مهدوی کیا؛ یک نمونه فوتبالی از اصغر فرهادی : کدام فیلم سینمایی می تواند این ...



کدام فیلم سینمایی می تواند این چنین مخاطبانش را در یک لحظه میخکوب کند و در یک بازی حساس مثل بازی فینال جام حذفی روز یکشنبه نزدیک به سی میلیون نفر ، احساسات متحدی در اتفاقات صحنه های این فوتبال داشته باشند! هیچ فیلمسازی نمی تواند در نود دقیقه اثرش اینقدر با احساسات مخاطب خود بازی کند که نود دقیقه فوتبال می تواند. مخصوصا این فوتبالفارسی ما که یک هفته اش به اندازه صد تا برنامه «هفت» سوژه برای برنامه «نود» دارد.

اصغر فرهادی , فروشنده اصغر فرهادی , فیلم فروشنده اصغر فرهادی

 

گاهی وقتها به این فکر می کنم که چقدر سینما به این فوتبال حسادت می کند! در کشور ما که نه سینمایش صنعت است و نه فوتبالش و در حالی که هر دو به نوعی آویزان دولت هستند و فوتبال خصوصی یا سینمای خصوصی و مستقل تقریبا وجود ندارد و البته دولت هم تصمیم ندارد دست از سر آنها بردارد ، فوتبال ما خیلی جلوتر از سینمای ماست! «جدایی نادر از سیمین»!! بله قبلا برای یک روزنامه ورزشی فردای مراسم اسکار این تیتر را انتخاب کردم:«قهرمانی ایران در جام جهانی سینما» و فوتبال ایران محال است که قهرمان جام جهانی شود همانطور که قهرمانی ایران حتی در آسیا نیز وارد حیطه محالات شده است و چهار دهه است حسرت این قهرمانی را میخوریم اما، اما، اما با همه این حرفها فوتبال چیز دیگری است! حتی حیف و میل های میلیاردی اش هم کلی سوژه است. سر همه را گرم می کند. چند روز دیگر کم کم بازی شروع می شود. یک بازیکن را نزدیک به شصت روز روی جلد روزنامه ها هر بار به نام یک تیم می بینیم و در حالی که همه می دانند صحنه واقعی به آخرین شب تعیین شده برای نقل و انتقالات مربوط می شود اما دوست دارند در این دو ماه تعطیلی فوتبال وارد بازی شوند! سینما ریخت و پاش هایش هم بی حال است و اصلا شفافیت ندارد. مثلا وقتی چند میلیارد خرج یک فیلم سینمایی می شود که به زور چند هزار نفر تماشاگر پیدا می کند معمولا صدای کسی در نمی آید اما وقتی مدیری مثل سردار رویانیان برای جلب رضایت هواداران چند ده میلیارد بازیکن می خرد و این بازیکنان نه فقط در مدت نود دقیقه که به اندازه نزدیک به چهل تا فیلم سینمایی این جوانان و مردم و روزنامه ها را سرگرم می کنند وقتی صاحب هیچ جامی نمی شود مورد سرزنش قرار می گیرد . تازه یک پروژه بزرگ سینمایی با وجود شکست تجاری و کلی فرافکنی مجوز ساخت سری دوم را هم پیدا می کند! کدام فیلم سینمایی می تواند این چنین مخاطبانش را در یک لحظه میخکوب کند و در یک بازی حساس مثل بازی فینال جام حذفی روز یکشنبه نزدیک به سی میلیون نفر ، احساسات متحدی در اتفاقات صحنه های این فوتبال داشته باشند!

هیچ فیلمسازی نمی تواند در نود دقیقه اثرش اینقدر با احساسات مخاطب خود بازی کند که نود دقیقه فوتبال می تواند. مخصوصا این فوتبالفارسی ما که یک هفته اش به اندازه صد تا برنامه «هفت» سوژه برای برنامه «نود» دارد. همین برنامه آخر «نود» چقدر کارکتر داشت! چقدر بدمن و قهرمان داشت! از آن مربی که زشت ترین نقش را بازی کرد و دست بازیکن سیاهپوست را رد کرد و جلوی جمع به او «آدمخوار» گفت گرفته تا گلر قهاری که خیلی خوب نقش مردی را بازی کرد که روزی دروازه بان تیم ملی بود و حالا دلش برای تیم ملی تنگ شده و نمی خواهد غرورش را بشکند و امیدوار است که سرمربی تیم ملی کشورش برای یک بار هم که شده نازش را بخرد!

