با پس اندازتان ال سی دی قسطی نخرید! : خیلی از جوان ها و خانواده ها تصورشان ...

خیلی از جوان ها و خانواده ها تصورشان بر این است که برای رسیدن به موفقیت باید یک پشتوانه مالی داشته باشند و این طرز فکر را در همه ابعاد زندگی دخالت می دهند. موفقیت یک معلول است نه علت
خیلی از جوان ها و خانواده ها تصورشان بر این است که برای رسیدن به موفقیت باید یک پشتوانه مالی داشته باشند و این طرز فکر را در همه ابعاد زندگی دخالت می دهند. طبیعی است وقتی شما با این تفکر وارد یک خانواده می شوید (حالا به عنوان زن یا شوهر) عملاً اگر پشتوانه مالی نداشته باشید، هیچ وقت عزم و اراده شما برای رسیدن به موفقیت جدی نخواهد شد.
نگاه های جدید به موفقیت های مالی تغییر کرده، موفقیت های مالی یک معلول و پیامد است.

ابعاد 360 درجه ای موفقیت!
پیش از هر چیز باید بدانیم موفقیت یک موضوع عمومی است و ما باید آن را در ابعاد مختلف بررسی کنیم، مثل موفقیت تحصیلی، مالی، اجتماعی، خانوادگی و... بنابراین وقتی می گوییم یک فرد موفق است باید تمام ابعاد موفقیت، به اصطلاح ابعاد 360 درجه ای موفقیت را بررسی کنیم.

فرض کنید فردی به موفقیت مالی رسیده است اما فرزندش معتاد است. ما نمی توانیم بگوییم که این فرد موفق است. اگر بخواهیم به مقدمه موفقیت مالی بپردازیم اصل اول این است که ما در تمامی ابعاد زندگی موفق باشیم. مهم ترین مسئله این است که ما باید به کدام ابعاد زندگی توجه کنیم تا به موفقیت برسیم زیرا همان طور که عرض کردم موفقیت مالی یک معلول است و علت نیست.

موفقیت تابع قانون کشت و درو است
موفقیت از مصدر فعل وقف به دست می آید، وقف یعنی مستمر. ما باید به طور مستمر و مرتب در مسیر هدف تعیین شده خود حرکت کنیم. وقتی می گوییم می خواهیم به موفقیت برسیم باید در مسیر هدف مان پیوسته تلاش کنیم.

موفقیت تابع قانون کشت و درو است
یعنی شما باید دیروز چیزهایی کاشته باشید تا امروز برداشت کنید. به طور مثال اگر توانمندی های خود را ارتقا نداده باشید امروز نمی توانید یک فرد موفق باشید. قانون کشت و درو می گوید: شما باید قبلاً یک سری اقدامات انجام داده باشید تا انتظار داشته باشید به موفقیت برسید.



Life plan راهی برای خودشناسی
در برنامه life plan ما یک ساختار نظام مند و مرحله ای را تعریف کردیم که براساس آن می توان به خودشناسی رسید. خودشناسی یعنی ما اصولاً چگونه فکر می کنیم و در زندگی چگونه رفتار می کنیم و دیدگاه های ما چیست؟ یکی از بهترین روش هایی که می توانیم در مورد موفقیت افراد (مثلاً در مورد موفقیت مالی) قضاوت کنیم این است که بگوییم به طور مثال شما در سال 1389 چه قدر درآمد داشته اید و در سال 1390 می خواهید چقدر درآمد داشته باشید. یکی از فایده های خودشناسی این است که ما براساس هدف و خواسته خود برنامه ریزی می کنیم و بر مبنای هدف حرکت می کنیم.

امکانات حساب شده برای موفقیت
یکی از دلایل عدم موفقیت جوانان، بیش تیماری است... بیش تیماری یعنی اینکه پدر و مادرها در همه جوانب فرزند خود را ساپورت می کنند. بهترین غذا و لباس های گران بها و امکانات را در اختیار آنها قرار می دهند. پس ما بچه ها را بیش تیماری می کنیم و اکثر فرزندان توسط والدین بیش تیماری می شوند و پدر و مادر فقط به دنبال این هستند که یک قاشق بگیرند دست شان و بگذارند دهان فرزند. سال های پیش اصلاً این گونه نبود و ما اگر کمی تعلل می کردیم غذا تمام می شد. بیش تیماری آسیب های جدی و جبران ناپذیری به بچه ها می رساند. بهترین راه این است که حتی پدر و مادرهایی که از وضعیت مالی مناسبی برخوردار هستند، یک کمبود تصنعی برای بچه ها ایجاد کنند تا بچه ها با تلاش به سطح بالاتری از توانمندی ها برسند و اگر این کار در دوره بلوغ صورت نگیرد، وقتی فرد به سن بالاتری می رسد تازه متوجه می شود که توانمندی لازم را برای رویارویی با زندگی واقعی ندارد. کارفرمایش نمی گوید چون تو لیسانس داری بیا با حقوق بالا استخدام شو. کارفرما به دنبال این است که آیا به اندازه حقوق پرداختی درآمد دارد؟ و چون در جامعه پدر و مادری در کار نیست کارفرما نهایتاً فرد را اخراج می کند و به حس عدم اعتماد فرد افزود می شود. فرد هم به این نتیجه نخواهد رسید که من بلد نیستم. وقتی شما فرزندانتان را در سه ماهه تابستان می برید در بهترین مؤسسه های موسیقی و آموزشی ثبت نام می کنید و یک پیانوی 20 میلیون تومانی برایش خریداری می کنید این بچه به جایی نخواهد رسید باید امکانات را حساب شده در اختیار آنها قرار دهیم.

