گزارشگرانی که مخاطب را کلافه می کنند : مسابقه هر ورزشکاری که آغاز شد، شانس ...


مسابقه هر ورزشکاری که آغاز شد، شانس مدال معرفی شد. اگر شکست خورد، همه حریفان بهترین امکانات را داشتند و در بهترین مسابقات برای المپیک آماده شده بودند. اگر هم ورزشکار ایران قهرمان بود، بهترین بود تماشا: سروت تازه گل هنوز نفس نفس می زند که مقابل دوربین حاضر می شود و گزارشگر ترک از مسابقه از او می پرسد. سروت بغض کرده و چند دقیقه خوشحالی اش را با مردم ترک شریک می شود. در فاصله ای که تکواندوکاران وزن 68 کیلو روی سکو بروند و مدال بگیرند، شبکه TRT ترک، مسابقاتی را که سروت از صبح انجام داده به نمایش می گذارد. اینکه چه جوری به فینال رسیده و در چه شرایطی مدال المپیک را گرفته. روی سکو رفتن خیلی طول می کشد و مهمترین اخبار روز را هم مرور می کنند.

مسابقه دو 200 متر و قهرمانی اوسین بولت و مصاحبه اش با گزارشگر ترک، درست چند دقیقه بعد از اینکه از پیست بیرون آمده. با این مصاحبه هاست که حسرت می خوری چرا از بین این همه گزارشگری که از صدا و سیمای ایران به لندن رفته اند، نمی توانی در بهترین لحظات ورزشکارانت، حرف هایشان را بشنوی، چه برسد به اینکه بخواهی از شبکه های تلویزیونی گفت و گوی ورزشکاری در حد بولت را ببینی.

 این شبکه ترک، بعد از مراسم سکو، یک مصاحبه هم با پدر سروت داشت. گزارشگر بدون اینکه احساساتی شود، گفت و گو می کرد و سعی داشت بیشتر سروت را به مخاطب معرفی کند. برای تماشاگران تلویزیونی جالب بود که بدانند او در چه شرایطی به المپیک رفته.

او دو ماه قبل مادرش را از دست داده و پدرش از وابستگی بیش از حد سروت به مادر حرف می زند. اینکه تا 9 سالگی در آغوش مادرش به خواب می رفته. در این گزارش به حدی مخاطب اطلاعات می گیرد که با ورزشکار احساس نزدیکی می کند. حتی اگر هموطن سروت هم نباشی، جایگاه او برایت بیش از یک ورزشکار و یک قهرمانه می شود، چیزی که هیچ وقت مخاطب تلویزیون ایرانی با ورزشکاران نمی تواند برقرار کند.

از روز اولی که بازی های المپیک شروع شده، به یاد نداریم که عادل فردوسی پور، رضا جاودانی، کاویانی و هادی عامل بعد از قهرمانی یا شکست با ورزشکاران صحبتی داشته باشند. به جز عامل که از سالن، مسابقات کشتی را گزارش می کند، بقیه ترجیح داده اند از استودیو گزارش بدهند. حالا اینکه استودیوی لندن و تهران چه تفاوتی با هم دارد، برای مخاطب جای سوال دارد.

اگر هم این گزارشگران در همان استودیو با ورزشکاران گفت و گویی داشته اند، به بدترین شکل منتشر شده است. چهارشنبه شب کسانی که از شبکه 3 پای گفت و گوی جاودانی و مدال آوران وزنه برداری نشسته بودند، کلافه شدند. همزمان با این گفت و گو، کشتی گیران فرنگی به ایران باز گشته بودند و شبکه 3 از فرودگاه گزارش داشت.

بدون هماهنگی چند بار مصاحبه جاودانی قطع شد و بیژن خراسانی از تهران برنامه را به دست گرفت. این رفت و آمد به حدی بود که حتی خود جاودانی هم معترض شود، چه برسد به مخاطبان. سروت تازه گل پنجشنبه اولین مدال طلای ترکیه را در بازی های لندن گرفت. قبل از این، تنها مدالی که آنها داشتند، برنز رضا کایالپ در سنگین وزن کشتی فرنگی بود اما جاب بود که شبکه های تلویزیون ترک، مثل ایرانی ها جشن نگرفته بودند. البته آنها در شکست ها هم مثل ایرانی ها زانوی غم به بغل نمی گیرند.