 

دانلود فیلم فروشنده اصغر فرهادی , دانلود فروشنده اصغر فرهادی , فیلم های اصغر فرهادی

 

از رهنمود گلایه بار فردوسی پور که به سردار راهنمایی رانندگی با زبان بی زبانی که یک دیالوگ نویس حاذق می تواند برای صحنه های حساس فیلمش انتخاب کند گفت : مردم گناه دارند، مردم را اذیت نکنید، با زبان زور با مردم حرف نزنید، مردم آدمند! به آنها احترام بگذارید و در آخر با اندکی تدبیر و مدیریت درست کاری کنید که اتوبان تهران کرج جایگزین پارکینگ استادیوم نشود! ایده جدید ندهید و بگذارید دیروزمان از امروزمان جلوتر نباشد! آقاجان، راهها را برای مردم باز کنید! اینقدر نبندید، باز کنید گاهی! و فضا بعضی وقتها تبدیل به یک کمدی-ملودرام می شد وقتی این بیان شد که با کلی فکر و تدبیر تصمیم گرفته شده که از ازدحام پارکینگها هنگام خروج از استادیوم جلوگیری شود تا مردم عصبانی دست به اقدامات خطرناکی نزنند انگار که آنها نمی توانند در پارکینگ چهار لاینه اتوبان تهران کرج در وضعیت پارک سوبله دست به اقدامات خطرناک بزنند!!

یک تراژدی مستند را دیدیم در این برنامه به نشانه اثبات برتری های لحظه به لحظه یک بازی فوتبال نسبت به یک فیلم سینمایی در بعد احساس و فراز و فرودهای احساسی! پدرانی که به بچه های خود قول استادیوم را داده بودند اما بنا بر سوء مدیریتهای همیشگی در کنترل تعداد بلیط و اختصاص بلیط براساس ظرفیت ، اشک این بچه ها درآمد که پدرشان نتوانسته بود آنها را وارد استادیوم کند! چقدر اشک دیدیم، چقدر بازی با احساسات دیدم وقتی تیم متعلق به صد هزار نفر موجود در استادیوم که چند ده میلیون هوادار هم همیشه در خارج استادیوم دارد دو بار مزه قهرمانی و جام را چشید اما سناریوی فوتبال که در لحظه و سرصحنه نوشته می شود پایان تراژیکی برای این نمایش نوشته بود. صدهزار نفر با کوهی از غم به خانه برگشتند اما قهرمان این قصه مرد تنهای غریبی بود. کیایی که برای خود کیا و بیایی داشت و یک استادیوم ژرمن تا سالهای سال این مرد ایرانی را یکصدا تشویق می کردند در خاک میهن و در کشور خود خاک صحنه را برای آخرین بار لمس کرد و در میان بهت هواداران و غیبت یاران دیروز و امروز چهار گوشه زمین را بوسید و رفت. برای همیشه! حال غربت او را صدا می زند چه بسا که در دور دستها بیشتر او را بشناسند وبیشتر از ما او را تحویل بگیرند. درست مثل اصغر فرهادی که البته حالا حالا ها خداحافظی نمی کند و سینما در این مورد به فوتبال فخر می فروشد که یک فیلمساز معمولا فقط بعد از مرگش دوربین خود را می آویزد اما عمر قهرمانان فوتبال در اینجا گاه به ده سال هم نمی رسد. ده سال افتخار و برو بیا و شاید پنجاه سال فراموشی و سکوت و درک قدرنشناسی! این است که فوتبالیستها دو بار می میرند و بعد از مرگ دوم دوباره قهرمان می شوند! «امجدیه» می ماند و پیست اش برای آخرین دور افتخار! امجدیه لوکیشن سکانس آخر از بازی قهرمانان فراموش شده است و تالار وحدت نمونه سینمایی امجدیه! خیلی بازیگر زنده کهنه کار و بیکار و گوشه نشین داریم. چه فوتبالی و چه سینمایی . قدرشان را بدانیم. خواه سلطان باشند یا نباشند. خواه به دنبال نمایش خود هستیم یا نیت خیر داریم. کار خوب ، خوب است با هر نیت و احساسی. خوب است سرزده به منزل ابوالفضل پور عرب رفتن! ماهی را هر وقت از آب بگیریم تازه است البته قبل از آخرین دور افتخار در امجدیه یا تالار وحدت!

منبع:inn.ir


ویدیو : مهدوی کیا؛ یک نمونه فوتبالی از اصغر فرهادی