمهور سابق خود چنین كنند.
اما عجیبتر این بود كه یكی از معماران اصلی جمهوری اسلامی و كسی كه هنوز هم رییس مجمع تشخیص مصلحت نظام و عضو موثر مجلس خبرگان رهبری است و رییس مجلس خبرگان و مجلس شورای اسلامی و رییسجمهور بوده است و نزدیكترین شخص به حضرت امام و فرمانده جنگ بود و هنوز هم در نظام اینقدر جایگاه دارد كه با حكم مقام معظم رهبری رییس مجمع تشخیص مصلحت نظام است، رد صلاحیت شد.
اینها نشانهها و مستندات همان صحبت من است كه گفتم عده ای سعی كردند و میكنند كه رای مردم را تخصیص بدهند. حتی از نظر من آن جمعی كه آقای هاشمی را رد صلاحیت كردند، اگر میدانستند كه آقای روحانی رای میآورد ممكن بود او را هم رد صلاحیت كنند.
یعنی شما بر این باور هستید كه این پیشبینی وجود نداشت كه احتمالا آقای روحانی بتواند به این راحتی به پاستور برود یا حداقل شانس زیادی داشته باشد؟
نه. نظرسنجیها این را نشان نمیداد و كسی این فكر را نمیكرد كه روز 25 خرداد چنین نتیجهیی از آرای انتخابات ریاستجمهوری اعلام شود.
آیا آن نظرسنجیها درست بود؟ چون به هر حال ما شاهد بودیم كه رسانههای نزدیك به نامزدهای مختلف مرتبا نتایج نظرسنجیهایی را منتشر میكردند كه نشان میداد نامزد مورد حمایت آنها جلوتر از بقیه است. حتی تا روزهای آخر رسانههای نزدیك به جبهه پایداری سعید جلیلی را برنده میدانستند و به همین نظرسنجیها استناد میكردند.
من به آن نظرسنجیها كاری ندارم. منظور من نظرسنجیهای دقیقی است كه در بسیاری از موارد نتایج آن هم منتشر نمیشود. این نظرسنجیها در هفتههای قبل از 24 خرداد هیچ نشانی از پیروزی آقای روحانی نداشت. به خصوص بعد از رد صلاحیت آیتالله هاشمیرفسنجانی همهچیز نشان میداد كه درصد مشاركت چندان بالا نیست و در این میان مشخصا نامزدهای جریان اصولگرا شانس پیروزی داشتند، چون رای ریخته شده از سبد اصلاحطلبان و رقبای اصولگرایان بود كه دیگر در دل امیدی به انتخابات 24 خرداد نداشتند.
برگردیم سر اتفاقاتی كه در برهه منتهی به 24 خرداد افتاد و به پیروزی آقای روحانی انجامید. به طور مشخص عوامل برآورنده آقای روحانی از انتخابات 24 خرداد چه بود؟
سه تا مساله در مورد رای آقای روحانی با همدیگر تركیب شد. یكی اینكه مردم متوجه شدند كه عدهیی میخواهند هدایت رای آنها را به دست بگیرند و آن را به سمت كانال خاصی ببرند. این حس به نظر من چند روز بعد از رد صلاحیت آقای هاشمی كه شوك این رد صلاحیت خوابید در مردم شروع به ظهور كرد.
مردم نسبت به یك چنین ارادهیی عكسالعمل نشان دادند كه شبیه عكسالعمل سال 76 بود. آقای ناطق نوری به لحاظ صلاحیتها چیز كمی نداشت، مشكلی كه آقای ناطق پیدا كردند دوستان انحصارطلبی بودند كه برای اینكه از ایشان حمایت كنند همه به مردم میگفتند كه آقای ناطق را عدهیی در حاكمیت میخواهند رییسجمهور كنند.
آن موقع هم همین مورد پیش آمد و وقتی مردم دیدند كه عدهیی میخواهند به جای آنها انتخاب كنند، عكسالعمل نشان دادند. نخستین موضوعی كه به نظر من بسیار بسیار زیاد در رای آقای روحانی در 24 خرداد سال گذشته اثر گذاشت، همین موضوع بود.
یعنی فكر میكنید این رای یك وجه سلبی داشت؟
نه به آن شدت. حرف مردم این بود كه میگفتند ما میخواهیم انتخاب كنیم. مردم با رای به آقای روحانی فقط دست به انتخاب یك رییسجمهور نزدند بلكه مهمتر از هر چیز از حق و رای خود پاسداری كردند و به آن معنا دادند، یعنی حق خود را سعی كردند از جریان مقابل بگیرند.
یعنی این رای دفاع از خود و دفاع از حق تعیین سرنوشت بود. به یك معنا مردم خواستند بگویند این ما هستیم كه میخواهیم انتخاب كنیم، شما مثلا چرا جلوی حضور آقای خاتمی را میگیرید. بگذارید بیاید و شاید ما به آنها رای ندهیم.