توانمندی برقراری ارتباط
قدرت فرد برای رسیدن به موفقیت احتیاج به توانمندی های مختلفی دارد. یکی از این توانمندی ها این است که شما قدرت فروش داشته باشید.. و حالا باید ببینیم فروش چه چیزی؟ یک فرد متخصص ایده و یک فرد قدرت مدیریت خود را می فروشد؟

شما فرض کنید یک جوان رفته در یک آژانس و باید بلیت هواپیما بفروشد... اگر شما نتوانید از پشت تلفن با مردم صحبت کنید و نتوانید مردم را جذب کنید، کسی از شما بلیت نخواهد خرید. در آژانسی که به صورت پورسانتی حقوق می دهد به طبع مدیر آژانس از بین کارمندها کسانی را که توانایی فروش بیشتری دارند نگه می دارد...

پس توانایی ارتباط برقرار کردن با مردم یکی از دلایل موفقیت محسوب می شود، بنابراین یکی از دلایل عدم موفقیت این است که فرد توانمندی برقراری ارتباط را ندارد و این توانمندی مانند فرمول های ریاضی نیست که بتوان آنها را حفظ کرد و یاد گرفت.

برای کشتی بی مقصد باد موافقی نمی وزد

یکی دیگر از نکاتی که ما در بحث جوان ها مشاهده می کنیم، بی هدف بودن آنهاست. فردی که هدف ندارد نمی تواند به جایی برسد، من به شما می گویم بیایید برویم مسافرت و شما اولین سؤالی که از من می پرسید قطعاً این است که کجا برویم؟ (بنابراین این هدف خیلی مهم است)

به قول معروف برای کشتی بی مقصد باد موافقی نمی وزد... جوان ها نشسته اند و می گویند که کار نیست، فرصت نیست. ما ایرانی ها مشکلات را برون فکنی می کنیم و اگر به جای این برون فکنی ها، خودمان را تحلیل می کردیم و یک علامت سؤال روی خودمان می گذاشتیم به جای دیگران، خیلی از راه حل ها را پیدا می کردیم... یک کاریکاتوری بود که آدمی نشسته بود روی یک دسته اسکناس، کلاهش را گذاشته بود جلویش و داشت گدایی می کرد...

شما در هر کاری باید نتیجه گرا باشید
شما باید ببینید که راه را درست می روید یا اشتباه. اشتباه رفتن نه به معنای خارج از چارچوب حرکت کردن بلکه مثلاً شغل خودتان را اشتباه انتخاب می کنید. چه معیاری برای این وجود دارد که شما به اشتباه رفتن خودتان پی ببرید؟ مثلاً درآمد شما کفاف زندگی شما را نمی دهد پس نتیجه می گیریم که راه و روش شما اشتباه است یا چیزهایی را که باید داشته باشید، ندارید. مثلاً در کاری که فعالیت می کنید باید زبان بلد باشید و کارفرمای شما می گوید باید زبان یاد بگیری اما شما به این موضوع توجهی نداری.

پس انداز
یک آقایی هست به نام رابرت کیوساکی. من به شما توصیه می کنم کتاب های این آقا را مطالعه کنید، به خصوص ایشان کتابی دارند به نام (نصایح پدر پولدار). ما در بحث پس انداز می توانیم از جملات این نویسنده استفاده کنیم. ایشان عقیده دارند آدم ها در زندگی در چهار موقعیت قرار می گیرند: یا کارمند هستند یا خویش فرما یا سرمایه دار یا کارآفرین.

من شخصاً فکر می کنم امر پس انداز، بیشتر در زندگی کارمندها معنا پیدا می کند...

وقتی شما با یک کارمند برخورد می کنید همیشه این افراد به خانواده خود توصیه می کنند که پس انداز کنید ولی یک کارآفرین هیچ گاه به فرزندش نمی گوید پس انداز کن بلکه می گوید تولید کن، کار ایجاد کن و... اکثراً تصور می کنند پس انداز این است که پول جمع کنیم و یک حساب قرض الحسنه افتتاح کنیم و پول ها را بگذاریم توی حساب. منظورمان این نوع پس انداز نیست چون پولی را که می توانست برای شما فرصت ایجاد کند و برای شما تولید ثروت کند، دراختیار کس دیگری قرار داده اید (حتی با اینکه به شما سود پرداخت کند) یعنی شما کارآفرینی نکرده اید و از پول تان استفاده نکرده اید و حتی افرادی که توانایی ندارند، با این نوع پس انداز از دو جهت این عدم توانایی خود را تشدید می کنند:

1. در شغل خود ادامه زندگی می دهند تا اینکه انرژی خود را از دست می دهند.

