وقتی داشتم می‌مُردم، مردم سوت و كف می‌زدند... : می‌گوید كه برایش مهم نیست زود ...


می‌گوید كه برایش مهم نیست زود برسد یا دیر، فقط رفتن از بهترین مسیر برایش مهم است. آیا به این هدف رسیده است؟

هنوز تصویراو برای مخاطبان تلویزیون یادآور «دكتر زند» سریال «دلنوازان» است؛ سریالی كه به اندازه خودش دیده شد و چهره بازیگران جوانش به واسطه آن شناخته شد. بعد از این سریال كارهای تلویزیونی زیادی به مهدی ماهانی پیشنهاد شد اما او عجله‌ای برای اینكه روی جلد نشریات برود، ندارد و به‌قول خودش ترجیح می‌دهد مسیر بازیگر شدن را درست طی كند، برای همین ترجیح داد به جای سرگرم‌شدن با سریال‌ها و فیلم‌های متوسط، نقش مكملی در «انتهای خیابان هشتم» را بپذیرد، فیلمی كه هنوز اكران نشده اما شنیده‌ها حاكی از آن است كه نقشی كوتاه اما تاثیرگذار را برعهده دارد و البته فیلم «خیابان بیست و چهارم» كه این روزها با بازی او اكران شده‌ است. درباره بازیگری مهدی ماهانی باید چند سال دیگر نظر داد، وقتی نقشی كه دنبالش است و برایش تلاش می‌كند را بازی كرد.

وقتی مردم دیدن فوتبال را به دیدن برنامه روحانی ترجیح می‌دهند  , وقتی مردم به میکی موس می خندند , مردم چی میگن



ایرادهای من به «هفت»

برنامه «هفت» خیلی برنامه پویا و خوبی است اما فكر نمی‌كنم درست باشد كه فیلم روی پرده را نقد كنند. باید بگذارند فیلم دوره اكران خود را كامل بگذراند و در شبكه نمایش خانگی هم توزیع شود و از تمام ظرفیت‌های موجود برای دیده‌شدن استفاده كند بعد بنشینند درباره‌اش صحبت كنند. منتقد هم باید فیلم را نقد كند، دیدید كه فیلم «خیابان بیست‌و‌چهارم» را نقد كردند و به فیلم هجوم بردند. كارگردانی، دكوپاژ و بازیگری باید نقد شود. مگر آقای فراستی روان‌شناس است؟ چرا درباره بحث روان‌شناختی فیلم نظر می‌دهد. فكر می‌كنم در برنامه هفت در حق فیلم ما و خیلی فیلم‌های دیگر اجحاف شد. این خیلی بد است كه منتقد فیلم را كامل نبیند بعد بنشیند بخواهد فیلم را تحلیل كند. «هفت» می‌خواست «نود» سینمایی باشد اما این فوتبال است كه حاشیه‌هایش جذاب‌تر از متن است و سینما به این شكل نیست. حاشیه پشت صحنه فیلم‌هاست كه قشنگ است، نه به هم تاختن و یكدیگر را مسخره كردن.



مردم , مردم ایران , مردم شناسی

«خیابان بیست و چهارم»
نویسنده و كارگردان: سعید اسدی
ژانر:اجتماعی
اكران:۳۱ فروردین-گروه سینمایی عصرجدید
بازیگران: جمشید هاشم‌پور، حمید گودرزی، شیلا خداداد، بهاره افشاری،‌ مهدی ماهانی و نیكی كریمی.
خلاصه داستان: فیلم، داستان مرد جوانی است كه به ظاهر دلبسته خانواده‌اش است. او نظم و قواعد خاصی را در خانه‌اش حاكم كرده و این موضوع اتفاق‌هایی را بین او و خانواده‌اش به‌وجود می‌آورد.
توضیح: «خیابان بیست و چهارم» پس از فیلم‌های «عشق گمشده» (1376)، «سیب سرخ حوا» (1377)، «آواز قو» (1379)، «مهمان» (۱۳۸۵) و «تلافی» (۱۳۸۶) جدیدترین ساخته سینمایی سعید اسدی و محصول سال ۱۳۸۸ است.