آقای هاشمی هم كه آمده و چون شما ایشان را نمیپسندید، ما هم نباید بپسندیم و به همین دلیل او را رد صلاحیت میكنید. یكی از شیرینترین مباحثی كه كیهان قبل از انتخابات مطرح میكرد، این بود كه آقای خاتمی میداند تایید صلاحیت نمیشود و به همین دلیل نمیآید. آقای هاشمی هم میداند تایید صلاحیت میشود اما رای ندارد، به همین دلیل او هم نمیآید.
اما وقتی دیدند آقای هاشمی آمد و رای او هم از همان موقع ثبتنام با اختلاف بسیار بالا تثبیت شده است او را رد صلاحیت كردند. بنابراین نخستین موضوع از دید من این است كه مردم ایران گفتند ما میخواهیم تعیین كنیم مردم از خودشان و رای خودشان دفاع كردند.
دومین موضوع كه خیلی تعیینكننده بود اجماع عقلای كشور بود، در جبهه میانی با هدایت آقای هاشمی و در جبهه اصلاحات با هدایت آقای خاتمی. این دو نفر به هر شكلی یك سری ذخیره سیاسی در سطح ملی بودند كه پتانسیل خود را پشت آقای روحانی بسیج كردند. یعنی آقای روحانی بدون این ائتلاف دوگانه خیلی نمیتوانست كار بزرگی انجام دهد.
یك سوالی كه پیش میآید، این است كه چقدر پتانسیل خود آقای روحانی و فرآیندی كه خود او به عنوان یك چهره سیاسی و بدون در نظر گرفتن تاثیر عوامل دیگری چون حمایت آقایان خاتمی و هاشمی ایجاد كرد، توانست در پیروزی او نقش داشته باشد؟ یعنی میخواهم با این سوال وجه ایجابی رای به آقای روحانی و انتخاب ایشان را از دید شما ببینم.
اتفاقا سومین موضوع همین است. آقای روحانی هم به هر حال چیزهایی داشت كه هم توانست پشتوانه اجتماعی آقایان هاشمی و خاتمی را به نفع خود جمع كند و هم اینكه در ذهن مردم یك تصویر قابل قبول از خودش ایجاد كند و به عبارتی برای خودش مشروعیت سیاسی بگیرد.
یعنی آقای روحانی هم با زیركی و باهوشی توانست كاری كند كه مردم به این نتیجه برسند كه این فرد صلاحیت و پتانسیل و استحقاق تجمیع این توان اجتماعی پشت سرش را دارد و میتواند از آن پاسداری كند و مهمتر اینكه مردم میتوانند به او اعتماد كنند.
من یك نكته در اینجا بگویم؛ اینكه بگوییم صرفا اگر آقای خاتمی و هاشمی از كسی حمایت كنند آن فرد در رقابت سیاسی موفق میشود درست نیست، چون باید آن فرد هم حقانیت فردی خود را برای مردم ثابت كند. آقای روحانی در مبارزات انتخاباتی و مناظرههای تلویزیونی متفاوت بودن خودش را به رخ كشید.
فكر میكنید آیا این همان وجه ایجابی انتخاب مردم در 24 خرداد میتواند باشد كه عدهیی عقیده دارند در دورههای پیشین انتخابات كمرنگ یا حتی گم بوده است؟
بله. به هر حال توجه كنیم كه آقای عارف به عنوان دیگر نامزد انتخابات نزدیكی بسیار بیشتری به جریان اصلاحات داشت اما این آقای روحانی بود كه با وجود سابقه قابل توجه در جریان اصولگرایی توانست مقبولیت بیشتری در پایگاه اجتماعی جریان اصلاحات برای خود ایجاد كند. البته توضیح ایجابی بودن رای مردم در 24 خرداد مفصلتر از این است اما همین یك مثال هم نشان میدهد كه رای مردم در انتخابات سال پیش صرفا سلبی نبود، هر چند جنبههای سلبی هم داشت.
كدام یك از این عواملی كه برشمردید را در انتخاب آقای روحانی موثرتر میدانید؟
یادمان باشد كه جمع همه اینها باعث شد تا آقای روحانی چیزی حدود 51 درصد آرا را كسب كند، هر كدام از اینها اگر نبودند یا آقای روحانی رییسجمهور نمیشد یا انتخابات به دور دوم میكشید.
من یك نكته میخواهم بگویم. مردم ما ضمن اینكه یك نقطه عطف خیلی مناسبی برای كشور در 24 خرداد پدید آوردند و كشور را از یك مسیری كه داشت به سمت انحطاط و هلاكت و بحران بیشتری و حتی تهدید خارجی میبرد، نجات دادند.
مدیریت با تورم 42 درصد و رشد اقتصادی منفی 6 درصد معلوم است كه مملكت را به سمتی هدایت میكند. این نقطه عطفی كه اتفاق افتاد و این شیبی كه رفته بود به سمت انحطاط و فقر و افزایش مشكلات، تصحیح شد مساله بسیار مهمی است. این نقطه مهم و قابل تاملی است.
