مختصری از زندگانى حضرت امام صادق (ع) : مختصری از زندگانى حضرت امام صادق (ع)1. ...
مختصری از زندگانى حضرت امام صادق (ع)
1. امام صادق ( ع )
حضرت امام جعفر صادق علیه السلام رئیس مذهب جعفرى ( شیعه ) در روز 17ربیع الاول سال 83 هجرى چشم به جهان گشود .
پدرش امام محمد باقر ( ع ) و مادرش "ام فروه" دختر قاسم بن محمد بن ابى بكر مىباشد.
كنیه آن حضرت : "ابو عبدالله" و لقبش "صادق" است . حضرت صادق تا سن 12 سالگى معاصر جد گرامیش حضرت سجاد بود و مسلما تربیت اولیه او تحت نظر آن بزرگوار صورت گرفته و امام ( ع ) از خرمن دانش جدش خوشهچینى كرده است .
پس از رحلت امام چهارم مدت 19 سال نیز در خدمت پدر بزرگوارش امام محمد باقر ( ع ) زندگى كرد و با این ترتیب 31 سال از دوران عمر خود را در خدمت جد و پدر بزرگوار خود كه هر یك از آنان در زمان خویش حجت خدا بودند ، و از مبدأ فیض كسب نور مىنمودند گذرانید .
بنابراین صرف نظر از جنبه الهى و افاضات رحمانى كه هر امامى آن را دار مىباشد ، بهرهمندى از محضر پدر و جد بزرگوارش موجب شد كه آن حضرت با استعداد ذاتى و شم علمى و ذكاوت بسیار ، به حد كمال علم و ادب رسید و در عصر خود بزرگترین قهرمان علم و دانش گردید .
پس از درگذشت پدر بزرگوارش 34 سال نیز دوره امامت او بود كه در این مدت "مكتب جعفرى" را پایهریزى فرمود و موجب بازسازى و زنده نگهداشتن شریعت محمدى ( ص ) گردید .
زندگى پر بار امام جعفر صادق ( ع ) مصادف بود با خلافت پنج نفر از بنى امیه ( هشام بن عبدالملك - ولید بن یزید - یزید بن ولید - ابراهیم بن ولید - مروان حمار ) كه هر یك به نحوى موجب تألم و تأثر و كدورت روح بلند امام معصوم ( ع ) را فراهم مىكردهاند ، و دو نفر از خلفاى عباسى ( سفاح و منصور ) نیز در زمان امام ( ع ) مسند خلافت را تصاحب كردند و نشان دادند كه در بیداد و ستم بر امویان پیشى گرفتهاند ، چنانكه امام صادق ( ع ) در 10 سال آخر عمر شریفش در ناامنى و ناراحتى بیشترى بسر مىبرد .
2. عصر امام صادق ( ع )
عصر امام صادق ( ع ) یكى از طوفانىترین ادوار تاریخ اسلام است كه از یك سواغتشاشها و انقلابهاى پیاپى گروههاى مختلف ، بویژه از طرف خونخواهان امام حسین ( ع ) رخ مىداد ، كه انقلاب "ابو سلمه" در كوفه و "ابو مسلم" در خراسان و ایران از مهمترین آنها بوده است .
و همین انقلاب سرانجام حكومت شوم بنى امیه را برانداخت و مردم را از یوغ ستم و بیدادشان رها ساخت . لیكن سرانجام بنى عباس با تردستى و توطئه ، بناحق از انقلاب بهره گرفته و حكومت و خلافت را تصاحب كردند . دوره انتقال حكومت هزار ماهه بنى امیه به بنى عباس طوفانىترین و پر هرج و مرج ترین دورانى بود كه زندگى امام صادق ( ع ) را فراگرفته بود .
و از دیگر سو عصر آن حضرت ، عصر برخورد مكتبها و ایدهئولوژیها و عصر تضاد افكار فلسفى و كلامى مختلف بود ، كه از برخورد ملتهاى اسلام با مردم كشورهاى فتح شده و نیز روابط مراكز اسلامى با دنیاى خارج ، به وجود آمده و در مسلمانان نیز شور و هیجانى براى فهمیدن و پژوهش پدید آورده بود .
عصرى كه كوچكترین كم كارى یا عدم بیدارى و تحرك پاسدار راستین اسلام ، یعنى امام ( ع ) ، موجب نابودى دین و پوسیدگى تعلیمات حیاتبخش اسلام ، هم از درون و هم از بیرون مىشد .