تا به حال تكراری بازی نكرده‌ام

من به‌طور كاملا اتفاقی وارد این حرفه شدم. البته منظورم این نیست كه اتفاقی بازیگر شدم اما ورودم به دنیای هنر اتفاقی بود. آقایان «قلی‌ز‌اده» و «احمدرضا درویش» از دوستان پدرم بودند. به واسطه پدرم با این آقایان آشنا شدم و رفتم سر كار «پسران آدم» احمدرضا درویش البته ابتدا من در این كار دستیار پنج صحنه بودم و دستیار پنج در واقع یعنی كارگر صحنه اما پس از گذشت یك ماه احمدرضا درویش به من پیشنهاد كرد در این فیلم بازی كنم. در آن زمان با 16 سال سن مقابل دوربین رفتم و با كامبیز دیرباز و پژمان بازغی همبازی شدم. اولش تصور می‌كردم یك نقش فرعی و كوتاه را به من سپرده‌اند اما متوجه شدم كه جزو 6نقش اصلی فیلم هستم اما بدشانسی آوردیم و سرانجام آن پروژه خوابید. بعد از آن كار دستیار روابط عمومی فیلم «متولد ماه مهر» شدم. در چند كار به همین ترتیب دستیار صحنه بودم. تا رسیدیم به «چهار انگشتی» سعید سهیلی كه نقش دوم آن فیلم را بازی كردم البته قبل از این فیلم سریال «فرار بزرگ» محمدحسین لطیفی را بازی كردم كه من و «پوریا پورسرخ» نقش‌های اصلی بودیم. بعد از «چهار انگشتی» هم فیلم «ستایش» را كار كردم. بعد از آن فیلم «كیش و مات» را بازی كردم و بعد هم یك سال خانه نشین شدم.  بعد از آن یك سال «خیابان بیست و چهارم» را كار كردم. پس از آن تصویرم در سریال «دلنوازان» دیده شد كه آن سریال بسیار گل كرد و پیشنهاد برای كارهای تلویزیونی به سمتم آمد اما من قبول نكردم چون دوست دارم و می‌خواهم هر نقشی كه مخاطب از من می‌بیند با نقش قبلی‌ام 180 درجه تفاوت داشته باشد. در «خیابان بیست و چهارم» نقش یك روان‌پریش را بازی كردم. «انتهای خیابان هشتم» نقش یك پوكرباز را داشتم. در «دلنوازان» هم دكتری نامتعارف بودم كه اختلالات روانی داشت. در «ستایش» نقش یك آدم عاشق را داشتم. نقشم در «چهارانگشتی» یك پسر خیلی خنثی بود. در سریال «فرار بزرگ» هم نقش یك نوكر را بازی كردم كه لهجه قزوینی داشت. تا به حال شخصیت تكراری بازی نكرده‌ام.



بازیگر نباید محدود به فیلمنامه باشد

آرزوی هر جوان ایرانی كه در سینماست، این است كه با یك كارگردان خوب كار كند. وقتی حامد بهداد می‌گوید كه «سینمای من سینمای علیرضا امینی است.» شما دیگر تا انتهایش را بروید. وقتی به من گفتند در این فیلم حامد بهداد هم هست من با كله رفتم و دیگر اصلا فكر نكردم. مگر می‌شود حامد بهداد فیلم بد انتخاب كند. مگر می‌شود ترانه علیدوستی فیلمنامه بدی انتخاب كند. بعد از این‌ها علیرضا امینی، كارگردان است و در راس همه‌ این‌ها تهیه‌كننده‌ای به نام جمال ساداتیان. من چك این فیلم را سفید امضا كردم. گفتند چرا این كار را می‌كنی؟ گفتم چون آرزویم است كه با شما كار كنم. نقشم كه خب نقش یك پسر پوكر باز دائم‌الخمر است. سینمای او دست بازیگر را باز می‌گذارد و بازیگر می‌تواند خیلی كارها انجام بدهد؛ سینمای بازیگر محوری است. بازیگر نباید خودش را محدود به فیلمنامه كرده و خلاقیت ذهنی را فراموش كند.



برنامه مردم چی میگن , حرف مردم , سازمان های مردم نهاد

از فراموشی نمی‏ترسم

من ترسی از اینكه فید یا فراموش بشوم ندارم، كسانی كه اهل هنر هستند و سینما را هم خوب می‌شناسند با همان یك نقش خوب و فیلم‌های كم ماندگار می‌شوند. اصلا برای من مهم نیست كه زودتر برسم یا دیرتر، می‌خواهم از بهترین راه به مقصودم برسم. استاد پرویز پرستویی چندسال خاك صحنه خوردند؟ خیلی سال كار كردند و بعد هم در «لیلی با من است» به نتیجه رسیدند و هنوز هم ستاره هستند. من نمی‌خواهم زود به جایی برسم. من همین حالا هم می‌توانم بروم در این سریال و آن سریال و فیلم‌های متعدد بازی كنم اما این كار را نمی‌كنم. ترجیح می‌دهم در فیلمی بازی كنم كه حرفی برای گفتن داشته باشد. هركسی بگوید محبوبیت و معروفیت را دوست ندارد دروغ می‌گوید. من دوست دارم به واسطه بازی و حرفه‌ام دیده شوم و از بازی‌ام صحبت كنند. نه اینكه بیایند و بگویند این فلانی است. من دوست دارم با «فریدون جیرانی»، «مسعودكیمیایی» یا «ابراهیم حاتمی كیا» كار كنم و اگر این اتفاق بیفتد نتیجه دیدنی خواهد شد. البته باز هم دوست دارم با «حسین سهیلی‌زاده» كار كنم. من بیانم و نگاهم را با ایشان درست كردم.