اما فراتر از اینها برای كشوری كه 35 سال است با یك نظام دموكراتیك و به قول عدهیی مردمسالاری اداره میشود خیلی بد است كه اتفاقات و رویدادها ناگهانی باشد. یعنی به صورت ناگهانی آقای روحانی میآید و رییسجمهور كشور میشود. خب نظرسنجیهای واقعی تا یك هفته قبل از انتخابات چیز دیگری را نشان میداد.سال 76 و 84 هم همین است. این ناشی از این است كه در واقع هر انتخابات برای ایران تبدیل به یك پدیده میشود و این پدیده شدن انتخابات به این دلیل است كه دایههای دلسوزتر از مادر و كسانی كه در جاهای مختلف میخواهند مردم را همشكل خود كنند، نمیخواهند بپذیرند كه نمیتوانند با این روشها مردم را شبیه خود كنند و این روشها راه دفاع از ارزشها نیست.
جامعه ما دیگر جامعهیی نیست كه بتوان را به آن دیكته كرد. چرا اینقدر تجربه میكنند و نمیپذیرند؟ در 76 تجربه كردند و دیدند نمیشود، بعد از آن هم بارها تجربه شد و نتیجه هم مشخص است. مگر میشود نیمی از سیاست و خوانشهای فرهنگی و اجتماعی را از جامعه حذف كرد؟
حالا بعد از گذشت یك سال از انتخاب آقای روحانی ارزیابی شما از سیاست این دولت چیست؟ مساله اصلی كه باید مد نظر دولت باشد را چه میدانید؟
من اخیرا در جلسهیی كه خدمت آقای روحانی بودم به ایشان عرض كردم كه آقای روحانی شما تمام همت خود را صرف كردید كه مهمترین مشكل ایران كه مساله تحریم و هستهیی است را حل كنید كه اقدام درست و صحیحی است. اما گفتم كه آقای روحانی شما خوب میدانید ریشه این مشكل سیاست داخلی ما بوده است.
تا این سیاست داخلی درست نشود نه مشكل هستهیی ما و نه دیگر مشكلاتمان درست بشو نیستند. فردا خیلی راحت، مثل كارهایی كه قبلا كردند میآیند و وضعیت را به قبل برمیگردانند و حتی بدتر میكنند.
به جای خوبی رسیدیم. شما را با تابلوی حزب كارگزاران میشناسند، در میان سیاسیون هم معروف است كه كارگزاران معتقد به توسعه سیاسی است. اینكه این برداشت صحیح است یا غلط درباره آن داوری نمیكنیم. شما آیا قبول دارید كه مشكلات اقتصادی ما هم ریشه سیاسی دارد؟ یعنی آیا قبول دارید كه الزاما این مشكلات با آوردن مدیران برجسته اقتصادی بر راس مدیریت برخی از مجموعهها حل نمیشود و این نیازمند باز كردن گره سیاست داخلی است؟
بله، قطعا این را قبول دارم. اساسا هر جایی مشكلی وجود دارد ریشه آن در سیاست خودمان است. مثلا بعد از شكافی كه بین اصولگرایان و آقای احمدینژاد افتاد مرتبا منتقدان اصولگرا میگفتند در كشور سوءمدیریت است و اگر مدیر خوب بیاوریم، كار درست میشود. اما نمیگفتند كه چرا سوءمدیریت است و چرا مدیر خوب و باتجربه در راس كار نیست، دلیلش خراب بودن سیاست داخلی است، وقتی مدیر خوب را حذف میكنیم، وقتی تجارب را كنار میگذاریم، وقتی میخواهیم در دانشگاه ما دانشجوی فلان رشته فنی دقیقا اعتقادات سیاسی ما را داشته باشد و با كسانی كه مثل ما فكر نمیكنند برخورد میشود، یا مدیر خوب در جامعه تولید نمیشود یا اگر تولید شود از آن استفاده نمیشود.
ریشه مشكلات ما در سیاستهای خودمان است، مرتب میگوییم نمیگذارند یا دست خارجی در كار است و از این جور حرفها. تازه اگر هم این حرف درست باشد مساله این است كه قرار نیست كشورهای دیگر بگذارند ما جلو برویم. ما اگر رقابت را پذیرفتهایم چرا دیگر اینقدر از آن مینالیم؟ تمام كشورهایی كه اطراف ما هستند و حتی با ما اظهار دوستی میكنند مثل تركیه، روسیه، چین و... دنبال منافع ملی خودشان هستند و در بهترین حالت هم قرار نیست دست از رقابت با ما بردارند.