اینجا بود كه امام ( ع ) دشوارى فراوان در پیش و مسؤولیت عظیم بر دوش داشت . پیشواى ششم در گیر و دار چنین بحرانى مىبایست از یك سو به فكر نجات افكار توده مسلمان از الحاد و بىدینى و كفر و نیز مانع انحراف اصول و معارف اسلامى از مسیر راستین باشد ، و از توجیهات غلط و وارونه دستورات دین به وسیله خلفاى وقت جلوگیرى كند .
علاوه بر این ، با نقشهاى دقیق و ماهرانه ، شیعه را از اضمحلال و نابودى برهاند ، شیعهاى كه در خفقان و شكنجه حكومت پیشین ، آخرین رمقها را مىگذراند ، و آخرین نفرات خویش را قربانى مىداد ، و رجال و مردان با ارزش شیعه یا مخفى بودند ، و یا در كر و فر و زرق و برق حكومت غاصب ستمگر ذوب شده بودند ، و جرأت ابراز شخصیت نداشتند ، حكومت جدید هم در كشتار و بىعدالتى دست كمى از آنها نداشت و وضع به حدى خفقانآور و ناگوار و خطرناك بود كه همگى یاران امام ( ع ) را در معرض خطر مرگ قرار مىداد ، چنانكه زبدههایشان جزو لیست سیاه مرگ بودند .
"جابر جعفى" یكى از یاران ویژه امام است كه از طرف آن حضرت براى انجام دادن امرى به سوى كوفه مىرفت . در بین راه قاصد تیز پاى امام به او رسید و گفت : امام ( ع ) مىگوید : خودت را به دیوانگى بزن ، همین دستور او را از مرگ نجات داد و حاكم كوفه كه فرمان محرمانه ترور را از طرف خلیفه داشت از قتلش به خاطر دیوانگى منصرف شد .
جابر جعفى كه از اصحاب سر امام باقر ( ع ) نیز مىباشد مىگوید : امام باقر ( ع ) هفتاد هزار بیت حدیث به من آموخت كه به كسى نگفتم و نخواهم گفت ...
او روزى به حضرت عرض كرد مطالبى از اسرار به من گفتهاى كه سینهام تاب تحمل آن را ندارد و محرمى ندارم تا به او بگویم و نزدیك است دیوانه شوم .
امام فرمود : به كوه و صحرا برو و چاهى بكن و سر در دهانه چاه بگذار و در خلوت چاه بگو : حدثنى محمد بن على بكذا وكذا ... ، ( یعنى امام باقر ( ع ) به من فلان مطلب را گفت ، یا روایت كرد ) .
آرى ، شیعه مىرفت كه نابود شود ، یعنى اسلام راستین به رنگ خلفا درآید ، و به صورت اسلام بنى امیهاى یا بنى عباسى خودنمایى كند .
در چنین شرایط دشوارى ، امام دامن همت به كمر زد و به احیا و بازسازى معارف اسلامى پرداخت و مكتب علمى عظیمى به وجود آورد كه محصول و بازده آن ، چهار هزار شاگرد متخصص ( همانند هشام ، محمد بن مسلم و ... ) در رشتههاى گوناگون علوم بودند ، و اینان در سراسر كشور پهناور اسلامى آن روز پخش شدند .
هر یك از اینان از طرفى خود ، بازگوكننده منطق امام كه همان منطق اسلام است و پاسدار میراث دینى و علمى و نگهدارنده تشیع راستین بودند ، و از طرف دیگر مدافع و مانع نفوذ افكار ضد اسلامى و ویرانگر در میان مسلمانان نیز بودند .
تأسیس چنین مكتب فكرى و این سان نوسازى و احیاگرى تعلیمات اسلامى ، سبب شد كه امام صادق ( ع ) به عنوان رئیس مذهب جعفرى ( تشیع ) مشهور گردد .
لیكن طولى نكشید كه بنى عباس پس از تحكیم پایههاى حكومت و نفوذ خود ، همان شیوه ستم و فشار بنى امیه را پیش گرفتند و حتى از آنان هم گوى سبقت را ربودند. .
امام صادق ( ع ) كه همواره مبارزى نستوه و خستگىناپذیر و انقلابیى بنیادى در میدان فكر و عمل بوده ، كارى كه امام حسین ( ع ) به صورت قیام خونین انجام داد ، وى قیام خود را در لباس تدریس و تأسیس مكتب و انسان سازى انجام داد و جهادى راستین كرد .
3. جنبش علمى
اختلافات سیاسى بین امویان و عباسیان و تقسیم شدن اسلام به فرقههاى مختلفو ظهور عقاید مادى و نفوذ فلسفه یونان در كشورهاى اسلامى ، موجب پیدایش یك نهضت علمى گردید . نهضتى كه پایههاى آن بر حقایق مسلم استوار بود .