 در مقایسه امکاناتی ورزشی، ترکیه از ایران بهتر نباشد، بدتر نیست. تبلیغات گسترده ورزش در شبکه های تلویزیونی نشان می دهد که آنها بیشتر از ما به ورزش اهمیت می دهند. دوومیدانی، بسکتبال، والیبال و ... بیش از فوتبال از شبکه های ورزشی ترکیه پخش می شود و آنها با سرمایه گذاری در این رشته ها و به خصوص در ورزش زنان، سعی کرده اند ورزش را همگانی کنند.

تلویزیون ایران در چهار سال بیشتر برنامه هایش را به فوتبال اختصاص می دهد اما چند روز قبل از المپیک رشته های دیگر، ورزش محبوب صدا و سیما می شود. با پخش ترانه و کلیپ هایی از ورزشکاران و بزرگ کردن افتخاراتی که آنها قبلا گرفته اند، به مخاطبشان می گویند که تنها انتظاری که باید داشته باشند مدال است.

در همین المپیک، مسابقه هر ورزشکاری که آغاز شد، شانس مدال معرفی شد. اگر شکست خورد، همه حریفان بهترین امکانات را داشتند و در بهترین مسابقات برای المپیک آماده شده بودند. اگر هم ورزشکار ایران قهرمان بود، بهترین بود. در شکست ها هم داوری و مسئولان برگزاری و ... سهم بزرگی دارند، بدون اینکه به سطح توانایی ورزشکار اشاره ای شود، بدون اینکه واقعیت گفته شود.

گزارش های احساسی هم انتظارات را بیشتر می کند. گزارشگری که با کمترین اطلاعات مقابل دوربین می نشیند، تنها چیزی که می گوید از غیرت و تعصب است. بدون اینکه به مخاطب بگوید این ورزشکار کجا و چطوری ورزش را شروع کرده، چطوری برای المپیک آماده می شود چه ضعف و قوتی دارد. حریفش کی است و ... اطلاعاتی که آنها می دهند، در همان حدی است که روی سایت روابط عمومی فدراسیون هاست؛ قد، وزن، مدال و ... صدا و سیما گزارشگر اختصاصی ندارد، از کسانی هم استفاده می کند که بدتر از خود گزارشگرهای تلویزیون، تخصص ندارند.

حتی در بیشتر مواقع اطلاعات مخاطب بیش از گزارشگران است. در گزارش مسابقه محمد باقری معتمد با روح الله نیک پا از افغانستان، آرش فرهادیان که گزارش را به عهده داشت، در راند سوم وقتی باقری جلو بود، صعود باقری را به فینال تبریک تبریک گفت اما تماشاگران تلویزیونی این دیدار نگران بودند که نیکپا یک ضربه پا به سر باقری بزند و کار تمام شود. اتفاقی که افتاد و فینالیست در راند طلایی مشخص شد.

در این دیدار نیک پا مصدوم بود. او بارها پایش را گرفت. گزارشگر در این لحظه ها می توانست سکوت کند اما بدون اینکه اصول بازی جوانمردانه را رعایت کند، از ضعف او گفت. مدعی شدکه نیک پا مصدوم نیست و توانایی مقابله ندارد و برای همین خودش را به زمین انداخته است اما زمانی که نیک پا با ضربه چرخشی امتیاز گرفت و راند سه را تساوی رساند، مخاطب قانع شدکه او توانایی مبارزه را داشته است.

به نظر می رسید این انتظاراتی که ایجاد شده است، در روحیه ورزشکاران هم تاثیر گذاشته است. چهره باقری زمانی که مدال گرفت، به حدی ماتم زده بود که فکر می کردی او در آخرین رده قرار گرفته است. چهره غمزده او نتیجه افراط و تفریط های صدا و سیما بود. برخوردهای غیرمنطقی با اتفاقات ورزشی، هم مخاطب و هم ورزشکار را دچار دوگانگی می کند.

بزرگ کردن بیش از حد المپیک و مدال هایش، کوچک کردن حریفان، با روح ورزش و المپیک در تضاد است. اگر غیر از این بود که شبکه های چین و آمریکا از صبح تا شب باید جشن می گرفتند و در آرژانتین، صربستان، فنلاند، پرتغال و ... عزای عمومی بود.


ویدیو : گزارشگرانی که مخاطب را کلافه می کنند