این طبیعی است و ما هم باید دنبال منافع خودمان باشیم. اینكه ما در داخل نیروهای خود را از گردونه خارج كنیم و بعد بگوییم نمیگذارند كه منطق درستی نیست. از این ور هم این بحث صدق میكند. مثلا بگوییم آقای مصباحیزدی مخالف است یا آیتالله محمد یزدی با این دولت همراهی نمیكند. خب مگر قرار است اینها با دولت آقای روحانی همراه باشند؟ مشكل اصلی چیزی كه ما تحریم یا پرونده هستهیی میدانیم در سیاست داخلی است، جایی كه خواست و مطالبه اكثریت مردم در برنامههای دولت جایی پیدا نمیكند.
سیاست داخلی باید به سمت و سویی برود كه هر گروهی در انتخابات برنده شدند كشور هم برنده شود. بین نیستی و هستی نباید انتخاب وجود داشته باشد. انتخاب ما باید بین وضعیتهای مثبت با درجات مختلف باشد. باید به سمت و سوی دیگری برویم.
نظر خود آقای روحانی چه بود؟
آقای روحانی خودشان هم این مطلب را قبول داشتند و هم دنبال خواهند كرد.
فكر نمیكنید اكنون دولت و شخص رییسجمهور یك سال فرصت را برای ترمیم سیاست داخلی از دست داده است؟
بعد از فراغت نسبی از مساله هسته ای آقای روحانی متوجه ساماندهی سیاست داخلی خواهند شد. به هر حال ایشان هم میداند كه اگر در این حوزه تحركی نداشته باشد دستاوردهای سیاست خارجیاش هم به اندك زمانی میتواند از بین برود.
ما در دوره اصلاحات در زمینه سیاست داخلی خروجی خوبی نداشتیم. خیلی زحمت كشیدیم و خیلی حركتهای مثبتی شكل گرفت ولی اینكه نتوانستیم سامانی به امور كشور بدهیم كه كسی مثل آقای احمدینژاد بتواند به راحتی دستاوردهای آن دوره را به باد بدهد، ضعف ما اصلاحطلبان بود. امیدوار هستیم كه آقای روحانی بتواند كاری كند كه مردم در پایان دوره او در انتخاب آزاد باشند.
الان آیا برنامه دولت را منطبق با این ارزیابی كه ارائه كردید، میبینید؟ اگر چنین نیست مشخصا آیا انتقادی هم به دولت دارید؟
من خودم هم انتقاداتی به آقای روحانی دارم. یكی اینكه ایشان در انتخاب وزیر كشور نتوانست خوب عمل كند. ایشان باید كسی را انتخاب میكرد كه بتواند متوسط رایدهندگانش را قانع كند. آقای رحمانی فضلی فرد توانمندی است و كارنامه بدی ندارد. اما معدل رایدهندگان به آقای روحانی از عملكرد او راضی نیستند.
انتقاد دوم در مورد مجلس است. مجلس در دوره آقای احمدینژاد زیر فشار سنگینی بود، به طوری كه آقای احمدینژاد فقط و فقط این مجلس را برای تصویب تمام و كمال قوانینی كه خودش علاقه داشت و قبول داشت میخواست و لازم میدانست و اصلا هم از گفتن این موضوع ابایی نداشت. بارها به صراحت آقای احمدینژاد گفت كه مجلس را در راس امور نمیداند. او میخواست مجلس را ذیل خودش تعریف كند.
آقای روحانی كار مثبتی كه كرد این بود كه مجلس را برگرداند بر سر آن جای واقعی خودش و در واقع نقش مجلس را بازسازی كرد. البته این هم جالب است كه به جای آنكه نمایندگان نقش خود را بازسازی كنند، دولتی كه قرار است زیرنظر مجلس كار كند به این مجلس نقش میدهد. ولی همزمان در دولت آقای روحانی یك اشتباهی رخ داده است و آن این است كه دولت و وزرا از محدوده قوه مجریه خوب حفاظت نمیكنند.
یعنی دست نمایندگان برای دخالت در نصب مسوولان اجرایی زیاد دیده میشود. این كاملا خلاف قانون اساسی است. شخص نماینده هیچ اختیاری برای دخالت در امور اجرایی ندارد، بلكه فقط باید نظارت كند.
نظر قسمت عمده نمایندگان اما عكس این قضیه است. آنها مدام میگویند كه این دولت اصلا به خواست و نظر آنها توجهی ندارد. حتی یادمان هست كه در زمان ارائه لایحه بودجه برخی از نمایندگان میخواستند در اعتراض به دولت استعفا دهند. برای انتخاب استانداران هم در همین خصوص مشكلات زیادی به وجود آمد.
به نظر من این طور نیست. من هم دو دوره نماینده مجلس بودم، هم استاندار بودم و هم معاون رییسجمهور. نماینده هیچ حقی برای دخالت در امور اجرایی ندارد و هیچ حقی برای قانونگذاری هم ندارد، یعنی این مجلس است كه باید قانونگذاری كند نه فرد نماینده. بین این دو تا فرق زیادی است.