چنین نهضتى لازم بود ، تا هم حقایق دینى را از میان خرافات و موهومات و احادیث جعلى بیرون كشد و هم در برابر زندیقها و مادیها با نیروى منطق و قدرت استدلال مقاومت كند و آراى سست آنها را محكوم سازد . گفتگوهاى علمى و مناظرات آن حضرت با افراد دهرى و مادى مانند "ابن ابى العوجاء" و "ابو شاكر دیصانى" و حتى "ابن مقفع" معروف است .
به وجود آمدن چنین نهضت علمى در محیط آشفته و تاریك آن عصر ، كار هر كسى نبود ، فقط كسى شایسته این مقام بزرگ بود كه مأموریت الهى داشته باشد و از جانب خداوند پشتیبانى شود ، تا بتواند به نیروى الهام و پاكى نفس و تقوا وجود خود را به مبدأ غیب ارتباط دهد ، حقایق علمى را از دریاى بیكران علم الهى به دست آورد ، و در دسترس استفاده گوهرشناسان حقیقت قرار دهد .
تنها وجود گرامى حضرت صادق ( ع ) مىتوانست چنین مقامى داشته باشد ، تنها امام صادق ( ع ) بود كه با كنارهگیرى از سیاست و جنجالهاى سیاسى از آغاز امامت در نشر معارف اسلام و گسترش قوانین و احادیث راستین دین مبین و تبلیغ احكام و تعلیم و تربیت مسلمانان كمر همت بر میان بست .
زمان امام صادق ( ع ) در حقیقت عصر طلایى دانش و ترویج احكام و تربیت شاگردانى بود كه هر یك مشعل نورانى علم را به گوشه و كنار بردند و در "خودشناسى" و "خداشناسى" مانند استاد بزرگ و امام بزرگوار خود در هدایت مردم كوشیدند .
در همین دوران درخشان - در برابر فلسفه یونان - كلام و حكمت اسلامى رشد كرد و فلاسفه و حكماى بزرگى در اسلام پرورش یافتند . همزمان با نهضت علمى و پیشرفت دانش بوسیله حضرت صادق ( ع ) در مدینه ، منصور خلیفه عباسى كه از راه كینه و حسد ، به فكر ایجاد مكتب دیگرى افتاد كه هم بتواند در برابر مكتب جعفرى استقلال علمى داشته باشد و هم مردم را سرگرم نماید و از خوشهچینى از محضر امام ( ع ) بازدارد .
بدین جهت منصور مدرسهاى در محله "كرخ" بغداد تأسیس نمود . منصور در این مدرسه از وجود ابو حنیفه در مسائل فقهى استفاده نمود و كتب علمى و فلسفى را هم دستور داد از هند و یونان آوردند و ترجمه نمودند ، و نیز مالك را - كه رئیس فرقه مالكى است - بر مسند فقه نشاند ، ولى این مكتبها نتوانستند وظیفه ارشاد خود را چنانكه باید انجام دهند .
امام صادق ( ع ) مسائل فقهى و علمى و كلامى را كه پراكنده بود ، به صورت منظم درآورد ، و در هر رشته از علوم و فنون شاگردان زیادى تربیت فرمود كه باعث گسترش معارف اسلامى در جهان گردید . دانشگسترى امام ( ع ) در رشتههاى مختلف فقه ، فلسفه و كلام ، علوم طبیعى و ... آغاز شد . فقه جعفرى همان فقه محمدى یا دستورهاى دینى است كه از سوى خدا به پیغمبر بزرگوارش از طریق قرآن و وحى رسیده است .
بر خلاف سایر فرقهها كه بر مبناى عقیده و رأى و نظر خود مطالبى را كم یا زیاد مىكردند ، فقه جعفرى توضیح و بیان همان اصول و فروعى بود كه در مكتب اسلام از آغاز مطرح بوده است .
ابو حنیفه رئیس فرقه حنفى درباره امام صادق ( ع ) گفت : من فقیهتر از جعفرالصادق كسى را ندیدهام و نمىشناسم . فتواى بزرگترین فقیه جهان تسنن شیخ محمد شلتوت رئیس دانشگاه الازهر مصر كه با كمال صراحت عمل به فقه جعفرى را مانند مذاهب دیگر اهل سنت جایز دانست - در روزگار ما - خود اعترافى است بر استوارى فقه جعفرى و حتى برترى آن بر مذاهب دیگر . و اینها نتیجه كار و عمل آن روز امام صادق ( ع ) است .
در رشته فلسفه و حكمت حضرت صادق ( ع ) همیشه با اصحاب و حتى كسانى كه از دین و اعتقاد به خدا دور بودند مناظراتى داشته است . نمونهاى از بیانات امام ( ع ) كه در اثبات وجود خداوند حكیم است ، به یكى از شاگردان واصحاب خود به نام "مفضل بن عمر" فرمود كه در كتابى به نام "توحید مفضل" هم اكنون در دست است .