هیچ كس مثل من این نقش را در نمی‌آورد

كسی نمی‌تواند شخصیت «فرشید» خیابان بیست‌و‌چهارم را مثل من در بیاورد. هیچ‌كس در بدو ورودش به سینما نمی‌آید نقش یك روانی منفور را بازی كند. فرشید یك آدم روان‌پریش است كه دارد با عقده‌های كودكی‌اش زندگی می‌كند و با عقده‌های زیادی بزرگ شده. به‌شدت خانواده دوست است، ولی وقتی دل‌زده می‌شود آن خانه و شهر را ترك می‌كند و به جای دیگری می‌رود. اصلا راجع‌به خیلی چیزها فكر هم نمی‌كند و همه چیز را برای خودش می‌خواهد. این دریافت‌هایی بود كه من از فیلمنامه داشتم. جلسه‌هایی هم با آقای سعید اسدی داشتیم. این شخصیت را یك آدم به‌شدت عصبی می‌دیدم. مثل كاراكتر «جك نیكلسون» در فیلم «شاینینگ»، اما سعید اسدی گفت این شخصیت آرام‌تر از این حرف‌هاست. بی‌روح صحبت و رفتار می‌كند. این آدم اصلا به‌طور كامل خودش را از اجتماع جدا كرده و هیچ‌كس را نمی‌بیند اما نقش‌های فیلم سخت بود، همه كاراكترها یك خط صاف را دنبال می‌كردند. در صحنه آخر فیلم كه فرشید دارد می‌میرد، مردم سوت و كف می‌زنند، این یعنی نقش را باور كرده‌اند. خانمی بعد از دیدن فیلم به من می‌گوید: «حالم بد شد» و بچه‌ای كه با دیدنم پشت مادرش قایم می‌شود تا من را نبیند. خب، همین برای من كافی است. من برای نقشم تلاش كردم و حالا هم راضی‌ام.
این حرف ناگفته نماند كه شهرام زمانی من را برای بازی در «خیابان بیست‌و‌چهارم» و «دلنوازان»معرفی كرد و 50‌ درصد حضورم در سینما را مدیون «شهرام زمانی» و «گوهر خیراندیش» هستم.



برد من این جاست

نیكی كریمی در «خیابان بیست و چهارم» خیلی به من كمك كرد. ایشان یك بازیگر بزرگ و یك كارگردان خوب هستند و كارشان را خوب بلدند. سر كار خیلی حواس‌شان به من بود و فضا را طوری برایم مهیا كردند كه بتوانم بازی كنم. سر این موضوع خیلی به ایشان مدیونم و همه جا هم گفته‌ام. در خود فیلم هم بهترین سكانس همان سكانس من و نیكی كریمی است. من هم آن سكانس را خوب درآوردم. این حرف خودم نیست.



بهترین ورك‌شاپ، فیلم خوب دیدن است

خیلی دوست دارم در ورك‏شاپ‏های خوب و تاثیرگذار شركت كنم. اما معمولا اطلاع رسانی خوبی ندارند و متوجه نمی‌شوم چه كسی در چه تاریخی ورك‌شاپ برگزار می‌كند. البته تلاش می‌‏كنم این كمبودم را با دیدن فیلم جبران كنم. خیلی زیاد فیلم می‌بینم و هر فیلمی را هم نمی‏بینم. اول درباره آن اطلاعات جمع می‌كنم و وقتی مطمئن شدم فیلم خوب و تحسین شده‌ای است، آن را می‌بینم. هیچ ورك‌شاپی بهتر از این نیست كه فیلم ببینیم و بعد جلوی آینه نقش‏های مختلفش را اتود بزنیم. در خانه یك آینه قدی دارم كه مقابل آن تمرین می‏كنم و نقش‏هایی كه می‌خواهم را جلوی آن بازی می‌كنم. خنده‌های اگزجره، اخم‌های عمیق و... همه را امتحان می‌كنم. سعی می‌كنم از همه چیزی یاد بگیرم اما فكر می‌كنم بهترین كلاس برای هر فرد خود آن فرد است. چون خود آدم از هر كسی بهتر خودش را می‌شناسد. البته از خیلی‌ها هم كمك گرفتم. من در میان بازیگران ایرانی به «حامد بهداد»، «پرویز پرستویی»، «جمشید هاشم‌پور» و «حسن پورشیرازی» نگاه می‌كنم و سعی می‌كنم از آنها یاد بگیرم.


ویدیو : وقتی داشتم می‌مُردم، مردم سوت و كف می‌زدند...