در دورههای پیشین مجلس باب شد كه مسوولان دولتی برای برخی هماهنگی در برخی امور اجرایی با نمایندگان هم مشورت یا هماهنگی میكردند. متاسفانه بعد از چندی برداشت نمایندگان این شد كه این وظیفه دولت است كه برای كارهای اجرایی و بعضا برخی تغییر و تحولات و عزل و نصبها از آنها اجازه بگیرد. این توقع سال به سال در مجلس افزایش پیدا كرد و همین چند ماه پیش شاهد بودیم كه چقدر نمایندگان شاكی بودند كه چرا دولت برای انتخاب استانداران با آنها هماهنگ نمیكند.
یك مساله دیگر هم هست و آن اینكه باز هم متاسفانه منافع ملی و واقعیتهای كشور ابزار دست برخی گروهها میشود. یعنی مثلا نماینده توقع دارد كه دولت در فلان حوزه با او هماهنگ كند، دولت هم این كار را نمیكند و همین مسائل جمع میشوند و به صورت كارت زرد به وزیر یا استیضاح و رای عدم اعتماد خود را نشان میدهند. دولت باید بتواند جلوی این روند را بگیرد كه تاكنون نتوانسته و ناموفق بوده است.
آیا مصداقی هم برای این نقطه نظر خود دارید؟
مصداق فراوان است، بعضی از وزرای دولت آقای روحانی متاسفانه حدود قوه مجریه را رعایت نمیكنند و به راحتی میپذیرند مدیری را كه نصب كردهاند به دلیل مخالفت یك یا چند نماینده كنار بگذارند. اینها خلاف صلابتی است كه شخص آقای روحانی دارد. من دولت آقای روحانی را به دلیل شخص آقای روحانی خیلی میپسندم.
آقای روحانی در طول یك سال گذشته یك سری خصوصیات را بروز دادهاند كه خصوصیاتی برجسته است. یكی اینكه خوب گوش میكنند. دوم اینكه آقای روحانی برنامههای خود را اهم و فیالاهم میكند، یعنی وقت خود را صرف كارهای فرعی نمیكند و متمركز بر كارهای اصلی كشور است. سوم اینكه آقای روحانی هم خوب تصمیم میگیرد و با صلابت هم تصمیم میگیرد.
به طور مثال تصمیم آقای روحانی برای پاسخ دادن به تماس تلفنی آقای اوباما از تصمیمات شجاعانه او بود. یا تصمیم او برای افزایش حاملهای انرژی و اختصاص آن برای بحث ساماندهی بحث سلامت تصمیم درست و شجاعانهیی بود. اما كاش این صلابت را برخی از وزرای آقای روحانی هم داشتند.
خب فكر میكنید چرا وزرا این گونه رفتار نمیكنند؟
عموما این ضعف وجود دارد كه وزرای آقای روحانی این احساس را منتقل میكنند كه برای وزیر ماندن حاضرند هزینه به دولت و آقای روحانی تحمیل كنند. یعنی بیشتر میخواهند رقبای آقای روحانی را راضی كنند چون از میزان نفوذ آنها هراس دارند.
فكر میكنید راه چاره این مشكل چیست؟
به طور كلی دولت در مقابل مجلس امتیاز بیجا میدهد و حتما در سال دوم من به آقای روحانی توصیه میكنم كه برخی از وزرا و استانداران را كه نتوانستهاند در كلاس و شأن دولت ظاهر شوند تغییر دهد و این ترمیم در كابینه و استانداریها باید در جهت افزایش یكدستی و صلابت دولت انجام شود.
خب احتمال دارد كه برخی اصولگرایان یا رقبای اصلاحطلبان بگویند چون آقای مرعشی و حزب كارگزاران نتوانستهاند به اندازه توقع خود در دولت نقش بگیرند چنین بحثهایی را مطرح میكنند. اگر چنین موضوعی مطرح شود كه احتمالا هم مطرح میشود، جواب شما چیست؟
نه. ما اتفاقا در دولت نقش داریم. این البته به لحاظ جمعی و گروهی و حزبی است، ولی چون دولت و مهمتر از آن كشورمان را دوست داریم برای بهبود شرایط این نقدها را لازم میدانیم. نقد ما از سر دوست داشتن و علاقه و احساس نزدیكی به دولت آقای روحانی است. ضمن آنكه همان اصولگرایانی كه رقیب آقای روحانی در انتخابات بودند هم خیلی بیشتر از ما و اصلاحطلبان برای تغییر در كابینه فشار آوردهاند.
به هر حال این برداشت ما از سیاست است و فكر میكنیم كه دولت و كشور این طور بهتر اداره خواهند شد. این خواستهیی بجا و طبیعی از وزرای دولت است كه بخواهیم بیشتر به فكر صلابت دولت باشند و بیش از آنكه به وزیر ماندن خود فكر كنند به فكر پیشرفت برنامههای دولت باشند.
به هر حال همه میدانند كه ما هواداران و یاران انتخاباتی آقای روحانی بودیم و الان هم دولت را نزدیك به خود میدانیم و دولت و آقای روحانی هم این نزدیكی را احساس میكنند و قبول دارند.
