آیا دوام عشق فقط یك خیال نیست؟ : آیا هیچ مردی در دنیا وجود دارد كه همیشه عاشق ...


آیا هیچ مردی در دنیا وجود دارد كه همیشه عاشق همسرش بماند؟ جواب شما شاید شبیه یكی از اینها باشد:

آیا هیچ مردی در دنیا وجود دارد كه همیشه عاشق همسرش بماند؟ جواب شما شاید شبیه یكی از اینها باشد:

- معلومه كه هست. من یكیو می‌شناسم كه 70‌سالشه و 30 ساله با زنش عین 2 تا كفتر عاشق زندگی می‌كنن. ولی بعد از ازدواجش یه بارم به هیچ زنی غیراز زن خودش نگاه نكرده...
- امكان نداره. مردها همه‌شون سر و ته یك كرباسن. همه تنوع طلب. همه بی‌وفا. نه كه تقصیر داشته باشن، ذات همه‌شون همینه.
- زن باید خودش شوهرشو نگه داره! اگه یه مردی رفت پی یه زن دیگه، باید دید زنه چه عیبی داشته...
- آقا اصلا چرا زن‌ها آنقدر به این موضوع حساسن؟
خب، باید بپذیریم كه امروز بیشتر از هر زمان دیگری در طول تاریخ، زنان حسود شده‌اند. زنان امروزی، انحصار تملك همسرشان را حق خودشان می‌دانند. روزگاری تنها مردان حق داشتند نسبت به زنان چنین حسی داشته باشند اما كم‌كم اوضاع فرق كرد. آشپزخانه‌ها «اوپن» شد و‌ خیلی از مردان نفهمیدند كه زنان دیگر نمی‌خواهند نصف عمرشان را دور از چشم دیگران، در آشپزخانه بگذرانند. ‌این اما آخر ماجرا نبود، چیزهای دیگری هم بود كه زنان می‌خواستند!



قاعدتا این مطلب گرایش فمینیستی ندارد و زنان هم، حالا دیگر خودشان به اندازه كافی می‌توانند از حقوق «اجتماعی» خودشان دفاع كنند و این كار را می‌كنند اما حقوق «خانوادگی» چطور؟ حقوقی كه به‌خصوصی‌ترین جنبه‌های زندگی یك زن یا یك مرد مربوط می‌شود و حتما خیلی مهم‌تر از حقوق اجتماعی است.

اشتباه نكنید؛ با ادای احترام به همه مدافعان حقوق زنان در سراسر جهان، اجازه بدهید قبل از هرچیز، یك موضوع را روشن كنیم؛ اینجا اتفاقا فرمول «تساوی»، مشكل را حل نمی‌كند. از قضا، نخستین اصل برای داشتن یك ارتباط  پذیرش، درك و درنظرداشتن تفاوت‌هاست. (یك بار دیگر جمله قبل را بخوانید. كلمات را به دقت انتخاب كرده‌ام.)

در فضای زندگی خانوادگی، اگر زنان و مردان خود را مساوی و شبیه هم درنظر بگیرند، كلاه‌شان پس‌معركه است. زنان و مردان، «حداقل» به همان اندازه كه ویژگی‌های جسمی متفاوت دارند، ویژگی‌های روانی متفاوتی هم دارند (مردان از مریخ آمده‌اند و زنان از ونوس. یادتان كه نرفته؟) و فراموش كردن همین یك اصل كافی است تا زندگی مشترك به جهنم تبدیل شده و خانواده منفجر شود.در این صفحات كه قرار است موضوع‌شان «سلامت جنسی» باشد، این اصل را به خاطر بسپارید چون بارها و بارها درباره آن صحبت خواهیم كرد اما حالا، برگردیم به همان سوال اول: آیا هیچ مردی در دنیا وجود دارد كه همیشه به همسرش وفادار باقی بماند؟



  از یك زندگی كسالت‌بار تا یك زندگی عاشقانه

كمی شجاع باشیم؛ پنهان كاری كه دردی از ما دوا نكرده و نمی‌كند. بگذارید كمی از این حرف‌های درگوشی مردانه و زنانه را مرور كنیم و ببینیم چه اتفاقی دارد دوروبرمان می‌افتد.

شنیده‌اید كه بعضی مردها، معمولا پیش دوستان و وقتی كه نامحرمی در جمع نیست، اعتراف می‌كنند كه به ازدواج اعتقادی ندارند و از نظر آنها، تعهد داشتن به رابطه انحصاری با یك زن در تمام عمر، كار احمقانه‌ای است؟ نشنیده‌اید؟ چی؟ این حرف را از یك زن... نه. لطفا ادامه ندهید.