2. از پولی که پس انداز کرده اند دیگر استفاده نمی کنند چون وقتی سنشان بالا می رود ریسک پذیری خودشان را از دست می دهند. به طور مثال 20 میلیون پول پس انداز کرده وقتی شما پیشنهاد کسب و کار به او می دهید، دیگر جرأت چنین کاری را ندارد.

به سوی خویش فرمایی حرکت کنید
بنابراین داستان پس انداز کردن، بیشتر در زندگی طبقه کارمند اتفاق می افتد و من شخصاً با این نوع پس انداز مخالفم به خصوص پس اندازهایی که با مبلغ کمی صورت می گیرد. ولی شما فرض کنید یک زن و شوهر جوان در حال حاضر 10 میلیون پول جمع کرده اند و یک پراید 7 میلیونی هم دارند و مثلاً خانم 3 میلیون طلا هم دارد... این اموال سرجمع می شود 20 میلیون و یک خانه 30 متری در بلوار نواب را با 40 میلیون تومان می شود خرید... این زوج جوان در حاضر 20 میلیون سرمایه دارند، می توانند این 20 میلیون را بگذارند در بانک و بعد از 6 ماه یک وام خرید مسکن دریافت کنند و آن خانه را خریداری کنند خانه را اجاره بدهند و از آن خانه کسب درآمد کنند. یعنی سرمایه خودشان را به یک چیز باارزش تبدیل کردند که برایشان تولید ثروت می کند. آقای کیوساکی در کتاب نصایح پدر پولدار می گوید: آدم های موفق از کارمندی شروع می کنند و آرام آرام به سوی خویش فرمایی حرکت می کنند و از خویش فرمایی به سرمایه داری و بعد به سمت کارآفرینی کشیده می شوند.

موفقیت کلید شادی نیست، شادی کلید موفقیت است
برای اینکه شما شاد باشید لزوماً نباید اول موفق باشید. ما می گوییم موفقیت، کلید شادی نیست شادی، کلید موفقیت است. خیلی از مردم تصور می کنند اول باید موفق شوند تا به شادی برسند مثلاً شما می بینید که یک زن و شوهر در یک ماشین مدل بالا پشت چراغ قرمز ایستاده اند، یکی روی خودش را این طرف کرده و دیگری طرف دیگر و می بینیم ماشین شان 200 میلیون می ارزد و باز می بینیم یک زن و شوهر پشت یک موتور 200 هزار تومانی نشسته اند و چنان از با هم بودن لذت می برند که انگار دنیا مال آنهاست. پس نمی توانیم بگوییم فردی که اتومبیل 200 میلیونی دارد موفق است و کسی که موتورسیکلت 200 هزار تومانی دارد موفق نیست.



نقش بینش در موفقیت
شما با یک خانواده روبه رو می شوید که دائماً می گویند ما نمی توانیم، ما فقیریم، ما مشکل داریم و متوجه می شویم این خانواده هیچ اقدامی در جهت بهتر شدن زندگی نمی کند اما یک خانواده دیگر هستند که دائماً می گویند: ما به دنبال بهتر شدن هستم و می خواهیم هر روز بهتر از دیروز باشیم. در اسلام هم به این قضیه اشاره شده است. حضرت علی(ع) می فرماید: «تو مراقب بینش خودت باش و خدا خودش را متعهد کرده به زندگی تو به شرط آنکه تو تلاش کنی.» ما این تلاش را به عنوان برنامه زندگی «life plan» می شناسیم.


همکاری بین زن و شوهر
همکاری بین زن و شوهر عامل اصلی موفقیت است. این دو نفر (زن و شوهر) همراه و همفکر و دارای مصادیق مشترک هستند. به طور مثال در پس انداز یکی باید ایده بدهد تا اصول موفقیت شکل بگیرد و به نظر من اگر هر دو مفهوم پس انداز را متوجه شوند، در موفقیت شان مؤثر است. اگر یکی از این دو نفر این مفهوم را درک نکند دیگری باید این وظیفه را متقبل شود و بهترین دوره برای پس انداز زن و شوهر، جوانی آنها است. من پس انداز را از جنس سرمایه گذاری می بینم. اگر ما در پس انداز تفاوت دارایی جاری و بدهی  جاری رو متوجه شویم، بسیار ارزشمند است. بدهی جاری همانند این است که مثلاً فردی رفته است یک اتومبیل قسطی خریداری کرده و فرض کنید با ماشین کار هم نمی کند یا مثلاً فردی یک درآمد ثابت دارد و رفته است یک تلویزیون LCD بزرگ خریده و توان پرداخت قسط تلویزیون را هم دارد، اما پولش صرف یک بدهی جاری می شود. ولی یک آقای دیگر به جای خرید تلویزیون، سهام خریداری می کند و یا با دوستانش یک کار تولیدی می کند و این می شود دارایی جاری چون تولید می کند.

منبع: مجله خلاقیت