آقای روحانی وقتی تصمیم میگیرد كه با آقای اوباما حرف بزند دارد به اداره كشور بر اساس منافع ملی فكر میكند و اصلا مصلحتاندیشی نمیكند كه تندروها در داخل به من چه خواهند گفت و چگونه با من برخورد میكنند و چه فشارهایی میآورند. او مسوول ایران است و مسوول اداره ایران باید گرههای كشور را باز كند. ما از وزرا این انتظار را داریم.
از نظر اقتصادی خود رییسجمهوری هم بارها اشاره كرده كه میراث بدی از دولت قبلی تحویل گرفته است. به هر حال این دولت مسوول است و طبق گفته خودش و وظیفهاش باید این اوضاع را سر و سامان بدهد. فكر میكنید الان دولت در چه مرحلهیی از آواربرداری اقتصادی قرار دارد؟
آقای روحانی سیاستها را اصلاح كرده است، اساس انحراف از سیاستهای غلط و اشتباه است. مساله این است شما در كشوری كه با كسری منابع برای اداره كشور مواجه هستید باید با افزایش مالیات این مسائل را رفع كنید، بعد در یك چنین شرایطی دولت قبل آمده و سالی 42 هزار میلیارد تومان به خانوارها پول هم میدهد، یعنی مالیات معكوس. نتیجه این سیاست مشخص است. بحث بر سر گرفتن از مردم و دادن به مردم نیست، بحث بر سر این است كه بدانیم این مردم چه اولویتی دارند. آیا اولویت این است كه به مردم بگوییم اگر شما بیمار شدید و به بیمارستان مراجعه كردید به شما بگویند كه برو پول بریز تا ما برای تو بتوانیم فلان وسیله را بخریم یا اینكه میخواهید به بیمارستانی بروید كه بتواند به شما سرویس دهد و دغدغه شما را كم كند.
خب وقتی دولت قبل نمیتوانست بیمارستان خود را اداره كند، بعد میآمد و میگفت من میخواهم فلان مبلغ را به شهروندان بدهم. ما در شرایطی بودیم كه پول و مزد پیمانكاران در دست دولت مانده بود و طلبكار بودند، بعد پیمانكار هم نمیتوانست پول كارگر خود را بدهد و در آن شرایط دولت آمده بود و به مردم پول میداد. سیاستهای لمپنی و عوامفریبی و به نظر من كلاهبرداری است.
كلاهبرداری مصداقی جز این ندارد كه مرزبان مملكت بدون تجهیزات و در ناامنترین مرزهای كشور توی چادر بخوابد و بتوانند او را گروگان بگیرند و آن وقت دولت به فكر پخش كردن پول میان مردم باشد. یعنی دولت به وظیفه خود عمل نمیكرد و در عوض كاری را كه نباید، انجام میداد تا محبوبیت كسب كند.
همین بحث یارانهها چه وضعیتی برای دولت به وجود آورده است؟ به نظر شما بحث یارانهها چقدر برای دولت یازدهم دردسرساز خواهد شد؟
قسمتی از این آوار اصلا قابل برداشتن نیست. مثلا در بحث یارانهها دولت مجبور بود به فاز دوم آن به هر شكلی و با بیرقبتی تن بدهد. گفتند هر كس دوست دارد كنارهگیری كند و نهایتا هفت درصد انصراف دادند. این نشان داد كه در قانونگذاری و مدیریت كشور نباید با حدس و گمان جلو برویم.
اگر همین بحث تغییر سیاستها را فاز اول آواربرداری بدانیم مشخصا دولت در همین زمینه هم مشكل دارد و اجازه خیلی تصمیمها را به او نمیدهند. هرچند اعتقاد دارم بدنه دولت هم میتوانست با صلابت بیشتری عمل كند. در كل فكر میكنم دولت بیشتر تاكنون نقشه راه را برای آواربرداری توانسته ترسیم كند و فعلا اجرای آن خیلی كار خواهد برد. یعنی حجم آوار هنوز جلوی دولت است.
حالا در این میان چقدر نقد به خود آقای روحانی وارد است؟ چون به هر حال همهچیز را نمیتوان به گردن بقیه انداخت. این دولت به هر حال مسوولیت بهبود شرایط را پذیرفته و باید جوابگو باشد.
بالاخره در خیلی از موارد مثل همین پرداخت یارانهها قانون بود و دولت ملزم بود آن را اجرا كند. گرچه نهایتا رقبا این موضوع را به دولت یازدهم منتسب كردند تا بتوانند از تبعات آن بهرهبرداری كنند اما واقعا درصد زیادی دست آقای روحانی نبود و نیست. البته من بحث عدم انصراف از یارانهها را بد نمیدانم و معتقدم خوب است چنین روحیهیی در مردم ایجاد شده كه آنها از یك ریالی هم كه متعلق به آنهاست نمیگذرند، البته وقتی از 40 هزار تومان خود نمیگذرند، توقع این است از كسی كه معلوم نیست با 700 میلیارد دلار پول مملكت چه كرده اصلا نگذرند. یعنی اینجا از سوراخ سوزن رد میشویم و 40 هزار تومان خود را میخواهیم و آنجا از دروازه هم نمیگذریم و اصلا برایمان مهم نیست بر سر آن 700 میلیارد دلار چه آمده است.