از اول تاریخ، در ذهن بسیاری از مردان و در سال‌های اخیر در ذهن برخی از زنان، این سوال به‌وجود آمده: آیا داشتن رابطه با یك نفر در تمام عمر، زندگی را یكنواخت و كسالت‌بار نمی‌كند؟ پاسخ این سوال البته لزوما موضع ما را نسبت به ازدواج مشخص نمی‌كند. مگر داشتن امكان یك رابطه جنسی سالم، ایمن و آرامش‌بخش، تنها مزیت یك ازدواج موفق است؟ خب، حتی اگر هم رابطه نتواند عامل نگهدارنده یك مرد و یك زن زیر یك سقف باشد، عوامل دیگری هستند.



  رضایت تا آخر عمر!

البته این جواب، تكلیف آن سوال را روشن نمی‌كند. بالاخره یك مرد می‌تواند همیشه با یك زن باشد و از زندگی جنسی خود در تمام عمر رضایت كامل داشته باشد؟ یك زن چطور؟جواب مثبت است. این اتفاق می‌تواند بیفتد البته همیشه نمی‌افتد؛ خودبه‌خود نمی‌افتد؛ با مهرگیاه و دعانویس و مثل این چیزها هم نمی‌افتد ولی باور كنید می‌تواند بیفتد. اینكه چطور چنین چیزی ممكن می‌شود، موضوع بحث ما در چند شماره آینده خواهد بود. عجالتا بپذیرید كه قضیه نه به قضا و قدر مربوط است و نه حتی وسواس به خرج دادن در خواستگاری و شرط و شروط گذاشتن‌های قبل از عقد و عروسی. هیچ كس نمی‌تواند منكر باشد كه انتخاب یك همسر خوب، (تاكید كنم كه فقط «خوب»؛ «ایده‌آل» را فراموش كنید.) شرط لازم برای نشستن همای سعادت روی شانه‌های شماست اما شك نكنید كه كافی نیست. شرط مهم دیگر، كسب دانش و مهارت و تفكر و برنامه‌ریزی و صرف وقت لازم برای مراقبت از عشق است؛ موضوعی كه در این صفحات، اگر خدا بخواهد به آن خواهیم پرداخت.



  انسان یا حیوان؟ مسئله این است

قبل از اینكه وارد خیابان اصلی شویم، یك پیچ كوچولو را باید رد كنیم. شنیده‌اید بعضی مردان كمی با مطالعه، از این صحبت می‌كنند كه چندهمسری (وقتی می‌خواهند كلاس بگذارند لغت لاتینش را به كار می‌برند: پلی گامی) اقتضای طبیعت مردان است. می‌گویند در حیوانات مذكر هم همین رفتار وجود دارد و یك حیوان نر با چند حیوان ماده جفت می‌شود. این ظاهرا یك واقعیت است. زیست‌شناسان تكاملی هم بر این موضوع صحه می‌گذارند و می‌گویند این اصل، لازمه بقای گونه‌های جانوری است.

خب، اگر انسان را در رده جانوران فرض كنیم، دست‌های ما بالاست و دیگر دفاعی نداریم اما حتما همان دانشمندان عزیز تاكید دارند، خانم‌ها و آقایان محترم، تفاوت‌هایی با حیوانات دارند. درباره منشا این تفاوت‌ها بحث نمی‌كنیم اما بالاخره تفاوت‌هایی هست. پس حتی اگر فرض كنیم تمایل به چندهمسری در سرشت جنس مذكر وجود دارد، نباید فراموش كنیم قدرت مدیریت این ویژگی‌های سرشتی هم به انسان‌های مذكر داده شده.

این قضیه درمورد جنبه‌های دیگر تشابه انسان‌ها و حیوانات یا به عبارت دیگر، سایر غرایز هم صدق می‌كند. یك مثالش گرسنگی است. همه ما دیده‌ایم كه مثلا یك گربه چطور گرسنگی‌اش را رفع می‌كند. انسان چطور؟ آیا هیچ موجود دیگری به‌جز انسان، این‌قدر درمورد غذایش فكر و برنامه‌ریزی می‌كند؟ آن را با جذابیت‌شناسی ادبیات به احساساتش ربط می‌دهد؟ اصلا كدام موجود دیگری این‌قدر احساسات دارد كه به همه جا و همه چیز ربطش بدهد؟

بگذارید جمع بندی كنیم. تا اینجا، حداقل 2 فرق ما مردها و گربه‌های نر روشن شد: اول اینكه ما مردها احساس داریم و دوم این‌كه ما می‌توانیم براساس تفكرمان، غرایزمان را مدیریت كنیم.

قضیه جالب نشد؟ این 2 ویژگی، همان عشق و عقل خودمان نیست؟


ویدیو : آیا دوام عشق فقط یك خیال نیست؟