مناظرات امام صادق ( ع ) با طبیب هندى كه موضوع كتاب "اهلیلجه" است نیز نكات حكمتآموز بسیارى دارد كه گوشهاى از دریاى بیكران علم امام صادق ( ع ) است . براى شناسایى استاد معمولا دو راه داریم ، یكى شناختن آثار و كلمات او ، دوم شناختن شاگردان و تربیتشدگان مكتبش .
كلمات و آثار و احادیث زیادى از حضرت صادق ( ع ) نقل شده است كه ما حتى قطرهاى از دریا را نمىتوانیم به دست دهیم مگر "نمى از یمى" . اما شاگردان آن حضرت هم بیش از چهار هزار بودهاند ، یكى از آنها "جابر بن حیان" است . جابر از مردم خراسان بود .
پدرش در طوس به داروفروشى مشغول بود كه به وسیله طرفداران بنى امیه به قتل رسید . جابر بن حیان پس از قتل پدرش به مدینه آمد . ابتدا در نزد امام محمد باقر ( ع ) و سپس در نزد امام صادق ( ع ) شاگردى كرد . جابر یكى از افراد عجیب روزگار و از نوابغ بزرگ جهان اسلام است .
در تمام علوم و فنون مخصوصا در علم شیمى تألیفات زیادى دارد ، و در رسالههاى خود همه جا نقل مىكند كه ( جعفر بن محمد ) به من چنین گفت یا تعلیم داد یا حدیث كرد . از اكتشافات او اسید ازتیك ( تیزآب ) و تیزاب سلطانى و الكل است .
وى چند فلز و شبه فلز را در زمان خود كشف كرد . در دوران "رنسانس اروپا" در حدود 30. رساله از جابر به زبان آلمانى چاپ و ترجمه شده كه در كتابخانههاى برلین و پاریس ضبط است .
حضرت صادق ( ع ) بر اثر توطئههاى منصور عباسى در سال 148 هجرى مسموم و در قبرستان بقیع در مدینه مدفون شد . عمر شریفش در این هنگام 65 سال بود . از جهت اینكه عمر بیشترى نصیب ایشان شده است به "شیخ الائمه" موسوم است .
حضرت امام صادق ( ع ) هفت پسر و سه دختر داشت .پس از حضرت صادق ( ع ) مقام امامت بنا به امر خدا به امام موسى كاظم ( ع ) منتقل گردید .دیگر از فرزندان آن حضرت اسمعیل است كه بزرگترین فرزند امام بوده و پیش از وفات حضرت صادق ( ع ) از دنیا رفته است . طایفه اسماعیلیه به امامت وى قائلند .
4. خلق و خوى حضرت صادق ( ع )
حضرت صادق ( ع ) مانند پدران بزرگوار خود در كلیه صفات نیكو و سجایاى اخلاقى سرآمد روزگار بود . حضرت صادق ( ع ) داراى قلبى روشن به نور الهى و در احسان و انفاق به نیازمندان مانند اجداد خود بود . داراى حكمت و علم وسیع و نفوذ كلام و قدرت بیان بود .
با كمال تواضع و در عین حال با نهایت مناعت طبع كارهاى خود را شخصا انجام مىداد ، و در برابر آفتاب سوزان حجاز بیل به دست گرفته ، در مزرعه خود كشاورزى مىكرد و مىفرمود : اگر در این حال پروردگار خود را ملاقات كنم خوشوقت خواهم بود ، زیرا به كد یمین و عرق جبین آذوقه و معیشت خود و خانوادهام را تأمین مىنمایم .
ابن خلكان مىنویسد : امام صادق ( ع ) یكى از ائمه دوازدهگانه مذهب امامیه و از سادات اهل بیت رسالت است .
از این جهت به وى صادق مىگفتند كه هر چه مىگفت راست و درست بود و فضیلت او مشهورتر از آن است كه گفته شود . مالك مىگوید : با حضرت صادق ( ع ) سفرى به حج رفتم ، چون شترش به محل احرام رسید ، امام صادق ( ع ) حالش تغییر كرد ، نزدیك بود از مركب بیفتد و هر چه مىخواست لبیك بگوید ، صدا در گلویش گیر مىكرد . به او گفتم : اى پسر پیغمبر ، ناچار باید بگویى لبیك ، در جوابم فرمود : چگونه جسارت كنم و بگویم لبیك ، مىترسم خداوند در جوابم بگوید : لا لبیك ولا سعدیك .
منبع:aviny.com
ویدیو : مختصری از زندگانى حضرت امام صادق (ع)