فكر میكنید این شرایط و همین بحث یارانهها برای دولت دردسرساز شود؟
چرا نباید بشود؟ به هر حال الان دولت هر سال باید 42 هزار میلیارد تومان به خانوارها پرداخت كند و این از منابعی است كه میشود از ریال به ریال آن مواردی بسیار بسیار مهم برای هزینه كردن تعیین كرد.
وقتی دولت میتواند با این پول اتوبان بسازد یا اینكه صادرات را رونق دهد یا از مخازن نفت و گاز مشترك بهرهبرداری كند و موارد مشابه دیگر، مشخص است كه دولت در چه وضعیتی است. الان خود قانون و البته قانونی كه دولت نقشی در پیدایش آن نداشته و فقط كمی آن را ویرایش كرده 42 هزار میلیارد تومان از منابعش را میگیرد.
چالشهای رو به رشد كشور در آستانه سالگرد پیروزی آقای روحانی چیست؟
اگر منظور مخالفتهای تندروهاست كه از نظر من این مثبت است. اینكه یك عده منتقد باشند هم كارساز است. من هیچ مانع اساسی بیرونی برای خدمت آقای روحانی نمیبینم. مهمترین مشكلی اگر باشد همان بحث بدنه دولت و همراهی آنها با شخص آقای روحانی است. اگر آنها هم همراهی كنند و به قول معروف آقای روحانی مجبور نباشد یك تنه حرف بزند و دفاع كند و پاسخ منتقدان و مخالفان را بدهد، دولت خیلی كارآمدتر میشود. ضمن آنكه دولت باید بتواند هواداران خود را حفظ كند. وگرنه دولت چالش بیرونی ندارد. مسائل بیرون حوزه دولت وقتی تبدیل به مشكل میشوند كه راهكار و تدبیری برای مواجهه با آنها در داخل دولت وجود نداشته باشد.
انتخابات مجلس دهم به عنوان یك رقابت بزرگ سیاسی چقدر میتواند به?عنوان چالش برای آقای روحانی مطرح باشد؟ وضعیت دولت و مدیریت دولت در این انتخابات را چگونه میبینید؟
در انتخابات مجلس، آقای روحانی با یك چالش اساسی مواجه است. ایشان نمیتواند در واقع به یك انتخابات تحمیلی تن دهد و نمیتواند از آن سو روی شاخصهای سیاسی تاثیر زیادی بگذارد. آقای روحانی باید بتواند با یك گفتوگوی ملی، روابط جناحهای اصلی كشور و به خصوص روابط اصلاحطلبان با نظام را بازسازی كند. نمیشود رابطه یك جناح اصلی كشور با نظام یك رابطه ضعیف و كمرنگی باشد.
رابطه بین اصولگرایان و اصلاحطلبان هم باید در قالب یك گفتوگو به سمت منطقی شدن برود. یعنی نباید دیگر شاهد باشیم كه افرادی بگویند مردم ملزم هستند چه كسانی را انتخاب بكنند یا نكنند. دیگر نباید شاهد باشیم كه كسانی بگویند یك جناح اصلی كشور مرده است. یعنی باید انتخابها محترم شوند و هر گروهی كه انتخاب میشوند هم بتوانند كشور را جلو ببرند و عرصه برای رقابت حداكثری صاحبان صلاحیت و با كفایت باز شود.
خب باید برای این شرایط چه كرد؟
باید از كلیات خارج شویم. مثلا بحثها باید فنی و مشخص شود. مثلا اینكه یك عده بگویند فلان اعتبار را باید به درمان و سلامت بدهیم و یك عده بگویند باید بدهیم به بهداشت و ورزش. یعنی بحثها باید مشخص و روشن باشد، باید برگردیم به روی زمین و روی زمین و بر اساس واقعیتهای زندگی بحث كنیم. مثلا الان بحث بر سر این است كه آیا نظام باید مردم را به بهشت ببرد یا نه. اینها واقعیتهای ایران نیست.
واقعیت ایران این است كه آمار بیكاری چقدر است، آمار رقابتهای اقتصادی چگونه است، چقدر از بازار ما را چین گرفته، چقدر را تركیه گرفته و ما چقدر از بازارهای دیگران را در اختیار داریم. بحث برای اداره كشور نیاز به عدد و رقم دارد. این بحثهای كلی و ذهنی باید یك جایی ختم شود. اینكه مثلا آقای روحانی آمده و مردم بیحجاب شدهاند اصلا معنی ندارد. مگر وقتی آقای احمدینژاد آمد مردم باحجاب شدند؟ مگر مردم با دعاهای آقای احمدینژاد متدین شدند؟
آقای روحانی بارها جواب برخی منتقدان را با سخنانی كه كمتر قابل پیشبینی بوده و همیشه هم خبرساز شده، داده است. آیا این روش برای كنترل مخالفتها علیه دولت كارساز خواهد بود؟
دولت باید كشور را به واقعیتها برگرداند. جوابها و پاسخهای آقای روحانی هم خوب است و هم لازم و كاركرد دارد. اما در عمل هم باید كشور و مسائل را برگرداند روی زمین یا حداقل در این رابطه گام بردارد.
مهمترین چالش آقای روحانی این است كه باید یك سری آدمی كه توی ابرها زندگی میكنند را برگرداند. اینها در فاصلهیی بسیار دورتر و بالاتر از زندگی واقعی مردم چیزی روی ابرها ساختهاند به نام جزیره نظام اسلامی، البته با شاخصههای خودشان، این جزیره رابطهاش با زندگی مردم از بالای ابرها تا روی زمین است، ادبیاتش ادبیات مردم نیست. موسیقی آن با موسیقی مردم و ایران متفاوت است. اولویتهایش با اولویتهای مردم متفاوت است. گرفتاریهای دیگر به جز گرفتاری مردم دارد.
جمهوری اسلامی باید به روی زمین و میان واقعیتها برگردد. نباید دعواهای ما دیگر دعواهای غیرواقعی و غیرزمینی باشد.
در این شرایط اصلاحطلبان چگونه میتوانند از فضای نیمه باز كنونی استفاده كنند؟
اصلاحطلبان باید بتوانند روابط خود را در مجموعه نظام بازسازی كنند. من اگر بخواهم خیلی خلاصه و مفید بگویم تنها همین یك جمله را خواهم گفت و فكر هم میكنم اگر این اتفاق بیفتد خیلی از مشكلات اصلاحطلبان رفع میشود. دولت هم در این میان نقش واسط یا كاتالیزور را میتواند بازی كند.
شما در قسمتی از سخنان خود به نقش آقایان خاتمی و هاشمی در انتخاب دكتر روحانی اشاره كردید. در این میان نقش آقای ناطق چیست؟ به هر حال اكنون حرف ایشان در محافل سیاسی بسیار بر سر زبانهاست، به خصوص درباره فعال شدن برای انتخابات مجلس و همكاری با اصلاحطلبان. فكر میكنید ایشان كجای این بازی هستند؟
از یك طرف یك نقطه مثبت است و از طرف دیگر یك نقطه منفی. نقطه مثبت این است كه به هر حال فضای سیاسی كشور آنقدر به سمت عقلانی شدن پیش رفته است كه یك كسی مثل آقای ناطق و آقای خاتمی كه رقیب هم بودند، با هم گفتوگوهای سازنده و مفید و همكاری مثبتی دارند و هر دو هم میشوند نقاط امیدی برای آینده.
بخش منفی اینجاست كه آن جزیره نظام اسلامی كه اشاره كردم كه برخی در حال ترسیم آن و تعیین جغرافیای آن بر اساس برداشت شخصی هستند، اینقدر تنگ و محدود شده كه دیگر آقای ناطق هم در آن جایی ندارد و آقایان خاتمی و ناطق نوری باید با هم بیرون این محدوده باشند. كاملا مشخص است كه آقای ناطق هم دیگر جزو مقبولان آن جزیره نشینان نیست.
اصلاحطلبان آیا وارد انتخابات مجلس خواهند شد؟ منظورم این است كه آیا تابلوی اختصاصی خود را در این رقابت بالا خواهند برد؟
طبیعتا واقعبینانه وارد انتخابات خواهند شد و قطعا با نیروهای هوادار دولت یك لیست خواهیم داشت. هواداران دولت البته جدای از اصلاحطلبان نیست، ما وقتی وارد واقعیتها میشویم و خصوصا وقتی به تركیب شهرستانیها نگاه میكنیم میبینیم كه ستادهای آقای روحانی و هواداران دولت همان اصلاحطلبان هستند.
یعنی اگر آقای خاتمی هم نامزد انتخابات بود باز همین افراد برای او ستاد تشكیل میدادند. قطعا اصلاحات هیچ راهی ندارد به جز اینكه با یك برنامه مشخص و واقعبینانه وارد انتخابات شود. اصلاحطلبان نسبت به گذشته واقعبینتر شدهاند و دنبال راههایی برای كمك به دولت و نظام هستند و دنبال مطالبات حداكثری نیستند. فكر میكنم نهایتا لیستها هم همین جور واقعبینانه بسته خواهند شد و از شخصیتهایی حمایت میكنیم كه مورد اعتماد نظام هم باشند.
ویدیو : مرعشی: روحانی باید منتقدان را برگرداند